0

گوهر لطایف / اندر حکایت خلفای عباسی

 
alizare1
alizare1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 6234
محل سکونت : یزد

گوهر لطایف / اندر حکایت خلفای عباسی

گوهر لطایف / اندر حکایت خلفای عباسی

پدید آورنده : ابن العبری ، صفحه 134

حسادت خلیفه

در سال 137 ق ابومسلم خراسانی به دستور منصور کشته شد، علت قتل ابومسلم آن بود که در زمان سفاح آن دو نفر به حج رفته بودند و ابومسلم به اعراب لباس می بخشید و چاه های آب را مرمت می کرد و راه ها را برای رفت و آمد می ساخت و بدین جهت او مشهور و خوشنام شده بود، منصور بر او حسادت کرد. منصور پس از رسیدن به خلافت، حیله ها به کار برد و عاقبت ناجوانمردانه او را به قتل رساند.

مرگ خلیفه

مهدی سومین خلیفه عباسی کنیزی داشت به نام «حسنه». او نسبت به یکی دیگر از کنیزهای مورد علاقه مهدی حسادت می کرد [زیرا آن کنیز بیشتر مورد توجه مهدی بود] از این رو مقداری از گلابی های خوب را انتخاب و مسموم نمود، تا آن کنیز را به این وسیله از سر راه خود بردارد. خدمتکار از موضوع آگاه نبود و آن را برای مهدی آورد و او از آن گلابی ها همان گلابی مسموم را که به ظاهر بهترین گلابی ها می نمود انتخاب کرد و خورد، پس از خوردنْ فریاد او از دل درد بلند شد و مرتبا می گفت دلم، دلم تا مرد. صدای او به گوش آن جاریه و کنیز رسید، آن زن آمد و گریه کنان بر سر زنان می گفت: می خواستم تو تنها برای من باشی اما تو را از دست دادم و تو را کشتم.

عاقبت مأمون

مأمون و برادرش در ساحل رودخانه ای نشسته بودند و پاهای خودشان را در آب گذاشته بودند و از سردی و صفا و گوارایی آن لذت می بردند. برای مأمون تحفه و هدیه ای از عراق آوردند. وقتی آن را گشودند یک نوع خرمایی بود که گویا تازه آن را از درخت چیده باشند، مأمون از آن خرما خورد و از آن آب نوشید و چند لحظه بعد تب کرد و مریض شد. در حالت احتضار ابن ماسویه طبیب حضور داشت و کسی دیگر هم بود که شهادت را به او تلقین می کرد و به او پیشنهاد کرد که شهادت را بگوید. مأمون نتوانست شهادت را بر زبان بیاورد و سپس مُرد.

برخورد با مخالفان

معتصم، از جنایتکارترین خلفای عباسی است، او در ابتدای خلافت گروه کثیری از مردم شهرهای مختلف ایران را در حدود شصت هزار نفر به قتل رساند، در سال 209 ق احمد بن حنبل امام حنبلی ها را به شدت زد تا آنجا که عقلش پرید و پوست بدنش تکه تکه شد.

خلیفه جنایت پیشه

متوکل در سال 236 ق دستور داد که قبر حسین بن علی علیه السلام را خراب کنند و محل آن را زراعت کنند و آب بدهند و نگذارند مردم به زیارت آن قبر بیایند. و چند سال بعد به شهر تفلیس لشکر کشید و آنجا را محاصره کرد و دستور داد به در و دیوار شهر نفت پاشیدند و آتش زدند و چون شهر از چوب صنوبر بنا شده بود سوخت و حدود پنجاه هزار نفر نیز سوختند.

متوکل عاقبت در سال 247 ق در حالت متسی شراب در سامرّا بدست یک غلام ترک در سن 40 سالگی کشته شد و گفته شده که پسرش منتصر در قتل متوکل دخالت و دسیسه کرده بود.

خلیفه ای که اسیر ترک ها شد

ترک ها در زمان مُعتَزّ به مقام و قدرت رسیده بودند، عده ای از آنها به معتز مراجعه کردند و حقوق خود را مطالبه نمودند. معتز امروز و فردا می کرد و حقوق آنها را نمی پرداخت. چون ترک ها دیدند که از معتز خَبَری نمی شود و چیزی عاید آنها نمی گردد، گروهی از آنان بر معتز حمله کردند و او را دستگیر نمودند و پایش را گرفتند و از اتاق بیرون آورند و با چوب هائی که نوک آنها آهنین بود او را زدند و در آفتاب حیاط سر پا نگاه داشتند. او از شدت گرما این پا و آن پا می کرد، به تناوب از پاهای خود استفاده می کرد. آن گاه او را به دست شکنجه گری سپردند و مدت سه روز به او آب و غذا ندادند و پس از آن او را به یک سرداب بردند و زنده به گچ گرفتند و به این ترتیب او را کشتند.

آخرین خلیفه

مستعصم آخرین خلیفه عباسی اهل لهو و لعب و شرب شراب و رقص و کباب و کبوتر باز بود. زن ها بر او تسلط داشتند و او مردی ضعیف الرأی بود کمتر می توانست تصمیم بگیرد و از امور و کارهای کشوری و تدبیر مملکت غفلت می ورزید.

در زمان او مغولان به فرماندهی هُلاکو به بغداد لشکر کشیدند، و شهر را تصرف کردند، هلاکو وقتی وارد بغداد شد دستور داد مستعصم را احضار کنند، چون خلیفه را نزد او آوردند، او جواهرات نفیس، دُرها و لؤلؤهای آماده شده و در طبق چیده شده را به هلاکو پیش کش کرد. هلاکو تمامی آنها را بین فرماندهان خود تقسیم کرد و سپس خلیفه، پسرش و خواجگان حرمسرایش را کشت و مدت یک هفته مردم را قتل عام کرد.

وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است .

******

شنبه 25 تیر 1390  8:13 PM
تشکرات از این پست
sarmashgh
sarmashgh
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 224
محل سکونت : اصفهان
سه شنبه 3 آبان 1390  3:17 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها