0

تازه های اندیشه

 
alizare1
alizare1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 6234
محل سکونت : یزد

تازه های اندیشه

تازه های اندیشه

پدید آورنده : نامشخص ، صفحه 46

ضرورت‌های تاریخ شفاهی در تاریخ معاصر

نشست بررسی ضرورت‌های تاریخ شفاهی در تاریخ معاصر از سوی گروه تاریخ و تمدن پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و با حضور اندیشمندان و استادان تاریخ برگزار شد.

مرتضی رسولی پور، مسئول گروه تاریخ شفاهی مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران و مؤلف و محقق تاریخ معاصر ایران گفت: تاریخ شفاهی، جمع آوری اطلاعات، خاطرات و تجربیات شخصی افراد به صورت زبانی و شنیداری در حوزه‌های مختلف علوم و انتقال این موارد به نسل آینده است. تاریخ شفاهی نوع جدیدی از تاریخ نیست و ماهیتی جدا از مفهوم تاریخ ندارد. وی افزود: تاریخ شفاهی یکی از رشته‌های تاریخ است و به واسطه سرشت میان رشته‌ای که دارد و با تکیه بر روان‌شناسی، مردم‌شناسی، جامعه‌شناسی و تاریخ محلی، دانش تاریخی را در حوزه‌هایی بسط و گسترش دهد که شواهد و مدارک مستند نادر است. این پژوهشگرِ تاریخ معاصر ایران، دربارة پیشینه تاریخ شفاهی اظهار داشت: گسترش تاریخ شفاهی به معنای مدرن آن پس از اختراع ضبط صوت در دهه 1940 مورد توجه پژوهشگران علوم انسانی قرار گرفته و دو دهه بعد به صورت یک رشته دانشگاهی در دانشگاه‌های اروپا مورد توجه قرار داشت. وی ادامه داد: در حال حاضر نسبت به این رشته دانشگاهی تأکید زیادی ‌‌می‌‌شود و تئوری‌هایی که به تحقیقات کیفی اهمیت می‌دادند، همراه با این نوع تاریخ مطرح شدند. نگرش به گزارش‌های آماری و پیش‌بینی جای خود را نزد پژوهشگران به تاریخ شفاهی داد؛ شاخص‌های کمی در این نوع تاریخ به شمار نمی‌آید و عنصر زمان و فضا در مباحث مربوط به تاریخ شفاهی در تاریخ‌نگاری مدرن مطرح شده است.

رسولی درباره جایگاه تاریخ شفاهی در ایران گفت: تاریخ شفاهی به عنوان یکی از مجموعه‌های جمع‌آوری و به دست آوردن اطلاعات دست اول پدیده‌ای قابل توجه است، اما مانند سایر کشورها جایگاه خود را نیافته است. تاریخ شفاهی در ایران با همه کاستی‌ها، رونق یافته و در داخل و خارج از کشور مسیر سریعی را طی می‌کند که قابل مقایسه با سال‌های پیش از انقلاب اسلامی نیست. وی با بروز تاریخ‌نگاری ایران در گذشته ادامه داد: شاخصه‌های تاریخ‌نگاری در قدیم، تحت تأثیر پادشاهان بوده است و ملت‌ها و اقوام در این نوع تاریخ مورد توجه نبوده‌اند. تاریخ غیر رسمی در گذشته معنا نداشت و اصلی‌ترین خصیصه جامعه ایرانی در دوره‌های گذشته استبداد بود و تاریخ نیز تحت تأثیر آن قرار داشت.

این نویسنده و محقق تاریخ معاصر به محدودیت‌های موّرخان اشاره کرد و گفت: تاریخ‌نگاران اگر مورد ظلم پادشاهان قرار می‌گرفتند، نمی‌توانستند فرار کنند و به خطر می‌افتادند یا تکفیر می‌شدند؛ البته این اوضاع در برقراری ارتباط با اروپا تا حدی بهبود پیدا کرد؛ تا قبل از دوره مشروطه بیشتر تاریخ عمومی بود و طبری به عنوان یک محدث اسلامی در این زمینه پایه‌گذار بود.

وی خاطرنشان کرد: تاریخ بیهقی در این زمینه بی‌نظیر است وی برای نخستین‌بار در تاریخ‌نگاری از اسناد و مدارک استفاده کرد که این نوعی استثنا است. در تاریخ‌نگاری معاصر ایران اعتمادالسلطنه به روش‌های تاریخ‌نگاری غربی توجه کرد. مرحوم عباس اقبال آشتیانی نیز از پایه‌گذاران تاریخ‌نگاری مدرن و اروپایی به شمار می‌آید.

رسولی ادامه داد: مورخ به بیان چگونگی اوضاع گذشته می‌پردازد و توجه کیفی به اوضاع حکومت دارد. بعد از اقبال روش‌های تاریخ‌نگاری ایران و تدریس آن در دانشگاه‌ها تغییر چندانی نکرده و از شیوه وی پیروی می‌شود.

وی افزود: تاریخ‌نگاری ایران در یک سال گذشته متأثر از تاریخ‌نگاری اروپا بوده و البته نگرش‌های مستشرقین و تحقیقات آنها در این امر تأثیر داشته که در پی آن نگرش یکسوگرایانه به پیشرفت و توسعه و تعلق آن به غرب در آن راه نیافته است؛ به گونه‌ای که امروزِ شرق را دیروز غرب می‌دانستند و بر آن اساس منافع و اهداف خود و تحقیقات تاریخی را دنبال کرده‌اند.

رسولی درباره کارکردهای تاریخ‌ شفاهی گفت: اگر تاریخ شفاهی با استانداردهای قابل قبول و صحیح به گونه‌ای فعّال عمل کند، کارکردهای مؤثری در تاریخ‌نگاری دارد. منابع و کتب تاریخی موجود نوعی مونولوگ (خودنوشته) هستند، اما در تاریخ شفاهی دیالوگ (گفتگو) بر پژوهش تاریخی حاکم است. نقد و بررسی در قالب شناخت حضوری و شهودی با گفتگو به دست می‌آید.

وی افزود: برگزاری میزگردها در حوزه مسائل تاریخی، مصاحبه پرسش و پاسخ و برآیند اظهارنظر کارشناسان ویژگی تاریخ شفاهی است. تمرکززدایی از تاریخ‌نگاری و ایجاد فرصت برابر برای همه در نقش‌آفرینی تاریخی ویژگی دیگر تاریخ شفاهی است. کسانی که تمایل به نوشتن ندارند می‌توانند حرف‌های خود را در قالب تاریخ شفاهی ارائه دهند.

این پژوهشگر تاریخی خروج انحصار تاریخ‌نگاری در دست دولت‌ها را ویژگی دیگر تاریخ شفاهی دانست و گفت: انبوه‌سازی اطلاعات در عصر ارتباطات، بیان نظرات غیردولتی و جمع‌آوری خاطرات سیاسی از طریق گفتگو، دستاورد گسترش تاریخ شفاهی است. مصاحبه فعال برای یافتن حلقه‌های مفقوده رخدادهای تاریخی و کشف و آشکارسازی نقاط مبهم تاریخ، رویدادی است که در تاریخ شفاهی رخ می‌دهد.

این نویسنده و محقق تاریخی توجه به احساسات و عواطف انسان‌ها در تاریخ شفاهی را نکته‌ای جدید عنوان کرد و اظهار داشت: لحن افراد در تاریخ‌نگاری مکتوب مورد توجه نیست، اما تاریخ شفاهی احساسات و ویژگی‌های اخلاقی و روان‌شناختی انسان‌ها و در نتیجه علل واقعی اعمال و گفتار آنها را بهتر روشن می‌کند و به ارزش شواهد تاریخی می‌افزاید و اگر شخص مصاحبه‌کننده به خوبی عمل کند، ناگفته‌های تاریخی در منطق ارتباط با یک گفتگو و خاطرات پنهان شخص که در شرایط عادی مطرح نمی‌شود، در تاریخ شفاهی می‌آید.

منبع: ایسکانیوز

ادعاهای عرفانی سنجش‌ناپذیرند

دکتر «یحیی یثربی» استاد دانشگاه علامه طباطبایی در مصاحبه با خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) در مورد چیستی عرفان گفت: در کتاب‌‌ها و شرح‌های عرفانی قدیم تعاریف خاصی از عرفان ارائه شده است، ولی تعریفی که من ارائه می‌دهم ساده‌تر و همه فهم‌تر است و آن اینکه در واقع، عرفان به طور کلی قبول این است که در آن سوی این ظاهر یک باطنی وجود دارد. این پیش‌فرض اول عرفان است. وی افزود: گام دوم عرفان این است که باور داشته باشیم که انسان می‌تواند با ریاضت و سلوک و طی طریق از ظاهر به باطن عالم راه یابد. ریاضت در واقع تحمل یک سری دشواری‌ها و سختی‌هاست. این اساس عرفان است. وی در ادامه گفت: از ویژگی‌های باطن عالم، رازآلود بودن آن است و همین ویژگی باعث شده است که مکتب‌های عرفانی را مکتب‌های رازآلود بدانند.

دکتر یثربی، عرفان را دارای سه مشخصه و عنصر دانسته و گفت: این سه عنصر عبارتند از: باطن عالم، سالک و طریقی که انسان باید بپیماید. در مورد راه باید بگویم که عرفای هر قوم و مکتبی با توجه به آیین‌ها و مذاهب در دسترس خودشان طریق عرفانی خود را ارائه می‌دادند.

این استاد دانشگاه در ادامه سخن خود از ویژگی‌های دیگر عرفان را سنجش‌نا‌پذیری آن دانست و گفت: ادعای عرفانی ممکن است صرفاً ادعا باشد و فردی که مدعی است ممکن است حقیقتاً از ظاهر به باطن نرفته باشد و چندان ملاک‌های مشخصی برای تشخیص ادعای درست از نادرست در دست نیست؛ لذا ادعاهای عرفانی همیشه ادعاهای نامطمئنی هستند.

نویسنده کتاب «حکمت مشاء» افزود: بحث‌های عرفان نظری چیزی را در مورد ادعاهای عرفانی ثابت نمی‌کند. کسانی که اهل عرفان هستند این مباحث را برای مقابله با معارضان و مخالفان خود مطرح کردند. دکتر یثربی با اشاره به اینکه عرفان، تحولی است که به شکل درونی و تکوینی در انسان صورت می‌گیرد و با آموزش‌دادن آن چیزی حاصل نمی‌شود افزود: بنابراین کسی با خواندن و بحث‌کردن در مورد مراحل عرفانی، این مراحل را حاصل نمی‌کند و تحولی در او به وجود نمی‌آید پس‌ عارف نمی‌شود.

وی ادامه داد: عرفان رمزی و رازگونه است و عارف نمی‌تواند حاصل طی طریقش را به کسی انتقال دهد و لذا آنچه عارف به آن رسیده فقط برای خود او اعتبار و حجیت دارد، نه برای کس دیگر. اهل عرفان خود در این مورد می‌گویند که تجارب عرفانی را نه انکار کنید و نه پیروی.

دکتر یثربی در ادامه در پاسخ به مسئله علت گرایش مردم به عرفان گفت: علت‌های مختلفی را می‌توان ذکر کرد؛ یکی اینکه عرفان حس کنجکاوی انسان را ارضا می‌کند، از آنجا که انسان ذاتاً کنجکاو است و مایل است بداند که در جاهایی که خبری ندارد چه می‌گذرد و با توجه به ویژگی رازگونه عرفان، عرفان برای انسان جذاب است.

وی در بیان دیگر علل گرایش افراد به عرفان گفت: وعده بزرگی که عرفان می‌دهد، مثل وعده کشف حقیقت یا رسیدن به لقاء حق و همچنین در بعضی از موارد بهانه‌ای که به برخی در جهت مسئولیت‌گریزی می‌دهد از جمله دیگر علت‌های گرایش افراد به عرفان است.

وی افزود: عرفان در بین جوانان نیز دارای جذابیت بوده و این به آن علت است که جوانان دارای احساسات بیشتری هستند و عرفان از این حیث برای آنان جذابیت دارد.

منبع: ایکنا

نظریه دیده‌بانی در چیستی فلسفه‌های مضاف

پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی (واحد قم) کرسی چیستی فلسفه‌های مضاف با تأکید بر فلسفة اسلامی را برگزار کرد. این کرسی را حجت الاسلام والمسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه، مدیرگروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ارئه داد که در پایان، داوران بر قابلیت این بحث جهت ارائه در کرسی نهایی به توافق رسیدند.

کمیته داوران این کرسی عبارت بود از: آیت الله محمد حسن زالی(فاضل گلپایگانی) و آیت الله عابدی شاهرودی و کمیته ناقدان این کرسی متشکل بود از آیت الله احمد بهشتی و حجت الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا.

دکتر خسروپناه نظریه خود را به شرح ذیل ارائه داد: شکی نیست که علوم بشری با توجه به تغییر نیازها و مقتضیات زمان، تحوّل و تکامل پیدا می‌کنند؛ یعنی تحول زمان، منشأ تحول نیازهای معرفتی و رفتاری و آن هم منشأ تحول علوم و تکنولوژی می‌گردد.

گاهی تحوّل در علوم عقب‌تر از تحوّلات زمان و نیازهای جامعه است که بسیار برای توسعه جامعه زیان‌بار است. و شاید بتوان از حدیث العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس، العلم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس را نیز استفاده کرد.

تحوّل در علوم یا مسئله‌ای و یا فرامسئله‌ای (یعنی ساختاری، تعریفی، روشی و پارادایمی) است. تحوّل فرامسئله‌ای، چگونه اتفاق می‌افتد؟ پاسخ نگارنده، تئوری دیده‌بانی است؛ یعنی تحول فرامسئله‌ای با تأسیس فلسفه‌های مضاف به علوم با رویکرد تاریخی ـ منطقی میسّر است.

چیستی فلسفه‌های مضاف

واژه فلسفه‌ در فلسفه‌های مضاف نه تنها به معنای متافیزیک و عوارض موجود بماهو موجود نیست، بلکه حتی نمی‌توان برای همه انواع فلسفه‌های مضاف هم معنای واحدی یافت؛ یعنی این واژه، مشترک لفظی میان دانش‌های هنجاری و منطقی و دانش‌های توصیفی و تاریخی و همچنین مشترک لفظی میان فلسفه‌های مضاف درجه اول و فلسفه‌های مضاف درجه دوم و نیز میان فلسفه‌های مضاف به نظام معرفتی (اعم از مکتب معرفتی یا دانش نظام‌وار) و فلسفه‌های مضاف به واقعیت‌ها و موجودات (غیر از نظام معرفتی) اعم از واقعیت‌های حقیقی یا اعتباری و اعم از واقعیت‌های ذهنی یا خارجی و اعم از واقعیت‌های مادی و مجرد) است.

تبیین واژگان کلیدی

1‌ـ فلسفه‌های مضاف به علوم، دانش‌هایی هستند که به پرسش‌های بیرونی مضاف‌الیه خود پاسخ می‌دهند و وارد مسایل درون‌علمی مضاف‌الیه نمی‌شوند؛ مانند فلسفه فیزیک که پرسش از چیستی و روش فیزیک و رابطه آن با علوم دیگر در آن مطرح است نه مباحث مربوط به وزن، جرم، حجم و حرکت.

2‌ـ فلسفه‌های مضاف به موجودات و واقعیت‌ها، دانش‌هایی هستند که به پرسش‌های درونی واقعیت‌های نفس الامری(اعم از حقیقی و اعتباری و اعم از مجرد و مادی) می‌پردازد؛ مانند: فلسفه نفس که از جوهریت یا عرضیت و مادیت یا تجرّد نفس بحث می‌کند.

3‌ـ دانش‌های درجه اول، دانش‌هایی هستند که به جهان دوم مربوط می‌شوند؛ به تعبیر دیگر، اگر واقعیت‌های نفس‌الامری را جهان اول بدانیم، دانش‌های درجه اول دربارة این واقعیت‌ها به گفتگو می‌پردازند. به همین جهت، می‌توان همة فلسفه‌های مضاف به واقعیت را دانش‌های درجه اول دانست.

4‌ـ دانش‌های درجه دوم، دانش‌هایی هستند که به جهان سوم مربوط می‌شوند؛ یعنی دربارة دانش‌های درجه اول و جهان دوم بحث می‌کنند. بر این اساس، همة فلسفه‌های مضاف به نظام معرفتی (اعم از مکاتب و علوم)، دانش‌های درجه دوم به شمار می‌آیند.

5‌ـ رویکرد منطقی: اگر مسایلِ دانش با صرف نظر از هویت تاریخی موضوع علم مطالعه شوند و پرسش‌های آن دانش در مقام بایسته و به صورت هنجاری پاسخ داده شوند، از آن به رویکرد منطقی تعبیر می‌کنیم. مانند: فلسفه اسلامی‌و فیزیک که بدون توجه به تاریخ وجود یا جسم درباره آنها بحث می‌کنند.

6‌ ـ رویکرد تاریخی: این رویکرد، زاویه دید خاصی است که محقق به وسیله آن، به هویت تحقق یافته و تاریخی موضوع علم نظر می‌کند و به پرسش‌های حوزه معرفتی خود به صورت توصیفی پاسخ می‌دهد؛ یعنی با روش تاریخی به توجیه مسایل خود می‌پردازند. مانند: تبیین فلسفه علم از چیستی استقراء و توان حجیت آن (اثبات و تأیید و ابطال و غیره) که تنها با شواهد تاریخی برگرفته از هویت تحقق یافته و منبسط علم بدست می‌آید.

انواع فلسفه‌های مضاف

با توجه به مباحث گذشته، می‌توان هر یک از فلسفه‌های مضاف به نظام معرفتی و واقعیت‌ها را با دو رویکرد تاریخی و منطقی بررسی کرد و فلسفه‌های مضاف را به چهار گروه تقسیم کرد:1‌ـ فلسفه مضاف به علوم با رویکرد منطقی؛ 2‌ـ فلسفه مضاف به علوم با رویکرد تاریخی؛ این دسته از فلسفه‌های مضاف بدان جهت که درباره علوم و جهان دوم بحث می‌کنند، دانش‌های درجه دوم به شمار می‌آیند. 3‌ـ فلسفه مضاف به موجودات با رویکرد منطقی؛ 4‌ـ فلسفه مضاف به موجودات با رویکرد تاریخی؛ این دسته از فلسفه‌های مضاف بدان جهت که درباره واقعیت‌ها و جهان اول بحث می‌کنند، دانش‌های درجه اول به شمار می‌آیند.

چیستی فلسفه مضاف به علوم با رویکرد تاریخی

الف) فلسفه مضاف به علوم (دانش درجه دوم) مدلی از فلسفه است که با رویکرد توصیفی ـ تاریخی درباره علوم سخن می‌گوید؛ مانند فلسفه معرفت دینی، فلسفه علوم تجربی، فلسفه علوم اجتماعی و...؛ این نوع از فلسفه‌های مضاف درصدد است تا پس از تحقق تاریخی رشته علمی درباره پرسش‌های بیرونی آن دانش مضاف الیه همچون تعریف و روش و رابطه آن با علوم دیگر و... بحث کند و پاسخ آنها را با روش تاریخی بدست آورد و براین اساس به توصیه بپردازد؛ یعنی فیلسوف علم در این مدل فلسفی، تابع عملیات عالمان پیشین است. شاید وجه تسمیه چنین دانشی به فلسفه، رویکرد کلان آن به علوم باشد.

چیستی فلسفه مضاف به علوم با رویکرد منطقی

ب) فلسفه مضاف به علوم(دانش درجه دوم) مدلی از فلسفه است که با رویکرد هنجاری و منطقی درباره علوم بحث ‌‌می‌‌کند مانند فلسفه علم اقتصاد اسلامی؛ توضیح اینکه: با توجه به اینکه هنوز دانش اقتصاد اسلامی (نه فقه یا مکتب اقتصاد اسلامی) تحقق پیدا نکرده و تاریخی را پشت سر نگذاشته است، نمی‌توان با رویکرد تاریخی و توصیفی به پرسش‌های بیرونی آن پاسخ داد بر این اساس، می‌‌توان پرسش‌های بیرونی آن را با رویکرد منطقی و استدلالی دنبال کرد و تعریف و روش و رابطه با علوم دیگر را در مقام بایسته نه تحقق بررسی کرد. تمام فلسفه‌های علوم تجربی دینی از این سنخ هستند.

چیستی فلسفه مضاف به واقعیت با رویکرد تاریخی

ج) فلسفه مضاف به واقعیت‌ها (دانش درجه اول) مدلی از فلسفه است که با رویکرد تاریخی به بررسی هویت تاریخی پدیده خارجی یا ذهنی و حقیقی یا اعتباری و مادی یا مجرد می‌‌پردازد؛ مانند فلسفه زبان و فلسفه جامعه و فلسفه انسان؛ بر این اساس، وقتی جامعه و زبان و انسان، تاریخی را پشت سرگذاشتند، ‌‌می‌‌توان با روش تاریخی و توصیفی، به پاسخ‌های مربوط به پرسش‌های درونی درباره زبان و جامعه و انسان دست یافت.

چیستی فلسفه مضاف به واقعیت با رویکرد منطقی

د) فلسفه مضاف به واقعیت‌ها (دانش درجه اول) مدلی از فلسفه است که با رویکرد منطقی و با صرف نظر از تحقق و عدم تحقق تاریخی آن، درباره پرسش‌های درونی واقعیت‌هایی چون زبان و جامعه ‌‌می‌‌پردازد.

آیا‌‌ می‌‌توان فلسفه مضاف دیگری داشت؟

پاسخ نگارنده مثبت است، یعنی ‌‌می‌‌توان فلسفه مضاف به علوم یا واقعیت‌هایی داشت که ابتدا با رویکرد تاریخی به پرسش‌های بیرونی یا درونی آنها پاسخ دهد و سپس با رویکرد منطقی، به آسیب‌شناسی پاسخها و نظریه‌های آنها پرداخت و بعد به نظریه‌های بایسته دست یافت. رویکرد تاریخی، مانند عملیات دیده‌بانی در مناطق جنگی، نگرش کلان به واقعیت یا علم را برای محقق فراهم ‌‌می‌‌آورد تا با توجه به نیازهای زمان و روش منطقی بتواند به مقام بایسته دست یابد و منشأ تحول در علوم گردد. منظور نگارنده از تئوری دیده‌بانی، فلسفه مضاف به علوم با رویکرد تاریخی ـ منطقی است که تحول فرا مسئله‌ای در علوم را فراهم ‌‌می‌‌سازد و آنها را از رکود و سکون بیرون ‌‌می‌‌سازد. نگارنده بر این باور است که خدای سبحان در قرآن با رویکرد تاریخی‌ـ منطقی درباره جوامع گذشته سخن گفته است؛ یعنی ابتدا با رویکرد تاریخی به توصیف آنها و سپس با روش منطقی به توصیه پرداخته است.

ضرورت تأسیس فلسفه‌های علوم با رویکرد تاریخی‌ ـ منطقی

1‌ـ تحقق نگاه و نگرش کل‌نگرانه به دانش‌های مضاف‌الیه و احاطه علمی به هویت تاریخی علوم؛ 2‌ـ مقایسه علوم تحقّق یافته با نیازهای موجود؛ 3‌ـ کشف کمبودها و آسیب‌شناسی علوم مضاف الیه؛ 4‌ـ توصیه‌ها و بایستگی‌های لازم جهت بالندگی علوم و انسجام ساختاری و محتوای آنها در راستای نیازهای کشف شده؛ 5‌ـ رشد تکنولوژی آموزشی و بایستگی‌های آموزشی علوم جهت فرهنگ‌سازی درجامعه.

چیستی فلسفه اسلامی

فلسفه فلسفه اسلامی یکی از فلسفه‌های مضاف به علوم است که با رویکرد تاریخی ـ منطقی به پرسش‌های بیرونی فلسفه اسلامی مانند: چیستی و موضوع و روش و رابطه آن با علوم و مقوله‌های دیگر و... ‌‌می‌‌پردازد. بنابراین، موضوع این دانشِ فرانگرانه عبارت از هویت جمعی و تاریخی فلسفه اسلامیِ تحقق یافته با رویکرد‌های گوناگونش همچون حکمت مشایی، حکمت اشراقی و حکمت یمانی، حکمت صدرایی و... (سایر رویکردهای غیر معروف که در تاریخ فلسفه اسلامی گزارش شده‌‌اند) و رهیافت‌های شخصیت‌های برجستة حکمت اسلامی است که با روش تاریخی به نگرش کلان نسبت به هویت تحقق یافته فلسفه اسلامی دست یافته و با روش منطقی و با توجه به نیازهای معاصر، تعریف و روش و ساختار فلسفه بایسته کشف ‌‌می‌‌گردد.

مسایل فلسفه فلسفه اسلامی

با توجه به مطالب پیش‌گفته می‌توان مسایل فلسفه فلسفه اسلامی را به شرح ذیل بیان کرد:

1ـ تعریف و موضوع فلسفه اسلامی؛2ـ چیستی اسلامیت فلسفه؛3ـ هندسه و قلمرو فلسفه‌ اسلامی؛4ـ معنا شناسی مفاهیم فلسفی؛ 5ـ روش‌شناسی فلسفه‌ اسلامی؛6ـ غایت و کارکرد فلسفه ‌اسلامی؛7ـ مطالعه‌ تاریخی و تطبیقی رویکرد‌ها و رهیافت‌های فلسفه‌ اسلامی؛ 8ـ نسبت و مناسبات فلسفه‌ اسلامی با فلسفه‌های غرب؛ 9ـ نسبت و مناسبات فلسفه‌ اسلامی با علوم و مقوله‌های همگون؛10ـ آسیب‌شناسی و بایسته‌های فلسفه اسلامی.

اگر این مسایل با رویکرد تاریخی پاسخ داده شوند آنگاه ‌‌می‌‌توان پس از آسیب‌شناسی با رویکرد منطقی به تحول فرا مسئله‌ای فلسفه اسلامی دست یافت.

غایت فلسفه فلسفه اسلامی

غایت و هدفِ این دانش، توصیف و تحلیل مکاتب و گرایش‌های فلسفه اسلامی و ارزیابی و کشف آسیب‌ها و توانایی‌های آنها به منظور اثبات ضرورت تحول این دانش عقلی و دست‌یابی به تعریف وساختار نوین و ایده آل برای حکمت اسلامی است. این هدف برای تحقق کارآمدی و نقش فلسفه در عرصة الهیات، علوم، فلسفه‌های مضاف، فرهنگ و تکنولوژی و کاربرد و روز‌آمدی فلسفه در نیازهای معاصر دنیوی و اخروی، مادی و معنوی، فردی و اجتماعی درصدد ارایه پیشنهاد دستگاه جدید حکمت اسلامی است. به عبارت دیگر، هدف نهایی فلسفه فلسفه اسلامی عبارت است از کشف و ارایه ساختاری نظام‌مند برای حکمت نوین اسلامی با مختصات ذیل:

الف) فلسفی بودن و بهره‌مندی تمام مسایل حکمت اسلامی از روش‌شناسی عقلی.

ب) اسلامی بودن به معنای استفاده و همراهی مسایل فلسفی با آموزه‌های اسلامی و لااقل عدم مخالفت صریح آنها با اسلام.

ج) کارآمدی و روزآمدی یعنی ایفای نقش حکمت اسلامی در الهیات، علوم، فلسفه‌های مضاف، فرهنگ و تکنولوژی و سایر نیازهای انسان معاصر.

د) پاکسازی حکمت نوین اسلامی از هرگونه آسیبها و نقدهای کلان بر مکاتب و جریانهای فلسفی تحقق یافته.

منبع: پایگاه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

جریان‌سازی، حلقه‌ مفقوده برنامه‌های فرهنگی در دانشگاه

حجت‌الاسلام محمدیان رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها در جمع مسئولان دفاتر نهاد در دانشگاه‌ها، ضمن تأکید بر لزوم فرهنگ‌سازی در حوزه‌های مختلف، جریان‌سازی را حلقة مفقوده طرح و برنامه‌های فرهنگی و فرهنگ‌سازی در دانشگاه‌ها دانست. وی فرهنگ‌سازی را در پنج حوزة معرفت دینی، علم و پژوهش، فرهنگ دانشجویی، مسائل سیاسی، اجتماعی و مسائل جهانی عنوان کرد و گفت: باید بدانیم از هر یک از حوزه‌های فوق، چه مؤلفه‌ای بایست تبدیل به فرهنگ شود. ایشان در حوزة معرفت دینی، پذیرش دین زنده در پرتو امام زنده، تبدیل دانشگاه به یک محیط مقدس و قابل احترام، احساس وظیفه برای دفاع از دین، اعتقاد به سعادت بشر در انحصار دین را از عناوینی دانست که می‌توان به فرهنگ‌سازی در آنها مبادرت نمود. وی همچنین در حوزة علم و پژوهش، استقلال و خودکفایی، نوآوری و تحول‌آفرینی در علوم، احترام به استاد و ایجاد شرم برای رفتن به خارج در مقایسه با خدمت به مردم را از دیگر مواردی خواند که قابلیت بسترسازی فرهنگ و فرهنگ‌سازی را دارند.

رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها امید به آینده، داشتن همّ عالی و عزم راسخ، نظم و انضباط، شور و نشاط، رشد و پیشرفت، حفظ حریم‌ها، استفادة مثبت و بهینه از زمان، مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی، ازدواج آسان و... را از مؤلفه‌های مهم برای فرهنگ‌سازی در حوزة فرهنگ دانشجویی عنوان کرد.

وی در ادامه به حوزة مسائل سیاسی ـ اجتماعی اشاره کرد و در این حوزه عناوینی چون احساس افتخار به انقلاب اسلامی، عزت نفس ملی (اعتماد به نفس)، احساس مسئولیت نسبت به آیندة کشور، تحلیل درست از مسائل اجتماعی و شناخت صحیح خودی و غیر خودی (خائق و خادم) را به عنوان مقوله‌های مهم در بحث فرهنگ‌سازی مطرح کرد.

رییس نهاد همچنین در حوزة مسائل جهانی، به بی‌اعتمادی به فرهنگ سلطه و اعتقاد به انقلاب اسلامی به عنوان مقدمه‌ساز حکومت جهانی اسلام، احساس مسئولیت نسبت به سرنوشت بشریت و ظلم‌ستیزی در عرصة جهانی اشاره کرد و فرهنگ‌سازی را در این مؤلفه‌ها ضروری دانست.

حجت الاسلام محمدیان خاطرنشان کرد: تمام این عناوین می‌بایست وارد روند فرهنگ‌سازی شود، اما باید ببینیم امروزه اولویت‌ها کدام است و چه چیزی را می‌خواهیم در دانشگاه‌ها به فرهنگ حاکم و گفتمان غالب تبدیل کنیم.

ایشان، با اشاره به تعدد طرح‌ها و برنامه‌های فرهنگی در حوزة آموزش عالی، عدم تحقق فرهنگ‌سازی را ناشی از وجود یک حلقة مفقوده بین این دو مقوله دانست و گفت: بین طرح‌ها و برنامه‌های اجرا شده در دانشگاه‌ها و فرهنگ‌سازی حلقه مفقوده‌ای وجود دارد و آن جریان‌سازی است و تا جریان‌سازی نشود به فرهنگ‌سازی نمی‌رسیم.

وی جریان‌سازی را مجموعه‌ای از برنامه‌های طراحی شده دانست که به صورت هماهنگ با یکدیگر عمل می‌کنند تا یک موضوع تبدیل به فرهنگ شود. لذا اگر جریان‌سازی نداشته باشیم قطعاً فرهنگ‌سازی اتفاق نخواهد افتاد.

وی در ادامه افزود: فرق فرهنگ‌سازی با جریان‌سازی این است که جریان‌ها مانند رودخانه هستند و اگر این رودخانه‌ها بتوانند به هم پیوند بخورند سیل به وجود خواهد آمد و سیل راه خودش را باز خواهد کرد، این سیل همان فرهنگ است که ایجاد می‌شود.

وی همچنین به طرح و برنامه‌های فرهنگی اشاره نمود و گفت: این برنامه‌ها هم قطراتی هستند که رودخانه‌ها (جریان‌سازی) را تشکیل می‌دهند.

بیست و چهارمین همایش سراسری مسئولان نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه‌ها روز چهارشنبه و پنجشنبه نهم و دهم بهمن ماه در شهر مقدس قم برگزار شد. حضرات آیات مصباح یزدی، محمد یزدی و مؤمن و استاد حسن رحیم پور ازغدی از سخنرانان این همایش دو روزه بودند.

منبع: ایسنا

وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است .

******

یک شنبه 26 تیر 1390  2:19 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها