سنخيت قلب با ملكات فاضله
مادامي كه مملكت وجود شما از حب نفس و حب جاه و جلال و شهرت و رياست به بندگان خدا پر است، نمي توان ملكات شما را ملكات فاضله دانست.، و اخلاق شما را اخلاق الهي شمرد. كار كن د رمملكت شما شيطان است، و ملكوت و باطن شما صورت انسان نيست، و پس از گشودن چشم برزخ ملكوتي خود را به صورت غيرانسان، مثل يكي از شياطين مثلا مي بينيد. و حصول معارف الهيه و توحيد صحيح از براي همچو قلبي كه منزلگاه شيطان است محال است. و تا ملكوت شما ملكوت انساني نباشد و قلب شما از اين اعوجاجها و خودخواهيها پاك نباشد، منزل حق تعالي نباشد. در حديث قدسي است كه مي فرمايد: لا يسعني ارضي و لاسمائي، بل يسعني قلب عبدي المومن. هيچ موجودي آينه جمال محبوب نيست، مگر قلب مومن. (بحارالانوار، ج 55، ص 39) متصرف در قلب مومن، حق است نه نفس. كار كن در وجود او محبوب است، قلب مومن، خود سر نيست، هرزه گر نيست.
«قلب المومن بين اصبعي الرحمن، يقلبه كيف يشاء» دست حق در مملكت قلب او متصرف است، تقليب و تقلب قلب او با خود حق تعالي است. (بحارالانوار، ج 72، ص 48)
اي بيچاره، تو كه عابد نفسي و متصرف در قلب تو شيطان و جهل است و دست تصرف حق را از قلب خود منقطع كردي، چه ايماني داري كه مورد تجلي حق و سلطنت مطلق گردي؟ پس، بدان تا بدين حال هستي و اين رذيله «خودنمايي» در تو است، تو كافر بالله هستي و در سلك منافقين محسوب مي شوي، گرچه به خيال خود مسلمي و مومن به خدايي. (1)
ـــــــــــــ
1-چهل حديث امام خميني(ه)، ص 71