خطبه تاریخی بانوی اسلام فاطمه زهرا علیها السلام[139]
بعد از رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله طوفان عجیبی سراسر جهان اسلام را فرا گرفت، و کانون این طوفان مرکز «خلافت» بود، سپس به هر چیز که به نحوی با آن ارتباط می کرد منتقل شد، از جمله حکم صادره سرزمین فدک- که از سوی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به دخترش فاطمه علیها السلام روی مصالح مهمی واگذار شده بود- از طرف نظام حاکم صادر شد. (106)
[140]
فاطمه علیها السلام که می دید این تجاوز آشکار، توأم با نادیده گرفتن بسیاری از احکام اسلام در این رابطه، جامعه اسلامی را گرفتار یک انحراف شدید از تعالیم اسلام و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله و گرایش به برنامه های جاهلی می کند، و از سوی دیگر مقدمه ای است برای خانه نشین کردن امیرمؤمنان علی علیه السلام و محاصره اقتصادی یاران جانباز علی علیه السلام، به دفاع از حق خویش در مقابل غاصبان فدک پرداخت و با تمام وجودش خواستار بازگشت این حق مغصوب شد، ولی نظام حاکم به بهانه حدیث مجعول «نحن معاشر الانبیاء لا نورث؛ ما پیامبران ارثی از خود نمی گذاریم!» از ادای این حق سر باز می زد.
بانوی اسلام سیده زنان عالم علیها السلام برخاست و با جمعی از زنان بنی هاشم به مسجد آمد تا در برابر توده های مسلمان، و سران مهاجر و انصار گفتنی ها را بگوید، و اتمام حجت کند، و بهانه های ادامه این غصب عجیب و مصادره ظالمانه را از دستگاه حکومت وقت بگیرد، و در ضمن، صفوف وفاداران به اسلام را از حامیان سیاست های تجاوزکارانه آشکار سازد.
او بی اعتنا به «جوسازی» خاصی که در این زمینه شده بود، و پیامدهای احتمالی این افشاگری بزرگ، به برنامه خود ادامه داد، و به بهانه «غصب فدک» خطبه بسیار غرایی در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله در برابر
[141]
مهاجرین ایراد نمود که بسیاری از حقایق در آن افشا شد.
این خطبه، هشدار کوبنده ای بود برای آنها که کوشش داشتند خلافت پیامبر صلی الله علیه و آله و حکومت اسلامی را از مسیر اصلی خود منحرف سازند و زحمات بیست و سه ساله او را بر باد دهند.
«زنگ بیدار باشی بود» برای آنها که قلبشان به عشق اسلام می طپید، و از آینده این آیین پاک بیمناک بودند.
«اخطار شدیدی بود» برای آنها که از گسترش حزب منافقین و نفوذ آنها در دستگاه سیاسی بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله بی خبر بودند، و جنب و جوش های مرموز آنان را نادیده می گرفتند.
«فریاد دردآلودی بود» در حمایت از امیرمؤمنان علی علیه السلام وصی و جانشین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که گروهی از بازیگران سیاسی آیات قرآن و توصیه های مؤکد «رسول اللَّه» را درباره او نادیده گرفته بودند.
«احقاق حق مظلومانه ای بود» برای بیدار ساختن آنها که حقشان غصب می شود و سکوت مسالمت آمیز را بر فریادهای کوبنده وبیدارگر ترجیح می دهند.
«تندر سهمگینی بود» که پژواک آن همه جا پیچید، و آثار آن در همه اعصار و قرون باقی ماند.
«طوفان عمیقی بود» که امواجه شکننده اش ارواح خفته را- هر چند موقتاً- بیدار کرد، و راه حق را به آنها نشان داد.
و بالاخره «صاعقه مرگباری بود» که بر سر دشمنان اسلام فرود آمد و آنها را سخت غافلگیر ساخت.
[142]
تحلیل های عمیق بانوی اسلام علیها السلام در این خطبه بیانگر بینش دقیق او در پیچیده ترین مسائل مربوط به «توحید» و «مبدأ» و «معاد» است.
تفسیری که دختر گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله برای مسائل مهم عقیدتی و سیاسی و اجتماعی در این خطبه نموده، دلیل روشنی است بر این که فاطمه علیها السلام تعلق به زمان خاصی نداشته است.
حماسه های پرشوری که در این خطبه از زبان گویای فاطمه علیها السلام تراوش کرده، نشان این است که او بانویی فداکار، مجاهد، مبارز، و رهبری لایق برای مبارزین راه خدا و مجاهدان طریق حق است.
لحن گیرای بانوی اسلام علیها السلام در این خطبه که تا اعماق جان و روح انسان نفوذ می کند بیانگر این واقعیت است که او سخنوری بلیغ، و خطیبی نستوه، همتای همسرش امیرمؤمنان علی علیه السلام بود، به گونها ی که این خطبه غرّا، خطبه های علی علیه السلام را درنهج البلاغه تداعی می کند، و دوش به دوش آن پیش می رود، و نشان می دهد که دخترش زینب علیها السلام این ارث را از پدر و مادر هر دو در اختیار گرفته بود که با خطابه آتشینش در بازار کوفه و مجلس یزید، لرزه بر اندام جنایتکاران بنی امیه افکند و پایه های کاخ حکومت غاصبانه آنها را متزلزل ساخت و بذرهای انقلاب را بر ضد این حکومت جبار و جائر در قلوب مردم کوفه و شام پاشید.
موشکافی های فاطمه علیها السلام در این خطبه در زمینه فلسفه و اسرار احکام، و تحلیل تاریخ سیاسی اسلام، و مقایسه دوران جاهلیت عرب با زندگی آن ها بعد از ظهور اسلام، درس های بزرگی به رهروان راه حق می دهد، و آن ها را در مبارزاتشان تعلیم و آموزش می بخشد.
[143]
و مهم تر از همه این که فاطمه علیها السلام با این خطبه موضع خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله را در برابر رژیم حاکم روشن ساخت، و مبرّا بودن ساحت مقدّس اسلام از مظالمی که به نام اسلام انجام می گرفت، آشکار نمود، و اگر تنها فایده این خطابه بزرگ و پرمحتوا همین بود، کافی بود!
106) چنانکه گفتیم« فدک» یکی از دهکده های آباد اطراف مدینه بود که جمعی از یهود در آن ساکن بودند و پیوسته همچون سایر یهودیان« مدینه» و« خیبر» بر صد اسلام توطئه می کردند. در سال هفتم هجرت که قلعه های خیبر یکی پس از دیگری در برابر رزمندگان اسلام سقوط کرد و قدرت مرکزی یهود در هم شکست، ساکنان فدک از درِ صلح و تسلیم در برابر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شدند، نیمی از سرزمین و باغات خود را به پیامبر صلی الله علیه و آله واگذار کردند و نیم دیگر را برای خود نگه داشتند. پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله- طبق نقل بسیاری از مورخان و مفسّران شیعه و اهل سنّت- سرزمین فدک را در حیات خودش به دخترش فاطمه علیها السلام بخشید ولی بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله غاصبان حکومت اسلامی که وجود این قدرت اقتصادی را در دست همسر علی علیه السلام مزاحم قدرت سیاسی خود می دیدند و تصمیم گرفته بودند که یاران علی علیه السلام را از هر نظر منزوی کنند به بهانه های واهی آن را به نفع بیت المال- و در حقیقت به نفع خود- مصادره کردند.داستان فدک و حوادث گوناگونی که در رابطه با آن در صدر اسلام و دوران های بعد واقع شد از دردناک ترین و غم انگیزترین و عبرت انگیزترین فرازهای تاریخ صدر اسلام است که در فصل جداگانه ای در همین کتاب مورد بررسی قرار گرفته است.