0

به مرد بودن خود افتخار کنید

 
sabz_ac
sabz_ac
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 465
محل سکونت : آذربایجان شرقی

به مرد بودن خود افتخار کنید

به مرد بودن خود افتخار کنید

گل

1- همیشه از نام خانوادگی شما استفاده می‌شود.

2- مدت زمان مكالمه‌ی تلفنی شما حداكثر30 ثانیه است.

3- برای یك مسافرت یك هفته ای تنها یك ساك كوچك دستی نیاز دارید.

4- در تمام شیشه های مربا و ترشی را خودتان باز می‌كنید.

5-دوستان شما توجهی به كاهش یا افزایش وزن شما ندارند.

6-جنسیت شما در موقع مصاحبه‌ی استخدام مطرح نیست.

7- لازم نیست كیفی پر از لوازم بی استفاده را همه جا به دنبالتان بكشید.

8- ظرف مدت 10دقیقه می‌توانید حمام كنید و برای رفتن به مهمانی آماده شوید.

9- همكاران تان نمی‌توانند اشك شما را در بیاورند.

10- اگر در 34 سالگی هنوز مجردید، احدی به شما ایراد نمی‌گیرد.

11- رنگ اجزاء صورت شما در هر صورت طبیعی است.

12-با یك دسته گل می‌توانید بسیاری از مشكلات احتمالی را حل كنید.

13- وقتی مهمان به خانه‌ی شما می‌آید لازم نیست اتاق را مرتب كنید.

14- بدون هدیه می‌توانید به دیدن تمام اقوام و دوستان تان بروید.

15- می‌توانید آرزوی هر پست و مقامی را داشته باشید.

16-  حداقل بیست راه برای بازكردن در هر بطری نوشابه‌ی داخلی یا خارجی بلد هستید.

17-  ضرورتی ندارد روز تولد دوستان تان را به خاطر داشته باشید.

18-  ... و بالاخره روزی یك پیرمرد موفق خواهید شد.

شما چه موارد دیگری در نظرات این مطلب وارد می نمایید؟

 يا علي مولا
 
سه شنبه 28 تیر 1390  1:14 PM
تشکرات از این پست
papeli
sabz_ac
sabz_ac
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 465
محل سکونت : آذربایجان شرقی

پاسخ به:به مرد بودن خود افتخار کنید

هیزم شكنی مشغول قطع كردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه.

وقتی در حال گریه كردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید:

چرا گریه می كنی؟

هیزم شكن گفت:

تبرم توی رودخونه افتاده.

فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت و از هیزم شکن پرسید:

"آیا این تبر توست؟"

هیزم شكن جواب داد:

"نه"

فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید:

آیا این تبر توست؟

دوباره، هیزم شكن جواب داد:

"نه".

فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید:

آیا این تبر توست؟

جواب داد:

آره.

فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شكن خوشحال روانه خونه شد.

 

روزی دیگر هیزم شکن وقتی داشت با زنش كنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی همان رودخانه. هیزم شكن داشت گریه می كرد كه فرشته باز هم اومد و پرسید كه چرا گریه می كنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب.

فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید: زنت اینه؟

 هیزم شكن فریاد زد: آره!

فرشته عصبانی شد.

 " تو تقلب كردی، این نامردیه "

هیزم شكن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. می دونی، اگه به جنیفر لوپز "نه" می گفتم تو می رفتی و با كاترین زتاجونز می اومدی. و باز هم اگه به كاترین زتاجونز "نه" میگفتم، تو می رفتی و با زن خودم می اومدی و من هم می گفتم آره. اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی. اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود كه این بار گفتم آره.


نكته اخلاقی:

هر وقت مردی دروغ میگه به خاطر یه دلیل شرافتمندانه و مفیده

 يا علي مولا
 
شنبه 1 مرداد 1390  5:25 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها