0

مراسم شب پنجم محرم 89 - امامزاده علی اکبر چیذر - حاج محمود کریمی

 
mehdigerdali
mehdigerdali
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 5587
محل سکونت : خوزستان

مراسم شب پنجم محرم 89 - امامزاده علی اکبر چیذر - حاج محمود کریمی

مراسم شب پنجم محرم 89 - امامزاده علی اکبر چیذر - حاج محمود کریمی


شب پنجم

متعلق است به حضرت عبدالله الحسن (ع) دردانه امام حسن (ع) که در جریان عاشورا جزء آخرین نفراتی بود به شهادت رسید. در روز عاشورا یادگار امام حسن در حالی که عمویش برای نجات او به میدان آمده بود برای دور کردن خطر از امام حسین دستان خود را در مقابل شمشیر دشمن قرار داد و در همان حال هم پس از قطع شدن دستانش به شهادت رسید.



دانه تسبیح از تربت کربلا

شیخ طوسى قدس الله سره نقل فرموده که : حسین بن محمّد عبداللّه از پدرش نقل نمود، که گفت :


در مسجد جامع مدینه نماز مى خواندم مردان غریبى را دیدم که به یک طرف نشسته با هم صحبت مى کردند.


یکى به دیگرى مى گفت : هیچ مى دانى که بر من چه واقع شده ، گفت : نه !


گفت : مرا مرض داخلى بود که هیچ دکترى نتوانست آن مرض را تشخیص ‍ بدهد تا دیگر نا امید شدم .


روزى پیرزنى بنام سلمه که همسایه ما بود به خانه من آمد مرا مضطرب و ناراحت دید گفت اگر من تورا مداوا کنم چه مى گویى ؟ گفتم ! به غیر از این آرزویى ندارم .


به خانه خود رفته و پیاله اى از آب پر کرده و آورد و گفت : این را بخور تا شفا یابى من آن آب را خوردم بعد از چند لحظه خود را صحیح و سالم یافتم ، و از آن درد و مرض در من وجود نداشت تا چند ماه از آن قضیّه گذشت و مطلقا اثرى از آن مرض در من نبود .


روزى همان عجوزه به خانه من آمد، به او گفتم اى سلمه بگو ببینم آن شربت چه بود که به من دادى و مرا خوب کردى ! و از آن روز تا به حال دردى احساس نمى کنم و آن مرض برطرف گردید .


گفت : یک دانه از تسبیحى که در دست دارم پرسیدم ، که این چه تسبیحى بود، گفت : تسبیح از تربت کربلا بوده است که یک دانه از این تسبیح در آب کرده به تو دادم .


من به او پرخاش کردم و گفتم : اى رافضه (اى شیعه ) مرا به خاک قبر حسین مداوا کرده بودى ، دیدم غضبناک شد و از خانه بیرون رفت و هنوز او به خانه خود نرسیده بود که آن مرض بر من برگشت ، و الحال به آن مرض ‍ گرفتار و هیچ طبیبى آن را علاج نمى تواند بکند، و من بر خود ایمن نیستم و نمى دانم که حال من چه خواهد شد.


در این سخن بودند که مؤذّن اذان گفت ما به نماز مشغول شدیم و بعد از آن نمى دانم که حال آن مرد به کجاست و چه به حال او رسیده است.


به نقل از وبلاگ های سایت تبیان

ادامه مطلب ...

***به بهشت نمی روم اگر مــــــادرم آنجا نباشد***

آنگاه که تنها شدی و در جست جوی یک تکیه گاه مطمئن هستی ، بر من توکل نما . نمل/79

 

دوشنبه 14 شهریور 1390  6:27 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها