0

مفاتیح ترنم (میلاد نور ویژه پانزدهم شعبان)

 
alizare1
alizare1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 6234
محل سکونت : یزد

مفاتیح ترنم (میلاد نور ویژه پانزدهم شعبان)

مفاتیح ترنم (میلاد نور ویژه پانزدهم شعبان)

پدید آورنده : نامشخص ، صفحه 12

خسرو خوبان

آتش عشق تو تا شعله زد اندر دل ما

داد بر باد فنا یک سره آب و گل ما

تا که از ما بنهفتی رخ خود را شاها

چون شب هجر شده تار و سیه محفل ما

تا که شد کشتی ما غرقه دریای فراق

بر سر کوی وصال تو بود ساحل ما

به امیدی که ببینیم رخ دوست دمی

ساربان تند مران بهر خدا محمل ما

گر به ما گوشه چشمی فکند از ره لطف

بشود خیل سلاطین جهان سائل ما

حجه ابن الحسن ای خسرو خوبان جهان

دارم امید شود لطف خدا شامل ما

چهره بگشایی و آیی زپس پرده برون

نور گیرد زطفیل رخ تو منزل ما

روز پاداش که پرسند زاعمال عباد

نیست جز مهر رخت چیز دگر حاصل ما

هدیه ماست «حکیمی » دو سه شعری که مگر

بپذیرد زکرم هدیه ناقابل ما

محمد رضا حکیمی

ولایت

تو را باور ندارد، ای امید حضرت زهرا

هر آن کس می کند انکار، معنای ولایت را

زعیم امت عشقی، ولی ملت ایران

عزیز جان پیغمبر، زتو دین خدا برپا

هر آن کس روی گرداند، زتو لب تشنه می ماند

میان دوزخ و وحشت سرای تیره دنیا

تو خود آن کشتی نوحی، که هر کس با تو همره شد

نگردد غرق و پیماید، تمام هفت دریا را

نباشد لایق جنت، کسی کو با تو دشمن شد

نگردد آشنا با تو، به دوزخ آشنا جانا

همیشه نهروانی هست با جمعیت عصیان

بکن با تیغ بنیان نفاق ای باور جان ها

زدنیا رفته کافر، هر که نشناسد امامش را

همیشه دارد اندر گوش، این فرموده را لیلا

لیلا کیارستمی

چشم به راه

تابیایی منم ای دوست تو را چشم به راه

به امید گل رویت همه جا چشم به راه

بیش از این ای گل گلزار محبت مگذار

عاشقان سرکویت همه را چشم به راه

ای نسیم سحری تا زتو جانی گیرند

گل جدا، لاله جدا، سبزه جدا چشم به راه

تا نثار قدمت گوهر اشک افشاند

مانده نرگس به گلستان وفا چشم به راه...

چشمه چشم من از هجر تو دیگر خشکید

بیش از اینم نگذاری صنما چشم به راه

روی بنمای که خورشید جهان آرا هست

بهر دیدار تو ای مه به خدا چشم به راه

جواد جهان آرایی

صبور سبز

نظر ز راه نگیرم مگر که بازآیی

دوباره پنجره ها را به صبح بگشایی

تمام شب به هوای طلوع تو خواندم

که آفتاب منی آبروی فردایی

تو رمز فتح بهاری کلام بارانی

تو آسمان نجیبی، بلند بالایی

چه می شود که شبی ای نجابت شرقی

دمی برآیی و این دیده را بیارایی

به خاک پای تو تا من بگسترم دل و جان

صبور سبز، بگو از چه سمت می آیی

هجوم عاصی توفان به فصل غیبت تو

چه سروها که شکست و چه ریخت گل هایی

مصطفی علی پور

مونس جان

یاسمن چهره بیاراست بیا

شور در گل کده برپاست بیا

ای دوای همه علت ها

دیده از عشق تو بیناست بیا

همدمی نیست در این دهر غریب

یاد تو همدم دل هاست بیا

چشم در راه تو ای مونس جان

خیل دل خسته دنیاست بیا

پا به راه تو نهادیم ای دوست

سر به تقدیم مهیاست بیا

ای چراغ شب تنهایی دل

بی تو هر شب، شب یلداست بیا

زهره نارنجی

روشن گر راه خدا

تو جهان را نور باران می کنی

رو به سوی شهر یاران می کنی

دشمنی را می زدایی از حیات

عشق را در شهر مهمان می کنی

می گشایی خانه امید را

بام آن را نورافشان می کنی

با فرود قطره های ناب عشق

بیشه زاران را گلستان می کنی

می فشانی نوری از درک حضور

ظلمت ما را چراغان می کنی

آن چه را محروم از آنیم ای عزیز

با خلوص و لطف، احسان می کنی

مهدی، ای روشن گر راه خدا

چون بیایی، جسم را جان می کنی

هوروش نوابی

مشرق ایمان

مژده ای دل که دگر باره به تن جان آمد

همره باد صبا، بوی بهاران آمد

نخوت جور و جفا در قدم عدل شکست

آیت صلح و صفا، دولت قرآن آمد

صبح آزادی عشاق، در آیینه فتح

رخ نمود و شب اغیار به پایان آمد

خون رخشان سحر موج زد اندر رگ شب

شاهد فجر به سیمای درخشان آمد

خرم آن روز که هنگامه هجران بگذشت

بوی پیراهن یوسف سوی کنعان آمد

کشتی نوح زگرداب حوادث بگذشت

فارغ از موج بلا، وزدل توفان آمد

بر بلندای جهان بیرق توحید افراشت

دستی از نور که از مشرق ایمان آمد

زکریا اخلاقی

میراث آرزو

با یادت ای سپیده چه شب ها که داشتیم

در باغت ای امید چه گل ها که کاشتیم

عمری در آرزوی تو بودیم و پیر شد

آن طفل انتظار که بر در گماشتیم

بر دفتر زمانه به عنوان خاطرات

هر صفحه را به خون شهیدی نگاشتیم

از تیغ حادثات چه سرها که شد به باد

هر جا به یاد قامت تو قد فراشتیم

می آیی ای عزیز سفر کرده، ای دریغ

شایسته نگاه تو چشمی نداشتیم

زادیم با ولای تو، مردیم با غمت

میراث آرزو به جوانان گذاشتیم

سید مهدی حسینی

وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است .

******

یک شنبه 26 تیر 1390  11:16 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها