گمشده در پيچ و خم هاي ماوراءالطبيعه!
آرش فهيم
سريال هاي امسال سيما براي ماه مبارك رمضان، نشان داد كه رسانه ملي به يك بازنگري جدي و در برخي ابعاد به تجديدنظر اساسي در اين زمينه نيازمند- و يا ملزم- است. مجموعه هاي نمايشي پخش شده در اين شب ها، ادامه تجربيات سال هاي اخير تلويزيون در اين مناسبت بود. يعني نوعي تكرار و باز توليد آثاري كه سال هاي قبل در اين ماه مبارك پخش مي شدند رخ داد. اما اين رخداد، بسيار قابل تامل است.
چند سال است كه توليد و پخش سريال هايي در قالب ماوراءالطبيعي به مناسبت ماه مبارك رمضان در سيما متداول شده است. نمايش هايي كه موضوع آنها جهان ناپيدا و موجوداتي چون ارواح و فرشته ها و شياطين است. «او يك فرشته بود» آغازگر اين ماجرا شد و استقبال خيره كننده مردم از آن، راه را براي ساخت آثاري در اين راستا باز كرد. از اين به بعد بود كه نمايش موجودات ماورايي تبديل به مايه سرگرمي مردم در شب هاي ماه مبارك رمضان شد. به اين ترتيب، «اغما»، «آخرين گناه»، «كمكم كن»، «روز حسرت» و «پنجمين خورشيد» با همين درونمايه ساخته و پرداخته شدند. سال گذشته هم «ملكوت» با ترسيم استعاره گونه جهان برزخ، اين روند را تكميل كرد. اما امسال اين تراكم بسيار بيشتر شد و از چهار مجموعه اي كه به طور ويژه براي ماه رمضان سيما روي آنتن رفتند، سه تا در قالب ماورايي مي گنجند.
بدون شك هدف از راه انداختن چنين جرياني در سريال هاي مناسبتي تلويزيون، ارتقاي فضاي معنوي در جامعه بوده است. نمايش دادن اين نوع فيلم ها هم يك راهكار فرهنگي براي يادآوري معاد و زندگي پس از مرگ و مكافات عمل هستند. اما هدف و انگيزه به تنهايي كافي نيست. چگونگي عملي ساختن آرمان ها هم مهم است.
اتفاق قابل تاملي كه در اين قضيه افتاده اين است كه سير سريال هاي ماورايي سيما طي اين سال ها نه تنها رو به تكامل نبوده كه يك روند رو به افول و همراه با افت در آنها ديده مي شود. در ماه رمضاني كه پشت سرگذاشتيم به موازات افزايش كمي اين شكل سريال ها، كيفيت آنها كاهش يافت.
نكته مهم اين است كه اين گروه از برنامه ها با طلايي ترين لحظات زندگي هموطنانمان آميخته مي شوند. لحظاتي كه با هيچ زمان ديگري از سال، غير از ماه مبارك رمضان قابل مقايسه نيستند. بي ترديد اگر مردم به جاي تماشاي تلويزيون در ساعات شبانگاه پس از افطار به مسجد بروند يا به هر نحو ديگر عبادت و خودسازي كنند، خيلي مفيدتر و ارزشمندتر است. نامش را هرچه بگذاريم، همراهي، رقابت، تداخل يا تكامل، به هر حال صدا و سيما هم شريك ماه مهماني خدا شده است و حداقل تاثيري كه اين برنامه ها مي توانند بگذارند، جلا دادن به اوقات نوراني ماه رمضان و همراهي با دين ورزي مردم است.
علاوه بر اين، موضوع اين دسته از سريال ها امور قدسي است كه به طور مستقيم با اعتقادات انسان ها در ارتباط اند. اگر درباره ساير موضوع ها بتوان آزمون و خطا و حتي اشتباه را پذيرفت، در اين حوزه هر انحراف و خلافي داراي تاثيرات منفي بوده و سخت قابل جبران است.
بيش از يك دهه از مرسوم شدن پخش سريال هاي ويژه ماه مبارك رمضان مي گذرد و 8-7 سالي هم هست كه تلويزيون در حال كسب تجربه و آزمايش در توليد مجموعه هاي ماورايي و به اصطلاح معناگراست. به نظر مي رسد، با فراز و نشيب ها و آزمون و خطاهايي كه طي اين مدت انجام شده حالا ديگر وقت يك خانه تكاني و تحول اساسي است. توليد و نمايش فيلم هاي ماورايي لزوما بد نيست، اما دو واقعيت غيرقابل انكار اين است كه اولا، امسال دراين زمينه افراط شده و دوم هم اين كه سريال هاي به اصطلاح ماوراء الطبيعي سيما هيچ گاه نتوانسته اند تصويري شايسته و درشأن جهان بيني اسلامي و شيعي ارائه دهند.
اما به راستي چرا سريال هاي ماورايي سيما با وضعيت مطلوب و آرماني دور بوده اند؟ و چگونه مي توان فاصله با نقطه آرماني و مورد انتظار از رسانه ملي را كم كرد؟ با توجه به اين كه شاخص هاي محتوايي و فرمي مشتركي در سريال هاي رمضان امسال پديدار بود مي توان مجموعه اي از عوامل و راهبردها را دراين زمينه مطرح كرد.
يكي از زيربنايي ترين عوامل ناموفق بودن اين فيلم ها در تاثيرگذاري تعالي بخش به دين ورزي مخاطب، تقليدي بودن آنهاست.يعني سازندگان اين سريال ها با كپي برداري از محتوا و ساختار فيلم هاي ماورايي سينماي غرب، اين آثار را ساخته اند. با توجه به تعارض ميان منبع مورد تقليد با فرهنگ اسلامي، نتيجه اين شده كه اين برنامه هاي نمايشي، شعارها و اهداف بلند خود را خنثي و گاه معكوس كنند.
بايد توجه داشت كه هر فيلم ماورايي لزوما مذهبي نيست. همچنان كه بسياري از فيلم هاي هاليوودي كه درحيطه معناگرا و ماورايي تقسيم بندي مي شوند كاملا ضد ديني هستند. نمونه بارز و جديد چنين فيلم هايي «لژيون» است كه در آن مقابله برخي از فرشته ها با پروردگار ترسيم شده است!
يكي از اصول سينماي غرب، تكيه بر توهم و برداشت هاي شخصي سازندگان فيلم ها به جاي حقايق است. اين مسئله در همين فيلم هاي ماورايي كه در شب هاي گذشته از تلويزيون پخش شد هم بعينه ديده مي شود. مثلا در سريال «سقوط يك فرشته» صداي شيطان كه نقش راوي داستان را هم برعهده دارد بسيار گرم و دل پذير است.
دراين سريال، با تكيه بر توهم و بافته هاي شخصي كارگردان ها، يك صداي مهربان و خوش آهنگ به شيطان نسبت داده شده است! اين درحالي است كه حالت نزديك به واقع، صدايي مكار وپر تزوير و اغواگر است. و يا درسريال «پنج كيلومتر تا بهشت» بنا به تشخيص فردي نويسنده و كارگردان، دختري كه فاقد شخصيت اخلاقي درستي است و در دنيا نمره منفي گرفته، دردنياي ارواح مرشد و راهنماي يك جوان مومن و متدين براي عبور ازپيچ و خم هاي ماوراء الطبيعه مي شود!
مسئله ديگر اين است كه در سريال ها بيش از آن كه درام و نمايش ابزاري براي ترسيم حقايق و معنويات باشد، اين معنويت است كه بهانه و ابزار درام پردازي شده است. درسريال «سي امين روز» اين مسئله كاملا قابل مشاهده است. به اين صورت كه محور اصلي فيلم، كشف فساد و تباهي آدم هاي داستان است و معنويت و اخلاق درحاشيه قرار دارد. بخش اعظم فضاي سريال را ماجراهايي درباره كشمكش ها و درگيري هاي چند كلاه بردار بر سرمال و اموال يكديگر تشكيل مي دهد. رقابت سه زن براي ازدواج با يك مرد هم از ديگر مضامين اصلي اين سريال است. در «سي امين روز» بيش از آن كه تحول روحي يا مكافات عمل آدم ها را ببينيم، رونمايي از مفاسد آنهاست كه به عنوان موتور پيش برنده درام عمل مي كند. گويي مسائل ماورايي كه به شكل غير قابل باور و بدون منطق ترسيم شده اند، براي خالي نبودن عريضه به اين ماجراها وصله خورده اند. چون اگر اين بخش از سريال حذف شود هيچ تفاوتي دراصل موضوع پيش نمي آيد.
اين مسئله در سريال «پنج كيلومتر تا بهشت» هم جاري است. دراين اثر هم انگاري كه ماجراي سفر معنوي اميرحسين به دنياي ارواح بهانه اي شده براي روايت يك داستان تين ايجري (دختر-پسري) و حل معماهاي پليسي از طريق خواب و رويا! حضور اميرحسين درآن عالم، طي الارض هاي او ورودش به خواب آيدا هيچ اثر عميق معنوي و اخلاقي ندارد و فقط يك حلقه رابط براي وصل كردن و پيش بردن اتفاقات است. مثلا از طريق ارتباط درخواب ،مسئله دزدي از شركت و پيدا كردن سارقان و جسم نيمه جان اميرحسين حل مي شود!
يكي ازمحورهاي هدف صدا و سيما صيانت رسانه اي ازنهاد خانواده است. با اين حال در سريال ها ماه رمضان امسال، نمايش خانواده هاي از هم پاشيده، تضاد ميان اعضاي خانواده و از همه بدتر، تخاصم و توهين فرزندان به والدين به اوج رسيد. شايد در تمام طول تاريخ فعاليت سيما در سال هاي پس از انقلاب نتوان مقطعي را يافت كه در سريال ها به اين اندازه بي حرمتي به پدر و مادر هدف توجه قرارگيرد. در سريال «سقوط يك فرشته» كه روايت از هم پاشيدن يك خانواده در اثر مكر شيطان است، دختر فريب خورده نه تنها خواهر خوانده خود را به دزدي و خطا متهم مي كند كه به راحتي رو در روي پدرش قرارمي گيرد و پشت سرش بدگويي هم مي كند. اين مسئله در سريال «سي امين روز» پررنگ تر است. در آنجا هم فرزندان به شكلي ركيك و زننده با پدر يا مادر خود دعوا مي كنند. حتي در بخشي از سريال صحنه اي به نمايش درآمد كه در آن دختر جوان به پدر كهنسال خود ابراز تنفر كرد! اين مسئله درسريال كمدي «سه دونگ سه دونگ» هم به شكلي ديگر اتفاق افتاد. در اين سريال خواهر و برادرها با وجودي كه در سن بزرگسالي قرار دارند، دائم با هم دعوا مي كنند و پدر و مادرشان نيز يا به آنها ناسزا مي گويند يا به صورتشان سيلي مي زنند! اين صحنه ها هرچند با هدف نفي و نهي هستند، اما در صورت تكرار، فضاي حرمت بين اعضاي خانواده را مي شكنند.
اين گونه مسائل گوياي آن هستند كه تنها با تكيه بر تكنيك سينمايي و تقليد و كپي برداري از روي آثار به ظاهر مذهبي غرب و بهره بردن ازمشاوره هاي مشاوران نمي توان فيلم ماورايي به معناي واقعي ديني ساخت. تنها كساني مي توانند با آثارشان دين ورزي مخاطب هاي خود را جلا ببخشند كه خود نيز داراي تجربه معنويت و استعلا باشند.
عبور از مرحله تقليد و رسيدن به مرحله اجتهاد، اولين گام براي تحول در اين زمينه است. يعني وضعيت طوري تغيير كند كه به جاي كپي برداري فيلمسازهاي ما از روي آثار خارجي ها، فيلم ها و سريال هاي ايراني به عنوان آثاري مرجع هدف تقليد خارجي ها قرارگيرند.
مي توان به جاي بازتوليد متراكم سريال هاي ماورايي براساس كليشه ها و شيوه هاي تكراري به مضامين بسيار متنوعي كه با فضاي معنوي ماه مبارك رمضان متناسب هستند پرداخت. به خصوص اين كه با گسترش روزافزون بيداري اسلامي در جهان اسلام، ساخت سريال هايي در اين راستا مي تواند سفيران فرهنگي خوبي را هم براي حضور در آن سوي مرزها آماده كند.
واقعيت غيرقابل انكار اين است كه در دين اسلام بر واقع گرايي تأكيد مي شود تا تصورات و توهمات، هم از اين رو، بهتر و زيباتر است كه مفاهيم ديني و معنوي و حتي ماوراءطبيعي در متن زندگي روزمره و در مناسبات عادي زندگي ترسيم شود. اين طوري تأثيرگذاري سريال ها افزايش مي يابد. همچنين به جاي تأكيد بر بدي ها و پلشتي ها و گناهان، الگوسازي رفتاري و شخصيتي محور مضموني سريال ها شود.
البته نبايد آثار ماورايي را به طور كلي از صحنه خارج كرد. اما در اين حوزه بهتر است به جاي كميت تدابيري براي ارتقاي كيفيت اين نوع فيلم ها انديشيد. دراين زمينه مي توان به جاي توليد انبوه، هرسال يك سريال ماورايي اما با برخوردي از ارزش هاي ساختاري و محتوايي والا و بالا خلق كرد. يعني به جاي تصويب چند طرح سطحي و فاقد نتيجه مطلوب كه در دقيقه 90 و به شكل فشرده و شتاب زده ساخته مي شوند، يك طرح عالي تعيين و به تصوير كشيده شود. طرحي كه سر فرصت، با دقت، تمركز، نظارت، تحقيق، زحمت و مرارت و استفاده از تعهد و تخصص به صورت توأمان تبديل به سريالي ماندگار و تأثيرگذار شود.