0

ستاره اسکندری برج می سازد!

 
ahmadfeiz
ahmadfeiz
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 20214
محل سکونت : تهران

ستاره اسکندری برج می سازد!

در اين صفحه ما هميشه به دغدغه​هاي چهره​هاي محبوب تلويزيون و سينماي ايران مي​پردازيم، اين​بار به سراغ يکي از بازيگران خانم که چند دهه در سينما و تلويزيون فعاليت داشته است، مي​رويم.


 


 با پيري چه کنيم: 

ساختن خانه سالمنداني مخصوص بازيگران از ديگر دغدغه​هاي من است. سن دغدغه اکثر بازيگران است، چون بالاخره يک روزي تنها مي​شوند و سرنوشت​شان تنهايي است، از آنجايي که فکر مي​کنم آخر و عاقبت خود من هم تنهايي است. دوست دارم جايي براي دوران پيري داشته باشم. چون تا زماني که جوان هستيم مي​توانيم کار کنيم و زندگي را بچرخانيم. اما بايد اين فرهنگ نهادينه بشود و بازيگران جوان نيز ياد بگيرند، بخشي از درآمد خود را کنار بگذارند و براي ساختن اين خانه سالمندان صرف کنند، بايد آينده​نگري داشته باشند.





  شرکت در خيريه​ها تلنگري به من مي​زد:  

در روزگاري که آرامش هر زندگي جاي خود را به يک شتاب​زدگي بزرگ داده و گاهي انسان حتي دليل زندگي کردن خود را فراموش مي​کند و فقط شب را به صبح و صبح را به شب وصل مي​کند،​ وقتي در جشن​هاي خيريه شرکت مي​کنم فرصت اين را پيدا مي​کنم که کمي بنشينم و فکر کنم با ديدن کودکان سرطاني از خداوند شرمنده مي​شوم و از اينکه سلامت هستم خداوند را شکر مي​کنم. به جاي نداشته​هايم به داشته​هايم فکر مي​کنم و از اينکه زده هستم، سلامتم و مي​توانم يک حضور موثر فرهگي داشته باشم از خداوند تشکر مي​کنم. نمي​دانم چرا اکثر اوقات، اضطراب به جاي خود زندگي بر ما حاکم مي​شو و هميشه به خاطر چيزهايي که نداريم مشغول دويدن هستيم، در صورتي که اين رسم و ذات زندگي نيست.





  ازدواج يک اتفاق است:

 


ازدواج هيچ وقت دغدغه من نبوده است. زيرا معتقدم که يک اتفاق است و به زمان خودش رخ خواهد داد. از طرفي گاهي فکر مي​کنم، در حرفه ما ازدواج مي​تواند کمي به حق طرف مقابل اجهاف کند، زيرا کار ما به گونه​اي است که گاهي شرايطي اتفاق مي​افتد که مجبوريم روزها در منزل نباشيم و يا وقتي شب کاريم، شب​ها در کنار خانواده حضور نداشته باشيم. اين شرايط براي همسر و فرزند کمي مشکل است. ولي به طور کلي مشکلي با ازدواج ندارم.





 خواب:

هميشه آرزو مي​کنم کاش مي​توانستم کمي بيشتر بخوابم. اصولا روزگاري شده است که فکر مي​کنم. انسان فقط در خواب مي​تواند به آرامش برسد و اين آرامشي که در خواب به وجود مي​آيد، در جاي ديگري نمي​توان پيدا کرد. گاهي وقتي صبح​ها چشمم را باز مي​کنم، با خودم مي​گويم خدايا باز يک روز ديگر شروع شد.





  برنامه ريزي خوب:

اصولا هميشه نگران برنامه​ريزي منظم هستند. گاهي اوقات خواهرزاده​ام به من سپرده مي​شود و شايد از چند روز قبل دغدغه اصلي من، برنامه​ريزي کردن براي بودن در کنار او و شادکردن او باشد. دوست دارم طوري برنامه​ها را طراحي کنم که از آنها لذت ببرد بتوانند به نحو احسن با من  همراهي کند.





  ساختن يک برج:  

يکي از بزرگترين دغدغه​هاي ذهن من ساختن يک برج بزرگ براي زوج​هاي جواني است که خانه ندارند. به خدا شعار نمي​دهم، دوست دارم برجي بسازم و اين امکان را براي زوج​هاي جوان فراهم کنم که بتوانند 4،5سال اول زندگي خود را بدونه اينکه اجاره خانه بدهند، در آنجا ساکن شوند، تا کم​کم بتوانند پول پس​انداز کنند و براي خود يک زندگي آرام بسازند.





  ديدار از دوستان:

گاهي زندگي چنان مرا مشغول مي​کند و چنان دچار روزمرگي مي​شوم که حتي فرصت نمي​کنم به دوستان صميمي و نزديکم زنگ بزنم و يا به ديدن آنها بروم. به همين دليل وقتي به جشن​ها و يا برنامه​هاي خاصي مثل خيريه​ها و ... شرکت مي​کنم، دائما فکر مي​کنم که بايد به چند تن از دوستانم زنگ بزنم و از آنها بخواهم تا با من در اين جشن شرکت کنند تا بتوانيم ديداري هم تازه کنيم.





 واي ترافيک:

هر موقع قصد دارم از خانه خارج شوم غصه ترافيک، بزرگترين غول ذهن من مي​شود. واقعا از ترافيک عاصي هستم. گاهي با خودم فکر مي​کنم چرا بايد جمعه و يا روزهاي تعطيل خيابان​ها اينقدر شلوغ باشد و ما هميشه بايد زمان زيادي از وقت خود را در ترافيک بگذاريم.





 خدايا پول بريز:

دوست دارم يک کيسه بزرگ پول از آسمان بريزد جلوي پاي من. پول​ها را بردارم و ديگر هيچ وقت کار نکنم، با اين پول زياد يک امکانات رفاهي اوليه براي خودم فراهم کنم و بقيه عمر را از زندگي لذت ببرم. اگر خدا يک کيسه پول به من بدهد تا مجبور نباشم کار کنم، قول مي​دهم براي ديگران هم موثر باشم و تا حد توانم به آنها کمک کنم.


پیامبر (ص): صبر اگر به بیقراری رسید دعا مستجاب می شود.

عزیز ما قرنهاست که چشم انتظار به ما دارد!

شنبه 2 مهر 1390  10:40 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها