0

سیر تجدّد زدگی نظام آموزش دختران در ایران معاصر

 
alizare1
alizare1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 6234
محل سکونت : یزد

سیر تجدّد زدگی نظام آموزش دختران در ایران معاصر

سیر تجدّد زدگی نظام آموزش دختران در ایران معاصر

پدید آورنده : رضا رمضان نرگسی ، صفحه 39

وقتی صحبت از مدارس دخترانه می شود، معمولاً مدارس جدید امروزی به ذهن تبادر می کند؛ ولی هیچ وقت از خود نپرسیده ایم که قبل از تأسیس مدارس جدید، وضع تحصیلی دختران چگونه بوده است و یا اینکه مدارس جدیدِ دخترانه، اولین بار چگونه، به دست چه کسی یا کسانی و با چه اهدافی تأسیس شدند؟ معمولاً چنین گفته می شود که قبل از تأسیس مدارس جدید دختران، دختران ایرانی بی سواد بودند و این مدارس با هدف باسواد کردن دختران و زنان ایرانی تأسیس شدند.

از مسلّمات تاریخ این است که در عموم ولایات، مکتب خانه هایی برای آموزش دختران به سبک سنتی دایر بود، به طوری که روزنامه «حبل المتین» در ضمن نامه یکی از خواتین می آورد که: «در اغلب کوچه های طهران و بلاد دیگر، یک ملا باجی ملاباجی: معلمه، معلمه مکتب دختران؛ لغتنامه دهخدا، مدخل: ملاباجی. یا میرزا باجی یک منزل دارند و با کمال آزادی، دوشیزگان را درس می دهند» روزنامه حبل المتین، سال اول، شماره 105، یکشنبه 23 رجب، 1325. . همچنین می دانیم که اقشار مذهبی به شدت با رواج مدارس دخترانه مخالفت می کردند و تشکیل آنها را سرآغاز فتنه و فساد در جامعه می دانستند و برای مقابله با آن به علما متوسل می شدند. مصاحبه پری شیخ الاسلامی با نورالهدی منگنه در مجله زنان، ص 155. حتی کار به جایی کشید که مجتهد عالی مقام همچون آیت اللَّه شیخ فضل اللَّه نوری به مخالفت صریح با این مدارس برمی خاست.

تعلیم و تربیت دختران قبل از مدارس جدید

تعلیم و تربیت رسمی دختران، قبل از مشروطه عموماً در سه شکل انجام می گرفت: مکتب خانه ها ، تدریس خصوصی در منازل و حوزه های علمیه.

1 ـ مکتب خانه ها

در مکتب خانه ها معمولاً از آموزش خواندن قرآن و احکام مذهبی شروع می کردند و بیشتر به یادگیری صرف و نحو عربی، ادبیات قدیم همچون: غزلیات حافظ ، گلستان سعدی ، مثنوی معنوی مولوی ، خمسه نظامی ، دیوان سنایی و خلاصه الحساب شیخ بهایی می پرداختند. این مدارس در منازلِ معلمان و مساجد تشکیل می شد و اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی ، سازمان اسناد ملی ایران پژوهشکده اسناد، ، به کوشش: سهیلا فارسانی، ص 10. بیشترین اهتمام، به خواندن کتاب هایی مانند: مثنوی و سعدی می شد. بدر الملوک بامداد، زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا انقلاب سفید، ص 60. مونس الدوله این مکتب خانه ها را چنین توصیف می کند: مونس الدوله ، پیشین، صص 160 تا 161. «در هرشهری، مخصوصاً در تهران، مکتب خانه های زنانه بود. معلمه و مدیره این مکتب خانه ها پیرزنی بود که او را «میرزا باجی خانم» می گفتند . دخترها هرروز صبح، کتاب قرآن و چاشته بندی، یعنی دستمال بسته ناهار، خود را برمی داشتند و چادر و چاقچور می کردند و روبنده می زدند و همراه پدر یا برادرشان تا درِ مکتب خانه زنانه می آمدند . (درِ مکتب خانه زنانه همیشه بسته بود که مبادا مردی سرزده وارد شود) ...[دختر به محض ورود ]چادر و چاقچور و روبنده خودش را برمی داشت ، چادر نماز سر می کرد و توی اتاق مکتب خانه می رفت . هردختر یک تکه گونی یا پلاس داشت که روی آن می نشست و پیش خلیفه ، یعنی دختر بزرگ تر درس خودش را روان می کرد. بعد، پای تشکچه ملاباجی می رفت و درس خودش را پس می داد. کتاب درسی دخترها اول از همه، قرآن مجید بود... .» در مکتب خانه ها، معلم بر روی تشک جای می گرفت و کودکان پیش روی او به زمین می نشستند. گاهی دخترهای خردسال قبل از اینکه به حدود شش سالگی برسند، در کنار پسرها دیده می شدند. بدر الملوک بامداد، همان، ص 61 ـ 60.

2 ـ تدریس خصوصی در منازل

بعضی از خانواده های اشرافی دختران را نزد معلمان خصوصیِ قابل اعتماد در خانه به تحصیل وامی داشتند ... داشتن خط خوب، هنر دختران در خانواده های بزرگ به شمار می رفت، و احیاناً شعر می گفتند و تعلیمات آنها بیشتر جنبه تفنّن و تجمل داشت تا احتیاج زندگی. همان. مونس الدوله در توصیف برنامه های درسی این دختران چنین می گوید : «برنامه درس دخترهای اندرون هم مثل مکتب خانه های زنانه، یاد دادن قرآن مجید بود. بعضی ملاباجی های با سلیقه دوخت ودوز هم یاد می دادند . یک عده از ملاباجی ها نیز برای همیشه توی اندرون ها می ماندند و به خانم های [خانه ]مسائل دین یاد می دادند و در واقع یک جور کلاس اکابر زنانه توی حرم برپا می کردند. آنها شرح حال دوازده امام و چهارده معصوم و شکیّات و سهویّات را برای خانم ها می گفتند و خانم ها بدون اینکه بنویسند یا بخوانند ، گفته های ملاباجی را از بر می کردند... در خانه های اشراف بزرگ، مثلاً خانواده سلطنتی... شاهزاده خانم هایی نیز پیدا می شدند که خط بسیار خوبی داشتند ، شعر می گفتند ، ادیب و نویسنده هم بودند؛ مثلاً یکی از این شاهزاده خانم ها، «ضیاء السلطنه» دختر فتحعلی شاه است که کتابدار فتحعلی شاه بود. خانم دیگر، «تاج الدوله» زن سوگلی فتحعلی شاه ... و دیگر، فاطمه خانم انیس الدوله زن ناصرالدین شاه است که خط خوبی داشت.» مونس الدوله ، همان، ص 161 ـ 162.

3 ـ حوزه های علمیه

حوزه های علمیه، مرحله بعد از مکتب خانه بود و کسانی که مرحله مکتب خانه را با موفقیت به پایان می رساندند می توانستند به آن راه یابند. ظاهراً حوزه های علمیه ای که دروس عالی فقه و اصول در آن تدریس شود، برای دختران عمومیت نداشت مدرکی دال بر وجود حوزه علمیه دخترانه در تهران به دست نیامد. و تنها دخترانی که از حیث مالی امکان استخدام معلمِ سرخانه داشتند یا دخترانی که یکی از بستگان نزدیک آنها تحصیلات عالی حوزی داشتند، می توانستند مدارج بالای علمی را طی کنند؛ به عنوان مثال از خانم مجتهده بانو نصرت امین اصفهانی به عنوان زنی که بعد از گذراندن دوره مکتب خانه و طی کردن مراحل عالی تحصیلات حوزوی به درجه اجتهاد رسید، می توان نام برد.

آموزش غیر رسمی

اما جدای از این سه نوع آموزش که برشمردیم، آموزش های دیگری هم به دختران داده می شد که صورت رسمی نداشت و آنها عبارت بودند از، تعلیمات خانگی و مجالس روضه.

1- تعلیمات خانگی

تعلیمات دختران در خانه، آموختن آداب معاشرت بود؛ مثلاً اگر زنی جلوی خانم های مسن می خندید، می گفتند: زنی بی تربیت و جاهل است. زنی را با تربیت می دانستند که پیش پای بزرگ ترها تمام قد بلند بشود، با تعظیم سلام کند ، تا از او سؤالی نکرده اند حرفی نزند، نوزادش را جلوی چشم بزرگ ترها شیر ندهد و ... فراگیری هنرهایی مثل: گل دوزی و گل سازی، بافندگی ، نخ ریسی و ... برای زن ایرانی، بیشتر از سواد اهمیت داشت. مونس الدوله، خاطرات مونس الدوله (ندیمه حرمسرای ناصر الدین شاه) به کوشش: سیروس سعدوندیان، ص 156 ـ 155. البته بسیاری از خانواده هایی که یکی از اعضای آنها باسواد بودند، به دختران خود خواندن و نوشتن می آموختند.

2 ـ مجالس روضه

شرکت در مجالس روضه خوانی، کارکردهای بسیاری داشت که یکی از مهم ترین آنها، کارکرد آموزشی بود. در عصر قاجار، خصوصاً اواخر عصر قاجار، اطلاع رسانی و تبلیغ عمومی علوم و معارف دینی و سیاسی در سرلوحه برنامه های سخنرانان قرار داشت. حتی بعضاً در مجالس وعظ، مطالبی سیاسی و اجتماعی طرح می گردید. به ویژه بعد از جنبش مشروطه، بسیاری از مجالس وعظ، ماهیت سیاسی ـ اجتماعی پیدا کردند؛ به عنوان نمونه می توانید به روزنامه «الجمال» که متن سخنرانی های سید جمال الدین واعظ اصفهانی را در سال های 1323 و1324 ه.ق در تهران چاپ می کرد، مراجعه کنید. خصوصاً با توجه به رواج و گسترش وسیع مجالس روضه خوانی در زمان های گذشته و عدم وجود رسانه های جمعیِ امروزه و همچنین بی سوادی یا کم سوادی اکثر قریب به اتفاق مردم می توان منبر و مجالس روضه را یک وسیله بسیار مهم اطلاع رسانی و از جمله رسانه ای برای ارتباطات اجتماعی در آن زمان دانست. «ارتباط حضوری، غیر تصنّعی و عمیق با مخاطب، انتقال آگاهی، قابلیت استفاده و تأثیرگذاری بر مخاطبان گوناگون، اعم از باسواد و بی سواد، غیر رسمی، غیرسازمانی و غیر تشکیلاتی بودن مسجد و در نتیجه مردمی و عمومی بودن آن که امکان حضور و مشارکت همگان را به طور مساوی فراهم می ساخت، سهل الوصول بودن و دسترسی سریع و راحت به آن با توجه به وجود شبکه ای از ده ها هزار مسجد که در هر کوی و برزن و در شهر و روستا پراکنده بود، عدم امکان مخالفت و مقابله با آن از سوی حکّام و صاحبان قدرت به دلایل از دست دادن مشروعیت خود، قائل بودن نوعی قداست، صحت در پیام رسانی و قابلیت اعتماد به آن و ... مواردی از این قبیل، اصغر فتحی، منبر یک رسانه عمومی در اسلام، ص 37. باعث شد که منبر و مجالس روضه نقش مرکز تعلیم و تربیت را ایفا کنند، به طوری که ما در تاریخ معاصر شاهد حضور فعال زنان در صحنه های اجتماع، چه در جنبش تنباکو و چه در جنبش مشروطه می باشیم.

تعلیم و تربیت دختران پس از مدارس جدید

اولین جرقه های آموزش جدید در کشور توسط میسیونرهای خارجی تأسیس شد که به همراه هیئت های اعزامی از کشورهای اروپایی به ایران می آمدند. محمد شاه قاجار اجازه رسمی فعالیت این مدارس را صادر کرد . مدارس به سبک جدید دارای کلاس های دخترانه و پسرانه بود . به تدریج اجازه تأسیس یک باب مدرسه دخترانه [مخصوص ارامنه و اتباع کشورهای اروپایی ]در تهران گرفته شد، فقط به شرط آنکه دختران مسلمان در آن راه نداشته باشند اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی، همان، ص 11. . به عنوان نمونه مونس الدوله نقل می کند که در زمان ایشان «چند زن آمریکایی به تهران آمدند و از ناصرالدین شاه اجازه گرفتند که یک مدرسه دخترانه در تهران دایر کنند . این زن های آمریکایی، مبلّغه بودند. شاه یک تکه زمین به آنها داد و آنها در محلی که امروز مدرسه «جردن» است، یک مدرسه دخترانه ساختند؛ اما تا چند سال شاگردان این مدرسه همه از خانواده های نامسلمان بودند و دختر ایرانی مسلمان به این مدرسه نمی آمد . عاقبت ، بعد از چند سال ، یک دختر ایرانی مسلمان با چادر به این مدرسه آمد و با دختران نامسلمان مشغول درس خواندن شد.» مونس الدوله، همان، ص 159. دختران مسلمان در مدارس آمریکایی بالاخره در دوران ناصرالدین شاه به خواهش «بنجامین»، وزیر مختار آمریکا اجازه ورود دختران مسلمان به مدرسه آمریکایی ها صادر شد. مجله یادگار، سال سوم، شماره 6، ص 68. از مهم ترین مدارس دخترانه آمریکایی در ایران باید از مدرسه متوسطه «فرانکوپرسان» نام برد. بدر الملوک بامداد، همان، ج 2 ، ص 45. شمار مدارس خارجی در سراسر کشور با تأسیس تدریجی آنها رو به افزایش گذارد و در سال 1217 ش، نخستین مدرسه دخترانه آمریکایی در ارومیه تأسیس شد. در سال 1240 ش فرقه لازاریست ها در تهران مدرسه ای به نام «سن لویی» دایر کردند و در 1282ق/ 1245 ش مدارس دخترانه ای در تبریز ، ارومیه، سلماس و اصفهان از طرف جمعیت خواهران سن ونسان دو پل تأسیس شد عیسی صدیق، تاریخ فرهنگ ایران از آغاز تا زمان حاضر، ص 356. و این جمعیت در سال 1292 ق / 1254ش مدرسه دخترانه «سن ژوزف» را در تهران ایجاد کرد و در سال 1316 ق یک جمعیت مسیحی فرانسوی مدرسه «الیانس» را در تهران تأسیس کرد. همان. در اصفهان، مدرسه «بهشت آیین» از سوی مبلغان پروتستان انگلیسی تأسیس شد. در یزد و شیراز و کرمان نیز مدارس دخترانه «مهر آیین» از سوی مبلغان مذهبی مسیحی ایجاد شد. اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی، همان. گروهی دیگر از کشیشان کاتولیک، مدرسه خواهران «سنت زیتا» (شیل) و مدرسه خواهران «نیکوکار ژاندارک» را ایجاد کردند. در این مدارس، علاوه بر تعلیمات مسیحی، زبان های انگلیسی و فرانسه تدریس می شد. خانم «جین دولیتل» در سال 1312ق در تهران یک مدرسه آمریکایی تأسیس کرد که با عنوان دبیرستان نوربخش فعالیت می کرد. در سال 1340ق / 1301 ش مدرسه دخترانه خواهران ارمنی به نام «مریم» تأسیس شد. همان، ص 12.

اهداف پنهان

نکته ای که در اینجا حائز دقت است این است که چرا کشورهای غربی همانند انگستان و فرانسه و امریکا در ایران مدارس دخترانه تأسیس می کردند؟ یکی از علل اصلی تأسیس این مدارس، تبلیع آیین مسیحیت بود که از سوی مبلّغه های مسیحی در وهله اول برای دختران غیر مسلمان و سپس حتی برای دختران مسلمان انجام می گرفت. حتی بعضی از این مبلّغه ها برای اینکه اعتماد مسلمانان را جلب کنند، با چادر و نقاب در سر کلاس حاضر می شدند. همسر «ماطاوس خان ملکیانس ارمنی» با چادر و نقاب در سر خدمت حاضر می شد»؛ بدرالملوک بامداد، همان، ج 1، ص 16. علت دیگر گسترش فرهنگ غرب، برای سیطره بر کشورهای مسلمان بود، چرا که زنانِ هر عصری، پرورش دهنده نسل آینده هستند و اگر بتوان فرهنگ زنان یک جامعه را تغییر داد، قطعاً هنجارها و ارزش های نسل آینده نیز تغییر خواهد کرد. شاهد این مطالب آن است که در عصری که تعلیم در مکتب خانه ها و مراکز آموزشی مستلزم پرداخت هزینه بود، اکثر این مدارس خارجی معمولاً به صورت مجانی به دختران آموزش می دادند؛ چنانچه در مدرسه ای که ریاست آن را همسر ماطاوس خان ملکیانس ارمنی به عهده داشت، یکصد دختر به صورت رایگان درس می خواندند. و با توجه به اینکه کشورهای استعمارگر جایی بیهوده پول خرج نمی کردند، روشن بود که هدف دیگری به جز باسواد شدن دختران ایرانی مدّ نظر گردانندگان اصلی آن بوده است؛ چنانچه در سال های بعد، خصوصاً در برنامه کشف حجاب رضا شاه، همین تحصیل کردگان مدارس آمریکایی بودند که نقش اول را ایفا می کردند؛ به عنوان نمونه فارغ التحصیلان مدرسه آمریکایی، مجله «عالم نسوان» را به سرپرستی «میسز پویس» تأسیس کردند که تجدّد طلبی و غرب دوستی را ترویج می کرد و یکی از نویسندگان مشهور آن، «هما محمودی» بود. ر. ک: بدر الملوک بامداد ، همان، ص 28 و 71. همچنین یا می توان از «شمس الملوک» که بازرس و مأمور کشف حجاب در مدارس دولتی کشور بود، نام برد. همان، ص 43. حتی برای اینکه بتوانند به نتایج زود هنگام تری برسند، مدرسه اکابر زیر نظر «میس دولیتل» گشودند همان، ص 71 . شاهد دیگر اینکه بسیاری از این مدارس اختصاصاً به آموزش زبان انگلیسی یا فرانسوی اشتغال داشتند که به عنوان نمونه می توان از مدرسه آمریکایی «بیت ئیل»، «مدرسه دخترانه خواهران سنت زیتا» (شیل) و مدرسه خواهران نیکوکار «ژاندارک» ، نام برد. همان، ص 70و اسنادی از مدارس دختران، از مشروطه تا پهلوی، همان، ص 11. از آنجایی که بین فرهنگ و زبان ارتباط تنگاتنگی وجود دارد، فراگیری زبان بدون تاثیر پذیری فرهنگی چیزی تقریباً نزدیک به محال می باشد، لذا در اکثر این مدارس، فراگیری زبان اروپایی در راس برنامه های درسی آنها قرار داشت. چنانچه در مدارس اسلامی (مکتب خانه ها) نیز برای فراگیری فرهنگ اسلامی ابتدا قرآن، یعنی زبان عربی آموزش داده می شد. از طرف دیگر، در بسیاری از مدارسی که به سبک جدید تأسیس شده بود، کاری غیر از درس دادن انجام می شد؛ چنانچه در ماه صفر 1338 ه. ق/ نوامبر 1919 م خانم مهرتاج درخشان درباره مدارس دخترانه تهران چنین گزارش داد: اگر حقیقت امر را بخواهید، ما بیشتر از چهار یا پنج مدرسه دخترانه با معنا در طهران نداریم؛ مابقی مرکب اند از چند باب، تجارت خانه، دلال خانه، تقلب خانه و هرکدام مرکز انواع مفاسد اخلاقی. از روز اولی که دختر داخل آن تقلب خانه ها می شود، تخم رشوت گیری و رشوت دهی در کلّه ساده او کاشته می شود.» روزنامه زبان زنان، سال اول، شماره 9، شنبه 21 صفر 1338، ص 4.

موضع مجلس و مشروطه خواهان در برابر مدارس جدید

بعد ازانقلاب مشروطه ایران، در مورد تأسیس مدارس جدید یا عدم تأسیس آن، در مجلس اختلاف نظر وجود داشت. مشروطه خواهان و نمایندگان مجلس اول در این اختلاف به سه دسته تقسیم می شدند: دسته اول، بر این عقیده بودند که با توجه به گستردگی علوم جدید، دختران باید صرفاً علومی را فرا بگیرند که مستقیماً به کارشان می آید. اینان معتقد بودند که دختران علاوه بر یادگیری خواندن و نوشتن، بایستی مطالبی همچون: تربیت اطفال، خانه داری، حفظ مراتب ناموس، شرف و بعضی از علوم مقدماتی را که به اخلاق معاش و معاشرت با خانواده مربوط می باشد، یاد بگیرند. این دسته «اما در امور خاصه رجال از قبیل: علوم پلیتیکی و امور سیاسی، فعلاً مداخله ایشان اقتضا ندارد.» روزنامه مجلس سنا اول، شماره 6 ، دوشنبه 16 شوال 1324، ص 3. دسته دوم از مشروطه خواهان که اکثر آنها از منورالفکرانِ حزب دموکرات «فرقه اجتماعیون عامیون» بودند، معتقد بودند که نه تنها نباید برای آموزش دختران محدودیتی قائل شد، بلکه باید تمهیدی اندیشید تا تعلیم آنها اجباری باشد و «در شهرها و دهکده ها باید مدارس جدید تأسیس شود» حکمت ، سال پانزدهم، شماره 882 ، جمعه 15 صفر 1325، ص 10. و مکتب خانه های قدیم بسته شود.**این دسته به سرکردگی حزب دموکرات، خواهان جدایی دین از سیاست، طرد کردن روحانیت از قضاوت و بستن محاکم شرعی، تغییر خط از الفبای عربی به لاتین، ورود بانوان به عرصه اجتماع، کشف حجاب و... بودند؛ (برای اطلاع بیشتر رجوع شود به: کتاب های: مرامنامه ها و اساسنامه های احزاب سیاسی ایران، به کوشش: منصوره اتحادیه، ایران، ص 6 و 7؛ یحیی دولت آبادی، حیات یحیی، ج 4، ص 168 ـ 169 و 421. دسته سوم از مشروطه خواهان با تأسیس مدارس دخترانه به سبک جدید مخالف بودند و همان مکتب خانه ها را برای آموزش دختران کافی می دانستند. ر ک: محمد حسین خسروپناه ، هدفها و مبارزه زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، ص 32. بعضی از زنان تجدّد طلب برای متقاعد کردن دسته اول و سومِ مشروطه خواهان با نوشتن مقالات متعدد و نگاشتن نامه های مکرر به مجلس، آن را متقاعد کردند تا در تأسیس مدارس جدید با ایشان همکاری کنند و در این مسیر کراراً به آیات قرآن در تمجید علم و حدیث رسول اکرم: «طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه» تمسّک می کردند. عبدالحسین ناهید ، همان، ص 24 و 25.

رواج مدارس جدید

فعالیت مدارس خارجی در ایران از سال 1319 ق/1281 ش بنا بر سیاست دولت، به تدریج جای خود را به مدارس داخلی دادند. همان. اولین مدرسه دولتی که در تهران در اوایل ماه صفر 1325 ق/1286 ش عبدالحسین ناهید، تاریخ این مدرسه را سال 1324 قمری ذکر کرده، ولی با توجه به شواهد به دست آمده، سال 1325 صحیح به نظر می رسد. گشایش یافت، «دبستان دوشیزگان» بود و مؤسس آن، «بی بی خانم وزیرف» (همسر موسی خان میر پنج ) بود که از اهالی و تحصیل کرده قفقاز بود. ر ک: محمد حسین خسروپناه، همان، ص 33. اعلان تأسیس و چگونگی فعالیت آن، (در روزنامه مجلس به چاپ رسید. این دبستان، دختران بین هفت تا دوازده سال را می پذیرفت و دارای پنج معلم زن بود. برنامه آموزشی این دبستان شامل: نامه مشق قلم ، تاریخ ایران، قرائت کتاب طباخی، قانون مذهب ، جغرافیا و علم حساب بود. ثبت نام دراین مدرسه به ازای پرداخت وجه معیّنی صورت می گرفت، ولی در ابتدای تأسیس آن، برای جذب محصلین، به ازای ثبت نام هر دو نفر شاگرد، یک نفر مجانی پذیرفته می شد. ر ک: روزنامه مجلس، سال اول، شماره، 59، یکشنبه 9 صفر 1325، اعلان، ص 7. پس از این مدرسه، مدارس دیگری در تهران تأسیس و بازگشایی شدند که عبارت اند از: «مدرسه ناموس» به کوشش خانم طوبی آزموده در تهران (خیابان شاهپورسابق)، مدرسه «ترقی بنات» که در کوچه ظهیرالاسلام به دست بانو «ماهرخ گوهر شناس» باز گشایی شد. همچنین مدرسه «تربیت نسوان» به دست بانو «امیر صحی ماه سلطان» و مدرسه «دره المعالی» را بانو «دره المعالی» افتتاح می شود.

واکنش مردم در برابر مدارس جدید

پس از باز گشایی رسمی اولین مدرسه جدید در اوایل صفر 1325 ق هیاهو و جنجال گسترده ای در تهران ایجاد شد و مخالفان، لوایحی علیه این مدرسه منتشر کردند و به علت اینکه موسّسین این مدرسه از اتباع خارجی بودند، چنین استدلال می کردند که «این مدرسه را بیگانگان به منظور رواج بی عفتی دایر کرده اند». عبدالحسین ناهید، زنان ایران در جنبش مشروطه، ص 19. حتی مستر مارلینگ (کاردار وقت سفارت انگلستان در تهران) در گزارش 16 ژوئیه 1908م به سر ادواردگری (وزیر امور خارجه انگستان) می نویسد: در شهر شایع شده است که این مدرسه با تلقین همسر یکی از غلامان ما تشکیل شده است و ادامه می دهد که «واقعیت مطلب این است که زن مزبور [بی بی خانم وزیرف ]در طبقه خود بر خلاف معمول زنی است که خوب تحصیل کرده و سه ماه است که یک مدرسه دخترانه تشکیل داده است که دخترانِ اشخاص خیلی محترم در آن درس می خوانند. سن بیشتر شاگردان هم کمتر از چهارده سال است.» حسن معاصر، تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، ج 2، ص 819. بر همین اساس، یکی از علمای طراز اول تهران فتوا می دهد که «تأسیس مدارس [جدید ]دختران، مخالف شرع اسلام است» عبدالحسین ناهید، همان. و بعضی از متدیّنین در لوایحی که چاپ می کنند، تأسیس دبستان دختران را در ردیف «اشاعه فاحشه خانه ها» و «اباحه مسکرات» قرار داده اند. محمد حسین خسروپناه، همان، ص 34. این دسته از علما معتقد بودند که بیگانگان در این مدارس، اطفال ما را به کیش خویش در می آورند. در یک بیانیه آمده است: «آیا در مکاتبِ [ مدارس جدیدالتاسیس ]اطفالِ ما، هم کیش های خویش را مستخدم نمی سازند و به تبدیل فطرت و تلویث بهجتِ نونهالان ما نمی پردازند؟» لوایح آقا شیخ فضل الله نوری ، به کوشش: هما رضوانی، ص 59. عموم مردم نیز این مدارس را به عنوان مراکز ترویج کفر می شناختند، هرچند حکومت از این مدارس که تحت حمایت دولت های خارجی هم بودند، حمایت می کرد؛ اما مردم متدیّن و علما و حتی بسیاری از مشروطه خواهان محمد حسین خسروپناه، همان، ص 32. شدیداً مقاومت می کردند و دختران خود را تا سال های متمادی از رفتن به این مدارس جدید منع می کردند. حتی کسی به آنها خانه اجاره نمی داد؛ مثلاً «بدرالملوک بامداد» می نویسد: مدرسه تربیت نسوان که تأسیس شد، اولین مشکل که پیش آمد، هیچ کس خانه خود را به مدرسه که آن را جایگاه فساد می دانستند، اجاره نمی داد. پس از یافتن خانه و راضی کردن صاحب آن، اهل محل بنای مخالفت گذاشتند و بارها تابلوی مدرسه را پایین کشیدند یا سنگ به تابلوی آن می زدند یا افراد سبک عقل و دیوانه را به داخل این مدرسه راهنمایی می کردند. بدرالملوک بامداد، همان، ص 40. حتی بعضی از بانوان باسواد که دوست داشتند به دلایلی در این مدارس تدریس کنند، به دور از چشم نزدیکان خود این کار را می کردند؛ مثلاً بانو «ماهرخ گوهرشناس» دو سال به صورت پنهانی در مدرسه «ترقی بنات» تدریس می کرد . همین که رازش برملا شد، شوهرش به سر و سینه می کوفت و می گفت: «در آن دنیا وقتی پدرت از من باز خواست کند که دخترم را به تو سپرده بودم چرا گذاشتی به کار خلاف دین و تقوا بپردازد و آبروی مرا ببرد، چه جواب بدهم؟» همان، صص 36 ـ 35.

علت مخالفت علما با مدارس جدید

در اینجا خوب است این نکته را یادآور شویم که با توجه به تأکید فراوان آیات قرآن و روایات در رجحان تعلیم و تعلّم، چرا علما و متدیّنین با تأسیس مدارس جدید دخترانه مخالف بودند؟ خصوصاً با توجه به اینکه در حدیث نبوی (ص) کلمه «مُسلِمَه» تصریح به آموزش زنان و دختران دارد، و اگر با تحصیل دختران مخالف بودند، پس چرا مکتب خانه های دختران رواج فوق العاده داشت، به طوری که «در اغلب کوچه های تهران و بلاد دیگر، یک ملاباجی یا میرزا باجی... با کمال آزادی، دوشیزگان را درس» می دادند. روزنامه حبل المتین، همان، ص 5. بسیاری از زنان تجدّد طلب عصر مشروطه، سؤال فوق برایشان ایجاد شده بود و درباره آن از علمای وقت سؤال می کردند. اینان خیال می کردند شاید علت نهی علما از حضور دختران در مدارس جدید، رعایت نکردن شئون مذهبی همانند حجاب و اختلاط پسر و دختر باشد؛ لذا بعضی از خواتین روشنفکر با برشمردن موارد حفظ شئون اسلامی در مدارس دخترانه و دادن نسبت های ناروا به مکتب خانه ها، سعی می کردند تا به علما بگویند که هیچ عمل منکری در مدارس جدید روی نمی دهد؛ بلکه از جهاتی بر مکتب خانه ها برتری دارند. محمد حسین خسرو پناه، همان، ص 35 و 36. برای جواب به این پرسش، باید دو مطلب را مدّ نظر داشته باشیم: اول آنکه، علما رسالت خود را در درجه اول، نگهبانی از دین تشیّع از انحراف و در درجه دوم، نگهبانی از انحراف مردم شیعه و در درجه سوم، جذب مخالفین و پیروان سایر ادیان به دین تشیّع می دانستند. دوم اینکه، همان طور که گفته شد، مسیونرها و مبلّغین مذهبی مسیحی برای جذب مسلمین به دین خود از طرق مختلف عمل می کردند که یکی از آن روش ها، تأسیس مدارس و تعلیم اطفال مسلمین در آن مدراس بود که در بسیاری از موارد به عنوان سازمان های خیریّه اطفال یتیم، مسلمان را مجاناً به صورت شبانه روزی می پذیرفتند و آنها را تحت تعلیم و تربیت قرار می دادند. و حتی برای آنکه بتوانند بچه مسلمان ها را جذب مدارس خود کنند یا والدین آنها را قانع کنند که فرزندانشان را به آنها بسپارند، خود با مقنعه و چادر در کلاس درس حاضر می شدند. واین نکته مهمی است که اینان تلاش داشتند هرطور شده دختران مسلمان را جذب نموده و آنان را مطابق سلایق خود آموزش دهند. با توجه به این دو نکته که از مسلّمات تاریخی کشور ماست و مدارک بی شمار تاریخی دال بر تأسیس مدارس از سوی میسونرهای مذهبی در کشور، گواه این واقعیت است. بنابراین طبیعی است که علما به تأسیس مدارس جدید به دیده شک و تردید و حتی سوء ظن بنگرند. از نظر علما این مدارس از دو جهت محل مناقشه بودند. یکی، از حیث مؤسّسین آن که اکثراً اتباع بیگانه و یا از اقلیت های مذهبی بودند؛ دوم، از حیث مواد درسی آن که بیگانه از آموزه های دینی بود. خلاصه اینکه آنچه موجب شد تا علما به تحریم تأسیس مدارس جدید دخترانه فتوا دهند و مردم مذهبی نیز در مقابل رواج مدارس جدید دخترانه مقاومت به خرج دهند، ترس از انحراف فرزندانشان و گرایش آنها به غرب و فرهنگ غربی و رواج شاخصه های غربی همانند بی حجابی و بی عفتی و در نتیجه سستی بنیاد خانواده بود.

مقایسه اجمالی بین مدارس جدید و قدیم مدارس جدید و مکتب خانه های قدیم دخترانه را از دو حیث: مواد درسی و معلّمین می توان مورد مقایسه قرار داد:

الف) مواد درسی:

در مکتب خانه ها (مدارس قدیم) از آموزش قرآن و احکام مذهبی شروع می کردند، اما در مدراس جدید، اساساً آموزش قرآن رأساً ترک می شد؛ به عبارت دقیق تر مواد درسی مدارس قدیم عبارت بود از: آموزش خواندن قرآن، فراگیری احکام مذهبی، یادگیری صرف و نحو عربی ، ادبیات فارسی، هم چون: غزلیات حافظ ، گلستان سعدی ، مثنوی معنوی مولوی ، خمسه نظامی ، دیوان سنایی، و حساب؛ اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی، همان، ص 10. اما مواد درسی مدارس جدید عبارت بود از : تاریخ ایران، آموزش کتاب طباخی، آموزش کتاب قانون، جغرافیا، علم حساب ر ک: روزنامه مجلس، همان. و زبان خارجی که در اکثر مدارس جدید رواج زیادی داشت. در مدارس قدیم شرط اولیه شروع درس های بعدی یادگیری صرف و نحو عربی و قرآن بود؛ یعنی اگر شاگردی قرآن نمی آموخت، اجازه نداشت دروس بعدی را فرابگیرد. بنابراین می توان ادعا کرد که زبان خارجی در مدارس قدیم دختران، زبان عربی بود که از حیث ساختار و لغت، پیوند مستقیمی با زبان فارسی داشت؛ اما در مدارس جدید، زبان خارجی، فرانسه یا انگلیسی بود.

ب) معلمین:

ملاباجی ها عموماً معلمین مکتب خانه ها را تشکیل می دادند. معلمه، زنی بود که خود نیز در مکتب خانه یا حوزه علمیه تحصیل کرده بود . اما معلمین مدارس جدید عموماً فارغ التحصیل مدارس خارجی در تهران بودند، زیرا چنانچه قبلاً گفته شد، مدارس دخترانه قبل از مشروطه، منحصر به مدارس خارجی در تهران وشهرستانها بود. گاهی در مدارس جدید گاهی اتفاق می افتاد که معلم تنها یک سال بیشتر از شاگرد درس خوانده بود؛ چنانچه در گزارش مدیر مدرسه فاطمیه (تأسیس 1327) به اداره معارف چنین آمده است: درمدرسه فاطمیه دو نفر از شاگردانی که سال گذشته تصدیق ابتدایی گرفته اند، افتخاری تدریس می نمایند... تعیین مقدرا حقوق این دو نفر به تصویب اداره معارف باید باشد.» اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی، همان، ص 35. کارایی مدارس جدید و قدیم قبل از دولتی، مجانی شدن آموزش، مدارس جدید تاثیر چندانی در باسواد کردن دختران ایرانی نداشتند، بلکه تنها عده قلیلی بودند که در آن مدارس تحصیل می کردند و تعداد زنانی که در مدارس قدیم (مکتب خانه ها) با سواد می شدند، بسیار بیشتر از آنان بودند، چرا که در هر محله ای، یک مکتب خانه دایر بود؛ روزنامه حبل المتین، همان. در حالی که در هر شهری، تعداد انگشت شمار مدارس جدید دخترانه وجود داشت. بهتر است گفته شود که مکتب خانه های قدیم تنها راه با سواد شدن دختران این مرز و بوم بود. شاهد این مطلب آنکه قانون تحصیل اجباری ـ دولتی، اختصاص به مدارس جدید نداشت، بلکه مفاد آن چنین بود:

«ماده 1 ـ مکتب و مدرسه عبارت است از تأسیساتی که برای تربیت اخلاقی وعلمی و بدنی ابنای نوع دایر می گردد.» اسنادی از مدارس از مشروطه تا پهلوی، همان. . در سایر مفاد قانونی نیز، مکتب را عطف به مدرسه نموده است و این نشان از رونق داشتن و زنده بودن مکتب خانه ها در آن زمان و تأثیرش در فرهنگ عمومی مردم دارد. بعد از رایگان شدن آموزش مکتب خانه ها در مدارس دولتی ادغام شدند؛ به این معنا که بسیاری از معلمین مکتب خانه ها، جذب مدارس دولتی گردیدند.

جمع بین مکتب خانه و مدارس جدید

نوع دیگری از مدارس دخترانه ایجاد شد که حالتی بینابین داشت؛ یعنی هم از حیث محتوا و هم از حیث سبک، چیزی بین مدارس جدید و مکتب خانه های قدیمی بود. نمونه ای از این گونه مدارس مدرسه ای بود با نام «مکتب دختران» که در سال 1326 در تهران افتتاح شد. در این مدرسه، برخلاف دبستان دوشیزگان، ادبیان فارسی، تاریخ ایران، جغرافی و حساب آموزش داده نمی شد و در عوض بیشتر محتوای آموزشی آن، مطالب آموزشی و اخلاقی ـ تربیتی بود. مواد درسی «مکتب دختران» عبارت بود از: آموزش قرآن مجید، کتاب تربیت نامه و کتاب صد پند و دیکته فارسی و کتاب تربیت البنات و اخلاق مصور.

روزنامه حبل المتین ، سال دوم ، شماره 43، یکشنبه 7 جمادی الاول 1326، ص 8. وجود چنین مدارسی، دال بر ریشه دار بودن فرهنگ آموزشی مکتب خانه بود. خصوصاً که مواد درسی مکتب خانه ها مطابق ارزش ها وهنجارهای ملی شکل می گرفت. اما مواد درسی مدارس جدید، بیگانه از فرهنگ ملی بود و منورالفکران بیشتر در صدد بودند تا با استفاده از مواد آموزشی جدید در مدارس جدید، به نوعی فرهنگ سازی اقدام کنند. ممکن است گفته شود که با وجود این پس چرا خیل عظیمی از زنان و دختران کشور ما بی سواد بودند، به طوری که بی سوادی به صورت فراگیر در جامعه آن روز زنان جلوه گر بود؟

در جواب باید گفت که این مشکل تنها اختصاص به دختران نداشت، بلکه بی سوادی یک معضل اساسی در کشور ما بود و پسران و دختران زیادی را طعمه خود کرده بود. علت آن هم این بود که در آن زمان، آموزش و پرورش یک نهاد خصوصی بود ـ مدارس جدید هم تا مدت ها بعد از انقلاب مشروطه؛ یعنی تا دوازده سال پس از انقلاب مشروطه، خصوصی بود ـ اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی، ص 18: در سال 1336 ق قانون تحسیل رایگان و دولتی تصویب شد. و شاگردان مجبور به پرداخت هزینه بودند. شرایط اقتصادی نا مناسب اغلب خانواده ها، امکان هزینه کردن برای آموزش دختران را فراهم نمی کرد، زیرا از دید عموم، اهمیت پسران به عنوان «نان آور» خانه، از امکان سرمایه گذاری مالی برای آموزش دختران می کاست و با سواد شدن و آموزش آنها را کاری بی مورد جلوه می داد. همان، ص 15. اصولاً قبل از مشروطه، قریب به اتفاق پسران نیز از طریق مکتب خانه ها و حوزه های علمیه با سواد می شدند و برای همین است که می بینیم حتی امثال تقی زاده ها که پرچمدار غرب گرایی در کشور بودند، تصاویری با لباس روحانیت دارند.

چند نکته

با توجه به مطالبی که این تحقیق به آن رسید، نکاتی چند حائز اهمیت است: ـ رواج و همگانی شدن آموزش دختران، ارتباطی مستقیم با مجانی شدن و دولتی شدن آموزش داشته و دارد، زیرا همان طور که در این مقاله توضیح داده شد، تا قبل از دولتی شدن، آموزش، چه در مدارس جدید و چه در مکتب خانه ها، در انحصار اقشار متوسط و بالاتر بود و تنها با دولتی و اجباری شدن آن، رواج عمومی پیدا کرد. بدیهی است که دولتی شدن، ربطی به مدارس جدید نداشت، بلکه مکتب خانه ها نیز می توانست به صورت نهاد دولتی درآید. ـ مواد آموزشی و روح حاکم بر مکتب خانه ها، همسو و سازگار با فرهنگ مذهبی و بومی ایرانی بود، اما مواد آموزشی و روح حاکم بر مدارس جدید، بیشتر متأثر از فرهنگ غرب، در خدمت آنها و در تضاد با فرهنگ بومی ـ ایرانی بود.

ـ اهداف مدارس جدید عبارت بود از: الگوگیری از غرب، آزادی زنان، تشکیل نهضت زنان، رواج ارزش های غربی همچون: مدگرایی، بی حجابی و دخالت مستقیم در امور سیاسی کشور و... در حالی که اهداف مدارس قدیم عبارت بود از: فراگیری قرآن، احکام دین، تربیت دینی و آموزش مشغله های خاصّ زنانه مانند: همسرداری و بچه داری. ـ امروزه نیز می توان از تجربیات صد سال اخیر، که در این مقاله به خاستگاه های اولیه آن توجه شد، در کم کردن یا حتی رفع بعضی مشکلات ناشی از سیستم آموزشی موجود کمک گرفت.

وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است .

******

دوشنبه 27 تیر 1390  2:13 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها