به من گفتند برایت بدل میگذاریم. من گفتم اگر این کار را بکنید از دستتان ناراحت میشوم. چون نیما قرار است بپرد نه بدل.
مهرداد صدیقیان، بازیگر نقش نیما در سریال "سقوط یک فرشته" در گفتوگویی با تاکید بر این نکته که نیما در این سریال چند فصل روحی مختلف را طی میکند، از سختیهای تصویربرداری به صورت رجزنی و شرایط سخت تولید سخن گفته است. وی از باران کوثری به عنوان بهترین همبازی و از سکانس بام تهران به عنوان سختترین صحنه این سریال یاد کرده است. بخشهای برگزیده این گفتوگو را به نقل از جام جم در ادامه میخوانید.
نیما قرار است بپرد نه بدل
خیلیها از من میپرسند که آیا واقعا خودت پریدی؟ آن سکانس برای من سخت نبود. به من گفتند برایت بدل میگذاریم. من گفتم اگر این کار را بکنید از دستتان ناراحت میشوم. چون نیما قرار است بپرد نه بدل. گفتند ممکن است برایت مشکلی پیش بیاید. من تاکید کردم که باید حتما خودم این کار را انجام بدهم. دوست داشتم به عنوان بازیگر این کار را تجربه کنم. دل و جرات این که از 45 متر ارتفاع پایین بپرم برایم مهم بود. یک دوربین روی دستم بسته بودند که باید در سقوطم دوربین را روی صورتم نگه میداشتم. این کار تمرکز بالایی میخواست. به نظرم تا الان بهترین سکانس بازیام در این سریال سکانس بام تهران است.
بریم با کامیون از روش رد شیم!
باران کوثری بهترین همبازی من بود. اینجا هم همبازیهای خوبی دارم. البته من درد همبازی بد را هم چند بار کشیدهام. نمیخواهم اسم فیلمش را بیاورم. واقعا تاثیر منفی دارد. بازیگر حرفهای کسی است که بازیگر مقابل خودش را تکمیل کند. 2 بازیگر باید به هم کمک کنند. الان بازیگران جوان یک اصطلاحی دارند که میگویند: بریم با کامیون از روش رد شیم! به نظر من آنها در اوج بلاهت این حرف را میزنند. چون ما یک مجموعهایم و همه با هم باعث میشویم یک کار خوب بشود یا نه. در این سریال به خاطره اسدی به خاطر بازی خوبش کمک میکنم. بازی او خیلی به من کمک میکند. آقای مسعود رایگان هم همین طور.
بینن ده باید شک کند که فلانی شیطان هست یا نه
نشانههای شیطانی نیما بیشتر از بقیه است. صدای متن دارد قصه ما را تعریف میکند. بازی ما و صدای متن مکمل یکدیگر است. ما باید کاری کنیم که بیننده به هر کداممان به یک اندازه فکر کند. بیننده باید شک کند که فلانی شیطان هست یا نه.
شاید این سریال فضای ماورایی پیدا کند
اگر در این سریال آتش را دیدهایم، شعلههای آتش دلایل فیزیکی داشته. کتری شعلهور شده. شاید شعله گاز خراب است که این اتفاق میافتد. برق خانه میرود. شاید به این خاطر که سیمکشی خانه مشکل دارد. غذای مهمانها میسوزد. چون سارا بیاحتیاطی کرده است. اینها اتفاقات ماورایی نیستند. به دلیل این که سریال ما در ماه رمضان پخش میشود و معمولا مردم عادت دارند سریالهای ماورایی ببینند این ذهنیت پیش میآید. البته گفتههای راوی هم بیتاثیر نیست. شاید این سریال فضای ماورایی پیدا کند، ولی تا به حال این اتفاق نیفتاده است. سینما به این دلیل جذاب است که ما میتوانیم چیزهای غیرعادی را در آن بسازیم. در خارج کشور آواتار را میسازند که خیلی پرفروش میشود. ما هم قصهای را داریم تعریف میکنیم با دنیایی که آقای بهرامیان ساخته است. جذابیت سریال به قصه برمیگردد و ربطی به ماورایی بودن یا نبودن ندارد. از این به بعد اگر سریال جذاب ماورایی یا غیرماورایی و واقعی به من پیشنهاد شود آن را بازی میکنم.
نیما چند فصل روحی مختلف دارد
در سینما و تلویزیون ایران خیلی نمیشود برنامهریزی کرد. همیشه اتفاقاتی میافتد که یک چیزهایی را به هم میریزد. نقش نیما از خود من دور است. من آدمی نیستم که بروم کسی را فریب بدهم. بازیکردن هر نقش سختیهای خودش را دارد. من تکرار میکنم که نتیجه برایم از همه چیز مهمتر است. در این سریال نیما چند فصل روحی مختلف دارد. یعنی در بازیاش چند نقطهعطف را رد میکند. با توجه به این که ما رج میزدیم من باید حس صحنه را حفظ میکردم. یعنی رعایت میکردم که الان قرار است کدام دوران شخصیتی نیما را بازی کنم. در طول روز مدت زمان کارمان بالاست. به همین خاطر خسته میشویم و نظم زندگیمان به هم میخورد. الان سه چهار روز است که من از شدت بیخوابی مریض شدهام.
ترجیح میدهم از باندبازیها فاصله بگیرم
در حال حاضر برای سینمای ما شرایط خاصی وجود دارد. یکسری از کارگردانها دارند با یکسری بازیگرهای خاص کار میکنند. کاملا باند و گروه تشکیل دادهاند. من ترجیح میدهم از این باندبازیها فاصله بگیرم و بر اساس تواناییهایم بازی کنم، نه بر اساس رفاقتها. مساله دیگر این است که مگر چند تا فیلم خوب در سینمای ما ساخته میشود؟