«متأسفانه عده اي به دنبال تبديل جامعه به صفر و صد هستند. زماني كه يك بيانيه روشن با نگاه حقوقي صادر مي شود، بعضي رسانه ها با تحليل هاي خود فضاي سوءتفاهم را بوجود مي آورند درحالي كه خانه سينما دفاع از وضعيت معيشتي و امنيتي اعضاي خود را وظيفه خود مي داند... وي ادامه داد: BBC دنبال اين است كه بگويد در ايران خفقان وجود دارد و گروه ديگر نيز به دنبال آن است كه فرياد بازداشت جاسوس ها را سر بدهد. درحالي كه اصل بايد قانونمداري باشد.»
نمي دانم بايد خنديد يا گريست!... الله اكبر... چقدر مهم شديم يك باره! مستندساز يك باره عضو خانه سينما هم شد، پس بي زحمت دفترچه بيمه مان را هم بفرستيد در منزل! البته ما كه مستندساز نيستيم. باشيم هم از نوع سهيل كريمي اش برايمان مي نويسند: «سهيل كريمي، ديگر فيلمساز حكومتي هم در واكنش به بيانيه اخير خانه سينما گفته است...»
البته مستندساز كسي است كه بتواند از رانت ابوي گرامي فيلم بسازد و بفرستد آن طرف آب و ديگران له له يك مصوبه ساده از مركز كذايي ابوي گرامي را داشته باشند و حتي بعضي از ما در آرزوي كمك دو ميليون توماني آقايان و صاحبان رانت سوختيم و هيچ گاه دستمان به پول مذكور كه با بوق و كرنا درباره اش حرف زدند نرسيد.
اينها بماند كه گويا تعاريف جديدتري از مستندسازي مي رسد. مستندساز كسي است كه بتواند فيلمي بسازد در راستاي نشانه گذاري كلان بي بي سي در سياه نمايي از وضعيت ايران. مثلاً «دهشيري» مستندساز نيست چون «ايران سبز»ش به جاي سياه نمايي انتخابات ايران درخصوص چرايي رأي روستاها به احمدي نژاد است. بنابراين نه در داخل مي خرندش و نه بي بي سي! و چون بنابر تعريف آقايان، مستندساز هم نيست گذران زندگي اش هم به خودش مربوط است. كسي هم دنبالش نمي رود سبيلش را هم نه تاب مي دهند نه چرب مي كنند.
ازنظر ايشان مستندساز كسي است كه به جاي رفتن به دنبال مرگ هاجر نويدي (دختر فقير روستايي كه به خاطر بي مسئوليتي عده اي جان سپرد) چهار تا زن خياباني را در مركز قاب بگيرد يا برود دنبال چهار تا گيتاريست تازه كار و...
البته به عسگرپور و توان سازماني عمل كردن قبيله شبه روشنفكران احسنت بسيار بزرگي بايد گفت كه هم اين گونه هواي هم را دارند و هم در موارد مقتضي نان يكديگر را هم قرضي تأمين مي كنند كه توفير جدي دارد با مؤسساتي كه اسم شهداي بزرگ مستندسازي دفاع مقدس را روي خود مي گذارند و شش ماه يك بار تشكيل جلسه هيئت مديره مي دهند تا بفهمند كه قرار نيست بيشتر از يك مستند در طول سال بسازند! و خلق اللهي كه به اميد حضرات مانده اند تا بلكه از آن همه بودجه چيزي هم نصيب مستندسازي انقلاب شود يا لااقل سركار گذاشته نشوند نهايتاً حسرت بخورند كه كاش حداقل جواب منفي را همان شش ماه پيش مي شنيدند. اين شيوه از كار هم كه در نوع خودش نوبري است در سال جهاد اقتصادي!
به هرحال آقاي عسگرپور اگر كمي به روند برنامه هاي سينمايي و مستند بي بي سي فارسي نگاه بيندازند شايد خودشان به اين نتيجه برسند كه فروش ممتد چندين كار كه درست در راستاي نگاه بي بي سي توليد شده باشد غيرممكن است مگر با سفارش قبلي يا از آن بدتر همسويي قلبي فيلمساز با جريان آن طرف آبي.
اما اينكه خانه(؟) سينما وارد چنين حوزه اي شده اگر واقعاً با نيت خير صورت مي گرفت بحث ديگري بود. آن هم به شرطي قابل قبول بود كه اين مديران دلسوز نسبت به همه چيز اين سينماي مستند كه حالا يكباره برايشان مهم شده است واكنش نشان مي دادند. از تأمين اعتبار براي بيمه كردن همه فعالانش تا تأمين بودجه براي ساخت و پي گيري شرايط اكران و البته اكران همه نوع فيلم نه فقط كارهاي مسئله داري از قبيل «سلاطين خيابان ها»، «ما نيمي از جمعيت ايرانيم»، «نقل گرد آفريد»، «عادت مي كنيم» و...
بخش ديگر ماجرا دخالت در مسأله اي است كه جز وزارت اطلاعات همه ما بدان جاهليم و بهتر است بگذاريم اين وزارت كار خود را پيش برد. درصورتي كه از مستندسازان مدركي باشد به دادگاه ارائه خواهد شد اگر نه چه حاجت به جنجال؟ شايد دوستان خانه سينما مستمسكي يافته اند كه ضرباتي به نظام بزنند. اگر اين طور است كه ديگر هيچ!