نگارنده پيشتر بر تفاوت سانسور و مميزي اشاراتي داشت. سانسور، امري برخاسته از ديكتاتوري و سليقه فردي و گروهي است كه غايتي جز حفظ و تحكيم منافع نامشروع و گيتيانه ندارد. در مقابل، مميزي، لزوماً بر مبناي خرد و قانون و ناظر بر پاسداري از مصالح و منافع عمومي است.
آنچه در حوزه فرهنگ و هنر، در سايه جمهوري اسلامي جريان دارد و اعمال مي شود چيزي جز مميزي نيست!
اساساً؛ مميزي يك ضرورت عقلاني است. زيرا، جامعه بشري نيازمند حراست و دوري گزيدن از آفات مادي و غيرمادي است. نيازمند صيانت از هجوم ايده ها و انديشه هاي مسموم است.
در حريم خانواده، همه اعضا، تلاش مي كنند بسته به ميزان دلبستگي شان به يكديگر و سطح درك و گونه تخصص و حد تلاش خود، حافظ و پشتيبان خانواده باشند. زيرا يقين دارند هر فرد و مجموعه اي در معرض انواع آسيب ها و هجوم ها و دست اندازي هاست! بنا به تفاوت ذاتي و غيرذاتي انسانها، كه بخشي از آن در قالب ميزان درك و سواد و آگاهي و تخصص و... رخ نشان مي دهد، هر يك از اعضاي خانواده، مي كوشد در حيطه تخصصي اش وارد ميدان شده و در زمينه بقا و ثبات خانواده گام بردارد.
در سطح جامعه بشري نمي توان انديشيد و حكم داد : چون؛ همه انسانها بالغ و عاقل و اهل انديشه ورزي اند، چون جمله شهروندان شعور دارند و مي فهمند و سره از ناسره برمي شناسند، پس «مصلحت» خود مي دانند و باز چون؛ همه انسانها به سلاح تشخيص بد و خوب مجهزند، پس لزوماً مصلحت گرا، مصلحت انديش و مصلحت شناس اند.
اگر هم فرض كنيم همه انسانها از هوش و درايت بسيار برخوردارند، جملگي نمي توانند در هر كاري آگاه، متخصص، سرآمد و صاحب و رأي و مصلحت شناس باشند.
آيا مي توانيم تصور كنيم همه مردم، اديب اند و كارشناس ادبيات و سرآمد مفسران متون ادبي و...؟! آيا مي توانيم تصور كنيم همه مردم در تشخيص اثر بد از خوب، در تشخيص محتواي خوب از بد، سرآمد و متخصص اند؟ آيا مي توانيم تصور كنيم مردم در شناخت جريان هاي فكري مسموم و غيرمسموم از يكديگر پيشي مي گيرند؟
اگر پاسخ پرسشهاي يادشده را «مثبت» بدانيم، آيا نفي واقعيت نكرده ايم؟
مميزي كمكي است به شناخت مخاطب! اعمال آن احترام به مخاطب است. حاصل دغدغه نسبت به سلامت جامعه بشري است. پاسخ به ضرورت صيانت انديشه و فرهنگ است كه به پيراسته شدن اثر و جلوگيري از توليد و نشر آثار تقلبي فرهنگي و هنري مي انجامد!
بنابراين مميزي نه تنها نسبتي با سانسور و ديكتاتوري و سليقه شخصي و محدود كردن انديشه ورزي ندارد كه اتفاقاً پشتيبان انديشه و فرهنگ و هنر است. اتفاقاً، باغ انديشه و فرهنگ و هنر را از يورش آفتهاي گوناگون نابودگر، به دور مي سازد.
روز چهارشنبه هفته گذشته در يكي از روزنامه هاي زنجيره اي، ديدگاه يكي از نويسندگان و شاعران كودك و نوجوان را درباره مميزي خواندم! وي مميزي را كاري نكوهيده توصيف كرده و نسبت بدان با بدبيني، سخن رانده بود.
پس از فراغت از خواندن متن، فكر كردم؛ چگونه مي توان باور كرد، فردي كه روزي خود را «ارزشي» مي خواند، حال در برابر يكي از الزامات نظامي ارزشي، موضعي عوامانه اتخاذ كند؟ فكر كردم؛ چرا برخي از قلم به دستان در قالبي متفرعانه، خواهان ريشه كني ضرورتي عقلاني مي شوند كه در سايه همين ضرورت، كتابهاي افراد دغدغه مند بهتر و با شمارگان بالايي به چاپ مي رسد؟ با خود فكر كردم چرا بعضي آدمها، براي اثبات «روشنفكر» بودن، در برابر بايسته هاي طبيعي و قانوني، بر موضعي منفي پافشاري مي كنند؟
فكر كردم چگونه برخي، همچون دولتها، گروهكي ها و رسانه هاي بيگانه و دشمن مردم ايران، مميزي را سانسور معرفي مي كنند تا چهره اي نازيبا و ناروشن از ايرانمان و نظام الهي مان، ترسيم نمايند؟
جفا كردن و عوام زدگي برخي قلم به دستان داخلي، مثال زدني است!