نمايش «سال هاي فاجعه» نوشته اعظم بروجردي و به كارگرداني پژمان جعفري سمرقندي در تالار سنگلج روي صحنه رفته است.
متن اين نمايش درخصوص كشف حجاب و واقعه مسجد گوهرشاد مشهد است. نويسنده قصه اي را دستمايه قرار داده است تا به نوعي كشف حجاب و و درواقع ورود فرهنگ غرب، تجددگرايي و ظواهر مدرنيته به كشورمان را نشان دهد اما به دليل همان قصه گويي اين همه از دست مي رود و به واقعه مسجد گوهرشاد نيز به عنوان يك موضوع فرعي در متن پرداخته مي شود. مردي كه خود از عوامل حكومتي است و البته معلوم نيست نظامي است يا امنيتي يا جزو اراذل حكومتي است يا چيز ديگري، خانواده اي تقريبا مذهبي دارد. زن اولش زني ايراني و معتقد است، مادرش يا ننه نسا پيرزني خرافاتي است، اما زن دومش كاملا مدرن و غرب زده است و دخترش بين فرهنگ سنتي و وارداتي مانده است و به نوعي دچار يك سردرگمي و بي هويتي شده. او تنها به خاطر مادرش حجاب را پذيرفته، عضو انجمن زنان و باسواد است، پدرش مي خواهد او را به فرنگ بفرستد و... در اين ميان امنيه ها براي برداشتن حجاب به دختر حمله مي كنند اما پسري او را نجات مي دهد و همين آشنايي، دختر را با واقعياتي روبه رو مي كند؛ پسر مذهبي و انقلابي است به او اعلاميه ها و كتبي را مي دهد. در درون خانه نيز مادر دختر درگير مرافعه هاي معمول و روزانه با هوويش است. بخشي از متن به دعواهاي اين دو زن مي پردازد و همين موضوع ديگر مسائل را به نوعي تحت الشعاع قرار داده است. به نويسنده براي پرداختن به اين موضوع تبريك مي گويم. اما به لحاظ تكنيكي چند نكته قابل بيان است: قصه به لحاظ پرداخت دراماتيك در حد همان داستان مانده است.
موضوع هاي فرعي، اصل ماجرا را كمرنگ كرده و بيشتر به درگيري هاي زن اول و دوم پدر مي پردازد. اما بي هويتي دختر و ورود فرهنگ بيگانه در حد چند ديالوگ مطرح مي شود. همچنين واقعه گوهرشاد. و البته هدف از آن و به طريق اولي كشف حجاب و برآيند و تأثير اين واقعه بر جامعه و آحاد مردم همچنان مسكوت مي ماند. متن سر آن دارد كه به نوعي اين موضوع ها را بررسي كند اما در سطح مانده است؛ درگير قصه شده و وجه دراماتيك آن به فراموشي سپرده مي شود. آن قدر كه ديگر، ديالوگ ها در حد همان حرف خودنمايي مي كنند. بخش هاي طنز با بازي خوب مهري آل آقا در نقش ننه نسا در جاهايي رو به تكرار مي گذارد. شخصيت ها بعضا سردرگم هستند. به عنوان مثال پدر كارش چيست؟ زن دوم كجا مي رود؟ چرا خيانت مي كند؟ چه كم دارد؟ بخصوص پس از كشته شدن زن اول ديگر به ظاهر همه كاره خانه است. آيا تنها عشق و جواني او را به خطا كشانده؟ داستاني كه پس از سرخوردگي و برگشتش مي گويد باورپذير به نظر نمي آيد و گنگ است. خودكشي چنين شخصيتي هم خيلي قابل قبول نيست. صحنه خواستگاري مختار بيك يا رئيس نظميه هم به نوعي اضافه و تصنعي مي نمايد. در كل، متن به يك دراماتورژي نيازمند است. زمان و ريتم نمايش مي توانست بهتر از اين باشد. زمان طولاني و ريتم كند است. ديالوگ ها هم بايد بازنگري شوند.
از متن كه بگذريم به كارگرداني مي رسيم. كارگردان مي توانست با حذف اضافات به وجهه دراماتيك اجرا بيفزايد. حركات و ميزانسن ها در جاهايي تكراري به نظر مي رسند. و آن زير لايه دراماتيك كه در حركات بايد باشد كمتر ارائه مي دهد.
صحنه خواستگاري و بازي مختاربيك تصنعي و اصولا اضافه به نظر مي آيد. عصبانيت هاي بي موقع و بدون توالي حسي و حركتي، بازي غلو شده، باژست ها و حركاتي تكراري و كليشه اي كه بيرون مي زند و يا عدم شناخت و تاثير حس صحنه ها به روي مخاطب از سوي كارگردان مثل صحنه اي كه مادر كشته مي شود. گروه نوازندگان موسيقي اي را مي نوازند كه كلا با اتفاق روي صحنه مغاير است و حس تراژيك اتفاقي را كه افتاده در لحظه از بين مي برد.
شقايق فتحي در نقش مريم بازي قابل قبولي را ارائه داد. هر چند كه در جاهايي بيش از حد حسي و غلو شده به نظر مي رسيد و گاهي يكنواخت بود و بازي و حس ها را از پيش لو مي داد. اما روي هم رفته قابل باور و قابل قبول نشان داد كه البته اين به توانايي او باز مي گردد. طراحي صحنه با خواست فضا و مكان و زمان همسو بود. موسيقي كار هم گرچه با داستان مطابق نبود، اما عنايت الله خادم بشيري به عنوان آهنگساز اجرايي گرم، ملموس و بدون اشكال از نظر تكنيكي را ارائه داد. در كل بايد گفت واقعه مسجد گوهرشاد و ورود و هجوم فرهنگ غرب بر فرهنگ سنتي و باورها و اعتقادات مقوله اي است كه بايد با ژرف انديشي بيشتري همراه گردد و پرداختن به آن لازم است اما شايد بتوان گفت كه هر كدام از اين موضوع ها خود مي تواند دستمايه اي كامل براي چند نمايش جداگانه باشد. در هر صورت پرداختن به اين موضوع خود جاي سپاس دارد چرا كه در عين سادگي به صحنه كشيده شده و روايت گرديده است. از سويي مي توان گفت حجاب به نوعي موضوع روز است، موضوعي كه از گوهرشاد تاكنون به انواع مختلف ادامه داشته و دارد. اي كاش نويسنده يك ارتباط ماهوي نيز با امروز برقرار كرده و نقبي نيز به اكنون مي زد. چون موضوع حجاب مسئله روز است و مي بايد به گونه اي روند اين هجوم بيگانه از ديروز تا اكنون نيز نشان داده شود. به لحاظ دراماتيك مي توان به چنين رويكردي رسيد بدون آنكه به زمان، مكان و ساختار قصه لطمه اي وارد شود كه البته اين مهم با ژرف انديشي ميسر مي گردد چون زماني كه مي خواهيم واقعه اي تاريخي را به صحنه بكشيم بايد جوانب گسترده آن را بررسي كنيم، چرايي آن واقعه را بيابيم، دست ها و افكار پشت پرده اي كه چنين وقايعي را موجب شده و دامن مي زنند بشناسيم، تاثير آن را در طول زمان بيابيم، به لحاظ فرهنگي و تاريخي، ارتباط آن با امروز و اكنون آن را بشكافيم و تغيير شكل آن افكار كه چنين هجمه فرهنگي و به تبع آن قتل عام مردم را موجب شده است آشكار كنيم، تا به شكل امروزي اين هجمه از سوي همان افكار و دستان بيگانه پي ببريم تا راه هاي مبارزه با آن را بشناسيم. به فرموده مقام معظم رهبري اين مسائل جزو ناتوي فرهنگي است. پس با شناخت كامل افكار و برنامه هاي بيگانگان است كه مي توانيم از اين گونه از تئاتر و هنرهاي نمايشي سپري براي مقابله با آنان بسازيم. تنها روايت و قصه گويي كفايت نمي كند چرا كه ماجراي مسجد گوهرشاد به گونه هاي مختلف نيز در سالهاي گذشته به صحنه كشيده شده است. تاثير يك نمايش بر افكار جامعه و بخصوص قشر جوان مهم است. بايد از تاريخ تجربه بگيريم و دشمن مقابل را تحليل و تفسير كنيم به ترفندها و راهكارهايش كه هر روز رنگي تازه مي گيرد پي ببريم تا جامعه و جوانان را در مقابل آنان واكسينه كنيم. پس ماموريت تئاتر در اين برهه از زمان بس خطير است و با شكافتن تاريخ معاصر به طريق اصولي، منطقي، علمي، كارشناسانه و البته دراماتيك مي تواند ما را به اين مهم برساند. از همين روست كه رهبر فرزانه انقلاب فرموده اند: «اثر اجراي يك نمايش خوب بيش از هزار سخنراني است.» به نويسنده كه چنين موضوعي را دستمايه كار خود قرار داده و به كارگردان و گروه بابت اجرايي ساده، گرم و صميمي خسته نباشيد مي گويم.