خداشناسی، فطری انسان است، و انسان بالفطره خداجو و خداشناس است. انسانهای نخستین نیز همانند انسانهای کنونی از این فطرت برخوردار بوده، و بالفطره خداشناس بوده اند. این است که به خوبی در می یابیم انگیزه و سبب اصلی اعتقاد انسانها به خدا "فطرت" و "عقل روشن" است که در نهاد بشر موجود است. اندیشه خدا همواره ذهن بشر را به خود مشغول داشته است. عشق به خدا آنچنان شورانگیز و حرکت آفرین بوده که عظیم ترین تحولات را در جوامع بشری به وجود آورده، و با شکوه ترین حماسه را آفریده است.
انسان برای آرامش بخشیدن به خود معتقد به خدا شده است تا او را در برابر حوادث یاری کند. صحیح است که خداشناسی به روح انسان آرامش و نیرو می دهد و او را از اضطراب رهایی می بخشد، و ترس را از دل او می زداید، آرامش خاطر ثمره اعتقاد و ایمان به خداست، تحقق اعتقاد و ایمان به خدا نیاز به سبب دارد، و بدون سبب و ریشه تحقق آن امکان ندارد، سبب اعتقاد و ایمان به خدا، یا علم و ادراک فطری است که انسان بالفطره وجود خدا را درک می کند نه ترس و آرامش خاطر. و به آن علم دارد، و یا دلایل قطعی، چنین علم و یقین را در او ایجاد می کنند.