روايت نخستين نمازي كه بعد از آزادي خرمشهر در مسجد جامع اقامه شد
گفتوگوي فارس با يك رزمنده مبارز خرمشهري/1
روايت نخستين نمازي كه بعد از آزادي خرمشهر در مسجد جامع اقامه شد
خبرگزاري فارس: سردار «حميد سرخيلي» گفت: رزمندگان فاتح خرمشهر خوشحال از اينكه مسجد همچنان استوار باقي مانده است، بدون توجه به اينكه چه كسي فرمانده يا چه كسي رزمنده، براي نماز جماعت در مسجد آماده شديم و با حضور حجتالاسلام جمي امام جمعه آبادان نماز جماعت را اقامه كرديم.
به گزارش خبرنگار ايثار و شهادت باشگاه خبري فارس «توانا»، بدون شك يكي از عوامل مهم و اساسي مقاومت و پيروزي در دفاع از شهرهايي همچون «خرمشهر و آبادان»، رهبري مدبرانه امام خميني (ره)، ولايتپذيري و ايمان رزمندگان اسلام و نيروهاي مردمي بود. مقاومت تحسين برانگيز جوانان برومند اين سرزمين در برابر استكبار جهاني، صحنههاي بيبديل وبينظيري از شهادت و ايثار را خلق كرد كه بايد تلاش كنيم تا به ثبت و ضبط آن اهتمام بورزيم تا فرهنگ و تاريخ مردم اين مرز و بوم جاودانه بماند.
سردار «حميد سرخيلي» در دوران دفاع مقدس از جمله نوجواناني بود كه در شهر آبادان و خرمشهر به مقابله رو در رو با دشمن بعثي پرداخت. پدرش «حاج علي سرخيلي» كه به دليل خشكسالي در سال 1310 از شيراز به آبادان مهاجرت كرده بود، در پالايشگاه نفت آبادان مشغول به كار شد و پس از 6 ماه كار و تلاش مداوم پدر و مادرش را هم به آبادان آورد و اين شروعي تازه براي خانواده «سرخيلي» بود كه از آبادان به عنوان زادگاه خود نام ببرند.
حاج علي سرخيلي پس از ازدواج صاحب فرزنداني به نامهاي غلام، عباس، احمد، محمد، محمود، حميد، حسين، رضا و فاطمه شد كه در منطقه احمدآباد، فيروزآباد و گواتارا آبادان سكونت يافتند؛ او با فرستادن فرزندانش به مدرسه براي تحصيل آنها ارزش زيادي قائل ميشد تا اينكه زمزمه شكلگيري انقلاب اسلامي در آبادان و خرمشهر شنيده شد.
حاج علي كه مردي متدين و اهل مطالعه بود سرآغاز فعاليتهاي انقلابي خانواده شد و حتي براي مباحثه سياسي با تودهايها در شركت نفت به يك چهره معترض انقلابي مبدل شد تا اينكه فرزندانش هم توانستند قدم در راه مبارزه بگذارند و پدر خانواده نيز آنها را تشويق به اين كار ميكرد.
عباس و محمود؛ پسران ارشد خانواده سرخيلي با وجود اينكه با اتمام دوران تحصيلي و كسب مدرك ديپلم، سربازي خود را گذرانده بودند موفق شدند عشق به امام (ره) و انقلاب را در مسجد «الهادي» شهر آبادان همچنان مشتعل نگه دارند و پيوند خوبي با امام جماعت اين مسجد «حجتالاسلام والمسلمين جمي» برقرار سازند.
«حميد سرخيلي» اكنون با گذشت 32 سال از آن رويدادها و حوادث پيرامون شكلگيري انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي در خرمشهر و آبادان همچنان در جبهههاي علمي و فرهنگي سپاه مشغول خدمت است.
سردار سرخيلي در گفتوگو با خبرنگار ايثار و شهادت باشگاه خبري فارس «توانا» درخصوص حماسه آزادسازي خرمشهر بيان داشت: من 14 ساله بودم كه با مطالعه كتابهايي كه برادرم عباس و محمود به منزل ميآوردند با انقلاب و امام خميني(ره) آشنا شدم و پس از اين آشنايي بود كه در چاپ اعلاميهها و برگزاري تظاهرات و مبارزه با عوامل رژيم طاغوت وارد صحنه شدم و به دليل نزديكي منزل ما به مسجد الهادي هميشه در نماز جماعت آقاي جمي شركت ميكردم يا با تشكيل تيمهاي فوتبال، مبارزات انقلاب خود را اينگونه در قالب تيمي انجام ميداديم.
*حجتالاسلام جمي نقطه عطف مبارزات انقلابي جوانان آبادان بود
وي در ادامه افزود: با شروع انقلاب اسلامي همكاري من با سپاه آغاز شد و به عنوان نگهبان در صدا و سيماي شهر آبادان مشغول شدم و همچنين به دليل آشنايي با رشته برق در اردوهاي جهاد سازندگي در روستاهاي اطراف شهر شركت ميكردم.
من كه شاهد نخستين درگيريهاي آبي در اروند رود بودم، عملاً حمله رسمي عراقيها در بمباران آبادان را شاهد بودم كه چگونه پالايشگاه نفت و ساختمانهاي مركزي شهر در آتش سوخت و انفجارهاي مهيب پالايشگاه مردم را متعجب كرده بود.
*دفاع از آبادان در روزهاي اوليه جنگ با چند سلاح برنو انجام ميشد
با انفجار پالايشگاه نفت و دكلهاي برق، مردم شهر فاقد آب آشاميدني و برق شدند و با سخت شدن شرايط مهاجرتها آغاز شد؛ ما جوانان آبادان با تشكيل گروههاي رزمي تنها با داشتن چند اسلحه برنو، 10عدد ژ3 و يك تيربار به دفاع از شهر در برابر هجوم عراقيها پرداختيم.
اين رزمنده دفاع مقدس يادآور شد: هنوز خرمشهر سقوط نكرده بود كه آبادان محاصره شد و لشكر 6 عراق از روستاي «مارد و محمديه» به روي جاده آبادان - اهواز آمد و تعدادي از نيروهاي مردمي اسير شدند.
با مقاومت گروههاي مبارز آبادان جاده اصلي به دست عراقيها نميافتاد و ما كه هر روز براي مبارزه در آبادان و خرمشهر در تبادل نيروها بوديم به دليل محاصره آبادان و فراخوان توسط شهيد كياني فرمانده سپاه آبادان براي دفاع از اين شهر به آبادان برگشتيم.
اينجا بود كه شهيد «جهانآرا» فرمانده سپاه خرمشهر در تماس با شهيد «كياني» گفت: چرا نيروها را از خرمشهر آوردي و او در پاسخ گفت: براي اينكه آبادان در خطر محاصره است، سازماندهي خوب سپاه آبادان باعث شد تا از خطر محاصره در آئيم و در ايستگاههاي مختلف از سقوط شهر جلوگيري كنيم.
*مبارزه «كوي ذوالفقاري» نخستين عمليات موفقيت آميز آبادانيها در برابر دشمن بود
سرخيلي گفت: مردم شهر آبادان از جاده و بيابانهاي ماهشهر از شهر خارج ميشدند و در همين وقت بود كه وزير نفت شهيد «تندگويان» و همراهانش در «آلبو عبادي و ذوالفقاري» اسير شدند و نيروهاي سپاه و شهرباني توانستند با اجراي عمليات «ذوالفقاري» كه نخستين عمليات موفقيت آميز در آبادان بود دشمن را به عقب نشيني وا دارند و اين مقاومتها در عملياتهاي ديگر از جمله عمليات «مدن، فتحالمبين، طريقالقدس و بيتالمقدس» ادامه يافت.
مربي آموزش زرهي رزمندگان ايراني در دوران جنگ خاطرنشان كرد: در اجراي عمليات «بيتالمقدس» كه به آزادسازي خرمشهر انجاميد من به عنوان مربي ادوات زرهي بودم و براي يك دوره آموزش 45روزه به توپخانه ماهشهر كه از عمليات طريقالقدس باقيمانده بود، رفتيم؛ در ماهشهر به همراه «اسحاق عساكره» از فرماندهان تيپ 46 فجر كه ماهشهري بود و جانشيني از آبادان به نام آقاي بنادري داشت آموزشهاي لازم را ديديم.
*در مصاحبه با فرماندهان بيتالمقدس متوجه ايزايي بودن اين عمليات شديم
نزديك اجراي عمليات بيتالمقدس بود كه به من مأموريت دادند براي ثبت و ضبط اخبار جنگ به عنوان راوي و مصاحبه با فرماندهان به قرارگاه بروم، در قرارگاه قدس به همراه «عبدالحسين رئيسي» شروع به مصاحبه با فرماندهان عمليات بيتالمقدس كرديم و متوجه ايزايي بودن عمليات شديم؛ با يك جيپ آهو به سمت آبادان و دارخوين حركت كرديم و در فاصله 2 شب به روستاي محمديه كه محل استقرار تيپ 46 فجر بود رسيديم و متوجه شديم كه خط شكسته است و نيروها به سمت جلو رفتند و در ساعت 9 صبح به آنجا رسيديم.
وي افزود: ديديم خط شكسته شده؛ نيروهاي ايراني حضور گستردهاي داشتند و درگيريهاي شديدي ميان آنها با عراقيها رخ داده بود، پشت جاده به سمت راه آهن توپخانه عراقيها وجود داشت كه رزمندگان ايراني موفق شدند 4 توپ 130 از آنها غنيمت بگيرند و به عقب بياورند.
*توپ و گلولههاي غنيمتي دشمن را، در عمليات بيتالمقدس مورد استفاده قرار ميداديم
اين رزمنده و جانباز دفاع مقدس اظهار داشت: توپهاي غنيمت گرفته شده عراقي را مورد بررسي قرار داديم و متوجه شديم اين سلاحها مشكلاتي دارند و سيني آن روي زمين باز نميشود، آنها را تعمير و آزاد ساخته و به اهواز برديم.
سومين روز عمليات بيتالمقدس برادرم حاج عباس كه از فرماندهان اجرايي عمليات بيتالمقدس در اين درگيريها زخمي شده بود و با تماسي كه با من داشت مرا به آبادان فرستاد تا توپهاي غنيمت گرفته شده را بررسي كنم تا بتوانيم از آنها در آزادسازي خرمشهر استفاده كنيم، داخل يكي از مدارس شهر آبادان به تعمير توپ پرداختيم و موفق شديم با همان گلولهاي كه داخلش بود آن را آزمايش كنيم و براي آزمايش به سمت عراق شليك كرديم كه بر اثر اين شليك تمام شيشههاي مدرسه شكست.
وي در ادامه تصريح كرد: بعد از اين آزمايش موفقيت آميز توپ را همراه با گلولههاي غنيمت گرفته شده به پشت رودخانه كارون و سپس خرمشهر برديم. از رزمندگان كه پس از عمليات «ثامنالائمه» در سپاه آبادان براي خمپاره اندازي آموزش داده بوديم استفاده كرديم با اين وجود براي استفاده بهتر از تجهيزات نظامي به مقر نيروهاي ارتش رفتيم و 3روز به همراه دوستانم آقايان رحمانيان و عليپور آموزش لازم براي تسلط بهتر به اين وسايل را ديديم.
پس از طي كردن اين دوره آموزشي به سمت اروندرود رفتيم؛ روز نهم عمليات بيتالمقدس توپها را در كنار رودخانه مستقر كرديم و از روي آماج تيرهاي خمپارههاي دشمن موقعيت آنها را شناسايي و توپخانههاي خود را براي شليك به سمت عراقيها فعال كرديم.
*عراقيها براي پشتيباني نيروهايشان در خرمشهر از منطقه شلمچه وارد عمل شدند
سر خيلي ادامه داد: تيپ «27 محمد رسولالله، 8 نجف، 21 حمزه ارتش، 22 و 46 فجر و 14امام حسين»، از نيروهاي مستقر شده، درعمليات بيتالمقدس بودند كه تحت فرماندهي سرداران حسن باغي، عباس سرخيلي، حاج حسين خرازي و... از خرمشهر دفاع ميكردند. گروه ما به دستور برادرم حاج عباس توپها را به سمت شلمچه برديم و آنجا بود كه متوجه شديم عراقيها در اين منطقه نيرو تخليه كردند.
زماني كه از طرف دژ مرزي ايران به سمت شلمچه رفتيم، لشكر عراق را ميديديم كه در صدد بود براي تقويت نيروهاي خود از تنومه وارد خرمشهر شود. ما كه شاهد حضور خط دفاعي مستحكم عراقيها در شلمچه شديم، توانستيم جناح دشمن را با اطلاع ديدهباني كه از سه راهي عباره و پليس راه صورت ميگرفت، شليك كنيم.
همرزم سردار شهيد كياني با اشاره به اينكه فردي كه به طور مشترك براي سپاه و ارتش ديدهباني ميكرد در شكست دشمن تأثيرگذار بود، تصريح كرد: بعد از تصرف شلمچه با شهيد «افضل و حسن روشنگر» به سمت جاده خرمشهر رهسپار شديم. خاكريزهاي توپخانه عراق را ديديم كه سربازانش آنجا را ترك كرده بودند؛ به پيشروي خود ادامه داديم كه از داخل خاكريزي به سمت ما تيراندازي شد.
بعد از درگيري با نيروهاي تيرانداز، آنها را به اسارت درآورديم؛ آنها دو پيرمرد عراقي بودند كه براي فراهم كردن فرصت فرار براي ساير گردان و به دست آوردن زمان با ما درگير شدند؛ پس از اينكه آنها را اسير كرديم به ما گفتند كه تمام توپخانههاي استقرار يافته به شكل ماكت و غير واقعي است. پس از بازديد توپ خانههاي ماكت عراق به سنگرهايي بر ميخورديم كه تازه ساخته شده بود و بيشتر نيروهاي آن فرار كرده بودند و ما اين عقب نشيني دشمن را به ساير دوستان مخابره كرديم.
*طرح نهايي آزادسازي خرمشهر توسط شهيد «حسن باقري» مطرح شد
وي درخصوص ورود نيروهاي ايراني به خرمشهر اظهار داشت: برادرم سردار حاج عباس ميگفت همه براي ورود به خرمشهر مخالفت ميكردند تا اينكه «حسن باقري» با ارائه طرحي اسرار داشت تا رزمندگان به داخل شهر وارد شوند چرا كه نيروهاي عراقي خسته شده بودند و ديگر توان رزم نداشتند؛ همه نيروها با جمع شدن در تيپ 8 نجف كه نزديك به 3 هزار نفر ميشدند به فرماندهي سردار احمد كاظمي به مقابله با دشمن در اروندرود پرداختند.
زمين وسيع، زمان كوتاه، انگيزه و قدرت الهي باعث شد تا با مقاومت و ايثارگريهاي فراوان خرمشهر آزاد شود و 19 هزار نيروي عراقي به اسارت ما درآيند هر چند نيروهاي عراقي ما را بمباران ميكردند و شهر را به شكل بيابان درآورده بودند و هيچ وسيلهاي نميتوانست براي عبور به داخل شهر برود.
به دليل نبود پل بر روي رودخانه كارون، بايد 25 كيلومتر پياده روي ميكرديم تا درگيري را انجام دهيم و اين در صورتي بود كه رزمندگان پس از پياده روي طولاني و حمل سلاحهاي مختلف خسته شده بودند.
*نيروهاي اطلاعاتي بومي نقش مؤثري در آزادسازي خرمشهر داشتند
انجام درست كارهاي اطلاعاتي كه توسط بچههاي آبادان و خرمشهر شروع شده بود و تا عملياتهاي فتحالمبين و بيتالمقدس ادامه داشت باعث شد تا در كنار وحدتي كه در عملياتهاي مختلف با هم داشتيم اين امر در بيتالمقدس به اوج خود برسد كه تركيب و ادغام نيروهاي ارتش و سپاه در اين باره حائز اهميت است.
اين رزمنده دفاع مقدس با بيان اينكه حضور گسترده مردم در فتح خرمشهر مهم بود، عنوان داشت: نقش مردم در آزادسازي خرمشهر حائز اهميت است چرا كه برخي با حضورشان و گروهي با آوردن ماشين شخصي براي انتقال نيروها تلاش ميكردند و حتي رزمندگاني را ميديديم كه با لباس محلي و دست خالي براي مبارزه خود را به خرمشهر رسانده بودند.
*خرمشهر آزاد شده از دست دشمن تبديل به بيابان شده بود
در بدو ورودمان به خرمشهر كه از جاده كمربندي صورت گرفت، متوجه شديم كه عراقيها در اين نقطه حضور ندارند تا اينكه به سمت كشتارگاه و مسجد جامع راه افتاديم، خيابان چهل متري كه زماني داراي خانههايي بزرگ و پادگانهاي دژ مانندي بود تبديل به بيابان شده بودند و تنها مكاني كه پا بر جا باقي مانده بود، مسجد جامع خرمشهر بود كه بر اثر گلولههاي دشمن تنها قسمتهايي از آن آسيب ديده بود.
مسجد جامع خرمشهر نماد مقاومت و غرور ديني ما در زمان جنگ بود كه براي مداواي مجروحين از آن استفاده ميكرديم با آزادسازي آن ارزشهاي ديني خود را دوباره زنده ساختيم و با نگاهمان به مسجد جامع، بياختيار اشكهايمان جاري ميشد.
رزمندگان فاتح خرمشهر خوشحال از اين بودند كه مسجد همچنان استوار و پا برجا باقي مانده است و بدون اينكه فكر كنيم چه كسي فرمانده است و يا چه كسي رزمنده، براي نماز جماعت در مسجد آماده شديم و با حضور حجتالاسلام جمي امام جمعه آبادان نماز جماعت را اقامه كرديم.
*آزادسازي خرمشهر همراه با امدادهاي الهي بود
سرخيلي با بيان اينكه همه رزمندگان و فرماندهان نظامي به نحوي در فتح خرمشهر داراي نقش بودند، گفت: پس از اين پيروزي وحدت بخش و براي نگهداري آن به منطقه «فياضيه» رفتيم تا موقعيت محور «خين» را تثبيت كنيم.
با حضور در خط خين و شليك توپ بر سر عراقيها همچنان به مبارزه خود و حفظ و پايداري خرمشهر ادامه ميداديم.
چهار روز از فتح خرمشهر گذشته بود كه در نماز جمعه خرمشهر عنوان شد كه امام خميني (ره) درباره آزادسازي خرمشهر سخنراني كردند و فرمودند «خرمشهر را خدا آزاد كرد» و ما در واقع شاهد اين لحظات معنوي و امدادهاي الهي بوديم كه چگونه رزمندگان ما با رشادتها و مقاومتهايشان به مبارزه با عراقيها ميپرداختند.
ادامه دارد...
گفتوگو از روحالله فرقاني
انتهاي پيام/و
چهارشنبه 4 خرداد 1390 1:38 PM
تشکرات از این پست