عبدالرحيم سعيدي راد
زين راه اگر شب گذري داشته باشد
اميد ندارم سحري داشته باشد!
بازيچه تقدير نخواهم شد از اين پس
شايد كه به دستش تبري داشته باشد
خوش مي گذرد باد از اين دشت كويري
خوش باد كه از تو خبري داشته باشد
خورشيد- ولي - آمده تا يك نفس از دور
بر چهره ماهت نظري داشته باشد
گفتند كه عاشق مشو! اما شدم اكنون
هر چند برايم خطري داشته باشد
آن قدر كه من منتظرم هيچ كسي نيست
چشمان به در منتظري داشته باشد
هرگز مطلب آخر اين قصه جان سوز
پايان غم انگيزتري داشته باشد