0

نگاهی به زن در ادبیات فارسی

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

نگاهی به زن در ادبیات فارسی

 

نگاهی به زن در ادبیات فارسی

گذشته از اجتماعات اولیه‌ که مادرشاهی در آن رواج داشته، در طول تاریخ، مرد بر زن مسلط بوده و رابطه‌ی میان این دو با کشاکش همراه بوده‌است. مردان جز برتری‌هایی که از نظر جسمی، مادی، قدرت اقتصادی و اجتماعی، در جامعه داشته‌اند، از موهبت آموزش و تحصیلات نیز برخودار بوده‌اند و از آن جا که اکثریت باسوادان جامعه را مردان تشکیل می‌دادند، تاریخ و ادبیات نیز به قلم آنان نوشته ‌شده و بدین ترتیب با باورمندی‌های زن‌ستیزانه و مردسالارانه، طبیعی است که توانایی‌ها و جایگاه زن را نیز مردان در ادبیات مشخص کنند و در جایی بنشانند که خود می‌خواهند یا بر آن باور دارند.
«جانسون» منتقد و نویسنده‌ی انگلیسی سده ی هیجدهم میلادی می‌گوید: «چون فن نوشتن، بیش تر هنری مردانه بوده، گناه این‌که چه کسی زندگی را تلخ می‌کند، به گردن زن افتاده‌است. در نتیجه آن‌چه که مردان در باره‌ی زنان نوشته‌اند، اغلب خالی از غرض نیست.»

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 5 خرداد 1390  9:30 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:نگاهی به زن در ادبیات فارسی

در ادبیات فارسی به چند تصویر از زن برمی‌خوریم:

 

 

ـ زن به‌طور مطلق:

تصویری از زن با تمام بار تعصبات، غرض‌ورزی‌ها و بی‌انصافی‌های رایج در شرق و غرب.

"جامی" به اندازه ای مخالف زن است که قهرمان منظومه‌ی «سلامان و ابسال» او از زن متولد نمی‌شود تا پاک‌تر از مردان دیگر باشد. جامی بر این باور پا برجاست که «حوا» از دنده‌ی چپ «آدم »آفریده شده و نتیجه می‌گیرد که:


زن از پهلوی چپ شد آفریده / کس از چپ، راستی هرگز ندیده
و به باور «ناصر خسرو»:
زنان چون ناقصان عقل و دینند / چرا مردان ره آنان گزینند؟

 

ـ زن پارسا و عفیف

میان مردان معیارهایی وجود داشته است که اگر زنان مطابق آن عمل می‌کرده‌اند، جزو زنان پارسا به شمار می‌آمده اند.
«اوحدی مراغه‌ای» نظریات و باورهای بسیاری از مردان گذشته‌ی ایرانی (و چه بسا امروز ایران) را در باره‌ی رفتار با زنان این گونه خلاصه می‌کند:


زن مستور، شمع خانه بود / زن شوخ آفت زمانه بود
زن پارسا، شکنج دل است / زود دفعش بکن که رنج دل است
زن پرهیزکار طاعت دوست / با تو چون مغز باشد اندر پوست
زن چو بیرون رود، بزن سختش / خودنمایی کند، بکَن رختش
ور کند سرکشی، هلاکش کن / آب رخ می‌برد، به خاکش کن
زن چو خامی کند، بجوشانش / رخ نپوشد، کفن بپوشانش

 

- زن به عنوان معشوق

تصویری که در ادبیات فارسی از معشوق داده شده است، باورنکردنی است. شاعرانی که چنان نظریات تحقیرآمیز و دردناک در مورد زن داشتند، این بار با لحنی پر از ستایش و خاشعانه از دلبر و معشوق خود گفت و گو می‌کنند و خود را خاک پای او، بنده‌ی حقیر او و گرفتار سلسله‌ی موی او می‌دانند.
ممکن است بسیاری بر این امر خرده بگیرند، که چنین توصیفاتی در ادبیات کهن ما بیش تر در مکتب صوفیه و از زبان شاعران و عارفان صوفی در باره‌ی معشوق گفته شده و منظور، معشوق زمینی و زن نیست. اما باید بر این نکته باور داشت حتا چنین افرادی تا به زیبایی‌های دلبر و معشوق زمینی نظر نداشته باشند، چه گونه می‌توانند الگوی ذهنی خود را رسم کنند.
مثلن همین «جامی» که زن را آن‌چنان بی‌رحمانه تحقیر می‌کند و باور دارد که بزرگ‌ترین هنر زن شوهر کردن است و یا زنان در پنهان زهر در وجودشان دارند و یا می‌گوید:


زن کیست، فسون و سحر و نیرنگ / از راستیش نه بوی و نی، رنگ


با منتهای ظرافت و احساس مراحل عشق «لیلی و مجنون» و دنیای عاشقانه‌ی دو دلداده را تصویر می‌کند و آن چنان عاشقانه به قلم می‌کشد. هم او، در غزلیات خود با ریزه‌کاری‌های دقیق و زیبا از زیبایی‌های خاص زنانه می‌گوید. در این‌جا باید باور داشت اگر او با دنیای زنان بیگانه بود، نمی‌توانست چنین شعرهای زیبایی در وصف معشوق بسراید.
در این‌جا باید به این مساله نیز اشاره کرد که از آن‌جا که در آن هنگام رابطه‌ی میان مرد و زن بسیار محدود بوده است، اتفاق می‌افتد که تصویر ایده‌آل شاعر، تصویر پسری باشد که برای شاعر عزیز بوده و یا دوست و آشنایی که مورد علاقه‌ی شاعر بوده‌است. این سنت در آن زمان رایج بوده و در شعرهای بسیاری می‌توان آن را دید. آن‌چه که مسلم است این است که همسر شاعر، همان معشوقی نیست که با سوز و سازی عاشقانه در اشعار او وصف شده ‌است.

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 5 خرداد 1390  9:31 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:نگاهی به زن در ادبیات فارسی


از سوی دیگر حتی وصف عاشقان مشهوری مانند «خسرو و شیرین»، «وامق و عذرا»، «لیلی و مجنون» و «ویس و رامین»، باید فقط در حوزه‌ی افسانه‌ها و ادبیات عاشقانه مطرح و گفته می‌شد و زنان به‌ویژه، اصلن نباید گرد چنین ادبیاتی بگردند و یا آن را بخوانند که مبادا چشم و گوششان باز شود و هواهای ناجور به‌سرشان بزند. چنان‌که عبید زاکانی می‌گوید:
«از خاتونی که قصه‌ی «ویس و رامین» خوانَد، مستوری توقع مدارید.»
و «ملامحمد مجلسی» در کتاب «حلیة‌المتقین» سفارش می‌کند که سوره‌ی «نور» را که از داستان عاشقانه‌ی یوسف و زلیخا، سخن می‌گوید، باید به دختر یاد داد ولی نباید گذاشت که او سوره‌ی «یوسف» را بخواند. در بالاخانه‌ها بدو اجازه نشستن نداد و هرچه زودتر او را به خانه‌ی شوهر فرستاد.

بزرگ‌ترین مأخذی که می‌توان وضع زنان را پیش از اسلام در آن ها بررسی کرد، داستان‌های «جامی» و «شاهنامه» است. در «شاهنامه» زنان بسیاری با ویژگی‌های برجسته‌ای وصف شده‌اند که «رودابه»، «تهمینه»، «فرنگیس»، «گردآفرید» و «منیژه» از آن جمله‌اند. در مقابل آن‌ها زنانی چون «سودابه» و «مالکه» نیز خیانت‌کار و ناپارسا قلمداد شده‌اند.
از داستان‌ها و نوشته‌های شاهنامه چنین برمی‌آید که همسران بزرگان، در حرمسرا بوده و دور از چشم دیگران می‌زیسته‌اند؛ درحالی‌که زنان طبقات پایین‌تر جامعه از آزادی بیش تری بهره‌مند بوده‌اند.
وظیفه‌ی اصلی زن در این زمان ، زادن فرزند، بزرگ کردن او، خانه‌داری و اطاعت از شوهر بوده است. نازایی از خصوصیات منفی زن شمرده ‌شده و مرد می‌توانست در صورت نازا بودن زن، او را رها کند. در زادن فرزند نیز شرط اصلی، زادن پسر بوده و وجود دختر جز دردسر و بدنامی برای پدر حاصلی نداشت.


کرا از پس پرده دختر بوَد / اگر تاج دارد، بداختر بود
چنین داد پاسخ که دختر مباد / که از پرده، عیب آورد بر نژاد

 

دختر به دلیل آزاد نبودن در معاشرت با مرد و عدم تجربه، اغلب به نخستین مردی که برمی‌خورد، با کم‌ترین آشنایی دل می‌باخت. بسیار اتفاق می‌افتاد که در گرماگرم عشق و دلباختگی از خانه‌ی پدر می‌گریخت تا با مرد دلخواهش ازدواج کند. در این صورت پدر می‌توانست او را شکنجه کرده و یا از ارث محرومش سازد. چنین مواردی باعث می‌شد که پدران، داشتن دختران را ننگ می‌شمردند. در «گرشاسب‌نامه» وقتی «گورنک‌شاه» با خبر می‌شود که دخترش با «جمشید» رابطه ای دارد، خشمگین شده، می‌گوید:


چنین گفت دانا که دختر مباد / چو باشد به جز خاک، افسر مباد
به‌نزد پدر، دختر ار چند دوست / بتر دشمن و مهترین ننگش اوست.

 

از دوران باستان و وضع زنان در آن زمان که بگذریم، به آیین زردشت می‌رسیم. در آن جا نیز با وجود آن ‌که حق مالکیت به زنان داده شده و آنان را به آموختن دانش و علم تشویق کرده‌، باز هم محرومیت‌های زیادی برای زنان وجود داشته است.
در «مهرسپندان» آمده‌است که «به زنان گستاخ مباشید تا به شرم و پشیمانی نرسید. راز به زبان مبرید تا رنجتان بی‌بر نشود.» اطاعت محض از شوهر نیز تأکید شده‌است. در «ارداویراف‌نامه» که موضوع سفر «ارداویراف»، روحانی زردشتی به دنیای دیگر، یا دنیای پس از مرگ است، آمده که او در دوزخ به زنی می‌رسد که نافرمانی و بدزبانی کرده و در مورد آن‌چه دیده چنین می‌نویسد:
«دیدم روان زنی که زبان به گردن همی‌کشید و در هوا آویخته بود. پرسیدم این روان از که است؟ سروش پاک و ایزد آذر گفتند که این روانِ آن بدکار زن است که به گیتی، شوی و سرور خود را پست انگاشت، نفرین کرد و دشنام داد و پاسخ‌گویی کرد.»

گفته می‌شود که در صدر اسلام زنان مسلمان معاشرت بیش تری با مردان داشتند. اما در سال‌های بعد با تشکیل دربار و حرمسراهایی به‌شیوه‌ی ایرانیان و سایر ملل قدیم، توسط امویان و سپس عباسیان و سلسله‌هایی که بعدها آمدند، رواج مدنیت و شهرنشینی، زیادشدن تعداد کنیزان و غلامان در بین مسلمان‌ها، زنان به‌تدریج در اندرون‌ها و حرمسراها محبوس گشتند. در محیطی که سادگی و صمیمیت زندگی از بین رفته بود و تجمل و فساد جای آن را گرفته بود، مردان بیش تر و بیش تر در باره‌ی زنان نظر بد یافتند و بیش تر از پیش عرصه را بر آنان تنگ ساختند. داستان‌های زیادی در باره‌ی مکر زنان رواج یافت و اقوال و امثال بسیاری در جهت خراب کردن شخصیت و جایگاه درست زن ساخته شد.
این‌گونه تعصبات آن‌چنان گسترده شد که حتی فریضه‌ی علم آموزی را تحت‌الشعاع قرار داد و برای زن منع گردید.

 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 5 خرداد 1390  9:33 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:نگاهی به زن در ادبیات فارسی

- زن به عنوان مادر

«امیرخسرو دهلوی» که مانند بسیاری از شاعران فارسی زبان، شعرهای زیادی در ستایش مادر دارد، از تعصب خشک و بی جای مردم زمان خود به‌دور نمانده و مانند مردم دوران جاهلیت، داشتن دختر را ننگ و عار می‌شمارد و سرانجام از روی ناچاری، تسلیم قانون طبیعت می‌شود و حقیقتِ داشتن دختر را می‌پذیرد. تسلیم و رضای او را در برابر امری ناخواسته در این چند بیت می‌توان دید:


ای ز عفت فکنده بُرقع تور / هم عفیفه به‌نام و هم مستور
کاش ماه توهم به چه بودی / در رحم طفل هشت‌ماهه بودی
لیک چون داده‌ی خدایی راست / با خدادادگان ستیزه خطاست
من پذیرفتم آن‌چه یزدان داد / کان‌چه او داد باز نتوان داد
پدرم هم ز مادر است، آخر / مادرم نیز دختر است، آخر

 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 5 خرداد 1390  9:33 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:نگاهی به زن در ادبیات فارسی

زنان مقدس یا قدیسه و صوفی

این زنان در ادبیات و تاریخ کشور ما در جایگاهی بالاتر از زنان معمولی قرار داشته‌اند. با وجود کمبودها و مشکلاتی که بر سر راه تحصیل و آموزش زنان وجود داشته، افرادی پیدا می‌شدند که از لحاظ دانش، فضیلت و تقوا شهره بودند.
از جمله‌ی این زنان می‌توان به مشهورترین آنان، یعنی «رابعه ی علویه»، صوفی بلندپایه‌ی سده ی دوم اشاره داشت که بسیاری از مردان، در مکتب او درس آموختند و شاگرد او بودند و با وجود افکار مردان عصر خود که می‌گفتند یک زن نمی‌تواند به مقام شامخ مرشدی و روحانیت برسد، دارای چنین مقامی شد و به گفته‌ی «محمد عوفی»، به یک اشارت او حاکم ظالم بصره، توبه کرد و از جمله‌ی زاهدان گردید. و دیگری «طاهره قرة‌العین» شاعر مشهور، آزاده زنی که به دستور «ناصرالدین‌شاه» کشته شد.
«رابعه» با وجود این‌که یکی از بزرگ ترین صوفیان زمان خود بود، باز هم مردان متعصب و تنگ‌نظری پیدا می‌شدند که حد و اندازه‌ی زهد و تقوای او و جایگاه رفیعش را بر نمی‌تابیدند. «شیخ فریدالدین عطار نیشابوری»، شاعر و عارف بزرگ در این باره در کتاب «تذکرة‌الاولیاء» می‌نویسد:
«نقل است که جمعی به امتحان پیش «رابعه» رفته و گفتند: «همه‌ی فضایل بر سر مردان نثار کرده‌اند و تاج مروت بر سر مردان نهاده‌اند و کمر کرامت بر میان مردان بسته‌اند، هرگز نبوت بر هیچ زنی فرود نیامده‌است، تو این لاف از کجا می‌زنی؟»
«رابعه» در جواب می‌گوید: «این همه که گفتی راست است. اما منّی و خوددوستی و خودپرستی و انا ربّکم الاعلی از گریبان زن برنیامده‌است و هیچ زنی، هرگز مخنث نبوده‌است».

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 5 خرداد 1390  9:36 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:نگاهی به زن در ادبیات فارسی

در آثار پیش از مشروطیت زنان به‌عنوان موجوداتی پرشهوت و غیر قابل اعتماد تصویر می‌شوند. عصر، عصر حرمسرا و چند همسری است. زن به‌شدت مورد توهین و تعدی و تحقیر قرار می‌گیرد و بار گناه همه چیز بر گردن و دوش اوست. چنان‌که در ادبیات کلاسیک ایران نیز به فراوانی از بی‌وفایی، شهوت‌رانی و مکر زنان نمونه‌‌های فراوان آمده‌است. برخی از این داستان‌ها که از مکر و شهوت‌رانی و هوس بازی زنان، حکایت می‌کند به همان صورت در ادبیات اروپا نیز آمده‌است. این احتمال وجود دارد که پس از جنگ‌های صلیبی و در طی ارتباط‌های روزافزون شرق و غرب، این روایت‌ها به اروپا برده‌شده‌است.
یکی از ده‌ها نمونه، داستانی است که در دفتر چهارم مثنوی آمده ‌است. داستان زنی‌ که شوهر خود را به باغی می‌برد که پیش از آن معشوق خود را در آن جا پنهان کرده‌است. زن بالای درخت گلابی می‌رود و از آن‌جا شوهر خود را مورد خطاب قرار می‌دهد که این چه کار زشت و ناپسندی است!؟ در برابر دیدگان من با یک زن روسپی هماغوشی می‌کنی!؟ شوهر هر چه انکار می‌کند، فایده‌ای ندارد تا خود، بالای درخت می‌رود. در این فاصله زن با معشوق خود به هماغوشی می‌پردازد. در این حالت مرد که ناظر بر این صحنه است، باورش می‌شود درخت گلابی، خاصیت جادویی دارد زیرا زن خود را می‌بیند که با مردی مشغول هماغوشی است.
این افسانه را «بوکاچیو»، نویسنده‌ی ایتالیایی در کتاب «دکامرون»، که به سبک «هزار و یک‌شب» نوشته شده می‌آورد و «چوسر» نویسنده‌ی انگلیسی جزو داستان‌های «کانتربری Canterbury» به نام «حکایت تاجر» به‌نظم کشیده‌است.
مثال دیگر، داستانی است به نام «ارسطو و فیلیس» که حدود سده شانزده میلادی در فرانسه نوشته شده‌ و جزو حکایت‌هایی است که بیش تر از کشیشان و زنان انتقاد می‌کند. این داستان نشان می‌دهد چه گونه «ارستو» فیلسوف معروف، با همه‌ی دانایی و حکمت خود گرفتار مکر زنانه می‌شود. همین داستان در منابع فارسی هم آمده، اما به اسم «ارستو» نیست.
در کتاب «زینت‌المجالس»، می‌خوانیم که پادشاهی کنیزی داشت فوق‌العاده زیرک و زیبا، و وزیری که سخت با زنان و وجود آنان مخالف بود. کنیز به پادشاه می‌گوید که مرا به‌عنوان هدیه به وزیر ببخش تا خلاف میل و گفته‌های او را به تو ثابت کنم. شاه چنین می‌کند و کنیز زیبا پس از رفتن به خانه‌ی وزیر از این که او به وصالش برسد سر باز می‌زند. تا این که با وزیر عهدی می‌بندد، او در صورتی اجازه وصل خواهد داد که بر پشت وزیر زینی بگذارد و دهنه به دهانش بزند و پس از سواری با او به بستر برود. وزیر چنین می‌کند و بنا به قرار قبلی بین پادشاه و کنیزک، شاه، سر می‌رسد و در حالی که خود شاهد ماجرا بوده از وزیر می‌پرسد، تو که مرا از نزدیک شدن و معاشرت با زنان برحذر می‌داشتی این چه کاری است که می‌کنی؟ وزیر حاضر جواب پاسخ می‌دهد که قربان می‌خواستم شما به روزگار من نیافتید.


گذشته از این داستان‌های مشترک میان غرب و شرق، داستان‌های بسیاری در ادبیات فارسی وجود دارند
در برخی داستان‌های  مثنوی، «مولانا» انتقاد از شهوت‌رانی را با خرده‌گیری بر زاهدان در یک‌جا جمع می‌کند.
در داستانی زن «حوجی»، دل قاضی شهر را می‌رباید و او را به خانه‌ی خود می‌برد. وقتی که «حوجی» سرزده وارد می‌شود، زن، قاضی را در صندوقی محبوس می‌سازد و بعد مطابق نقشه‌ی قبلی او را بر پشت حمّالی به بازار می‌فرستد. عاقبت نایبِ قاضی می‌رسد و با خریدن صندوق از «حوجی»، او را خلاصی می‌دهد.
 


«مولانا» با صراحت لهجه‌ و سادگی بی‌نظیری این داستان را تصویر کرده و حالت آشفتگی زاهد و کنیزک را که غافلگیر شده‌اند به قلم می‌کشد. از این ‌گونه داستان ها در مثنوی فراوان می‌توان یافت.

طبیعی است که مردان در آن دوران عامل بیش ترین فسادها را زن می‌دانند و بیش ترین و شاید تمام بار گناه بر دوش زن گذاشته می‌شود. این‌که چه گونه می‌توان فساد اجتماعی را فقط به زنان نسبت داد، از جمله همان گونه که پیش از این گفته شد  به این دلیل بوده است که در آن دوران، هم قلم و هم قدرت، در دست مردان بوده و از این رو این باورها و دید تحقیرآمیز و غیر انسانی نسبت به زنان نیز در میان مردم رایج شده‌است.

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 5 خرداد 1390  9:37 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:نگاهی به زن در ادبیات فارسی

در دوران پس از مشروط رساله‌ی عقایدالنساء یا همان کتاب «کلثوم‌ننه». مشتمل است بر مقدمه، شانزده باب و یک خاتمه:


باب نخست در بیان غسل و وضو
باب دوم در بیان نماز
باب سوم در بیان روزه
باب چهارم در بیان نکاح
باب پنجم در بیان احکام شب زفاف
باب ششم در بیان احکام و اعمال زاییدن زنان و ادعیه‌ی وارده در باره‌ی زائو
باب هفتم در بیان حمام رفتن
باب هشتم در بیان سازها و افعال آن‌ها
باب نهم در بیان معاشرت زنان با شوهران خود
باب دهم در بیان مطبوخاتی که به‌نذر واجب می‌شود
باب یازدهم در بیان تعوید و چشم‌زخم
باب دوازدهم در بیان محرم و نامحرم
باب سیزدهم در بیان استجابت دعا
باب چهاردهم در بیان آمدن مهمان
باب پانزدهم در بیان صیغه‌ی خواهر خواندگی
باب شانزدهم در بیان چیزهایی که پس از خواهر خواندگی برای هم می‌فرستند
باب خاتمه در بیان ادعیه و اذکار متفرقه و آداب کثیرالمنفعه

 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 5 خرداد 1390  9:46 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:نگاهی به زن در ادبیات فارسی


همان گونه که گفته شد، انتقاد از خرافات و جهل زنان از اوایل سده ی بیستم و یا اواخر سده ی نوزدهم میلادی آغاز شد، ولی «عقاید‌النساء» یا کتاب مشهور «کلثوم‌ننه» که منسوب است به «آقا جمال خوانساری» (درگذشته در ١١٢٥) از این لحاظ استثنایی قابل توجه است.
«آقاجمال خوانساری» از فقیهان و عالمان دوره‌ی صفوی است که برخلاف بسیاری از هم عصران خود، مردی بود شوخ‌طبع و آزاداندیش. کتاب «عقاید‌النساء»، به صورت رسالات فقهی است که مراجع تقلید، جهت راهنمایی مقلدان خود می‌نویسند.
در این زمینه «کلثوم‌ننه» جای مجتهد را گرفته و همراه سه گیس‌سفید کارکشته، در باره‌ی آیین شوهرداری، حمام رفتن، آرایش‌کردن، مقابله با مادرشوهر، هوو، و غیره نصایحی به زنان می‌دهند.
محمد کتیرایی در مقدمه‌ی چاپی از این کتاب می‌نویسد:
«این نکته‌ی مهم را باید به ‌یاد داشت که نویسنده‌ی «عقایدالنساء» در پی گردآوری فرهنگ توده نبوده‌است و انگیزه‌ی او در نوشتن این رساله، دست‌انداختن و ریشخندکردن خرافات و باورهای مردم روزگارش و به‌ویژه زنان اصفهانی بوده‌است. افزون بر این شاید به‌ یک اعتبار ـ با در نظرداشتن زمان و محیط نویسنده‌ی «عقایدالنساء» ـ بتوان گفت که این ریشخند شامل حال آن دسته از مردم نیز می‌گردیده که یک مشت منقولات موهوم را چون اصول موضوعه و بدیهیات اولیه، دست‌کم در ظاهر پذیرفته بودند و خود را از علما می‌شمردند و نویسنده‌ی این رساله، گویی خواسته بگوید که کهر کم از کبود نیست، همه سر و ته یک ‌کرباسند.»
نحوه‌ی ریشخندکردن و موضوعاتی که نویسنده در این کتاب، که به دوران صفویه برمی‌گردد، پیش می‌کشد، قابل توجه است. کتاب «عقاید‌النساء» از باورهای خرافی و کردار ناپسند برخی زنان نیز انتقاد می‌کند و قصد نویسنده، اصلاح آنان است. اما باید به یاد داشت که مساله ‌ی آزادی زن به مفهوم جدید آن مطرح نیست، بلکه او می‌خواهد که زنان مطابق با سنن درست اسلامی رفتار کنند. همان گونه که گفته شد، باید به ‌یاد داشت که کتاب به دوره‌ی صفوی برمی‌گردد و صحبت از آزادی زنان در آن دوره محلی از اعراب نداشته‌است.


نویسنده‌ی «عقایدالنساء» گرچه از خرافات متداول زمان خود و عقاید نادرست و مسخره‌ی عصر خود انتقاد می‌کند، در پی‌این نیست که زنان از قید حجاب و محدودیت‌های دیگر، رها شوند و مانند مردان از امتیازات اجتماعی برخوردار باشند، بلکه منظور او این است که زنان از شرع دین اسلام، آن‌هم به‌صورتی که علمای آن روزگار تجویز می‌کردند، پیروی کنند.
مدت درازی طول کشید تا در اثر آشنایی با تمدن غرب و آغاز جنبش آزادی خواهی، دگرگونی‌ای در وضع اجتماعی ایران و در نتیجه در موقعیت اجتماعی زنان پیش آمد. حتا پس از مشروطیت، استبداد و سنت‌های عقب‌مانده‌ای که زنان را در گوشه‌ی انزوا نگاه می‌داشت، از میان نرفت. سنت‌پرستانی که با مشروطیت مخالفت می کردند، مدعی بودند که «با آمدن مشروطیت، منکرات مجاز، مسکرات مباح و مخدرات، مکشوف و شریعت، منسوخ خواهد گشت.»
آنان هنگامی که موضوع آموزش و تربیت دختران و بازشدن مدارس «تربیت نسوان» و «دبستان دوشیزگان» مطرح شد، این کار را در ردیف اباحه‌ی مسکرات و اشاعه‌ی فاحشه‌خانه، قلمداد کردند. حتا کسانی که از لحاظ سیاسی، مردان روشن فکری بودند، رفع حجاب و شرکت زنان در امور اجتماعی را نکوهیده و مخالف دین اسلام می‌دانستند. با در نظر گرفتن این مقدمات، می‌توان دریافت کسانی چون طاهرزاده، صابر، معجز شبستری، میرزا‌ یحیی دولت‌آبادی، لاهوتی، عشقی، دهخدا و ایرج‌میرزا، که آزادی زنان را عنوان کردند، تا چه اندازه آزاده و آزاد‌اندیش بودند و با چه مشکلاتی می‌جنگیدند.
در سال ۱۹۰٦ م با انتشار مجله‌ی طنز «ملانصرالدین» در باکو، شعرهای شاعر بزرگ قفقازی «میرزا‌ علی اکبر طاهرزاده صابر»، در ایران نیز رواج پیدا کرد و بسیاری از آن‌ها در مجله‌ی آذربایجان (تبریز) و نسیم شمال (رشت)، ترجمه شدند و به شعر فارسی درآمدند.
«صابر» بسیاری از شعرهای خود را به موضوع زنان اختصاص می‌دهد و با طنز لطیف خود تصویر جانداری از بی‌عدالتی‌های اجتماعی نسبت به آنان به نمایش می‌گذارد. موضوعاتی که «صابر» برای شعرهای خود انتخاب می‌کند در آن زمان بسیار بکر و جالب بوده‌است. مثلاً دختری کم سن و سال را به شوهری پیر داده‌اند که هم سن پدر اوست. دختر نه تنها او را دوست ندارد که از او و قیافه‌اش وحشت دارد و می‌ترسد. وصف شاعر از زبان دختر در برخی از این بیت‌ها چنین است:


وای‌وای به‌خدا که این بشر نیست! / از شکل بشر در او اثر نیست!
والله به‌خدا، این شوور نیست!
در عقد که شرم کردم آخر / گفتید پسر است، گشت باور
حالا دیدم که چیست شوهر . . .
دارد به سرش کلاه گنده / ابروش، سفیده و بلنده
هم سن پدر بزرگ بنده!
آب دهنش تنفرآور / بوی بدنش ز گند بدتر
وحشت کنم، اوست دیومنظر!

در شعرهای «صابر» این مردان هستند که بیش تر مورد انتقاد قرار می‌گیرند و سبب عقب‌ماندگی و جهل زنان شمرده می‌شوند. با این وجود زنان خرافی و نادان نیز از نیش زبان شاعر به دور نمانده‌اند. از جمله در شعرهای او می‌توان انتقاد به نصیحت‌های مضحک زنان سالمند به زنان جوان را در باره‌ی آیین شوهرداری و یا انتقاد به رفتار بی‌رویه‌ی مادران در شیوه‌ی تربیتی نادرست فرزندان خود و به اصطلاح لوس بارآوردن آنان را دید.
جالب این جاست که جهت انتقاد او فقط از طرف زن به مرد نیست. چه بسا انتقاد از زن نادان و بی‌سوادی است که به دلیل بی‌سوادی خود، درک و فهم زندگی کردن با یک مرد فهمیده و اهل علم و دانش و مطالعه را ندارد.
در شعری او به‌درستی از ازدواج نامتناسب بین زن بی‌سواد و مرد تحصیل‌کرده و اهل مطالعه‌ سخن گفته، که این شعر توسط «سید‌اشرف گیلانی» به‌طور آزاد به فارسی ترجمه شده و در روزنامه‌ی «نسیم شمال» نیز به‌ چاپ رسیده ‌است. اگر چه شعر فارسی بیان‌کننده‌ی حال‌ و هوا و مفهوم‌ زبان اصلی شعر، یعنی ترکی نیست، اما بازگوکننده‌ی بسیاری از آن هست.


خانباجی! غافلی از شوهر من / که چه آورده بلا بر سر من
کاش در خانه‌ی خالوی عزیز / خدمت خانه نمودم، چو کنیز
با قد و قامت رعنا بودم / من یکی دختر زیبا بودم
روی بیگانه ندیدم هرگز / اسم شوهر نشنیدم هرگز
دختری بودم مقبول و زرنگ / زیرک و عاقل و دانا و قشنگ
چهره‌ام را نه که داماد ندید / بلکه همزاد و پریزاد ندید
مادرم بود، یکی نقالی / پدرم بود، یکی بقالی
عمه‌ی من به هزاران تدبیر / کرد شاه پریان را تسخیر
در همه خانه‌ی ما یک ملّا / از زن و مرد نمی‌شد پیدا
خانه‌مان طاقچه‌ها، سرتاسر / بود خالی ز کتاب و دفتر
گوش ما نام معلم نشنید / چشم ما کاغذ و مشق ندید
وای آن روز که شوهر کردم / دوری از مادر و خواهر کردم
گفتم این شوهر من انسان است / اهل عیش است و بَک‌ست و خان‌ست
حال دیدم که چه حیوان‌ست این / بدتر از غول بیابان‌ست این
نیست شوهر، پسری پا به‌هواست / نیست شوهر، همگی درد و بلاست
رنگش از مشق جنون زرد بوَد / نیست شوهر، که شکم‌درد بوَد
روز و شب هست سرش گرم کتاب / همچو شاعر بود این خانه‌خراب
همسر شاعر سرسخت شدم / نه‌نه‌جون! زود سیاه‌بخت شدم
سر شب تا به سحر در کارست / همه خوابیده، او بیدارست
گر کند خواب به چشمش تأثیر / دفعتاً می‌جهد از خواب، چو تیر
می‌رود با عجله، سوی چراغ / می‌نهد صورت خود سوی چراغ
باز مشغول به تحریر شود / بلکه خطش، چو خط میر شود
خانباجی! شوهر من شوهر نیست / هیچ در فکر زن و دختر نیست
همه در فکر کتاب و رقم است / صبح تا شام به‌دستش، قلم است
هست در طاقچه بی‌اندازه / دفتر تازه، کتاب تازه
رقم هندسه و جغرافی / کتب حکمت و عرفان، باقی
آتش شوق چو می‌افروزد / بهر شوهر دل من می‌سوزد
گاه می‌گویمش ای شوهر من / رحم کن، رحم بیا در بر من
بنشین، شام بخور، صحبت کن / جان من، خسته شدی، راحت کن
هستی امروز تو داماد، آخر / می‌رود جان تو بر باد، آخر!

یکی دیگر از کسانی که در آثار خود دید منتقدانه به رفتار نادرست مردان نسبت به زنان دارد، «علی اکبر دهخدا»ست. گفته می‌شود که «دهخدا» در طنزنویسی از نوشته‌های روزنامه‌ی «ملانصر‌الدین» تأثیر پذیرفته و در «چرند و پرند» نه تنها در مورد رفتار نادرست مردان به زنان، که در باره‌ی خرافه‌پرستی زنان نیز مقاله های بسیار نوشته‌است. در این‌جا به نقل کوتاهی از او که در باره‌ی سوء استفاده از مذهب و ستم مرد نسبت به زن اشاره می‌کنیم:
«حاجی ملا عباس در اصل، چاروادار بود. بعد از فوت شدن خرهایش به تهران آمده، دست‌فروشی می‌کند. روزی پیش یکی از آخوندها می‌رود که برایش صیغه‌ای دست و پا کند. او به‌تدریج هرچه پول داشته سر این کار می‌گذارد. آخوند چون می‌بیند مرد، دیگر پولی در بساط ندارد، با کوره‌سوادی که داشته او را به لباس ملایان درمی‌آورد و از آن پس نان عباس در روغن است و عاقبت هم با دختر یتیم تاجری که فوت کرده، ازدواج می‌کند و چه بلاهایی که بر سر این دختر نمی‌آورد! حال، حاجی ملا عباس علاوه بر لفت و لیس‌هایی که در حجره و در قفا می‌کند، چهار زن عقدی هم دارد.»

دهخدا در این‌جا موضوع سوء استفاده از مذهب و ستمی را که مرد بر زن روا می‌دارد، در طنز خود به خوبی نشان می‌دهد.

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 5 خرداد 1390  9:54 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:نگاهی به زن در ادبیات فارسی

از دوره‌ی مشروطه به بعد انتقاد از وضع اجتماعی زنان، تشویق آنان به برداشتن حجاب و کسب آزادی‌های دیگر به‌تدریج بیش تر می‌شود. برای نمونه به چند شعر برجسته از شاعران گوناگون می‌توان اشاره کرد که مستقیمن در همین راستا بوده‌است. از آن جمله است شعر معروف ابوالقاسم لاهوتی تحت عنوان «دختر ایران»، «کفش سیاه» از میرزاده عشقی، و شعر «زن در ایران» از پروین اعتصامی.
این شعرها البته اغلب انتقادی هستند و جنبه‌ی طنز ندارند. اما در این میان «ایرج میرزا» با طنز گزنده و گیرای خود بارها به موضوع حجاب زن تاخته و آنان را که خواستار این پوشش هستند، سرزنش کرده‌است. روی خطاب او به همه‌ی ملت ایران است که به غیر از ملت ایران کدام جانور است که جفت خود را نادیده انتخاب کند؟ او معتقد است، همین نقاب است که این گروه مفتی را به نصف مردم ما مالک الرقاب می‌کند.


نقاب دارد و دل را به جلوه، آب کند / نعوذبالله اگر جلوه بی نقاب کند
فقیه شهر به رفع حجاب مایل نیست / چرا که هر چه کند حیله، در حجاب کند
چو نیست ظاهر قرآن به وفق خواهش او / رود به باطن و تفسیر ناصواب کند
از و دلیل نباید سؤال کرد، که گرگ / به هر دلیل که شد، برّه را مجاب کند
کس این معما پرسید و من ندانستم / هر آنکه حل کند آن را، به من ثواب کند
به غیر ملت ایران کدام جانور است / که جفت خود را، نادیده انتخاب کند؟
کجاست همت یک هیأتی زپردگیان / که مردوار، ز رخ، پرده را جواب کند
نقاب بر رخ زن، سدّ باب معرفت است / کجاست دست حقیقت که فتح باب کند
بلی نقاب بود کاین گروه مفتی را / به نصف مردم ما مالک الرقاب کند
به زهد گربه شبیه‌ست زهد حضرت شیخ / نه بلکه، گربه تشبّه به آن جناب کند
اگر ز آب، کمی دست گُربه تر گردد / بسی تکاند و بر خشکیش شتاب کند
به احتااط ز خود، دست تر بگیرد دور / چو شیخ شهر ز آلایش اجتناب کند
کسی که غافل ازین جنس بود، پندارد / که آب، پنجه‌ی هر گربه را عذاب کند
ولی چو چشم حریصش فتد به ماهی حوض / ز سینه تا دُم خود را، درون آب کند
ز من مترس که خانم ترا خطاب کنم / ازو بترس که همشیره ات خطاب کند
به حیرتم، ز که اسرار هیپنوتیسم آموخت؟ / بگو بتازد و آن خانه را خراب کند
زنان مکه همه بی نقاب می گردند / اگر چه طالب آن جهد بی‌حساب کند
به دست کس نرسد قرص ماه، در دل آب / بهِل که شیخ دغا عوعو کلاب کند
به اعتدال ازین پرده‌مان رهایی نیست / مگر مساعدتی دست انقلاب کند
ز هم بدرد ابرهای تیره‌ی شب / وثاق و کوچه پر از ماه و آفتاب کن
د

داستان کشیدن تصویر زنی به گچ، بر سردیوار یک کاروان‌سرا و به‌ گل گرفتن آن از طرف مردم، یکی دیگر از قطعات مشهور طنز‌آمیز ایرج میرزاست.


در سردر کاروانسرایی / تصویر زنی به گچ کشیدند
ارباب عمائم این خبر را / از مخبر صادقی شنیدند
گفتند که واشریعتا، خلق / روی زن بی نقاب دیدند
آسیمه سر از درون مسجد / تا سردر آن سرا دویدند
ایمان و امان به سرعت برق / می‌رفت که مؤمنین رسیدند
این آب آورد، آن یکی خاک / یک پیچه ز گِل بر او بریدند
ناموس به باد رفته‌ای را / با یک دو سه مشت گِل، خریدند
چون شرع نبی ازین خطر جَست / رفتند و به خانه آرمیدند
غفلت شده بود و خلق وحشی / چون شیر درنده می‌جهیدند
بی‌پیچه زن گشاده رو را / پاچین عفاف می‌دریدند
بالجمله تمام مردم شهر / در بحر گناه می‌تپیدند
درهای بهشت بسته می‌شد / مردم همه می‌جهنمیدند
می گشت قیامت آشکارا / یکباره به صور می‌دمیدند
طیر از وکرات و وحش از حجر / انجم ز سپهر می‌رمیدند
این است که پیش خالق و خلق / طلاب علوم روسفیدند
با این علما هنوز مردم / از رونق مُلک ناامیدند

از شعرهای دیگر «ایرج میرزا» در این مقوله یکی هم داستان دیدار او با زن چادری است که شدیدن اصرار بر داشتن چادر و حجاب بر سر دارد ولی اجازه می‌دهد که مرد از وصالش بهره‌مند شود؛ اما با همان حفظ حجاب!. «ایرج میرزا» با شرح این ماجرا که در «عارف نامه» یکی از معروف‌ترین سروده‌های او آمده؛ با آن‌چه که باعث عقب‌ماندگی زن و به‌طور کلی انسان می‌شود، از جمله باورهای خرافی و بی‌پایه، سخت برخورد می‌کرد.

از دهه‌ی بیست تا سقوط رژیم پهلوی، آثار طنز‌آمیز در باره‌ی زنان در داستان کوتاه و رمان جلوه‌ی تازه‌ای یافت. برای نمونه، «صادق هدایت» در داستان «علویه خانم»، تصویری از زنی می‌دهد که در عین تظاهر به زهد و تقوا، با مرد دیگری رابطه دارد و از هیچ عملی روی گردان نیست. در این داستان که شرح مسافرت عده‌ای زوّار است که در چهار ارابه به مشهد سفر می‌کنند، «هدایت» در ضمن دعواها و رقابت‌های گوناگون، شخصیت «علویه خانم» را با موشکافی ترسیم می‌کند و از تقدس‌مآبی و خرافه‌پرستی اشخاصی نظیر او پرده برمی‌دارد. در حقیقت انتقاد «هدایت» بیش تر متوجه اجتماع فاسدی است که زنانی چون «علویه خانم» را به وجود می‌آورد.
پس از این دوران بود که به طنز کشیدن زنان، دیگر برای حجاب و عقاید خرافی آنان نبود. آن‌چه را که مردان در مورد زنان به ریشخند می‌گرفتند، حق برابر طلبی زنان با مردان بود. این کار، در اجتماعی که سنت را بر این گذاشته بود که وظایف ویژه‌ای را شایسته‌ی زنان بدانند، گران می‌آمد.
موضوع دیگر افراط زنان در آزادی، انتخاب لباس، پوشش و آرایش، پس از رفع حجاب بود. در شعرهایی که در این موارد سروده شده، مرد را به گونه‌ای تصویر می‌کند که از دست ولخرجی‌ها و زیاده‌روی‌های زن خود به‌تنگ آمده‌است.
شاعران زیادی در این زمینه شعر سروده‌اند. از جمله این شاعران «ابوالقاسم حالت» است که شعرهای فراوانی از این دست در "توفیق" و روزنامه‌های دیگر به‌چاپ رسانده‌است. شعرهایی با عنوان «آرزوی تغییر جنسیت»، «لنگه‌کفش»، «پرحرفی خانم‌ها» و «خواست‌های زن»، نمونه‌هایی است که در این مورد سروده شده‌است.

 
همسر من، نه زمن، دانش و دین می‌خواهد / نه سلوک خوش و حرف نمکین می‌خواهد
نه خداجویی مردان خدا می‌طلبد / نه فسون‌کاری شیطان لعین می‌خواهد
نه چو سهراب، دلیر و نه چو رستم، پُرزور / بنده را او، نه چنان و نه چنین می‌خواهد
اسکناس صدی و پانصدی و پنجاهی / صبح تا شب، زمن، آن ماه‌جبین می‌خواهد
هی بدین اسم که روز از نو و روزی از نو / مبل نو، قالی نو، وضع نوین می‌خواهد
خانه‌ی عالی و ماشین گران می‌طلبد / باغ و استخر و دِه و مُلک و زمین می‌خواهد
ز پلاتین و طلا، حلقه سفارش داده‌است / ز برلیان و ز الماس، نگین می‌خواهد
مجلس‌آرایی و مهمانی و مردم‌داری / از من بی‌هنر گوشه‌نشین می‌خواهد
پول ‌آوردن و تقدیم به خانم کردن / بنده را او، فقط از بهر همین می‌خواهد
گر مرتب دهمش پول، برایم به دعا / عمر صد ساله ز یزدان مبین می‌خواهد
گر که پولش ندهم، مرگ مرا می‌طلبد/ وز خدا شوهری احمق‌تر از این می‌خواهد


از دهه‌ی سی به بعد، بازتاب مبالغه‌گرایی و تقلید از فیلم‌های هالیوود و مجله‌های مد اروپایی و آمریکایی را در داستان‌های نویسندگان آن دوره می‌توان دید که مورد انتقاد قرار می دهند. از جمله «سعید نفیسی»، نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه آن دوران، در داستانی به نام «نیمه راه بهشت» که به سال ۱۳۳۱ش نوشته، تصویری طنز‌آمیز از زندگی اولیای امور و دانشگاهیان زمان خود می‌کشد و در ضمن تصویری نیز از محافل اشرافی تهران به‌دست می‌دهد که در آن، زن و شوهر، هر دو به یکدیگر خیانت می‌کنند، اما هیچ یک به روی دیگری نمی‌آورد.

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 5 خرداد 1390  10:02 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:نگاهی به زن در ادبیات فارسی

چنان‌که پیش از این نیز گفته شد، چون زنان از امر آموزش و تحصیل بهره‌مند نبودند، قلم، طبیعتن در دست مردان بود. در دوره‌های بعد، ما شاهد نویسندگانی بودیم که زن بودند و از زبان زنان، درد مشترک را بازگو می‌کردند. اما در همان دورانی هم که تحصیل و آموزش زنان امر رایجی نبود، بودند زنانی که تحصیل کردند و با شهامت و مبارزه‌ی قلمی، پاسخ گوی این داوری های نادرست بودند. یکی از این زنان آزاده، «بی‌بی‌خانم استرآبادی» بود که در سال ۱۳۱۲ش جوابیه‌ی محکمی در قبال رساله‌ای به نام «تأدیب‌النساء»، که توسط آخوندی نوشته شده بود، ارایه داد.


«بی‌بی ‌خانم» این نسخه‌ی خطی را «معایب‌الرجال» نام نهاد. او شدیدن به محتوای رساله‌ی «تأدیب‌النساء» تاخت که با شیوه‌های بسیار عقب مانده و قرون وسطایی به تربیت زنان می‌پردازد و نجات زنان را در گرو اطاعت از شوهران خود و خدمت به آن‌ها می‌داند. «بی‌بی خانم» که زنی تحصیل‌کرده و از طبقه‌ی متوسط جامعه بود با طنزی گیرا، در پاسخ «نصیحت‌نامه‌« «تأدیب‌النسا»، آن را «فضیحت‌نامه» ‌خواند و به تمامی مطالب آن نکته به نکته پاسخ داد و در پایان، در چهار مجلس، به انتقاد از شراب خواری، قماربازی، کشیدن چرس و بنگ و خوش‌گذرانی‌های مردان پرداخت.


کتاب دیگری که در همین دوره نوشته شده، متعلق به شاه زاده‌ی قاجار، «تاج‌السلطنه»، دختر «ناصرالدین‌شاه» قاجار است که زبان فرانسوی را آموخته و با نوشته‌ی نویسندگان و سبک نوشتاری نویسندگان غرب به‌ویژه فرانسوی‌ها آشنایی دارد.
این شاه زاده‌ی قاجار با آن‌که در دربار قاجار و در رفاه کامل زیسته، اما با آشنا شدن به حقوق فردی و اجتماعی زنان اروپا، در جهت روشنگری زنان ایران گام برمی‌دارد و در جمعیت زنان مبارز آن دوره شرکت می‌کند. بخشی از خاطرات او که به‌جا مانده، در بر دارنده‌ی عقاید جالب سیاسی و اجتماعی برای مبارزه با فساد و عقب‌ماندگی و بهبود وضع زنان در ایران است. خاطرات او اثر ارزنده‌ای است از آغاز جنبش آزادی زن در ایران. «تاج‌السلطنه» می‌نویسد:


«خیلی میل دارم یک مسافرتی به اروپا بکنم و این خانم‌های حقوق‌طلب را ببینم و به آن‌ها بگویم وقتی‌که شما غرق سعادت و شرافت، از حقوق خود دفاع می‌کنید و فاتحانه به مقصود موفق شده‌اید، یک نظری به یک قطعه آسیا افکنده، تفحص کنید در خانه‌هایی که دیوارهایش سه ذرع یا پنج ذرع ارتفاع دارد و تمام منفذ این خانه، منحصر به یک درب است و آن هم به توسط دربان محفوظ است و در زیر یک زنجیر اسارت و یک فشار غیرقابل تحمل، اغلب سر و دست شکسته، بعضی‌ها رنگ‌های زرد پریده، برخی گرسنه و برهنه، قسمتی از شبانروز منتظر و گریه کننده و باز می‌گفتم این‌ها هم زن هستند.»


به گفته‌ی «تاج‌السلطنه» زندگی زن‌های ایران از دو چیز ترکیب شده:
«یکی سیاه و دیگری سفید. در موقع بیرون آمدن و گردش کردن، هیاکل موحش سیاه عزا و در موقع مرگ، کفن‌های سفید. و من یکی از همین زن‌های بدبخت هستم و آن کفن‌ سفید را ترجیح به آن هیکل موحش عزا می‌دهم.»
در روزگار رفع حجاب شعرهای بسیاری در مورد چند همسری، حجاب و مقام زن نوشته شد و از آن میان شعر «زن در ایران» از «پروین اعتصامی»، که در سال ۱۳۱۴ش سروده شده، به این مسایل از دیدگاه یک زن نگاه می‌کند:


زن در ایران، پیش ازین گویی که ایرانی نبود / پیشه‌اش جز تیره‌روزی و پریشانی نبود
زندگی . مرگش، اندر کنج عزلت می‌گذشت / زن چه بود آن روزها، گر زان‌که زندانی نبود
کس چو زن، اندر سیاهی قرن‌ها منزل نکرد / کس چو زن در معبد سالوس قربانی نبود

 


از میان نویسندگان و شاعران زن در ایران، شاید هیچ کس تا آن زمان مانند فروغ فرخزاد با بی‌پروایی و صراحت در باره‌ی احساسات، عشق و خواست‌های زنانه‌ی خود سخن نگفته بود. او نه تنها بر سرنوشت از پیش تعیین شده‌ی زن، که مرد آن را تعیین کرده، می‌شورد و می‌تازد، بلکه نقش و همت زنان را نیز به تمسخر می‌کشد که به جای کوشش برای به دست آوردن حقوق فردی و اجتماعی خویش، در سایه‌ی ثروت و رفاه مردانی که با آن‌ها زندگی می‌کنند، شدیدن دچار رخوت و بی‌اعتنایی شده‌اند. شعر "دلم برای باغچه می‌سوزد"، کنایه‌ای است بر این حال و احوال:


وخواهرم که دوست گل‌ها بود
و حرف‌های ساده‌ی قلبش را
وقتی که مادر او را می‌زد
به جمع مهربان و ساکت آن ها می‌برد. . .
او خانه‌اش در آن سوی شهر است
او در میان خانه‌ی مصنوعیش
و زیر شاخه‌های درختان سیب مصنوعی
آوازهای مصنوعی می‌خواند
و بچه‌های طبیعی می‌سازد
او
هر وقت که به‌دیدن ما می‌آید
و گوشه‌ی دامنش از فقر باغچه آلوده می‌شود،
حمام ادوکلن می‌گیرد


در نطر فروغ، زنانی که به سرنوشت خود بدون اعتراض گردن می‌نهند و با صدایی سخت کاذب به مرد می‌گویند که دوستت دارم و می‌خواهند در بازوان چیره‌ی یک مرد، ماده ای زیبا و سالم باشند، چون صفر، در تفریق و جمع و ضرب، حاصلی پیوسته یکسان دارند.
در شعر «عروسک کوکی»، فروغ با احساس و درکی به جا و درست، از پوچی رابطه‌ی سنتی میان زنان و مردان سخن می‌گوید:


می‌توان همچون عروسک‌های کوکی بود
با دو چشم شیشه‌ای، دنیای خود را دید
می‌توان در جعیه‌ای ماهوت
با تنی انباشته از کاه،
سال‌ها در لا‌به‌لای تور و پولک خفت
می‌توان با هر فشار هرزه‌ی دستی،
بی‌سبب فریاد کرد و گفت
آه، من بسیار خوشبختم

 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 5 خرداد 1390  10:03 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:نگاهی به زن در ادبیات فارسی

پاکدامنی؛ جلوه‌ای بی‌بدیل از زن در ادبیات فارسی
 

ادبیات چون زندگی، بی‌وقفه از حضور زن به عنوان عنصری اثرگذار بهره‌مند بوده است؛ چنانچه برخی معتقدند، سیمای زن در شعر ایران، انسانی‌ترین رنگ و بو را دارد و زن به عنوان نماد زایش و آفرینندگی، چهره‌ای پاکزاد و پاکباز در ادبیات فارسی دارد.


زن در این گزارش، عطر غزلی است که از کلام شاعران شگفت ایران عصر کهن شکفته است؛ کلام معطری که از سطرهای شکوهمند تاریخ چکیده و از دامان زاینده‌اش، مردان نیک به عروج رسیده‌اند. اگر چه گاهی در این کتاب قطور به زنان نیشتری نواخته شده و در بوستان سعدی بزرگ، زن بیشتر در نقش همسری ظاهر می‌شود و نه بیشتر!

به هر روی ادبیات فارسی مانند ادبیات‌ دیگر کشورهای جهان از اعتبار زن تهی نبوده است و دائم زیبایی سیرت و صورتش، دستمایه شاهکارهای ادبی بوده، چنانچه حکیم عطار نیشابوری شاعر قرن ششم در آیینه شعری‌اش به زنان توجه ویژه‌ای داشته و از زن و هویت انسانی و نقش او در جامعه دفاع کرده و هویت انسانی - اجتماعی زن را کاملاً پذیرفته است.

 

زنان آثار عطار، رسالت های چندگانه‌ای را ایفا می کنند؛ زن در نقش همسر، زن در نقش مادر، زن مظهر عشق و دلدادگی، زن مظهر پارسایی و توکل، زن مظهر زهد و پرهیزکاری و زن مظهر خردمندی.

 

غزل تاجبخش، شاعر و نویسنده ایرانی در گفتگو با خبرنگار مهر، در حالی که این قطعه را زیر لب زمزمه می کند " در آینه نگاه می کنم، چقدر تو را زیبا می بینم، گویی خود از میان رفته ام ..." می گوید: زنان با آینه مانوس اند، ابتدا می گویند چقدر زیبایی، بعد خدا را ستایش می کنند چرا که دیگر منیتی در کار نیست و این تنها خصلتی زنانه است."

 

به باور این نویسنده، مردان و زنان فرهیخته در ایران کم نیستند و امروزه دیگر نمی توان نقش زنان را در ساختارهای اجتماعی و سیاسی نادیده گرفت؛ چرا که لیاقت خود را ثابت کرده و نقش خود را یافته اند، هماهنگونه که امروز وزیران زن در کابینه دولت خود را نشان داده اند.

 

 

زنان شاعر و نویسنده خود به اعتبار زن به خوبی پی برده اند و اتفاقا در تاریخ پر فروغ ایران نشانه هایی از این اعتلا وجود دارد که می توان به مشاعره حافظ بزرگ، عبید زاکانی و شاعره ملک جهان خاتون بانوی شاعر شیرازی اشاره کرد.

غزل تاجبخش

تاجبخش معتقد است: زنان شاعر و نویسنده خود به اعتبار زن به خوبی پی برده اند و اتفاقا در تاریخ پر فروغ ایران نشانه‌هایی از این اعتلا وجود دارد که می توان به مشاعره حافظ بزرگ، عبید زاکانی و شاعره ملک جهان خاتون بانوی شاعر شیرازی اشاره کرد که طبق سنت آن روزها از پشت پرده ای حریرگون باهم مشاعره کرده اند.

 

استادان تاریخ ادبیات ایران معتقدند: حکیم ابوالقاسم فردوسی در مقام یک مسلمان، داستان‌های قبل از اسلام را به نظم درآورده است و توانسته تعادلی ظریف میان نگاه اسلامی خود و نگاه اعتقادات قبل از اسلامی ایرانیان درباره زن ایجاد کند. زیبایی و پاکدامنی زنان از جمله صفاتی است که به باور وی سبب می‌شود شاهان و قهرمانان به آنان دل ببندند.

 

در شاهنامه ماجراهای عشقی غالباً به ازدواجی مطابق با آداب و رسوم منجر می‌شود و تقریباً در تمام موارد در عشق پیش‌قدم‌اند و این پیش ‌قدمی که غالباً با جسارت و شجاعت توأم است هیچگاه از جاده عفاف و پاکدامنی منحرف نمی‌شود. وفاداری و ازخودگذشتگی زنان در ماجراهای عشقی همه‌جای شاهنامه به چشم می‌خورد.

 

همچنین تاجبخش می افزاید: "انس و الفت شاعرانه همیشه در زنان بوده است، اما طبق فرهنگ و عرف و سنن ما همان زمان نیز شاعر بزرگی مثل "ملک جهان خاتون" که پا به پای حافظ شعر می خوانده است، نمی خواسته مطرح و مشهور شود و رویش نمی شده شعرش منتشر شود که این نشانه های همان تربیت سنتی است که ایرادی هم به آن وارد نیست."

 

این زن شاعر با تاکید بر اینکه با مطالعه آثار بر جای مانده از دوران اسلامی می توان فهمید بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) نیز شعر می سروده است که کلام او زبان به زبان منتشر شده، اگرچه صحیفه فاطمیه امروز به دست ما رسیده و دانش این معصوم را به دلدادگانش منتقل کرده است.

 

او به تاریخ ادبیات ایران به عنوان منبعی موثق برای حضور زنان فرهیخته در دربار سلاطین و پادشاهان حکومت دار ایرانی اشاره می کند و می گوید: "نمی توان نقش "مهستی" شاعر دربار "سلطان سنجر" را که زنی زیبا روی و نیک سیرت بوده را نادیده گرفت که جسارتی بی بدیل داشته است."

 

با این حال نمونه دیگری از نقش زنان در تاریخ ادبیات را می توان در آثار نظامی به خصوص در مجموعه خسرو و شیرین دید که به باور متخصصان اگر قرار باشد از میان منظومه‌های غنایی در ادب فارسی یکی از مشهورترین منظومه‌ها را انتخاب کنیم این منظومه خسرو و شیرین است که با تسلط نظامی مشهورترین شاعر داستان سرای فارسی در قرن ششم به نظم کشیده شده است.

 

موضوع این داستان ماجرای عشق خسروپرویز، پادشاه ساسانی، به شیرین،‌ دختر برادرزاده مهین ‌بانو پادشاه اَرمَن است. این داستان موضوعش به ایران قبل از اسلام مربوط می‌شود، اما این داستان را شاعری مسلمان به نظم می‌کشد و ماجرای عشق دو دلداده را از نگاه اعتقادات مذهبی خویش تصویر می‌کند.

 

شیرین، شخصیت اصلی و برجسته داستان خسرو و شیرین است که نظامی او را مظهر زیبایی می‌داند و با زیباترین تشبیهات او را توصیف می‌کند و گذشته از زیبایی فوق‌العاده، مستوری و پرده‌نشینی از صفات بارز شیرین در این منظومه است. شیرین با نشستن در پس پرده هنگام ملاقات با محرمان و استفاده از برقع و نقاب از نمودن حسن و جمال خود به بیگانگان پرهیز می‌کند.

 

همچنین غزل تاجبخش نویسنده و شاعر، به تربیت و سنت کهن ایران اشاره کرد و افزود: اسلام به زن اهمیت ویژه ای داده و اعتبار زن برای بزرگان دین نیز پذیرفتنی بوده چنانچه پیامبر اسلام درباره دخترش فاطمه زهرا با چه شکوهی سخن می گوید، ولی بعدها زنان در سایه قرار گرفته و اعتبارشان نادیده گرفته شده است.

 

وی معتقد است: "امروز علی رغم تاکیدات رهبر انقلاب که معتقد است "باید در دفاع از جایگاه و شأن حقیقی زنان کوشش شود" تلویزیون در برنامه های ادبی خود حتی یک بار از زنان شاعر و توانمد بعد از انقلاب اسمی نمی برد تا اینکه خود من در تماسی از مجری یک برنامه خواستم بی انصافی را کنار بگذارد و به نقش زنان فعال عرصه ادبیات بعد از انقلاب اشاره کند."

 

وی می افزاید: "مجری برنامه در برنامه های بعد تنها به اسم "سپیده کاشانی" اشاره کرد که به رحمت خدا رفته و از میان این همه شاعر و نویسنده زن که به آرمانهای انقلاب نیز پایبندند سخنی به میان نیاورد."

 

این در حالی است که رهبر انقلاب اسلامی زن را از دید اسلام، بزرگ خانه و گل و ریحانه خانواده توصیف کرده و با اشاره به بحران زن در جوامع غربی تاکید کرده‌اند که "در نظام اسلامی، کارهای فراوان برای احیای جایگاه حقیقی زن انجام شده اما هنوز مشکلات زیادی بخصوص در عرصه رفتار با زن در خانواده، وجود دارد که باید با ایجاد پشتوانه های قانونی و اجرایی آنها را حل کرد."

 

وی اظهار داشته که نظام جمهوری اسلامی ایران توانسته است به قله ای دست یابد که عبارت است از پرورش زنان فرزانه و صاحب اندیشه و رأی، در ظریف ترین و حساس ترین مسائل جامعه.

 

تاجبخش با تاکید بر اینکه مشکل زنان فرهیخته ایرانی ریشه در تربیت و مسائل اجتماعی است، افزود: "غیرت خصلتی مردانه است و اتفاقا قرار بود غیرت به تعالی منجر شود، اما گاهی زنان که مادران و همسران و خواهران مردان هستند با کنشی نامطلوب در اجتماع کنار گذاشته می شوند و جامعه از توان مدیریتی و خلاقیت ذاتی و مهربانی آنها بی بهره می شود."

 

همچنین بلقیس سلیمانی نویسنده ایرانی در گفتگو با خبرنگار مهر معتقد است: "زنان نویسنده ایرانی در سال‌های اخیر به خوبی درخشیده‌اند و به نوعی خودباوری و هویت یابی رسیده اند."

 

وی معتقد است: زنان به این دلیل به نوشتن رمان گرایش یافته اند که دنبال هویت خود می گردند و رمان نویسی ابزار کم خرجی برای این هدف است و چون اساسا زنان عقل و فهم کلامی رشد یافته ای دارند در این حوزه به خوبی موفق بوده اند.

 

سلیمانی تاکید کرد: "زنان بیش از هر چیز خود نیاز به واکاویی خویش دارند و می خواهند بدانند کی هستند، کجا بوده اند، و چه می کنند و این چیزی جز هویت یابی خود نیست و من معتقدم رمان وسیله خوبی برای رسیدن به این هدف است."

 

وی می افزاید: "زنان ایرانی در این عرصه به شدت موفق بوده اند و توانسته اند تصویر دلپذیری از زنان ایرانی به مخاطبان خود نشان دهند در حالی که زنان معمولا به دلیل نوع فرهنگ و شیوه سنت و عرف‌های موجود اجتماعی کمتر توانسته اند در طول تاریخ بنویسند، ولی امروز صدایی زنانه در کنار صدای مردانه و نه رودر رو و یا بالاتر از مرد در جامعه شنیده می‌شود."

 

به باور این نویسنده زنان نویسنده ایرانی هنوز در ابتدای راه هستند و باید بیش از این فعالیت کنند تا ارزش واقعی زن برای جامعه مشخص شود. من همه کارهایم زنانه بوده، چرا که در بستری اجتماعی نیازمند این شیوه بوده‌ایم.

 

اگر چه زنان در جامعه اسلامی ما در حال پیدا کردن جایگاه واقعی خود در عرصه‌های مختلف به خصوص در حوزه ادبیات هستند ولی هنوز چالش‌ها و مصائبی رودروی هنر زنان و همین طور حضور اجتماعی آنها در جامعه وجود دارد.

 

با این حال مقام معظم رهبری در تشریح نگاه ظالمانه غرب به زن، گفته‌اند که "در نامعادله ای که غرب تدریجاً در جوامع مختلف تبلیغ و القا کرده است بشریت به دو بخش تقسیم می شود "مردان" که طرف ذینفع به شمار می‌آیند و "زنان" که طرف مورد انتفاع و مورد استفاده هستند."

 

به هر روی، زن که در اصالت خانوادگی ما ایرانیان نقش مادری را به خوبی ایفا کرده در تمام جهان نیز مورد ستایش شاعران و نویسندگان بوده چنانچه ایرج میزا با ترجمه شاهکار قطعه ای آلمانی مهربانی مادر و دلدادگی اش به فرزند را چنان زیبا توصیف می کند که در آن مادر همان الهه فداکار و بی منتی است که جز خوبی فرزند را نمی‌خواهد.


داد معشوقه به عاشـق پیغام

که کـند مادر تو با مـن جـنگ


هر کجا بیـندم از دور کـند

چـهره پرچـیـن و جـبین پر آژنگ


با نـــگاه غضب‌آلوده زند

بـــر دل نازک مـن تـیر خـدنگ


از در خــــانه مـــرا طــرد کـــند

همچو سـنگ از دهــن قلماسنگ


مادر سـنگ دلـت تا زنده است

شهد در کام من و توست شرنگ


نشــوم یکدل و یکرنگ تو را

تا نســازی دل او از خـون رنـگ


گر تو خواهی به وصالم برسی

باید این سـاعت بی ‌خوف و درنگ


رَوی و سینه تنـــگش بـِدری

دل بـرون آری از آن سینه تــنگ


گرم و خونین به منـش باز آری

تا بَـرد ز آیــنـه قـــلبم زنــــگ


عاشــــق بی‌خرد ناهـــنــجار

نه بَل آن فاسق بی عصمت و ننگ


حــــرمت مـــادری از یاد بــــبرد

مســـت از بـــاده و دیــوانه ز بنگ


رفـــت و مــادر را افکند به خاک

سیـــنه بـدرید و دل آورد به چــنگ


قصد سر منزل معـــشوقه نمود

دل مـادر به کفــــش چون نارنـــگ


از قضــــا خورد دم در به زمـــین

و انـــدکی رنــــجه شــد او را آرنگ


آن دل گرم که جان داشت هنوز

اوفـــــتاد از کــــف آن بی فـــرهنگ


از زمین باز چو برخاســـت، نـمود

پــــی برداشــــــتن دل، آهـــنـــگ


دیـــــد کز آن دل آغشته به خون

آید آهســــته بــــرون این آهنگ:


آه دست پسرم یافت خراش!

وای پـای پسرم خورد به سنگ!

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 5 خرداد 1390  10:05 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:نگاهی به زن در ادبیات فارسی

انقلاب اسلامی موجب ارتقاء جایگاه زنان در ادبیات داستانی شد

«محمدرضا سرشار»

در ميان فرق مختلف موجود در اسلام هيچ آئينی مانند تشيع به صورت باز به زنان نگاه كرده است و نتيجه اين نگاه را می‌توان در ابعاد مختلف حضور زنان در انقلاب اسلامی ديد.

 حضرت امام خمينی(ره) را می‌توان فردی دانست كه ابعاد پنهان آزادی و اختيارات زنان را كه دين اسلام به آن توجه داشته است را ديد و به صورت عملی آن را به اجرا درآورد كه نتيجه امروزی آن نيز ميزان حضور زنان در شئونات حكومتی امروزه ما است.

 حضور تنها 5 زن در عرصه ادبيات داستانی كشور : اين پنج نفر كه عبارت بودند از سيمين دانشور، شهرنوش پارسی‌پور، غزاله عليزاده، گلی ترقی و مريم فيروز در بهترين حالت موفق به نگارش سه اثر در طول اين سال‌ها شدند كه در ميان آن‌ها شايد تنها «سووشون» بود كه توانست به عنوان يك اثر ماندگار باقی بماند و از اين افراد نيز تنها كسانی موفق به خلق آثار بهتر و ماندگارتری شدند كه در سال‌های پس از پيروزی انقلاب اسلامی نيز به نوشتن خود ادامه دادند.

 بر اساس آمار منتشرشده، در سال‌های دهه شصت در كشور ما 710 نويسنده مرد جديد و 168 نويسنده زن جديد در عرصه ادبيات انقلاب اسلامی متولد شده‌اند كه البته در زمان جناب آقای مسجد جامعی اين آمار نزديك به 3 هزار نفر اعلام می‌شد. هرچند كه بخش زيادی از اين ميزان نويسنده عملاً معرفی‌كننده اثری به معنی حقيقی داستان در جامعه نبودند، اما همين ميزان رشد در جامعه ما نويد چيزی بيش از 340 درصد رشد در آمار تربيت نويسندگان است.

 تغيير ديگری كه در ادبيات داستانی پس از انقلاب پديد آمد، تغيير جايگاه و منزلت زن در ادبيات داستانی بود. تا پيش از آن ادبيات داستانی مناسب ما ادبياتی غربی بود كه تمامی ايده‌ها وافكار خود را نيز از غرب وام می‌گرفت. در اين ادبيات مانند نمونه‌های غربی‌اش، زن تنها به عنوان چاشنی داستان و يك نقش دوم و يا كمتر از آن مد نظر بوده است. اين نگاه را به عنوان نمونه می‌توان در آثار صادق هدايت به عنوان يكی از روشنفكرترين نويسندگان آن دوره نيز ديد كه در آن زن ايرانی جايگاهی بسيار پست به خود گرفته است و از او با پليدی ياد می‌شود.

 بعد از پيروزی انقلاب اسلامی نقش زنان در ادبيات داستانی انقلاب اسلامی به شدن ارتقا يافت كه علت آن را بايد در ارتقا نقش واقعی زنان در اجتماع يافت كه حضور توأم با حفظ حرمت او در صحنه‌های اجتماع دانست كه در ادبيات نيز به عنوان بازتابی از وقايع اجتماعی منعكس شده است. در داستان‌های پس از انقلاب زن را در نقش يك قديسه و يك مجاهد در راه خدا می‌بينيم و اين موضوع تا جايی رشد پيدا كرده است كه شخصيت‌هايی از زنان در طول داستا‌ن‌های پس از پيروزی انقلاب ترسيم شده است كه نسبت به جايگاه حقيقی آن‌ها تصويری واقعی‌تر و مناسب‌تر ارائه می‌دهد.

آثار سيمين دانشور كه پيشگام ارائه نقشی والا به زنان در عرصه ادبيات داستانی بود،  بيان تمايات زنان در يك اثر داستانی آن اثر را فمينيستی نمی‌كند، ولی با اين وجود نگرشی كه زنان داستان‌نويس پس از انقلاب با آن به خلق داستان پرداخته‌اند منجر به خلق آثاری شده است كه نسبت به آثار مشابه در سال‌های قبل از پيروزی انقلاب اسلامی نقش پيغمبری ايفا می‌كند.

نويسندگی كار دشواری و پر رنجی است و باعث عرق ريزی روح آدمی است. وای به حال نويسنده‌ای كه برای نوشتن به انديشه‌ای متعالی متكی نشده باشد و اجری معنی از آثارش نبرد، چرا كه او در غير اينصورت خودش را از همه چيز محروم كرده است.

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 5 خرداد 1390  10:13 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:نگاهی به زن در ادبیات فارسی

نقش زنان در ادبیات داستانی دفاع مقدس


نقش زنان در ادبیات داستانی دفاع مقدسادبیات دوره جنگ گرچه بیشتر مردانه و در میدان جنگ است اما زنان نیز در آن نقش انکارناپذیری دارند. زنان همان‌گونه که نیمی از مسئولیتهای اجتماعی را در داخل و خارج خانه به عهده گرفته‌اند، همواره در تمام امور مربوط به مردان نیز مشارکت داشته‌اند و در جنگ‌ تحمیلی نیز شاهد حضور مستقیم و غیر مستقیم آنان در صحنه بوده‌ایم. در داستانهایی که در طی سالهای جنگ و پس از آن نوشته شد شاهد نقش‌آفرینی زنان و مردان در کنار هم هستیم. با توجه به اهمیت نقش زنان در این دوره از تاریخ، در این مقاله، به نقش زنان در داستانهای این دوره و چگونگی شخصیت‌پردازی نویسندگان پرداخته شده و دیدگاه نویسندگان به همسران و مادران شهدا، جانبازان، اسرا و زنانی که در پشت جبهه رزمندگان را یاری می‌دادند مورد نقد قرار گرفته است.
 

ادبیات هر قوم و هر دوره به مقتضای مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و دینی شکل می‌گیرد. اما چگونگی انعکاس وقایع بستگی به دیدگاه نویسنده و جایگاه اجتماعی و مکان و نحوه زندگی او دارد. هر واقعه بزرگی که به وقوع می‌پیوندد به طور طبیعی چند دسته را دربر می‌گیرد و به خود مشغول می‌دارد: الف) کسانی که در متن حادثه قرار می‌گیرند و آسیب می‌بینند. ب) عده‌ای که در ارتباط با آسیب‌دیدگان‌اند. ج) تخریبگران. د) تماشاچیان.
حال اگر هرکدام از این افراد بخواهند واقعه را شرح دهند هرکدام از جایگاه خود و چیزی که درک کرده‌اند می‌گویند و طبیعی است که نظرات هرکدام از آنها می‌تواند درست یا غلط باشد. آنکه در متن حادثه است از اطراف خبر ندارد و آنکه تماشاچی است اصل قضیه را نمی‌داند. در این‌گونه مواقع برای رسیدن به اصل ماجرا باید نظرات هر گروه را شنید و تازه با فرض بی‌طرفی گوینده، به اصل رسید. در جنگ ایران و عراق نیز عده‌ای در متن حادثه قرار گرفتند و به خیل شهدا و ایثارگران پیوستند، عده‌ای پشت جبهه هواداری نمودند و مایحتاج جنگ و رزمندگان را فراهم کرده و از عده‌ای از مجروحان پرستاری کردند. عده‌ای به کار و کسب خود مشغول شدند و گاه کارشکنی کردند و عده‌ای هم تنها تماشاچی بودند تا وقایع را آن‌طور که می‌بینند ثبت کنند. بنابراین، «در دوران جنگ درحقیقت سه نوع نوشته درباره جنگ منتشر می‌شد. نخست آثار نویسندگان و شاعران پشت جبهه که از جعبه جادویی تلویزیون به جهان پرشوروشر جبهه‌ها چشم می‌دوختند. دوم نوشته‌ها و اشعاری که گاه نویسندگان‌ آن یکی دو روز مهمان یک جبهه آرام می‌شدند یا برای سر کشیدن و هدیه دادن، لحظاتی صدا و گرد و غبار جنگ را می‌شنیدند… سوم آن دسته نویسندگان بی‌ نام و نشانی که با احساس پاک‌ جوانی می‌نوشتند؛ یک دستشان قلم بود و دست دیگرشان سلاح، حتی در نوشته‌هایشان غلط املایی و نگارشی بود.» (تاکی، مجموعه مقالات، ص ۶۹ ـ ۷۰)
نقش زنان در ادبیات داستانی دفاع مقدسبا توجه به این مسئله، ادبیات جنگ بیشتر ادبیاتی مردانه شد؛ هم به دلیل اینکه زنان کمتر در جبهه حضور داشتند؛ هم به دلیل اینکه بیشتر نویسندگان مرد بودند. در آثار نویسندگان این دوره زنان کمتر نقشی دارند؛ مگر زمانی که همسر شهید یا جانباز باشند که بازهم حق مطلب درباره‌شان ادا نشده است.
«نگاهی کلی به داستانهای این دهه، این مهم را نشان می‌دهد که اکثریت قابل توجه داستانهایی که زن در آن نقش اصلی را دارد، در روابط خانوادگی و محیط و محفل خانواده است. زن چه در حاشیه فعالیتهای سیاسی و حوادث انقلاب و دوره جنگ و چه در روابط روحی‌اش با مرد، بیشتر در کانون خانواده مطرح می‌گردد. مطرح شدن زن در خانواده، در واقع نشاندهندة تأثیر تغییرات اجتماعی و سیاسی از یک‌سو و تحولات ارزشی نویسندگان این دوره از سوی دیگر است.» (زواریان، ص ۱۷)
اگر چنین تصور کنیم که ادبیات ایران در دوره جنگ به پیشرفتی نائل شده این پیشرفت را تنها در کمیّت می‌توان دید و از لحاظ کیفی، تنها بعد معنوی آن مورد توجه است نه تکنیکهای داستان‌نویسی. در این زمان نویسندگان جوان و پُرحرارتی به عرصه داستان روی آوردند، که سابقه‌ای در این امر نداشتند. بنابراین انتظاری که از این نویسندگان می‌رود، تنها در زمینه نقش‌آفرینی شخصیتها بروز می‌کند.
«جنگ برای داستان‌نویسان همواره منبع پربار و مغتنمی از موضوعهای بزرگ بوده است؛ چون گرچه به‌نفسه شرّی است عظیم، یکی از آن موقعیتهایی است که درونِ معمولاً پوشیده انسانهایی را که درگیر آن‌اند، امکانات و محدودیتهای بالفعل و بالقوه آنان را در شجاعت ورزیدن و ترسیدن در فداکاری نمودن و خودخواهی نشان دادن، در ابراز محبت و کینه و نیز ظرفیتهای آنان را در درد کشیدن و رنج بردن و تشنه و گرسنه ماندن خوب آشکار می‌کند. جنگ‌ ساز و کار ارزشهایی نظیر ایمان، وطن‌دوستی، شرف، افتخار و آزادگی را به روشن‌ترین صورت نشان می‌دهد و داستان‌نویسی که موضوع هنرش انسان است به‌ندرت ممکن است موقعیتی بهتر از جنگ بیابد تا شخصیتهایش را در آن قرار دهد و رمانهای بزرگ خلق کند.» (ایرانی، مجموعه مقالات، ص۴۹-۶۲)
از طرفی نسلهای آینده از طریق همین نوشته‌هاست که به ماهیت جنگ و تبعات آن و نحوه زندگی و افکار مردم در آن دوره پی می‌برند. «بدون شک نسل آینده چشم‌انتظار دریافت تجربه‌ها، سرگذشت و رفتار امروز ماست. جنگ با همه تلخی و شیرینی‌اش از راههای گوناگون به نسل آینده انتقال خواهد یافت. داستان می‌تواند در این زمینه نقشی اساسی داشته باشد؛ چراکه همیشه داستانها با انتقالی «سینه به سینه» همراه بوده‌اند و توانسته‌اند به بهترین وجه در عمق جان و اندیشه مردم نفوذ کنند.» (مدرس‌زاده، مجموعه مقالات، ص ۴۰۵ )
نقش زنان در ادبیات داستانی دفاع مقدسحوادث جنگ بیشتر در داستانهای کوتاه نشان داده شده است. شاید یکی از علتهای آن تازه‌کار بودن نویسنده‌ها باشد. البته رمانهایی نیز در این دوره نوشته شده که خالی از اهمیت نیست.
«جنگ در داستانهای کوتاه جلوه‌ای کامل دارد. نویسندگان ما در این‌گونه داستانها موفق شده‌اند هریک گوشه‌ای از زندگی مردم را در سالهای جنگ به‌خوبی نمایش دهند.» (عزیزی، مجموعه مقالات، ص۳۲۰)
در این داستانها زنان در چند مورد ایفای نقش می‌کنند. یکی از این نقشها نقش همسر شهید است:
 

همسران شهدا

یکی از نقشهای مهم زنان در دوره جنگ و بعد از آن، نقش همسر شهید بودن است. همسران شهدا جزء آسیب‌پذیرترین قشرهای جامعه هستند؛ زیرا با از دست دادن همسر علاوه بر داشتن مسئولیتهای خانوادگی در قبال فرزندان و بعضاً پدران و مادران شهدا، از نظر معنوی نیز دارای مسئولیت خطیری هستند. .اکثریت این زنان با حفظ وقار و ارزش نهادن به شخصیت شهید، با این مسئله به‌خوبی کنار آمده‌ و مسئولیت خود را به انجام رساندند و بسیار کم و انگشت‌شمار بودند زنانی که ابراز نارضایتی کرده یا با گریه و ناله زیاد اجر خود را از بین می‌بردند. در داستان‌نویسی نیز نویسندگان با شناختی که از جامعه آن روز داشتند، گاه توانسته‌اند نقش این زنان را آن‌گونه که بوده است به تصویر بکشند؛ اما برخی نویسندگان نیز با پرداخت بد داستان و ذهنیات همسر شهید، فداکاری و شجاعت او را طور دیگری به تصویر کشیده‌اند. مثلاً در داستان این بابای من نیست، زنی را می‌بینیم که در انتظار خبری از شوهرش، دل‌نگران است. نویسنده آرامش قلب این زن را ناشی از تکرار مصیبت و تعدد مصیبت‌دیدگان قلمداد کرده است:
«بعد از دیدن این‌همه شهیدی که از جبهه می‌آوردند، اگر هم خبر شهادت شوهرش را می‌شنید، برایش قابل تحمل بود؛ اما بی‌خبری از او فکرش را مشغول می‌داشت.» (فراست، ص ۳۴)
«نکتة قابل تأمل، سرنوشت مشابه همسران شهدا با بقیه زنان بیوه است. نگاه یک‌سویه و عدم درک واقعیتهای موجود از سوی نویسنده این دهه باعث گردیده که ارزشهای موجود و قداستهای معنوی این دوره را نادیده بگیرد و چهره‌های این زنان را با بی‌انصافی منعکس نماید. آنچه در ارزشهای جدید نشان از تحول این زمانه دارد وجود لذتها و نگرشهای معنوی در پاسخ به از دست دادن امکانات دنیوی است.
نقش زنان در ادبیات داستانی دفاع مقدسهمسر شهید در فرهنگ غالب جامعه امروز اگرچه همسرش را از دست می‌دهد، اما با لذتی که از ایثار و درک عوالم معنوی به دست می‌آورد، می‌تواند خلأها و کمبودهای موجود را جبران نماید، اما این بخش از تحولات تازه که می‌تواند بیانگر قسمتی از واقعیتهای موجود زمانه باشد در داستانها مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد.» (زواریان، ص۴۳)
در کتاب هفت‌بند، که شامل داستانهایی کوتاه درباره جنگ است، کمتر صحبتی از زنان می‌شود و آنجا هم که حرفی هست بیشتر گلایه است تا ابراز وجود. در یکی از داستانها زنی به نادلخواه، شوهرش را به جبهه می‌فرستد و او شهید می‌شود. مادر شهید از رفتن پسرش راضی است و عروس را تشویق می‌کند:
ننه‌رقیه می گوید: «پیر شوی دختر. همین‌که راهی‌اش کردی نشان دادی که شیرزنی.» (تجار، ص۲۴)
اما این شیرزن، پس از شهادت همسر همانند زنی که شوهرش در حادثه‌ای عادی کشته شده، رفتار می‌کند و از معنویت در رفتار و گفتارش خبری نیست. تنها صحبت از دلتنگی و تنهایی است.
 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 5 خرداد 1390  10:14 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها