0

تأويل‌گرايي در تاثیر پيدايش واقعه‌يِ‌ كربلا

 
amuzesh2005
amuzesh2005
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 6524
محل سکونت : آذربایجانشرقی

تأويل‌گرايي در تاثیر پيدايش واقعه‌يِ‌ كربلا

امروزه ما با كساني روبرو هستيم كه پذيرشِ قرآن را نفي نمي‌كنند و نمي‌گويند كه مهدي (عج) را قبول نداريم، امّا مي‌آيند و تفسير ديگري از مهدي مي‌دهند و مي‌گويند: «مهدي» يك سَنْبل است و وجودِ خارجي ندارد. امام نيز در زمانِ خود فرمود: اسلامِ بعضي‌ها اسلامِ آمريكايي است، يعني آنان مي‌خواهند تفسير مطابقِ رأي آمريكا را ارايه بكنند. اخيراً بنده در اينترنت ديده‌ام كه در آمريكا ـ بعد از حادثه‌يِ 11 سپتامبر ـ عده‌اي، اسلام و قرآن را مطابقِ خواسته‌هاي سياست آمريكا تفسير مي‌كنند.
اين خطر در روزگار امام حسين بود و لذا يك تحريفي در آن روزگار پديد آمد و حوادثِ بسيار ناگواري بر اهل‌ِبيت عصمت و طهارت كه منشأ آن تأويل‌گرايي بود وارد آمد. داغي بر دلِ اهل‌بيت گذاشت كه هنوز كه هنوز است قلب امام زمان (عج) گريان است و فرزند امام حسين ـ عليه السلام ـ براي جدش (حسين بن علي) اشك مي‌ريزد و مصيبت حسين مصيبتي نيست كه خاموش شود. آتشي روشن شد كه خاموش ناشدني است و امروز كه روز اربعين حسيني است، درد و رَنج جديدي بر قلب زينب وارد شد. در چنين روزي بنابر نقل تواريخ، جابر و يا اهل‌بيت عصمت و طهارت بر مَزار حسين ـ عليه السلام ـ مشرَّف شدند. عَطيّه نقل مي‌كند كه وقتي جابر به كربلا رسيد و وارد كربلا شد، نزديك شطِّ فُرات رفت و غسل كرد، دو پارچه‌يِ عِذار و رداء را بر تن پوشاند و سپس عطر سُعد بر بدن زد. قدم از قدم بر نمي‌داشت، مگر اين‌كه ياد خدا مي‌كرد. نزديك قبر شد و به عطيّه خطاب كرد كه دستم را روي قبر بگذار. وقتي كه دستش را روي قبر گذاشت ناگهان بيهوش شد. سپس عطيّه مي‌گويد: مقداري آب را بر صورتش پاشيدم و وقتي كه جابر به هوش آمد فرياد زد: يا حسين، يا حسين، يا حسين. و سپس اين جملة دردناك را گفت. آيا دوست، جوابِ دوستش را نمي‌هد؟! پس خودش جواب داد و گفت: چگونه دوست جواب بدهد در حالي كه سرش را بريدند و رگ‌هايِ او را به پشتِ سرش انداختند و بين سَر و تنش جدايي افكندند و اين دردها را زينت نيز با برادرش زمزمه مي‌كرد؛ اين درد بسيار دشوار بود. وقتي كه زينب ـ سلام الله عليها ـ و اهلِ بيت آمدند هر كسي بر مزاري رفت. زينب سراغِ قبر حسين ـ عليه السلام ـ را گرفت. شروع به دردِ دل كردن با برادرش نمود و تمامِ حوادثي را كه بعد از شهادتِ امام حسين ـ عليه السلام ـ ديده بود، براي برادرش امام حسين ـ عليه السلام ـ گزارش داد و گفت، اي برادر نبودي تا ببيني كه وقتي ما را از گودالِ قتلگاه عبور دادند چشمانمان به اين بدن‌هاي پاره‌پاره شده افتاد. وقتي كه خواستند اين عزيزان را سوار بر شترانِ برهنه بكنند بنده كمك كردم و نگذاشتم تا نامحرمان به آن‌جا بيايند، امّا كسي نبود كه مرا ياري بكند. اي برادر آيا مي‌داني كه در خرابة شام چه حادثه‌اي پيش آمد؟. سپس روضه‌يِ رقيّه را براي برادرش خواند. ناگهان فرياد زد و گفت: اي برادر اگر نامحرمان در اين‌جا نبودند پيراهنم را بالا مي‌زدم تا مي‌ديدي كه بر اين بدنِ زينب چه شده است؟..
«ألا لَعْنَتُ الله عَلَي القومِ الظالِمين فَسَيَعْلَمُ الّذينَ ظَلَمُوا أيَّ مُنْقَلبٍ يَنْقَلبون» پروردگارا به عزّت و جلالت دل‌هاي همه‌يِ ما را به نور علم و ايمان منوّر و روشن بگردان. معرفتِ به اسلامِ نابِ نبوي و عَلَوي را نصيب همه‌يِ ما مرحمت بِفرما. شيطان و نفس امارّه را از وجود ما دور بگردان. چشمانِ ما را به جمالِ حضرت وليِّ‌عصر منوّر و روشن بگردان. قلب ان حضرت را از ما شاد بگردان. نايبش را حفاظت بفرما. پروردگارا شهداي ما را با شهدايِ كربلا محشور بفرما. خَتم همه‌يِ ما را عاقبت به خير بگردان .«والسلام»

چهارشنبه 4 خرداد 1390  9:59 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها