0

شرح عرفانی غزلیات حافظ

 
alizare1
alizare1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 6234
محل سکونت : یزد

شرح عرفانی غزلیات حافظ

شرح عرفانی غزلیات حافظ

پدید آورنده : ختمی لاهوری ، صفحه 57

محبوبِ مطلق

;«درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد ;نهال دشمنی بر کن که رنج بی شمار آرد»

یعنی درخت دوستی و موافقت محبوب مطلق ـ جلّ شأنه ـ بنشان و او را پرورش کن؛ زیرا که وصف این شجره طیبه است که مشاهده و روییت محبوب بار آرد. و نهال دشمنی و مخالفت محبوب مطلق ـ جلّ شأنه ـ از بیخ برکن. زیرا که وصف این شجره خبیثه است که حرمان ابدی از مشاهده رؤیت بار آرد.

صحبتِ کاملال

;«شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما ;بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد»

بدان که نشاندن درخت دوستی و بر کندن نهال دشمنی موقوف است بر توجه کاملان و صحبت ایشان. لاجرم می فرماید که شب صحبت نیکان و پاکان به واسطه استقلال درخت دوستی و استیصال نهال دشمنی غنیمت دان که بعد از روزگار زندگانی ما گردونْ گردشِ بسیار خواهد کرد و لیل و نهار بسی خواهد آورد. اما ما را از آن اوقات فایده معلوم فایده ما منحصر در همین چند روز حیات مستعار است. آن را صرف صحبت نیکان و پاکان باید نمود.

مهمانِ خرابات

;«چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان ;که درد سرکشی جانان گر این مستی خمار آرد»

یعنی ای طالب صادق چون شرف صحبت نیکان و پاکان یافتی و مهمانِ خانه ایشان شدی، پس هم آغوش عزّت و جمعیت صوری و معنوی باش با رندان ساکن خرابات. زیرا که درد سر بسیار کشی، ای دوست جانی. اگر این استغراق تو به واسطه بُعد از صحبت این اعزّه رجعت نماید و خمار به بار آرد، چرا که مِیِ محبت که مورث استغراق دائمی است، در خرابات کذایی وافر و در جاهای دیگر کمیاب است. پس دردسر خمار و علت تلوین در آن مقام شریف، اصلاً لاحق حال تو نمی شود.

مقام توحید

;«ز کار افتاده ای ای دل که صد من بار غم داری ;برو یک جرعه می کش که فی الحالت به کار آید»

این بیت هم مربوط است با ابیات سابقه. و تحریض است طالب صادق را به جانا خطاب کرد. و در این بیت او را ای دل می گوید. یعنی به سبب بُعد و دوری از ملازمت پاکان و نیکان، از کار افتاده و فقدان استعداد نموده ای، ای طالب که دل و خلاصه عمر منی. چه صد من بار قبض و تلوین و تفرقه بر سر داری. برو ای طالب! یک جرعه می محبت در خرابات کذایی، از دست نیکان و پاکان ساکن آن مکان درکش که این مفرح یاقوتی فی الحال تو را باز بر سر کار آرد و مستغرق و مستهلک لجه توحید صرف، که مقام خراباتیان است، سازد.

عروة الوثقی

;«خدا را چون دل ریشم قراری بست با زلفت ;بفرما لعل نوشین را که جانش با قرار آرد»

ای طالب صادق! چون یک جرعه می از دست یکی از نیکان و پاکان کشیدی و عود به استغراق در لجه توحید نمودی، از برای استمرار و دوام این حالت، به جناب آن پاکدامن بگو که برای خدای ای پاک دامن! وقتی که دل مجروح تیغ تفرقه من، قراری محکم و بیعتی مستقیم بست با حبل المتین و عروة الوثقای توجه تو، پس بفرما لطف شامل خود را که بلا واسطه لطف شامل رب الودود است که حیات معنوی دل را بر سر قرار آرد و مستمر سازد و مستغرق لجه توحید نماید.

بهارِ عمر

;«بهار عمر خواه ای دل وگرنه این چمن هر سال ;چو نسرین صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد»

باز طالب صادق را می فرماید که بعد از التماس سابق به جناب آن پاکدامن بر حق، بهار و تازگی عمر خود ـ که یک نفس او بهتر از هزار سال آخرت است ـ بخواه ای جان و دل من تا در آن عمر، به وسیله آن کامل کاری بکنی که فردا تو را به کار آید؛ وگرنه این چمن دنیا هر سال هزاران مثل آن کامل صد گل روی و نورانی وَجه، و مثل بلبل صد هزار عاشق، به منصه ظهور وجود آرد. اما چون تو نباشی از بود ایشان تو را چه شود. جمع لفظ نسرین با لفظ صد و جمع بلبل با هزار، مورث لطافت است.

مصاحبت با کاملان

;«در این باغ ار خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ ;نشیند بر لب جویی و سروی در کنار آرد»

لاجرم او را شوق ملازمت و صحبت کاملی از کُمّل روزگار دامنگیر گشته می گوید که در این باغ دنیا اگر خدا خواهد دگر بار پیرانه سر حافظ نشیند بر دروازه عزلت خانه کاملی از کمّل روزگار و آن کامل را در کنار آرد و مصاحبت با او بدارد.

وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است .

******

شنبه 25 تیر 1390  7:46 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها