مدتي است كه اصطلاح «رسانه هاي اجتماعي» مد روز شده است. نخبگان سياسي و رسانه هاي مسلط غرب از اين واژه به عنوان عامل اصلي تظاهرات مردمي در دنياي عرب ياد مي كنند. برخي نيز پا را فراتر گذاشته و انقلاب هاي اخير در تونس، مصر، ليبي، بحرين و ساير نقاط دنيا از جمله خشونت و ناآرامي هاي اخير در انگليس، اسپانيا و يونان را نتيجه اين تكنولوژي ها و پايگاه هاي مجازي مي شمارند. حقيقت اين است كه هيچ يك از اين ادعاها و سخن پراكني ها پايه علمي، حرفه اي، و كاربردي ندارد. اينترنت و پايگاه هايي مانند «فيس بوك»، «توئيتر» و «يوتيوب» به تشكل افكار عمومي و استفاده كنندگان آن سرعت بخشيده و برخي اطلاعات فردي، سازماني، و تبليغاتي را بين گروه ها گسترش مي دهد ولي به هيچ وجه توانائي و قدرت انقلاب و براندازي نظام ها و دولت ها را به خودي خود ندارد. اين فقدان مشروعيت، زورگوئي و بيرحمي سيستم هاي سياسي و اقتصادي است كه باعث فروپاشي آنها مي شود و وقتي اين شرايط آماده بود در آن صورت رسانه ها مي توانند بسيج عمومي را تقويت كرده و به رهبري و موفقيت جنبش ها كمك كنند.
و اما استفاده از واژه «رسانه هاي اجتماعي» براي پايگاه هائي مثل «فيس بوك» و «توئيتر» و غيره خود يك اسطوره و متمايز كردن اينگونه رسانه ها از رسانه هاي ديگر به عنوان «رسانه هاي اجتماعي»، بسيار گمراه كننده است. حقيقت اين است كه از جنبه علمي و حرفه اي همه رسانه ها اجتماعي هستند و ما رسانه اي نداريم كه جنبه اجتماعي نداشته باشد. از مطبوعات و راديو و تلويزيون و سينما گرفته تا اينترنت اولين كاركرد هر رسانه اجتماعي است و آن تشكل و بسيج مخاطبان، خوانندگان و شنوندگان و بينندگان و به طور كلي عامه مردم است. البته رسانه ها مي توانند عملكرد و گرايش هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي و غيره داشته باشند. تناقض بزرگ در گفتمان كساني كه از واژه «رسانه هاي اجتماعي»، براي تبيين و توجيه جنبش و انقلاب هاي سياسي استفاده مي كنند، بزودي آشكار مي شود.
تبليغات مربوط به پايگاه هاي اينترنتي به عنوان «رسانه هاي اجتماعي» توسط دولتمردان، رسانه ها، و شركت هاي تجاري و بازرگاني غرب در سال هاي اخير از سه جهت صورت گرفته است. يكي انگيزه سوداگري، بازرگاني و مالي بود. مشروعيت دادن به تكنولوژي ها و پايگاه هاي جديد و ديجيتالي به عنوان مركز اصلي اطلاعات و مبادلات فردي و اجتماعي، خريد و فروش كالا، هويت سازي و به طور كلي بسيج توده ها از طريق فضاي مجازي يكي از اهداف اصلي مؤسسان و بنيان گذاران اين شبكه هاي اينترنتي بود. با مراجعه افزون مردم به اين شبكه ها و پايگاه ها نه تنها ميلياردها دلار آگهي بازرگاني نصيب صاحبان اين مؤسسات بازرگاني مي گردد بلكه سهام آنها را به صورت سرسام آوري در بورس هاي جهاني بويژه وال استريت ترقي مي دهد. آگهي و اطلاعات خصوصي و سازماني منبع اصلي درآمد شبكه ها و كمپاني هاي بزرگ اينترنتي مانند «فيس بوك»، «گوگل»، «توئيتر» و سايت هاي به اصطلاح «اجتماعي» و «اطلاعاتي» است. در حقيقت كاركرد كمپاني «گوگل» جست وجوي اطلاعات نيست بلكه پخش آگهي تبليغاتي و بازرگاني است. بيش از 96درصد درآمد 29ميليارد دلاري گوگل در سال 2010 ميلادي از آگهي و خدمات تبليغاتي بود.
كاركرد و استفاده دوم از پايگاه هاي اينترنتي به اصطلاح «رسانه هاي اجتماعي»، مديريت و كنترل اطلاعاتي در جامعه است. با انباشتن اطلاعات شخصي و خصوصي كه اغلب داوطلبانه از طرف استفاده كنندگان اين شبكه ها و سايت ها در اختيار شركت ها و دولت ها و در برخي مواقع اشخاص و سازمان هاي غيرمشروع قرار مي گيرد. شهروندان در حقيقت حريم خصوصي خود را از دست داده و از طريق سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فردي در درياي داده ها و اطلاعاتي كه خود به وجود آورده اند، آسيب پذير مي شوند. حفظ حريم خصوصي و كرامت انساني يكي از مشكلات بزرگ عصر به اصطلاح «اطلاعاتي» و ديجيتالي است.
استفاده، انگيزه، و كاركرد سوم پايگاه هاي به اصطلاح «اجتماعي» امروزي كاملاً سياسي وفرهنگي است و جذب افكار عمومي و بويژه گروه جوانان و استفاده كنندگان اينترنت از رسانه هاي سنتي (مانند خانواده، مسجد، بازار، محله، سازمان هاي كارگري، دانشجويي، صنعتي و حرفه اي) و معمولي (مانند مطبوعات، راديو، تلويزيون، مجله و كتاب و غيره) به پايگاه هاي اينترنتي مانند «فيس بوك» و «توئيتر»، به عنوان مركز اصلي اطلاعات اجتماعي است. در اينجا پايگاه هاي اينترنتي با مشكلات بزرگ مواجه شده اند زيرا در جوامع غير اروپائي و آمريكائي، بويژه در كشورها و فرهنگ هاي اسلامي، زيرساخت هاي سنتي و ديني و ملي و اجتماعي منابع و مراكز اصلي مشروعيت فردي و اجتماعي و سياسي را تشكيل مي دهند.