0

تفسیری از حاج اسماعیل دولابی

 
alirezamazrooei
alirezamazrooei
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 257
محل سکونت : اصفهان

تفسیری از حاج اسماعیل دولابی

 


عارف فانی سید هاشم حداد (ره) می فرمایند:همت عالی دار ، به چیزهای کوچک قانع مشو ، اینقدر دور خود نگرد ، به او بسپار و جلو برو . مرد باید عالی همت باشد . حیف است کسی که می خواهد به محضر سلطان السلاطین حضور یابد درراه مثلا از گدای سر گذر چیزی بخواهد."


نورالمنابر حاج اسماعیل دولابی (2 dvd)

حاج اسماعیل دولابی می فرمود:

نگویمت که همه ساله می پرستی کن

سه ماه "می" خور و نه ماه پارسا باش

تفسیر این بیت حافظ این است که سه ماه رجب و شعبان و رمضان فصول اهل محبت است . سه ماه کافی است تا نه ماه دیگر را شراب صافی طی کنی و برای مقصد نهایی توشه ای برچینی  :

" یامن یکفی من کل شی و لا یکفی منه شی ، اکفنی ما اهمنی من امر الدنیا و الآخره "

وقتی اقبال سیدبن طاووس را نگاه می کنی در اعمال شبها و روزهای ماه مبارک رجب آنقدر ثواب های عجیب و غریب نوشته که کسب آنها تو را به طمع می اندازد.ما آنقدر این دفتر (دل) را سیاه کرده ایم که دنبال آب توبه می گردیم . دنبال چیزی هستیم که بپوشاند آن چیزهایی را که همیشه خواستیم مخفیشان کنیم . اما اینها را هم که می گویم طمعی است که در ماه رجب خود به خود به آدم سرایت می کند.

یا من ارجوه لکل خیر و آمن سخطه عند کل شر   ،  یامن یعطی الکثیر باالقلیل یا من یعطی من سئله

 تازه این قطره ای از آن کاسه شیر سفیدی است که از حضرت حق به ساقی اهل معرفت ، بی حساب و کتاب داده می شود. ماه رجب ماهی است که از حجابها کاسته می شود و همین دنیای پر از رنگ و ریا جلوه گاه شهود آیات رحمانی می شود .

الحمد الله الذی اشهدنا مشهد اولیائه فی رجب

چرا ما به خدا اعتماد و اتکا نمی کنیم در صورتی که می دانیم کسی ما را به اندازه او دوست ندارد و به فکر ما نیست و توکل بر غیر او خسران دنیا و عقباست؟!

مقامات را تکذیب نکنید!

یک وقت امام (ره) در یک سخنرانی که به عنوان موعظه در نجف داشتند سفارش می کردند : شما این زیارت رجبیه را بخوانید چون در زیارت رجبیه مقاماتی را برای ائمه خدا ذکر کرده است که :« لافرق بینک و بینهما الا انهم عبادک »که می فرماید:هیچ فرقی بین تو و بین اینها نیست ،غیر از اینکه اینها بندگان توأند . امام روی این مسأله تأکید داشتند و می فرمودند که: فقط همین عبد بودن اینهاست که فارق بین اینها و خداست والاّ تمام آن نیروهای الهی در دست ائمه است . بعد ایشان می فرمودند: این زیارت را بخوانید تا اگر یک چیزی از مقامات اولیای خدا برایتان نقل کردند احتمالش را اقلاً بدهید و تکذیب نکنید.

دعا

اولیای خدا چه چیزی برداشت کردند که وقتی به این ماه می رسیدند مثال بارز اشتیاق الی قربک فی المشتاقین بودند . بی شک به خدا اطمینان داشتند و در هر حال رضا بودند . آدم ها برایشان فرقی نمی کرد و همه را به دید الهی می دیدند . مریضی و بی پولی و مرگ و غم و غصه و حتی شادیها برای آنها نشانه است از سلطان السلاطین .

چرا ما به خدا اعتماد و اتکا نمی کنیم در صورتی که می دانیم کسی ما را به اندازه او دوست ندارد و به فکر ما نیست و توکل بر غیر او خسران دنیا و عقباست ؟!

" خاب الوافدون علی غیرک و خسر المتعرضون الا لک "

یک راهنمایی برای آنهایی که دلشان در حال تپش است!

عارف فانی سید هاشم حداد (ره) می فرمایند:همت عالی دار ، به چیزهای کوچک قانع مشو ، اینقدر دور خود نگرد ، به اوبسپار و جلو برو .مرد باید عالی همت باشد . حیف است کسی که می خواهد به محضر سلطان السلاطین حضور یابد در راه مثلا از گدای سر گذر چیزی بخواهد."

دلمان به مستحبّی خوش است که سلامش واجب است:

السّلام علیک یا أبا صالح المهدی

سه شنبه 7 تیر 1390  8:57 AM
تشکرات از این پست
alirezamazrooei
alirezamazrooei
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 257
محل سکونت : اصفهان

فلسفه حلال‌زادگی امام جماعت

 


علما و فقهای دین می‌فرمایند: امام جماعت باید چند شرط و ویژگی داشته باشد و از جمله‌ی این شروط، حلال زاده بودن امام جماعت است

.[1]


عمامه

بحث در این موضوع را در دو محور پی می‌گیریم.

الف. دلایل شرط حلال‌زادگی:

2 اجماع[2]: تمام علمای شیعه می‌فرمایند: امام جماعت باید حلال زاده باشد[3] و یا حداقل زنازاده بودن او معلوم نبوده باشد،[4] پس اقتدا کردن به کسی که یقین داریم زنازاده است و حلال زاده نیست، جایز نیست.[5]

2- احتیاط: شیخ طوسی (ره) در کتاب “خلاف” دلیل دوم اشتراط حلال زاده بودن امام جماعت را احتیاط[6] مطرح می‌فرماید. منظور ایشان از احتیاط، همان قاعده‌ی اشتغال است؛ یعنی اگر یقین به حکمی؛ مثل واجب بودن نماز بر خودمان، داشته باشیم و شک کنیم با اقتدا به امامی که حلال زاده نیست وجوب نماز ساقط می‌شود یا نه؟ برای حصول یقین به سقوط تکلیف، باید در مورد امامت زنازاده احتیاط نماییم و به او اقتدا نکنیم.

3- روایات متعدّدی داریم که می‌فرمایند: اقتدا به شخص زنازاده در نماز جایز نیست.

1- از حضرت علی (ع) نقل شده است: پشت سر دیوانه و زنا زاده نماز نخوانید.[7]

2- همچنین آن حضرت فرمودند: شش گروه صلاحیت امامت جماعت ندارند؛ زنا زاده، مرتد، اعرابی شده ( آن که به خوی جاهلیت برگشته) بعد از هجرت، شراب خوار ، کسی که بر او حد جاری گشته و کسی که ختنه نشده است.[8]

3- امام باقر (ع) می‌فرمایند: پنج گروه نمی‌توانند به عنوان امام جماعت انتخاب شوند که از جمله‌ی آن‌ها زنا زاده است.[9]

 

ب. فلسفه شرط حلال‌زادگی:

1- با توجه به معنای امام و امام جماعت که ارائه شده، از این جهت در متصدّی این منصب نباید جهت نقصی باشد، گرچه خودش در حصول این نقص دخالتی نداشته باشد. توضیح این که، محرومیت زنازاده از پاره‌ای از مناصب اجتماعی و معنوی مثل امامت جماعت و مرجعیت تقلید و .. که مفاد بعضی از روایات می‌باشد[10]، به خاطر ویژگی این مناصب است و معنای آن محرومیت از نجات در روز قیامت نیست؛ مثلاً انسان کور نمی‌تواند متولی بعضی از مناصب باشد و یا انسانی که کثیر النسیان است نمی‌تواند قاضی شود، حتی اگر در زندگی خود مرتکب کم‌ترین گناهی نشده باشد، و داشتن حافظه خوب از شرایط نصب قاضی است، امّا این محرومیت‌ها ربطی به سعادت و شقاوت شخص ندارد و همین طور است حال ولد الزنا، و شاهد ما این است که در همان روایات ولدالزنا در کنار مجنون و جذامی و … قرار گرفته است، با این که کسی با اختیار خودش دیوانه یا جذامی نمی‌شود.

در روایتی از امام صادق (ع) آمده است که فرمود: «الْمِمْرَازُ لَا یَطِیبُ إِلَی سَبْعَةِ آبَاءٍ وَ قِیلَ لَهُ وَ أَیُّ شَیْءٍ الْمِمْرَازُ فَقَالَ الرَّجُلُ یَکْتَسِبُ مَالًا مِنْ غَیْرِ حِلِّه» «ممراز تا هفت نسل پاک نمی‌شود. گفته شد که ممراز چیست؟ حضرت فرمود: فرزندی که ثمره ازدواج با مال حرام باشد.»

از نظر اجتماعی زنازادگی هم یک نوع نقص محسوب می‌شود و خوش نامی را در پی ندارد؛ زیرا از یک طرف زنا زاده محصول یک عمل ننگین است و از طرف دیگر در طول تاریخ زنا زاده‌ها کارنامه‌ی قابل قبولی را به نمایش نگذاشته‌اند و این مسلّم است که در تصدی بعضی از مناصب، شخص باید از ویژگی‌ها و صفاتی که موجب تنفر و دوری مردم می‌شود به دور باشد، هر چند آن ویژگی‌ها بدون اختیار بر او تحمیل شده باشند.

اگر گفته شود او که گناهی را مرتکب نشده است؟ باید گفت نظام عالم بر مبنای اسباب و مسببات طراحی شده است، کسی که کور می‌شود یقیناً عوامل وراثت یا محیط و… در این نقص دخالت داشته‌اند که در اکثر موارد از حیطه‌ی اختیار او خارج بوده است.

عوامل زیادی در نقص یا کمال فرزند دخالت دارد که در کتب مربوطه بدان پرداخته شده است و در اسلام هم دستورات زیادی برای جلوگیری از این نواقص و مشکلات، وارده شده است که مثلاً زمان و مکان انعقاد نطفه چگونه باشد، مادر در دوران حمل از چه غذاهایی استفاده کند و… .

کودک، بچه

در روایتی از امام صادق (ع) آمده است که فرمود:

«الْمِمْرَازُ لَا یَطِیبُ إِلَی سَبْعَةِ آبَاءٍ وَ قِیلَ لَهُ وَ أَیُّ شَیْءٍ الْمِمْرَازُ فَقَالَ الرَّجُلُ یَکْتَسِبُ مَالًا مِنْ غَیْرِ حِلِّه»

«ممراز تا هفت نسل پاک نمی‌شود. گفته شد که ممراز چیست؟ حضرت فرمود: فرزندی که ثمره ازدواج با مال حرام باشد.»[11]

در بابت اثر غذای حرام در روحیات انسان روایات و داستان‌های زیادی در کتب روایی و تاریخی ذکر شده است که در این بین داستان شریک بن عبدالله نخعی خواندنی می‌باشد.[12]

البته باید توجه داشت که هیچ یک از این‌هایی که مطرح شد به عنوان علت تامه نیستند؛ یعنی این گونه نیست که راه بسته باشد و اصلاً برای ولد الزنا امکان رستگاری وجود نداشته باشد که اگر این بود، تکلیف به او معنا نداشت، در حالی که، فرزند زنا مکلّف به اصول و فروع دین است، بلکه ما گفتیم که عوامل محیطی، ارثی و دیگر عوامل می‌توانند تأثیر زیادی در انتخاب رفتار خاصی داشته باشند، اما در عین حال انسان را مجبور به ارتکاب یک عمل خاصی نمی‌کنند و این انسان در تمام مراحل حیات خود، می‌تواند بر عوامل ارثی و محیطی فائق آید و در مسیر صحیح قرار گیرد، از این رو است که به طاعات او ثواب داده می‌شود و به معصیتش عقاب.[13]

2- در حقیقت این نوع احکام و نیز روایاتی[14] که بیانگر پلیدی زنازاده است، مبارزه‌ی همه جانبه با عمل زنا است؛ یعنی تبیین و آشکار نمودن زشتی آن در جامعه برای همه، تا ریشه‌ی این گناه از بین برود.

 

پی نوشت ها :

[۱] شرایع الاسلام، محقق حلی، ۱۳۷۳، چاپ سوم، اسماعیلیان، ص ۱۱۴، ج ۱؛ المختصر النافع، محقق حلی، مؤسسه مطبوعات دینی، ص ۴۷؛ تحریرالوسیلة، امام خمینی (ره)، ج ۱، ص ۲۷۴، القول فی شرایط امام الجماعة؛ توضیح المسائل مراجع عظام تقلید، مسئله ۱۴۵۳، ج ۱، ص ۷۹۰٫

[۲] مرحوم شیخ طوسی (ره) در کتاب الخلاف می فرماید: لایجوز امامة ولد الزنا و دلیلنا اجماع الفرقة. الخلاف، شیخ طوسی (ره)، ص ۱۲۱، کتاب الجماعة.

[۳] العروة الوثقی، محمد کاظم طباطبایی یزدی (ره)، مکتبة الاسلامیه طهران، ج ۱، ص ۷۹۷، فصل فی شرایط امام الجماعة.

[۴] مستند العروة الوثقی، سید ابوالقاسم موسوی خویی (ره)، ناشر لطفی، قم، ۱۳۷۰، ج ۵، ص ۴۰۰؛ جواهر الکلام، محمد حسن نجفی (ره)، دارالکتب الاسلامیه طهران، چاپ هفتم، ۱۳۹۲ هـ.ق، ج ۱۳، ص ۳۲۴٫

[۵] مستند العروة الوثقی، ج ۵، ص ۴۰۰؛ جواهر الکلام، ج ۱۳، ص ۳۲۴٫

[۶] همان.

[۷] عن امیرالمؤمنین (ع) لایصلین احدکم خلف المجنون و ولدا الزنا وسائل الشیعة، شیخ محمد بن حسن الحر العاملی، چاپ پنجم مکتبة الاسلامیه طهران، ۱۴۰۴ هـ.ق، ج ۳، ص ۳۹۷، ح ۱۰۷۸۵٫

[۸] مَعْرُوفٍ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَقُولُ سِتَّةٌ لَا یَنْبَغِی أَنْ یَؤُمُّوا النَّاسَ وَلَدُ الزِّنَا وَ الْمُرْتَدُّ وَ الْأَعْرَابِیُّ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ شَارِبُ الْخَمْرِ وَ الْمَحْدُودُ وَ الْأَغْلَفُ الْحَدِیثَ. همان، ج ۸، ص ۳۲۲٫

[۹] من لایحضره الفقیه، ج۱، ص ۳۷۸٫

[۱۰] «خَمْسَةٌ لَا یَؤُمُّونَ النَّاسَ عَلَی کُلِّ حَالٍ وَ عَدَّ مِنْهُمُ الْمَجْنُونَ وَ وَلَدَ الزِّنَا»؛ وسایل الشیعه، ج ۸، ص ۳۲۱ باب وجوب کون الامام بالغا… / کافی، ج ۳، ص ۳۷۵ باب من تکره الصلاة خلفه / من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۳۷۸ باب الجماعة و… / تهذیب الاحکام، ج ۳، ص ۲۶ / استبصار، ج ،۱ ص ۴۲۲٫

[۱۱] کافی، ج ۵، ص ۲۲۵٫

دلمان به مستحبّی خوش است که سلامش واجب است:

السّلام علیک یا أبا صالح المهدی

سه شنبه 7 تیر 1390  9:00 AM
تشکرات از این پست
alirezamazrooei
alirezamazrooei
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 257
محل سکونت : اصفهان

لقمه ای که خاصیت آهن ربایی دارد !

 

 


معصیت‌ها مثل آهن ربا و لقمه حرام مانند ذرّات آهن است، وقتی كه انسان در وجودش لقمه حرام نباشد، می‌تواند از كنار معصیت‌ها عبور كند و خود را نگه دارد، امّا وقتی كه لقمة حرامی را خورد، از كنار معصیت كه می‌گذرد، مجذوب آن می‌شود، این خاصیت درونی نان و لقمه حرام است.


لقمه حرام آدم

آهن ربا، ذرّه آهن را هر كجا كه باشد، به سمت خود می‌كشد. اگر یك مقدار پنبه را از كنار یك آهن ربا عبور دهید، آهن ربا كششی نسبت به پنبه ندارد، امّا اگر مقداری خرده آهن را درون پنبه قرار دهیم، در این حالت پنبه به سمت آهن ربا كشیده شده و جذب آن می‌شود.

در این‌جا خود پنبه جذب نمی‌شود؛ بلكه براده‌های آهنی كه با خود آهن ربا هم جنس هستند، به سمت آن كشیده می‌شوند.

معصیت‌ها مثل آهن ربا و لقمه حرام مانند ذرّات آهن است، وقتی كه انسان در وجودش لقمه حرام نباشد، می‌تواند از كنار معصیت‌ها عبور كند و خود را نگه دارد، امّا وقتی كه لقمة حرامی را خورد، از كنار معصیت كه می‌گذرد، مجذوب آن می‌شود، این خاصیت درونی نان و لقمه حرام است.

امّا لقمه صددرصد حلال كه انسان كار صحیح درستی را انجام داده است و اجرت طیّب و صحیح و طاهری را در مقابل آن به انسان داده‌اند؛ وقتی كه این لقمه را انسان مصرف می‌كند، از كنار عبادات كه می‌گذرد، عبادات او را جذب می‌كنند، از كنار امامزاده كه می‌گذرد، به زیارت آن میل و گرایش پیدا می‌كند. میل و گرایش به مسجد، روضه و تربت شهدا پیدا می‌كند و این جزو خاصیت و ذات لقمه‌ای است كه از همه جهت حلال باشد.

هنگامی كه انسان آن را مصرف می‌كند، در او نوری را ایجاد می‌كند. همه طاعات و عبادات، جذابیّت و گیرایی دارند؛ ولی همه آن‌ها با لقمه حلال سنخیّت دارند، نه تنها با لقمه حلال، با مسكن و لباس حلال و امثال این‌ها هم سنخیّت دارند. در محلّی كه از راه حلال به دست آورده‌اید، موقع نماز كه فرا می‌رسد، نسبت به نماز شوق و رغبت پیدا می‌كنید، امّا اگر از راه حرام به دست بیاید، وقتی كه در آن محل غیبت انجام شود، نسبت به غیبت میل پیدا می‌كنید و قوه جلوگیری كم می‌شود. حلال و حرام وقتی مخلوط شود، طاعات و معصیت هم با هم مخلوط می‌شود.

پیامبر اکرم(ص)در این مورد مى فرمایند : اِذا وَقَعَتِ اللُّقْمَهِ مِنْ حَرام فی جَوْفِ الْعَبْدِ لَعَنَهُ کُلَّ مَلِک فی الّسمـواتِ وَالاَْرْضِ[3]؛ هرگاه کسى لقمه حرام بخورد و جزء بدنش شود تمام ملایکه آسمان و زمین او را لعنت مى کنند

 

لقمه حرام از نتایج حب دنیا و حرص به آن است و از شدیدترین مهلکات و بزرگ ترین موانع رسیدن به سعادت است . بیشتر کسانى که به هلاکت رسیده اند به خاطر آن بوده و بیشتر مردم که از فیوضات معنوى محروم مانده اند به واسطه آن است ، و سدى از این محکم تر در راه توفیق آدمى نیست.

 

آثار و نتایج حرام خواری

۱- حرام خوارى برکت را از مال مى برد

از حضرت صادق(علیه السلام) روایت شده است :

مَنْ کَسَبَ مالاً مِنْ غَیرِ حله سلط البناء والطین والماء[۲] ؛ کسى که مالى را از راه غیر مشروع به دست آورد ساختمان و آب و گل بر او مسلط مى شوند .

 

۲- حرام خوارى مانع قبولى عبادات مى شود

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)در این مورد مى فرمایند :

اِذا وَقَعَتِ اللُّقْمَهِ مِنْ حَرام فی جَوْفِ الْعَبْدِ لَعَنَهُ کُلَّ مَلِک فی الّسمـواتِ وَالاَْرْضِ[۳] ؛ هرگاه کسى لقمه حرام بخورد و جزء بدنش شود تمام ملایکه آسمان و زمین او را لعنت مى کنند .

و همچنین مى فرمایند :

اَلْعِبادَهُ مَعَ أَکْلِ الحَرامِ کَالْبِناءِ عَلَى الرَّمْلِ[۴] ؛ عبادت کردن به همراه حرام خوارى مانند بنا ساختن بر روى رمل است .

 

۳- دعاى خورنده حرام مستجاب نمى شود

رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرمایند :

مَنْ اَکَلَ لُقْمه حَرام لَمْ تُقْبَلُ لَهُ صَلواتُ اَرْبَعینَ لَیْلَه وَلَمْ تَسْتَجِبْ لَهُ دَعْوَهُ اَربَعینَ صَباحاً وکلُّ لَحْمُ یُنْبِتُهُ الحرامُ فالنارُ أَوْلَى بِه وَأَنَّ اللُقْمَهَ الواحَدَهِ تُنْبِتُ اللّحْمَ[۵] ؛ کسی که لقمه حرامى بخورد تا چهل شب نمازش قبول نمى شود و تا چهل روز دعایش مستجاب نمى شود وهر گوشتى که در بدن او از حرام روئیده شود ، آتش به آن سزاوارتر است و جز این نیست که یک لقمه هم گوشت را در بدن مى رویاند و حرام خوارى قساوت قلب مى آورد ، خود را کسى که انسان مى خورد به منزله بذرى است که در زمین ریخته مى شود پس اگر آن خوراک پاکیزه و حلال باشد .

 

قلب سنگی

۴- حرامخوارى قساوت قلب مى آورد

خوراکى که انسان مى خورد به منزله ى بذرى است که در زمین ریخته مى شود پس اگر آن خوراک پاکیزه و حلال باشد اثرش در قلب که به منزله سلطان بدن است از رقت و صفا ظاهر مى شود و از اعضا و جوارحش جز خیر و نیکى تراوش نمى کند و اگر آن خوراک پلید و حرام باشد ، قلب را کدر و تیره نموده ، در اثر قساوت و ظلمت امید خیرى به او نخواهد بود و پند و اندرز در او اثر نمى کند و سخت ترین مناظر رقت بار او را متأثر نمى کند چنانچه حضرت سید الشهداء به لشکریان پسر سعد ضمن خطبه اش فرمود : « شکم هایتان از حرام پر شده و بر دلهایتان مهر خورده دیگر حق را نمى پذیرید . واى بر شما آیا انصاف نمى دهید ؟ آیا گوش فرا نمى گیرید ؟ »[۶]

 

تأثیر لقمه حرام در حوادث کربلا

دشمنان امام حسین نماز می‏خواندند، روزه می‏گرفتند، به هیچ دردی نمی‌خورد! امام حسین روز عاشورا دو مرتبه سخنرانی کرد که در تاریخ هست. خوارزمی می‏نویسد، مرتبه دوم که آمد صحبت کند، تا شروع کرد، لشکر شروع کردند به های‌وهوی و جنجال کردن. هلهله کردند که حرفش را گوش نکنند. حضرت به آن‏ها خطاب کرد« وَیلَکُم مَا عَلَیکُم أن تَنصِتُوا إلَیَّ فَتَسمَعُوا قَولِی» وای بر شما! چرا ساکت نمی‏شوید که حرف‏های مرا گوش کنید؟! سر وصدا، جار و جنجال راه انداختید که حرف‏های مرا گوش نکنید؟!

« وَ إِنَّمَا أَدْعُوكُمْ إِلَى سَبِیلِ الرَّشَادِ فَمَنْ أَطَاعَنِی كَانَ مِنَ الْمُرْشَدِینَ وَ مَنْ عَصَانِی كَانَ مِنَ الْمُهْلَكِینَ وَ كُلُّكُمْ عَاصٍ لِأَمْرِی غَیْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِی» اگر حرف مرا گوش کنید شما را هدایت می‌کنم و اگر نشنوید، همه‌تان گناه‌کار خواهید بود. شماها یک دسته‏تان تطمیع شدید، به شما پول داده‌اند که به جنگ با من آمده‌اید. «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ» شکم‏هایتان الآن پر از حرام است. چون لقمه حرام خورده‌اید، چیزی نمی‌فهمید و هیچ عبادتی از شما اثر نمی‌کند و باعث نمی‌شود که به حرفای من گوش دهید.

در یک جمله، خوراک حرام قلب را سخت و تاریک نموده آن گاه از پذیرفتن و تسلیم به هر حقى خوددارى مى کند و از هیچ اندرزى متأثر نمى شود بلکه دیگر از هیچ جنایتى رو گردان نیست

حرام خواری دشمنان امام حسین(ع)

آیا امام علم غیب فرمودند؟ من از شماها سؤال می‏کنم، این عده‏ای که عمرسعد از کوفه آورده بود، غذاهایشان را همراه خودشان آورده بودند؟ تمام غذاهایشان از بیت‏المال مسلمین بود. چند روز که آنجا بودند، عمرسعد به آنها غذا می‏داد. از کجا این‏ها را آورده بود؟ همه‌اش از بیت‏المال مسلمین بود. مال مسلمین را به حرام آورده بود و در شکم این‏ها می‏ریخت. لذا  نماز می‏خواندند، ولی مال حرام مانع اثرگذاری نماز بود. اصلاً گوش نمی‏کنند، جار و جنجال راه می‏اندازند، که صدای امام را نشنوند. خوارزمی نوشته است هلهله می‏کردند. حسین می‏گوید: وای بر شما، چرا ساکت نمی‏شوید؟! چرا حرف من را گوش نمی‏کنید؟! [7]

لقمه ای که ایمان را می سوزاند !

روزى « شریک بن عبد الله نخعى » به دربار « مهدى عباسى » سومین خلیفه بنى عباس رفت .

مهدى گفت : « یکى از این سه کار را بپذیر : یا منصب قضاوت را قبول کن یا معلم فرزندان من شو و یا از غذاى ما بخور » .

شریک فکر کرد که تعلیم فرزندان خلیفه مشکل است و قضاوت کردن سخت و سنگین ، ولى یک بار با خلیفه نشستن و غذا خوردن آسان است . لذا سومین مورد را انتخاب کردم . مهدى عباسى به آشپز دستور داد چند نوع غذاى بسیار خوشمزه بپزد . وقتى غذا حاضر شد و شریک سر سفره خلیفه نشست و از آن غذاى لذیذ ، سیر خورد . رییس آشپزخانه به خلیفه گفت : « اى امیر ، این شیخ بعد از خوردن این غذا ، هرگز رستگار نخواهد شد » . و چنین هم شد .

شریک پس از آن لقمه حرام ، هم نشینى با عباسیان را برگزید و قضاوت را پذیرفت و هم معلمى فرزاندان خلیفه را . روزى حواله اى براى شریک از بابت حقوقش به صرّافى نوشتند . شریک به صرّاف مراجعه کرد و درباره پول سخت گیرى کرد و گفت : « باید حقوقم را نقد بپردازى » .

صرّاف گفت : « کتان و لباس قیمتى نفروخته اى که این قدر سخت مى گیرى » !

شریک گفت : « به خدا قسم از کتان با ارزش تر را فروختم؛ دینم را فروخته ام ؛ ایمانم را فروخته ام! [8]

نتیجه گیری

در یک جمله، خوراک حرام قلب را سخت و تاریک نموده آن گاه از پذیرفتن و تسلیم به هر حقى خوددارى مى کند و از هیچ اندرزى متأثر نمى شود بلکه دیگر از هیچ جنایتى رو گردان نیست .

با اندکى تأمل مى توان دریافت که لقمه حرام بزرگ ترین حجاب و مانع براى رسیدن به درجه ابرار و عالم انوار است . آرى دلى که از لقمه حرام روییده باشد ، کجا و قابلیت انوار عالم قدسى کجا ؟ نطفه اى که از مال مردم به هم رسیده باشد با مرتبه بلند و والاى انس با پروردگار چکار ؟

 

پی نوشت ها :

[۱] _ بقره : ۱۸۸ .

[۲] _ بحار الانوار : ج ۷۳ ، ص۱۵۰ و وسائل الشیعه ( آل البیت ) : ج۵ ، ص۳۱۵ .

[۳] _ بحار الانوار : ج۶۳ ، ص۳۱۴ .

[۴] _ بحار الانوار : ج۸۱ ، ص۲۵۸ .

[۵] _ بحار الانوار : ج۶۳ ، ص۳۱۴ .

[۶] _ بحار الانوار : ج۴۵ ، ص۸  فَقَدْ مُلِئَتْ بُطونَکُمْ مِنْ الحَرامِ وَطبِعَ عَلَى قُلوبَکم ، وَیلَکُم أَلاتَنْصِفون ؟ ! أَلا تَسْمَعون ؟ ! ( نفس المهموم ) .

[7]_ بیانان حاج آقا مجتبی طهرانی در ایام محرم

[8] _ پند تاریخ : ج۴ ، ص۸۶ و مروج الذهب : ج۳ ، ص۳۲۰ .

دلمان به مستحبّی خوش است که سلامش واجب است:

السّلام علیک یا أبا صالح المهدی

سه شنبه 7 تیر 1390  9:14 AM
تشکرات از این پست
alirezamazrooei
alirezamazrooei
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 257
محل سکونت : اصفهان

بترس از گناه ناچیز و کوچک

بترس از گناه ناچیز و کوچک

[به مناسبت شهادت امام موسی الکاظم علیه‌السلام]


یکی از هنرهای خارق‌العاده ما انسان‌ها، کوچک‌انگاری گناه؛ یعنی حقیر شمردن آن برای خود و ناچیز نشان دادن آن به دیگران است. حال اگر آن گناه از شیوع و فراگیری نسبتاً زیادی هم برخوردار باشد این هنرنمایی را به اوج خود می‌رساند.


گناه کوچک مرد

برای توجیه خود و دیگران عبارت‌هایی را هم تولید و منتشر کرده‌ایم که الحق و الانصاف از قدرت فریب بالایی هم برخوردارند به گونه‌ای که خود گوینده هم کاملاً باور می‌کند این گناهی که او دارد مرتکب می‌شود چندان اهمیتی ندارد و چیز قابل اعتنایی نیست.

کمتر کسی را می‌توان پیدا کرد که عبارت‌هایی از این دست را تا به حال نگفته باشد یا به او نگفته باشند عبارت‌هایی مانند: این که چیزی نیست؛ خیلی حساس نباش؛ ای آقا این همه گناهان بزرگ بزرگ را دارن انجام میآ­دن چشمت این رو گرفته؛ یه شب که هزار شب نمی شه؛ خیلی گیر نده و کلی عبارت دیگر شبیه به همین‌ها.

آیا این عبارت‌های خودفریب، ساخت فکر بشر است؟ آیا بشری که با فطرت الهی خلق شده (1) و گرایش توحیدی دارد می‌تواند و یا به خود اجازه می‌دهد در برابر چشمان همیشه بیدار و مراقب خالق و پروردگار خود، دست به چنین ملق بازی مضحکی بزند؟

پاسخ روشن است و معلوم؛ با این حساب ریشه این دغل بازی‌ها کجاست؟ انسان در کدامین کلاس توجیه می‌آموزد که گناهان خود را توجیه و به شیوه لا پوشی آن را ندید بگیرد؟

برای شنیدن پاسخ این سوالات به محضر امام کاظم علیه السلام مشرف می‌شویم تا در کلام وحیانی آن حضرت راز این خودفریبی را بشنویم.

امام کاظم علیه السلام به یکی از شاگردان برجسته خود به نام هشام توصیه‌هایی دارد که در فرازی از این توصیه نامه پاسخ این سوال را به روشنی بیان می‌کند.

آن حضرت به هشام بن حکم می‌فرماید: «یَا هِشَامَ بْنَ الْحَكَمِ ... إِنَّ صِغَارَ الذُّنُوبِ وَ مُحَقَّرَاتِهَا مِنْ مَكَایِدِ إِبْلِیسَ»

هشام! بدان که گناهان کوچک که چندان به چشم مردم نمی‌آیند، آلت دست شیطانند و او با همین نوع از گناهان مردم را فریب داده و آن‌ها را در دام خود سخت می فشارد و اسیر خود می‌کند

«صِغَارَ الذُّنُوبِ» یعنی گناهان کوچک یا همان گناهان صغیره.(2) «مُحَقَّرَاتِهَا» هم یعنی گناهانی که بی سر و صدایند و چندان به چشم نمی‌آیند. « مَكَایِدِ» جمع مکیدة است و مکیده یعنی مکر، فریب دادن و گول زدن که به نظر می‌رسد اینجا در معنای ابزار فریب آمده باشد.

معنای این فراز از روایت این می‌شود که‌ای هشام! بدان که گناهان کوچک که چندان به چشم مردم نمی‌آیند، آلت دست شیطانند و او با همین نوع از گناهان مردم را فریب داده و آن‌ها را در دام خود سخت می فشارد و اسیر خود می‌کند.

آنگاه امام کاظم علیه السلام شگرد آن دشمن دیرین در این دغل بازی را هم تشریح کرده و می‌فرمایند: «یُحَقِّرُهَا لَكُمْ »

کاری که شیطان می‌کند این است که ابتدا گناه را با همان تعابیر رایجی که گفتیم و هر روز می‌شنویم در نظر ما خوار و بی ارزش نشان می‌دهد. شیاطین جن و انس در اندیشه انسان القاء می‌کنند(3) که مثلاً این نگاه به نامحرم یک کار ساده و پیش پا افتاده است؛ قتل نیست که مهم باشد.

گناه زنجیر

کار دیگری که می‌کند این است که گناه را از جهت‌های گوناگون در چشم انسان کوچک نشان می‌دهد؛ «وَ یُصَغِّرُهَا فِی أَعْیُنِكُمْ». آن جمله معروف «یک شب که هزار شب نمی شه» دقیقا بر اساس همین سیاست فریب تولید و منتشر شده تا مرتکبین گناه با خود بگویند ما که قرار نیست هر شب گناه کنیم بلکه فقط همین امشب است و بس. گویا گناهی گناه است و عقاب دارد که هر صبح و شب به راه باشد و الا گناه محسوب نمی‌شود. این بیچاره‌ها ندانستند که یک شب، هزاران شب، می‌شود. یک روز قیامت پنجاه هزار سال است(4) و اگر قرار باشد فقط برای همین یک شب گناه، کسی را عذاب کنند تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

آنگاه که این نیرنگ‌ها و عبارت‌های فریبنده کارگر افتاد و گنه‌کار خود کرده، خود را به تمام این ناپاکی‌ها آلوده کرد؛ شیطان برای این پیروزی به دست آمده‌اش کف می‌زند و پای‌کوبی می‌کند. چرا که هدف او از این دام و دانه افتادن صید در دام بود که محقق شد.

امام کاظم علیه السلام هدف شیطان را این‌گونه تشریح می‌فرمایند که: «فَتَجْتَمِعُ وَ تَكْثُرُ فَتُحِیطُ بِكُمْ»(5) نتیجه این کوچک دیدن ها و سهل انگاری ها و بالطبع استغفار نکردن‌ها این می‌شود که گناهان انسان متراکم و به هم تنیده می‌شوند و این توری که خود بافت و به روی خود انداخت تمام جان او را در بند می‌کند.(6)

به تعبیر دیگری که برگرفته از قرآن کریم است(7) این هیزم‌ها و شعله‌های کوچک را که او ندید و نخواست که ببیند کم کم جمع می‌شوند وقتی این شعله‌ها در هم پیچیدند و آتش تنوره کشید به ناگاه این فروزنده آتش خود را درون این آتشی می‌بیند که با دست خودش افروخته و راهی برای فرار نمی‌یابد.

این بیچاره‌ها ندانستند که یک شب، هزاران شب، می‌شود. یک روز قیامت پنجاه هزار سال است(4) و اگر قرار باشد فقط برای همین یک شب گناه، کسی را عذاب کنند تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «لَا تَسْتَصْغِرُوا قَلِیلَ الْآثَامِ فَإِنَّ الصَّغِیرَ یُحْصَى وَ یَرْجِعُ إِلَى الْكَبِیرِ»؛ گناه كم را كوچك نشمارید؛ زیرا گناهان كوچك به حساب شما نوشته می‌شوند و بر اثر تكرار به گناه بزرگ تبدیل می‌گردند.(8)

 

درمان:

برای درمان این بیماری مهلک اخلاقی یا بهتر بگوییم مبارزه با این کید و فریب شیطانی می‌توان از این دو راهکار الهی بهره جست:

ببین چه کسی را نافرمانی می‌کنی

از منظر آیات و روایات یک نكته بین همه‌ گناهان اعم از كوچك و بزرگ مشترك است و آن اینکه گناه، ورود و تجاوز به حدود الهی و حریم پروردگار است؛ به عبارت دیگر خواهان سعادت به كوچكی و بزرگی گناه نگاه نمی کند، بلكه به كسی می‌نگرند كه با ارتكاب گناه، عملاً با دستورات او مخالفت می‌شود، چنان كه به عزیز پیامبر وحی شد که‌ای عزیز! در آن لحظه که گناهی خودنمایی می‌کند تو به كوچكی گناه نگاه مكن، بلكه به آن كسی نگاه كن كه با این گناه نافرمانی‌اش می‌شود.

«أَوْحَى اللَّهُ إِلَى عُزَیْرٍ ع یَا عُزَیْرُ إِذَا وَقَعْتَ فِی مَعْصِیَةٍ- فَلَا تَنْظُرْ إِلَى صِغَرِهَا وَ لَكِنِ انْظُرْ مَنْ عَصَیْ»(9)

 

هیچ گناهی را کوچک نشمار

گناه را اعم از گناهان كبیره و صغیره، نبایستی خرد و كوچك شمرد. این نكته در روایاتی از امیر مؤمنان علیه السلام تاكید شده است. آن حضرت فرمودند: «أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَخَفَّ بِهِ صَاحِبُه»؛ بدترین گناه آن است كه صاحبش آن را كوچك بشمرد.(10)

 

پی نوشت ها:

(1)   آیه 30 سوره روم

(2)   هر چند معنای و بیان مصداق گناهان کبیره و گناهان صغیره، معرکه آراء علمای فن است اما مشهورترین معنای این دو این است که : گناهان کبیره گناهانی هستند که خداوند با صراحت آن‌ها را نام برده و به مرتکب آن‌ها وعده عذاب جهنم داده است وعده‌ای که در مورد سایر گناهان دیده نمی‌شود به این دسته دوم گناهان صغیره گفته می‌شود.

(3)   إِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ إِلى‏ أَوْلِیائِهِمْ - آیه 121 سوره انعام

(4)   كانَ مِقْدارُهُ خَمْسینَ أَلْفَ سَنَةٍ - آیه 4 سوره معارج

(5)   تحف العقول عن آل الرسول ص 392 ؛ وصیته علیه السلام لهشام

(6)   مَنْ كَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُون‏ - آیه81 سوره بقره

(7)   وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْكافِرینَ – آیه 49 سوره توبه

(8)   بحار الانوار ج70 ص351

(9)   همان ج75 ص452

(10) نهج البلاغه کلمات قصار 477

دلمان به مستحبّی خوش است که سلامش واجب است:

السّلام علیک یا أبا صالح المهدی

سه شنبه 7 تیر 1390  9:17 AM
تشکرات از این پست
alirezamazrooei
alirezamazrooei
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 257
محل سکونت : اصفهان

توصیه برای داشتن حال خوب

 


هرگاه واژه ای امیدوارکننده به دیگران اهدا کنید نه تنها احساس بهتری خواهید داشت بلکه شخصیت مثبت خود را نیز قوام بیشتری خواهید بخشید. به جنبه معنوی زندگیتان توجه کنید. آرام باشید. ساکت نشستن را تمرین کنید. به ندای درونتان گوش کنید. به چیزهایی بیندیشید که صلح، زیبایی و آرامش را به زندگیتان به ارمغان بیاورند. برای یافتن مسیر معنوی خاص خودتان تلاش کنید.
12 توصیه برای داشتن حال خوب

1- یاد بگیرید که احساساتتان را تخلیه کنید.

هرگز احساساتتان را سرکوب نکنید و به درون نریزید. اندوه های خود را با آدمی قابل اطمینان مطرح کنید. به خاطر داشته باشید که احساساتی که بیان شده اند دیگر به همان اندازه گذشته ناخوشایند نیستند.

2- از مقایسه خود با دیگران و تحسین ارزش های آنها و تحقیر آنچه خود دارید بپرهیزید.

3- با چند نفر که بتوانید روی حمایت عاطفی آنها حساب کنید، گروه کوچکی تشکیل دهیدو میان خود هم فکری و توافق ایجاد کنید. هر گاه از شما خواسته شد، کمک های مشورتی خود را به دیگران ارایه کنید نخستین گام برای این کار آن است که بدون قطع صحبت دیگران، به دقت به آنها گوش دهید.

4- زمانی را برای بازی در نظر بگیرید

به خاطر داشته باشید که بازی فعالیتی است  که صرفاً به خاطر حس خوبی  که به شما می دهد به آن می پردازید.به خودتان یادآوری کنید که استحقاق صرف وقت برای بازی و تفریح را دارید.

5- لبخند را فراموش نکنید به خصوص به خودتان

به نکات مثبت دنیای اطرافتان نگاه کنید. راحت باشید و گاهی کارهای "غیر عاقلانه" و کاملاً غیر منتظره انجام دهید.

6- آرام باشید

 شما می توانید به وسیله کتاب های مختلف، نوار، برنامه ها و کلاس ها و ابزار دیگر آرامش یافتن را بیاموزید. آرامش توان ذهنیتان را بهبود می بخشد. به سلامت جسمیتان کمک می کند و احساسات خوشایند را جایگزین اضطراب و تنش های درونی تان می کند.

7- از حق انسانی خود دفاع کنید

اجازه ندهید دیگران تحقیرتان کنند وقتی آدم ها چنین می کنند معنی اش این است که از شما انتظار بی نقص بودن دارند و اگر شما آنها را سرجایشان بنشانید ممکن است دلخور هم شوند ولی مدنظر داشته باشید که با احترام همواره از حق خود دفاع کنید و هرگز آن را نادیده نگیرید.

8- نه گفتن را بیاموزید

هرچه پاسخ منفی شما به انتظارها و درخواست های نامعقول دیگران برایتان آسان تر شود، احساس عزت نفستان افزایش خواهد یافت. زمانی هم که تقاضای معقول پاسخ مثبت می دهید هم در مورد خودتان و هم در مورد طرف مقابل احساس بهتری خواهید داشت.

9- اگر در محیط کار، جای شایسته ای ندارید، شغلتان را تغییر دهید.

 اما ابتدا خوب بیندیشید که آیا واقعاً این کار شماست که آزارنده است یا نگاه مردم نسبت به آن، باعث ایجاد حس حقارت در شما شده است. به جای جنبه های آزاردهنده به چیزهای خوبی که در شغلتان هست هم فکر کنید. به خاطر داشته باشید هر شغلی ممکن است دارای جنبه های نه چندان مطلوب باشد و شما باید در این رابطه کاملاً منطقی عمل کنید.

10- به عضلاتتان ورزش دهید.

 به پیاده روی بروید. دوچرخه سواری کنید، اتو مبیلتان را به جای جلوی در خانه، کمی دورتر متوقف کنید. برای تمرین و ورزش حتماً لازم نیست لباس های رنگارنگ تنتان کنید یا عضو یک باشگاه ورزشی شوید. بلکه پیاده روی و ورزش های کم هزینه و بدون هزینه هم وجود دارد که با کمی پیگیری می توانید آنها را کشف کنید.

12 توصیه برای داشتن حال خوب

11- تمرین کنید که مثبت و امید دهنده باشید.

هرگاه واژه ای امیدوارکننده به دیگران اهدا کنید نه تنها احساس بهتری خواهید داشت بلکه شخصیت مثبت خود را نیز قوام بیشتری خواهید بخشید.

12- به جنبه معنوی زندگیتان توجه کنید. آرام باشید.

 ساکت نشستن را تمرین کنید. به ندای درونتان گوش کنید. به چیزهایی بیندیشید که صلح، زیبایی و آرامش را به زندگیتان به ارمغان بیاورند. برای یافتن مسیر معنوی خاص خودتان تلاش کنید.

 

دلمان به مستحبّی خوش است که سلامش واجب است:

السّلام علیک یا أبا صالح المهدی

سه شنبه 7 تیر 1390  9:19 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها