0

جبهه بندی های سیاسی در دوران امام علی (ع)

 
amuzesh2005
amuzesh2005
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 6524
محل سکونت : آذربایجانشرقی

جبهه بندی های سیاسی در دوران امام علی (ع)

پس از کشته شدن عثمان و انتخاب علی (ع) می توان نیروهای سیاسی - اجتماعی موجود در جامعه اسلامی را در گروه ها ودسته های چندی مورد مطالعه قرار داد. این جبهه بندی، یا ماهیتی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی داشت، و یا از ماهیتی فکری و عقیدتی برخوردار بود؛ البته در هر حال، در تحولات گذشته‏ى پس از رحلت پیامبر (ص)، خاصه عصر عثمان ریشه داشت.
می توان گروه های مخالفت و موافق سیاست امیرمؤمنان (ع) را دست کم در قالبهای چهارگانه زیر بررسی کرد:
1. بنی امیه: اینان خاندانی از قبیله قریش (1) بودند که با خاندانهای دیگر از همان قبیله، چون بنی هاشم و غیره در جد اعلای خود، یعنی عبد مناف و قصی بن کلاب به هم می رسیدند.
میان این خاندانها قریش در عصر جاهلی نیز درگیری هایی وجود داشته است و علمای انساب از ستیزه جویی بنی امیه با بنی هاشم، با وجود حسب والای بنی هاشم سخن گفته اند. (2) اما ریشه اختلاف عمیق میان آنان، از درگیری های عصر جاهلی فراتر است. البته تحلیلی نیز که ریشه این درگیری را در متصل بودن پای هاشم به عبد شمس و جداسازی آن با شمشیر در هنگام تولد می داند، جز ترویج جبریت تاریخ چیزی را اثبات نمی کند. (3) علت اصل این درگیری که در تمامی عصر اموی تداوم یافت، ستیزی بود که فرزندان امیه، از جمله ابوسفیان طی سالیانی چند با آیین پیامبری داشتند که از قضا در میان بنی هاشم برخاسته بود. هنگامی این ستیز فروکش کرد که توان آنان، به سبب برتری قدرت رسول خدا (ص) در زمان فتح مکه به پایان رسید، اینان در ایمان ظاهری خویش به رسول خدا (ص) نیز شرط امتیاز گرفتن را مطرح ساختند، اما آن سابقه زشت به علاوه مهری که با عنوان مؤلفة قلوبهم و همچنین «طلقاء» (4) بر پیشانی آنان خورده بود، مجال خودنمایی را در عصر نزدیک به رحلت آن حضرت از آنان گرفت. بعدها به تدریج و ضمن خطاهای سیاسی ای که خلفا مرتکب شدند، موقعیت اینان در جامعه بهبود یافت. آنها با روی کار آمدن عثمان که از نزدیکانشان بود، احساس کردند که قدرت دوباره به آنان اقبال کرده است و حقیقت نیز چنین بود. ابوسفیان همزمان با روی کار آمدن عثمان، اعلام کرد که:
ای فرزندان امیه! بکوشید تا گوی خلافت را که اکنون به دست شما افتاده است به یکدیگر پاس دهید و آن را حفظ نمایید. (5)
خلیفه سوم، بخصوص در نیمه دوم حکومت خویش، آن چنان دست اینان را در حکومت گشود و منابع مالی و مناصب سیاسی را در اختیارشان نهاد که در نتیجه این کار فریاد مسلمانان بلند شد و سرانجام، قتل وی را به دنبال آورد.
بی ترید اینان که به گفته امام (ع)، در هنگام خلافت عثمان، همچون شتر، بیت المال را چون گیاه بهاری می خوردند، (6) با محاصره خانه خلیفه و سرانجام کشته شدن او، دچار بحران سیاسی بزرگی شدند . این واقعه که برای آنان ناگوار بود، حادثه ناگوارتری را برای آنان در پی داشت و آن انتخاب امام علی (ع) برای خلافت بود، مردی که به هیچ وجه سر سازش با سیاستهای عصر پیش از خود را نداشت و در برخورد با آن عناصر پیشین، مشی محافظه کارانه را اتخاذ نکرد. بدین ترتیب، پیدا بود که این عزل شدگان از طرف علی ابن ابی طالب (ع) به زودی طیف جدیدی را در مقابل او پدید می آورند. این گروه مخالفان که قدرتمندترین آنان معاویه پسر ابوسفیان بود و در مراحل بعدی، چهره هایی چون مروان بن حکم داماد عثمان، ولید بن عقبه حاکم معزول کوفه، عبدالله بن عمرو حضرمی استاندار عثمانی مکه، سعید بن عاص حاکم کوفه پس از ولید بن عقبه، عبدالله بن عامر عامل عثمانی بصره و یعلی بن منبه عامل عثمانی یمن در آن جای داشتند، خیلی زود در مقابل حکومت امام علی (ع) ایستادند و در بحران آفرینی های عصر او نقش بسزایی داشتند. گروه مزبور، در سلک طرفداران عثمان خود نمایی کردند و با مطرح کردن شعار خون خواهی خلیفه مقتول، به مردم فریبی دست یازید.
حضور گروه مزبور در بحرانهایی چون جمل به خوبی مشهود است و بایستی در واقع آنان را در ردیف عاملان اصلی آن شورش به شمار آورد. صفین، مهم ترین میدان رویارویی حکومت امام نقش گسترده ای یافتند. گروه پیش گفته، در واقع همان قاسطین اند.
2. پیمان شکنان: طلحه و زبیر از چهره های بارز گروه مزبور هستند. اینان هر چند مانند پیروان امام علی (ع) و مردم کوفه ، بصره و مدینه، به عصر عثمان اعتراض داشتند و حتی در صف شورشیان نیز جای گرفتند، ولی پس از کشته شدن عثمان، نشان دادند که در حقیقت عثمان را سدی در مقابل قدرت طلبی خود می یافتند و از این رو، به مخالفت با او برخاسته بودند. قرار گرفتن آنان در کنار خلیفه مقتول و همچنین شخصیتی چون علی بن ابی طالب (ع) در شورای شش نفره عمر، این تصور را برایشان پدید آورده بود که آنان نیز شایسته زمامداری می باشند؛ تصوری که چون تحقق نیافت، هم باعث در افتادن اینان با عثمان شد و هم سبب درگیری آنها با علی (ع) گردید.
عایشه همسر رسول خدا (ص) اگرچه به سبب سفر به مکه و دوربودن از تحولات مدینه با امام (ع) بیعت نکرده بود، اما به محض آگاهی انتخاب او از سوی مسلمانان، دست به مخالفت زد و در صف دسته و گروه اخیر جای گرفت و مرکب او که هدیه امویان بود، محور تجمع این دسته از مخالفان حضرت علی (ع) شد.
3. کناره گیران: سومین دسته، کسانی بودند که در کار قتل عثمان و بیعت باعلی (ع) مشارکت نکردند، و مشی بی طرفی را برگزیدند. بعضی از منابع، از عدم بیعت آنها با علی (ع) و پاره ای دیگر از بیعت، ولی عدم حضورشان در جنگهای او بر ضد مخالفان سخن گفته اند. (7)
در این گروه کسانی مانند سعد بن ابی وقاص، عبدالله بن عمر، حسان بن ثابت، کعب بن مالک، مسلمة بن مخلد، ابو سعید خدری، محمد بن مسلمة، نعمان بن بشیر و اسامة بن زید بودند. نویری اینان را نیز طرفداران عثمان به حساب می آورد. (8) هر چند برخی از این گروه در ابتدا اعلام موضع بی طرفی کردند، به تدریج به دسته اول، یعنی قاسطین پناه بردند و به خدمت آنها درآمدند.
4. شیعیان و هوداران امام علی (ع) : اگر حداقل دو دسته و گروه گذشته را در شمار مخالفان آن حضرت به شمار آوریم، این گروه را باید جزء طرفداران او برشمرد. جبهه موافقان، خود از افراد و طیفهای گوناگونی پدید آمده بود. در میان این دسته، کسانی چون عمار یاسر، عبدالله بن عباس و مالک اشتر قرار داشتند که از دیرباز تنها علی (ع) را سزاوار و شایسته‏ى خلافت اسلامی می دانستند و به خلفای دیگر پذیرش باطنی نداشتند، اگرچه چون خود حضرت، گاه به همکاری هایی با آنان دست می زدند. اینان از طیف شیعیان و پیروان آن حضرت بودند. باید در کنار این گروه ، کسانی را که بعدها به ویژه در دوره عثمان و به سبب انحرافات آشکار خلیفه، یا به دنبال شورش بر ضد او به امام علی (ع) گرایش یافتند، ضمیمه کرد. جمع دیگری که جزو طرفداران حضرت به شمار می آمدند، آن دسته از مسلمانانی بودند که گرد او به حکم خلیفه شدنش فراهم آمدند. آشکار بود که دسته اخیر در صورتی که ستاره اقبال دنیوی علی (ع) افول می کرد، بر گرد دیگران می چرخیدند. بنابراین، بسیاری از اینان که در آغاز با علی (ع) همراه شدند و به او قول همکاری دادند، بعدها به ویژه پس از نبرد صفین و جریان حکمیت، به تدریج به سوی معاویه تمایل یافتند. برعکس، دسته دیگری از این گروه موافق، با علی (ع) پیمان مرگ بستند و آنها در واقع از شیعیان راستین و استوار او به شمار می آمدند.
 

الف) جنگ جمل

همان گونه که در بحث انتخاب و بیعت روشن گردید، علی (ع) پس از کشته شدن عثمان و هنگامی که مسلمانان از او تقاضای پذیرش خلافت کردند، نخست نپذیرفت و دیگران از جمله طلحه و زبیر را برای این امر پیشنهاد کرد. براساس نوشته ابن اعثم کوفی، او خود همراه جمعی به خانه طلحه و سپس زبیر رفت و از آنها خواست تا خلافت را بپذیرند و سرانجام پس از عدم پذیرش آنان، خود حاضر به قبول خلافت شد. (9)
اما همین طلحه و زبیر چون بیعت علی (ع) انجام گرفت، نزد وی آمدند و به آن حضرت گفتند: آیا می دانی که ما بر چه چیزی با تو بیعت کردیم؟ فرمود: بر اطاعت و بر آنچه با خلفای پیشین بیعت کرده بودید. گفتند: نه. بلکه بدان جهت با تو بیعت کردیم که ما را در امر حکومت شریک سازی. علی (ع) فرمود: شما در قول و یاری شریک هستند. زبیر در فکر ولایت عراق و طلحه در فکر یمن بود چون بر ایشان مشخص شد که سمتی نخواهد یافت، بر ضد او شکوه کردند و جهت رفتن به عمره رخصت خواستند . علی (ع) که به آنان ظنین بود، از آن دو پیمان مجدد گرفت و آن دو استوارتر از مرتبه نخست سوگند خوردند، آنگاه به آنها اجازه سفر داد (10) علی (ع) در این مورد به ابن عباس فرمود که اگر برای من حرص آنها در کسب مقام روشن نشده بود، چه بسا امری را برای آنها در نظر می گرفتم. (11)
در تحلیل عواملی که باعث شورش اصحاب جمل گردید، افزون بر عاملی که بدان پرداختیم، علل دیگری نیز مؤثر بودند. احساس برابری که طلحه و زبیر نسبت به علی (ع) داشتند و به سبب حضور یکسان هر سه نفر آنان در شورای عمر پدید آمده بود از یک سو، و کوشش امویان و به ویژه معاویه در بحران آفرینی در جامعه و مقابله با حکومت وقت از سوی دیگر، می تواند در این راستا مورد توجه قرار گیرد. معاویه مخفیانه به زبیر نامه نوشته بود که با وی بیعت کرده است و جانشین او نیز طلحه می باشد و وظیفه آنان است که بکوشند تاعراق را در دست گیرند. (12) یعلی بن منبه حاکم عثمانی یمن، تمام ثروتی را که با خود به هنگام عزل برداشته بود، برای راه اندازی نبرد جمل هزینه کرد. (13) ابن عامر نیز عهده دار بخش دیگری از هزینه های آن جنگ شد. طلحه و زبیر در مکه با عایشه هم سخن شدند و پس از مشورت، با آن نخست قصد شام داشتند اما با نامه معاویه فریفته شدند و به سوی بصره رهسپار گشتند. عایشه قبل از حرکت، با ام سلمه همسر دیگر پیامبر گفتگو داشت و کوشید تا او را نیز با خود همراه سازد، اما ام سلمه نه تنها با آنان همراه نشد، بلکه با یادآوری سخنانی از پیامبر، درصدد برآمد تا عایشه را نیز منصرف سازد.
اگرچه سخنان ام سلمه عایشه را باز نداشت، ولی باعث جدا شدن جمع کثیری از مردم از عایشه گردید. (14) سرانجام شورشیان که از حمایتهای گسترده امویان برخوردار بودند، به سوی بصره حرکت کردند. هنگامی که خبر حرکت آنان در مدینه به علی (ع) رسید، اندوهگین شد و ضمن خطبه ای، از شورش طلحه و زبیر خبر داد و از خداوند پیروزی خود را بر آنان طلبید.
امام از اهالی مدینه یاری خواست و با سپاهیانی که برای نبرد با شامیان فراهم آورده بود، به قصد درگیری با این شورشیان از مدینه خارج شد، ولی هنگامی که به ربذه رسید، باخبر شد که شورشیان بر وی پیشی گرفته اند. علی (ع) به همراه سپاهیان خود در پی آنان حرکت کرد و در ضمن، کسانی را به کوفه فرستاد تا کوفیان را به همراهی خود فراخواند.
در مورد اینکه این نمایندگان چه کسانی بوده اند و به چه ترتیبی به کوفه فرستاده شده اند، در منابع اختلافهایی وجود دارد. براساس گفته شیخ مفید، آن حضرت نخست هاشم بن عتبه مرقال را با نامه ای خطاب به اموسی اشعری حاکم کوفه گسیل داشت و سپس فرزند خود حسن (ع) و عمار یاسر را به آنجا روانه کرد. اما چون مأموریت این جمع با کارشکنی های ابوموسی اشعری مواجه شد، علی (ع) با پیشنهاد مالک اشتر برای رفتن در پی آنان موافقت کرد. (15) به هر حال این نمایندگان سرانجام موفق شدند جمع بسیاری از مردم کوفه را با خود همراه سازند و در منطقه ذی قار به سپاه امیرمؤمنان (ع) بپیوندند. شمار سپاهیان آن حضرت را هنگام رسیدن به بصره، حدود ده تا بیست هزار نفر ذکر کرده اند. از این تعداد، چهار هزار تن از اهل مدینه بودند که قریب هشتصد تن از آنان را انصار، و چهارصد تن را حاضران در بیعت رضوان تشکیل می دادند. شش الی هفت هزار نفر نیز از اهالی کوفه به وی پیوستند. (16)
سپاه شورشی نیز پس از پشت سرگذاشتن بحران منطقه حوأب که عایشه در آن قصد بازگشت داشت و عبدالله بن زبیر او را فریفت و به ادامه کار ترغیب کرد، به اطراف بصره رسیدند و با فریب و توطئه علیه عثمان بن حنیف حاکم علی (ع)، بر بصره چیره شدند. عثمان بن حنیف در حالی که موهای سر و صورتش کنده شده بود، در ذی قار نزد علی (ع) آمد و او را از ماجرا آگاه ساخت. آن حضرت (ع) چون با شورشیان مواجه گردید، در ابتدا کوشید تا از طریق گفتگو آنان را از سرکشی باز دارد. سخنان او باعث کناره گیری جمعی از مخالفان از جمله زبیر شد، اگرچه وی از مرگ رهایی نیافت. سرانجام با عدم تسلیم شورشیان، جنگ جمل در دهم جمادی الاخر سال سی و شش هجری اتفاق افتاد و با شکست شورشیان و اصحاب جمل که خود آغازگر جنگ نیز بودند، به پایان رسید. طلحه بانی دیگر شورش، به دست مروان بن حکم به قتل رسید. در پایان جنگ، امام علی(ع) عایشه را همراه برادرش محمد بن ابی بکر و جمعی از زنان که نقاب داشتند و به مردان می ماندند، به مدینه بازگرداند. (17) پس از آن، خود وارد بصره شد و موجودی بیت المال را تقسیم نمود و مدتی کوتاه در آنجا توقف کرد.
 

ب ) کوفه پایگاه تشیع

توقف امام علی (ع) در بصره چندان طول نکشید. آن حضرت با گماشتن عبدالله بن عباس بر بصره، آنجا را ترک کرد و در نیمه های ماه رجببه کوفه درآمد، در حالی که بزرگان و قاریان کوفه به استقبال وی شتافتند. به نظر می رسد که بصره از آن طرف که جانب شورشیان جمل را گرفته بود، نمی توانست مورد توجه امام قرار گیرد. برعکس بصره که امام علی (ع) از آن به بدی یاد کرده است، (18) آن حضرت هنگام ورود به کوفه، آن را ستوده است:
ای کوفه! چقدر هوای تو پاک است، مؤمنان به سوی تو می آیند و فاجران از ماندن در تو غضبناک می شوند. (19)
اقامت امام علی (ع) در عراق موقتی نبود، شهر کوفه که در زمان خلیفه دوم و به سال 17 ق / 683 م بنیان نهاده شده بود و در آن سالها بیست سال از تأسیس آن می گذشت. (20) توسط آن حضرت به عنوان مرکز حکومت برگزیده شد.
شاید بتوان علت عدم بازگشت امام به مدینه و انتخاب کوفه را به جای آن، در موارد زیر جستجو کرد:
1. همراهی بصره با شورشیان جمل، نشان دهنده وجود طرفداران عثمان و مخالفان امام علی (ع) در عراق بود. اگر چه این مخالفان شورشگر اکنون سرکوب شده بودند، اما احتمال خیزش مجدد آنها به دست شخصیتهای مخالف دیگر و به تبع آن، تجزیه عراق یا قسمتی از قلمرو حکومت حضرت وجود داشت.
2. کوفه در آغاز تأسیس یکی از مراکز نظامی مسلمانان بود و ساکنان آن بیشتر اهل رزم و پیکار بودند. از سویی کوفه در مقایسه با مدینه، جمیعت بیشتری داشت و این جمعیت می توانست در لشکرکشی های امام نقش فراوانی ایفا نماید.
3. از جهت امکانات طبیعی و اقتصادی نیز عراق در مقایسه با حجاز و مدینه، موقعیتی ممتاز داشت. شاید بر همین اساس، تیسفون، در دولتهای اشکانی و ساسانی، طی چندین قرن به عنوان پایتخت برگزیده شده بود. (21)
4. در عراق به واسطه بافت قبیله ای خاص و وجود قبایل جنوبی و همچنین حضور موالی، حمایت گسترده تری از حکومت امام علی (ع) صورت می گرفت که نخستین تجلی آن را می توان در حضور تعداد گسترده ای از کوفیان در مقایسه با اهالی مدینه در سپاه امام به هنگام جمل یافت. (22)
5. از نظر جغرافیای سیاسی نیز کوفه اهمیت ویژه ای داشت و به مناطقی چون شام و بصره نزدیک بود و همچنین بخش وسیعی از ایران و شرق اسلامی از طریق آن اداره می شد.
کوفه که به عنوان مرکز حکومت امام علی (ع) برگزیده شده بود، به تدریج پذیرای شمار زیادی از طرفداران و پیروان آن حضرت گشت و چه بسا مخالفان وی آن شهر را ترک کردند و به بصره یا حجاز و شام روی آوردند.
بر این اساس، کوفه در زمان حکومت امام علی (ع) نه تنها به صورت یک پایگاه بزرگ شیعی درآمد، بلکه بر رونق و آبادانی آن نیز افزوده شد. قیامهای شیعی و علوی که بعدها به عصر امویان در این شهر روی داد، نشان از موقعیت ممتاز این شهر به عنوان پایگاه تشیع و کانون امیدها و آرزوهای شیعیان داشت.
 

ج) جنگ صفین

امام علی (ع) پس از پشت سر نهادن بحران جمل و استقرار در کوفه، دوباره متوجه معاویه و نافرمانی او گردید. این بار نامه دیگری بدو نوشت و بنا به پیشنهاد جریر بن عبدالله بجلی، آن نامه را توسط وی نزد معاویه فرستاد. (23) معاویه پس از دریافت نامه، پاسخ روشنی بر جریر نداد و او را معطل کرد، آنگاه به پیشنهاد عتبة بن ابی سفیان، عمرو بن عاص را نزد خود فرا خواند و به شرط چیرگی بر علی، به او قول داد تا به پاس همکاری اش، مصر را به وی واگذار کند . معاویه با یاری عمروعاص و با شعار خون خواهی عثمان، توانست شامیان را با خود همراه سازد و چون در خود آمادگی مقابله با علی (ع) را یافت، به نام امام پاسخ منفی داد.
جریر بن عبدالله هنگامی که پس از مدتی توقف نابجا در شام، به کوفه بازگشت از سوی مالک به همکاری با معاویه متهم گشت و ناچار از کوفه گریخت. (24)
سرانجام علی (ع) چون سرکشی معاویه و عدم تن دادن او را به اطاعت از طرق راه های مسالمت آمیز مشاهده کرد، آماده نبرد با وی گردید. به دستور آن حضرت سپاهیان کوفه در نخیله (25) گرد آمدند و از دیگر مناطق تحت قلمرو او نیز سپاهیانی به وی ملحق شدند و همگی به سوی شام رهسپار گردیدند . معاویه نیز از آن طرف حرکت کرد و دو سپاه در جایی به نام صفین - دهکده ای که رومیان در گذشته ساخته بودند و تا فرات یک تیررس فاصله داشت- رویاروی هم قرار گرفتند. (26) تعداد سپاهیان هر یک از دو طرف مختلف نقل شده است. بنابر قولی، در سپاه امام علی (ع) نزدیک به نود هزار و در سپاه معاویه، حدود هشتاد و پنج هزار تن شرکت داشتند.
به رغم اختلافهایی که در مورد زمان رویارویی این دو سپاه وجود دارد، به نظر می رسد این مقابله در اواخر سال سی و ششم هجری روی داده است. محل تجمع دو سپاه یعنی کناره های فرات را نیزارها و باتلاقهایی پوشانده بود که مانع از دسترسی به آب می گردید. تنها مسیر سنگ فرشی که امکان دسترسی به آب را فراهم می آورد، توسط سپاهیان معاویه که پیشاپیش به آن محل رسیده بودند، اشغال شده بود و آنان مانع دسترسی عراقیان به آب می شدند. همین مسأله عامل نخستین درگیری نظامی شد که به پیروزی سپاه علی (ع) انجامید. (27) اما آنان به دستور امام، شامیان را از برداشتن آب محروم نساختند. پس از آن اگر چه پاره ای درگیری ها در اواخر سال سی و ششم روی داد، اما در ماه محرم سال سی و هفتم جنگ متوقف شد و با فرا رسیدن ماه صفر، نبرد اصلی آغاز گردید. (28) این نبرد که ابتدا با درگیری های تن به تن آغاز شد و طی آن، کسانی چون عمار یاسر از سپاه امام به شهادت رسیدند و در سپاه معاویه نیز کسانی جان خود را از دست دادند، سرانجام به تهاجم گسترده دو طرف منتهی شد. در گرماگرم نبرد که به تدریج برتری سپاه عراق چهره می گشود و معاویه اسب خود را برای فرار آماده می کرد، با نیرنگ عمروعاص قرآنها توسط سپاه شام بالای نیز رفت و سپاه خسته عراق به داوری آن فرا خوانده شد.
به دنبال این خدعه، در سپاه امام علی (ع) اختلاف افتاد و کسانی خواستار توقف جنگ شدند و آن حضرت را به پذیرش حکمیت مجبور ساختند. علی (ع) حتی برخلاف رأی خویش ناچار شد تا به نمایندگی ابوموسی اشعری تن دهد. پیمان نامه حکمیت بین دو سپاه رد و بدل شد و به دنبال آن امام به سوی کوفه بازگشت. (29)
 

د) پیدایش خوارج

در پاسخ این سؤال که خوارج نخستین، چه کسانی بوده اند و چگونه با امام به مخالفت برخاسته اند؟ نظرات چندی مطرح شده است. کسانی بر این باورند که خوارج در واقع دسته ای از سپاه امام علی(ع) بوده اند که چون قرآنها توسط شامیان بالای نیزه رفت، فریب خوردند و امام را به پذیرش حکمیت وادار کردند، اما چون عهدنامه حکمیت نوشته شد و در آن هنگام که اشعث به قیس آن را بر سپاه عراق می خواند، برای نخستین بار کسانی از قبیله عنزه که حدود چهار هزار تن از ایشان با علی (ع) بودند، فریاد اعتراض گشودند و شعار لا حکم الّا لله را سر دادند. چون علی (ع) با آنان روبه رو شد، گفتند که ما رضایت نمی دهیم که مردان در دین خدا حکمیت کنند و ما از اینکه خود به حکمیت تن داده ایم، توبه می کنیم و تو نیز مانند ما بازگرد و توبه کن، و گرنه از تو بیزاری می جوییم . حضرت فرمود: آیا پس از آنکه رضایت داده ایم و عهد بسته ایم، بازگردیم؟ مگر خداوند نمی فرماید که به پیمانها وفا کنید و سوگندها را پس از استوار کردن آنها مشکنید؟ (30)
دیگران معتقدند که بین کسانی که امام را به پذیرش حکمیت دعوت کردند، با کسانی که پس از وقوع حکمیت با آن مخالفت نمودند، تفاوت است. بلاذری ضمن بیان این قول، بر این باور است که چون علی و معاویه قصد تعیین حکمیت داشتند، گروهی قریب به چهار هزار نفر سوی او آمدند و او را به بازگشت به جنگ دعوت کردند و علی (ع) خود این را می خواست. در این هنگام، طرفداران حکمیت که اشعث بن قیس رهبری آنها را در دست داشت، دعوت به حکمیت را دعوت به حق و عدل خواندند. علی (ع) به خواستاران جنگ گفت که با وجود مخالفت این همراهان، تعداد شما بسیار اندک است و اگر به جنگ بازگردید توسط اینان و مردم شام کشته خواهید شد. (31) به هر حال، چون علی (ع) صفین را ترک کرد و به سوی کوفه آمد، این مخالفان از او جدا شدند و به حروراء (32) یکی از دهکده های کوفه- رفتند و شبث بن ربعی تمیمی را به پیشوایی و عبدالله بن کواء را به امامت نماز برگزیدند. (33)
هنگامی که خوارج از علی (ع) جدا شدند، وی ابن عباس را جهت گفتگو نزد آنها فرستاد و علاوه بر آن خود نیز نزد آنان رفت تا ایشان را از عقیده شان بازگرداند. آن حضرت حتی از ورود آنان به مسجد کوفه جلوگیری ننمود و نامشان را نیز از بیت المال قطع نکرد. و پیشگام جنگ با آنها نشد. این مدارا کردن، در جذب بسیاری از خوارج مؤثر افتاد.
 

ه) جنگ نهروان

هنگامی که مهلت تعیین شده برای حکمین به پایان رسید، آن دو حکم جلسه ای برای اعلام رأی تشکیل دادند. در آن جلسه، عمروعاص ابوموسی را فریب داد و برخلاف توان خود با وی عمل کرد و علی (ع) را از حکومت عزل نمود و معاویه را بر آن ابقا کرد ابوموسی برآشفت و عمرو را خائن شمرد. چون خبر حکمیت و عدم عمل آنان به کتاب خدا و شرطهای حکمیت به عراق رسید، علی (ع) رأی آنان را باطل دانست و درصدد جمع آوری سپاه برای ادامه نبرد صفین برآمد. آن حضرت در این خصوص به کارگزاران خود نامه نوشت و حتی خوارج را نیز برای ادامه جنگ با معاویه دعوت نمود.
با فراهم آمدن سپاهیان، امام به سوی شام حرکت کرد و به شهر انبار سید. آن حضرت هر چند قصد درگیری با خوارج را نداشت، اما اخبار ناگواری که از طغیان خوارج و کشتن عبدالله بن خباب و همسرش، و نیز حارث بن مرة و چند نفر دیگر رسید، سبب شد تا سپاهیان عراق او را وادار سازند تا به سوی خوارج که در نهروان گرد آمده بودند، رهسپار شود. (34) حضرت پس از مواجهه با خوارج، آنان را دوباره به بازگشت از رأیشان دعوت کرد و از آنان خواست تا قاتلان یاران او را تحویل دهند. ولی آنها اعلام کردند که همگی جزء قاتلان می باشند و سپس خود درگیری را آغاز کردند. جنگ نهروان، یکی دیگر از حوادث تلخی بود که در دوره حکومت علی (ع) روی داد. در این درگیری، تعداد انگشت شماری از یاران امام (ع) به شهادت رسیدند و حدود همان تعداد نیز از خوارج جان سالم به در بردند. (35)
زمانی که نبرد با خوارج به پایان رسید، علی (ع) از سپاهیان خود خواست تا به طرف هدف اصلی، یعنی شام حرکت کنند، اما آنان با اعلام اینکه به تجدید قوا نیازمندند، اصرار امام برای حفظ آمادگی، به تدریج اردوگاه را ترک کردند و نزد بستگان خود شتافتند. (36) آن حضرت چون با این وضعیت مواجه گشت، خود نیز به کوفه درآمد و پس از آن، هر چه کوشید تا سپاهی را برای رفتن به شام تجهیز کند، توفیقی کسب نکرد. آن بخش از خطبه های امام که در مذمت کوفیان ایراد شده است، مربوط به این وضعیت است. (37)
 

و) غارات

کوتاهی کوفیان و فراهم نیاوردن نیروی کافی برای درگیری با شام، سبب گردید تا معاویه از فرصت استفاده نماید و به کوششهایی در راه تضعیف هر چه بیشتر حکومت امام علی (ع) دست بزند. او در این راستا گروه هایی تخریبگر و غارت کننده را به مناطق تحت قلمرو حکومت امام (ع) گسیل داشت که وظیفه آنان، ایجاد رعب و قتل و غارت بود. پاره ای از این تهاجمات که با عنوان « غارات» از آن یاد می شود، توسط تاریخ نگاران در کتابهایی با همین عنوان ثبت شده است.
حمله نعمان بن بشیر به عین التمر، حمله سفیان به عوف به انبار، حمله عبدالله بن سعده به تیماء، حمله عبدالرحمان به قباث به جزیره و حمله بسر بن ابی ارطاة، از این دسته تهاجمات به شمار می آید.
بسر بن ابی ارطاة از طرف معاویه به مدینه آمد و ابوایوب انصاری عامل علی (ع) را از آنجا بیرون راند. او خانه هایی را خراب کرد و سپس به مکه رفت و در آنجا نیز مردم را به بیعت با معاویه مجبور ساخت. وی پس از آن، عازم یمن شد و در آنجا دو فرزند عبیدالله بن عباس را به قتل رساند و شمار بسیاری از شیعیان علی (ع) را نیز کشت. پس از ارسال نیرو از سوی امام علی (ع) بدانجا، او ناچار به سوی شام فرار کرد. (38)
 

برآیندها و پیامدهای حکومت امام علی (ع)

اکنون می توانیم پس از بیان اجمالی و حوادث و تحولات عصر حکومت امام علی (ع) به بررسی کلی این دوره بپردازیم و برآیندها و پیامدهای حکومت امام را ارزیابی کنیم . حکومت امام علی (ع) همان گونه که با موفقیتها و نتایج ارزنده ای روبه رو بود، با تخلکامی هایی نیز مواجه گردید که قابل توجه است.
امام علی (ع) کوشید تا پس از سالها که از رحلت پیامبر (ص) می گذشت و جامعه اسلامی متأثر از عواملی چند، از جمله رفتار خلفای سه گانه و بازگشت عناصر جاهلی ، به گسست با سنت پیامبر مواجه شده بود، دوباره به احیای ارزشها و اصول حکومت نبوی (ص) روی آورد و آن ویژگی ها را عملی سازد.
در همین راستا، توجه به اجرای عدالت و رفع تبعیض اقتصادی و اجتماعی، مورد توجه علی بن ابی طالب (ع) قرار گرفت و آن را اجرا نمود. به گفته یقعوبی، چون عربها در خصوص تساوی حقوقشان با عجمها به او اعتراض کردند، آن حضرت چوب کوچکی را از زمین برداشت و فرمود که من سراسر قرآن را خوانده ام، اما در آن این قدر برتری برای فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحاق نیافته ام. (39) افزون بر اینها، امام (ع) با علم و دانش گسترده ای که از آیین اسلام داشت، توانست به بیان و اجرای بسیاری از احکام اسلامی، به صورت صحیح و درست بپردازد و از آموزشهای غلط جلوگیری کند. علی (ع) در زمان خلفای پیش از خود نیز می کوشید به این وظیفه عمل کند. نمونه ای از این رفتار را شیخ مفید در الارشاد در مورد حکم غلط عثمان درباره سنگسار کردن یک زن و اصلاح آن توسط امام علی (ع) آورده است. (40)
از این گذشته، - همان طور که پیش از این اشاره گردید و آن حضرت در شیوه به دست آوردن قدرت و چگونگی حفظ آن نیز مشی ویژه ای داشت. او نه برای کسب قدرت به حکومت در نظر وی وسیله ای برای اجرای احکام الهی و برقراری قسط و عدل بود و در غیر این صورت، ارزش لنگه کفش و صله داری را نداشت. البته قاطعیت آن حضرت در اجرای امور، سبب رویگردانی دنیا طلبان از وی گردید و آنان بودند که آتش جنگهایی چون جمل و صفین برافروختند.
علاوه بر آن پیدایش گروه ها و فرقه هایی چون اصحاب جمل، عثمانیه، خوارج و قاعدین در این دوره اتفاق افتاد.
 

تشیع و جریانهای فکری - سیاسی
تشیع و شیعیان

در فصلهای گذشته، مباحث گسترده ای در مورد مفهوم تشیع و چگونگی پیدایش و شکل گیری آن مطرح گردید و به دیدگاه های چندی از محققان پرداخته شد.
بر اساس آنچه بیان گردید، چه مبدأ پیدایش تشیع را عصر پیامبر بدانیم و چه ریشه آن را در حوادث پس از رحلت رسول اکرم (ص) و جریان سقیفه جستجو کنیم ، عصر حکومت امام علی (ع) را بایستی عصر استوار شدن اندیشه شیعی و رشد و گسترش و تثبیت تاریخی آن به شمار آوریم . در این دوره، در پناه حکومت امام علی (ع) تشیع خود را آشکار ساخت و با شکل گیری سایر فرقه ها، مرزهای فکری و اعتقادی آن بیش از گذشته روشن و مشخص گردید. انتخاب امام علی (ع) از سوی مسلمانان به عنوان خلیفه و بیعت عمومی با آن حضرت، افق روشنی را به روی شیعیان گشود،همان گونه که شهادت او، موجب ناکامی ها و ناامیدی های فراوانی گردید.
انتخاب علی (ع) یک پیروزی برای دیدگاه جانشینی که پیش از این مورد غفلت قرار گرفته بود، به حساب می آمد. در واقع اقلیتی وجود داشت که دسترسی علی (ع) را به خلافت، از زاویه ای کاملا متفاوت با دیدگاه اکثریت جامعه می نگریست. به قدرت رسیدن علی (ع) پیروزی بزرگی برای این حزب که مفهوم خاصی از رهبری جامعه را در نظر می گرفت، به حساب می آمد. (41)
افرادی از این اقلیت، در زمان انتخاب آن حضرت تمایلات و احساسات پرشوری را ابراز می کرد. برای نمونه، می توان از سخنان مالک اشتر یاد کرد که ضمن دعوت مردم به بیعت با علی (ع) می گفت: هذا وصی الأوصیاء و وارث علم الانبیاء. (42) پس از انتخاب نیز این شور و حرارت طرفداران او تداوم داشت و فزونی می گرفت. البته تا هنگام وقوع جنگ جمل، شیعیان راستین و مکتبی علی (ع) از اشخاص معدودی تشکیل می شد که از همان آغاز، آن حضرت را شایسته ترین فرد برای احراز مقام خلافت و رهبری جامعه پس از مرگ پیامبر (ص) می دانستند. پس از جنگ جمل، اصطلاح شیعه علی (ع) شامل همه کسانی شد که از او بر ضد عایشه حمایت کرده بودند و از این زمان به بعد، گروه اصلی شیعه به صورت در هم و برهم، گروه ها و افراد دیگری را نیز که به دلایل غیر مذهبی از علی (ع) حمایت می کردند، در برمی گرفت. (43)
هنگامی که علی (ع) نظر بزرگانی را برای رفتن به صفین و جنگ با معاویه جویا شد، مالک ابراز داشت تمام کسانی که می بینی، شیعه تو هستند و حیات پس از تو را نمی خواهند. (44)
در واقع بایستی برای کلمه شیعه، یک معنای اختصاصی و یک معنای عام در نظر گرفت و به تبع آن، طرفداران علی (ع) را تقسیم کرد و بین طرفداران علی (ع) که بر عامل مذهبی جانشینی تأکید داشته و او را وصی می دانستند، با کسانی که به دلیل زمینه های سیاسی از او حمایت می کردند، به ویژه پس از انتخاب کوفه تمایز قائل شد. (45)
افزون بر پیروان سیاسی، در بین طرفداران علی (ع) افرادی وجود داشتند که سوگند خورده بودند که دوست کسانی باشند که علی (ع) دوست آنهاست و دشمن کسانی باشند که علی (ع) دشمن آنهاست. (46) به نظر می رسد مبنای پیروی استوار این دسته، چیزی جز روایت غدیر نبوده است که در آن، پیامبر از خداوند خواسته بود که دوست دوستان علی و دشمن دشمنان او باشد. همان گونه که گذشت، طرفداران علی همگی یکسان نبودند کسانی معتقدند که اطلاق شیعه بر بعضی از اینان صحیح نیست؛ زیرا آن بعض تنها تمایلات شیعی داشتند و بر گرد علی (ع)، به عنوان خلیفه چهارم مسلمانان و نه بر اساس اعتقاد به امامت منصوص او جمع شده بودند. (47) به نظر یکی از مورخان، طرفداران علی (ع) را می توان به سه دسته زیر تقسیم کرد:
1- کسانی که کاملا از او اطاعت و پیروی می کردند.
2- کسانی که به شیخین نیز تمایل داشتند.
3- کسانی که در حق او شدیدا مبالغه می کردند. (48)
در تقسیم دیگری که برای شیعیان علی (ع) ذکر شده است، آنان به : الاصفیاء ( دوستان صمیمی)؛ الاولیاء ( دوستان فداکار)؛ الاصحاب (یاران)؛ و شرطات الخمیس( طبقه‏ى برگزیده) تفکیک شده اند. (49)
همان طور که پیش از این اشاره شد، غالیان یک دسته از پیروان علی (ع) را تشکیل می دادند. پیدایش غلو، به همان زمان امیرمؤمنان علی (ع) مربوط است. شخصیت امام به گونه ای بود که دو برخورد افراطی و تفریطی را درباره ایشان در میان مردم ایجاد می کرد، به طوری که گاه تا حد نسبت دادن صفات الوهی به ایشان، و گاه در حد تکفیر، با آن حضرت برخورد می شد. (50)
برخی پیدایش غلو را به عبدالله بن سبأ نسبت می دهند که پیش از این در مباحث مربوط به قتل عثمان از وی یاد شد. در آنجا بر این نکته تأکید گردید که اخبار مربوط به این شخص به طور عمده، از طریق سیف بن عمر که دروغگو بوده است و آن هم به واسطه طبری و نه سایر منابع نقل شده است. (51) در رابطه با علت پیدایش غالیان به نظر می رسد که عواملی چون نفوذ افرادی در صف شیعیان و حمایت قدرتها از آنان برای بد نام کردن تشیع، و همچنین بروز کرامتهایی از ائمه که عقل برخی از شیعیان تاب تحمل آنها را نداشت، در پیدایش این غالیان مؤثر بوده است. (52) اما در خصوص اندیشه و رفتار آنها می دانیم که غالیان کسانی بودند که برای امام علی (ع) و بعدها فرزندان او صفات الوهی قائل بودند و حتی کسانی از آنها، آن حضرت را خدا می پنداشتند. این گونه اندیشه ها در نظر امام علی (ع) و سایر ائمه کفر به شمار می آمد و بر این اساس، برخوردهای تندی از سوی آنان با غالیان صورت می گرفت. در پاره ای از منابع، سخن از تبعید غالیان و حتی کشتن برخی از آنان به دست امام علی (ع) آمده است. این غالیان، در دوره دیگر امامان شیعی نیز وجود داشته اند.
 

عثمانیه

گروه عثمانیه را باید در نقطه مخالف شیعیان به حساب آورد. اینان جمعی از مسلمانان بودند که پس از کشته شدن خلیفه سوم و به ویژه بر اثر تبلیغات امویان، به مظلومیت خلیفه مقتول قائل شدند و معاویه را از آن جهت که خود را خون خواه عثمان می دانست، به عنوان امیر پذیرفتند و بدین ترتیب، در مقابل حکومت علی (ع) قرار گرفتند. بنابر قولی، نعمان بن بشیر (53) که از انصار بود، پس از کشته شدن عثمان در خفا به خانه عثمان رفت و پیراهن خونینی را از زن وی گرفت و به شام رفت و آن را به معاویه داد. معاویه آن پیراهن خونین را که اثر انگشتان عثمان بدان نقش بسته بود، در مسجد دمشق آویخت و علی (ع) را مسئول خون عثمان معرفی کرد. سپس عده ای مهاجر و انصار به وی پیوستند و با معاویه در متهم ساختن علی (ع) به قتل عثمان هم داستان شدند. این جمع را «عثمانیه» خوانند. (54)
اگرچه تشکیل عثمانیه با اقدامات معاویه همراه بود، اما پیدایش آنان به عصر عثمان و زمان قتل او که با بیعت علی (ع) توأم گشت، باز می گشت. مقدسی معتقد است که بنی امیه و عثمانیه از صحابه، از بیعت علی (ع) تخلف کردند. (55)
این نویسنده، کسانی همچون حسان بن ثابت، کعب بن عجزة و نعمان بن بشیر را از عثمانیه می شمارد. طبری نیز از کسان دیگری همانند کعب بن مالک، مسلمة بن مخلد، ابوسعید خدری، محمد بن مسلمه، زید بن ثابت، رافع بن خدیج و فضالة بن عبید در شمار عثمانیان یاد کرده است. (56)
در تمایز بین شیعه و عثمانیه گفته شده است کسانی که علی (ع) را در جنگ جمل و سپس در صفین یاری کردند، در ابتدا مردم عراق و بعدها حزب علی (ع)، شیعه علی یا العلویة خوانده شدند و مخالفان آنان را، شیعه عثمانی یا العثمانیه نامیدند. (57)
عثمانیه در دو رویداد جنگ جمل و صفین، در مقابل شیعیان علی (ع) قرار گرفتند. بصریان به علت حمایتی که از سپاه جمل نشان دادند، عثمانی مذهب شناخته شدند. پس از جنگ جمل، تداوم فرقه عثمانیه را باید در شام دنبال کرد. حکومت بنی امیه، تبلور غلبه مذهب عثمانی بود. این مذهب، خلافت علی (ع) را مشروع نمی دانست ودستاویز پیروان آن این بود که خلیفه سوم به دست امام یا به تحریک او کشته شده است و به علاوه، تمامی مردم بر او اجتماع نکردند. عثمانیه بر این باور بودند که جانشین بر حق عثمان معاویه است.
دو شهر بصره و کوفه، با دو گرایش عثمانی و شیعی، رقیب یکدیگر شناخته می شدند. (58) با این همه، باید گفت که عثمانیه فرقه ای با مبانی و مختصات معین و مشخص کلامی، فقهی و غیره نبود و بیشتر باید آن را بهانه و ترفندی سیاسی در دست امویان و دیگر قدرت طلبانی دانست که موقعیت و منافع خود را با به خلافت رسیدن علی (ع) در معرض خطر و تهدید جدی می دیدند.
 

خوارج

همان گونه که پیش از این گذشت، در جریان نبرد صفین و پس از آن، گروهی از سپاهیان امام علی (ع) از او جدا شدند و پس از چندی در نبرد نهروان در مقابل آن حضرت قرار گرفتند. این مخالفان جدید، با اسامی مختلف چون خوارج، حروریه و مارقین شهرت یافته اند. آنها را بدان جهت خوارج گویند که از صف طرفداران علی (ع) به طور خاص، یا از جمع مسلمانان به طور عام گردیدند. عنوان حروریه نیز به علت اقامت آنان در روستای حروراء در اطراف کوفه بر آنان اطلاق شده است. اصطلاح مارقین را هم خود امام علی (ع) بر آنان نهاده است. مارق، به تیری گفته می شود که از نشانه بگذرد. این عنوان بر خوارج به دلیل خارج شدنشان از دین به کار رفته است. آنها پس از عصر امام علی (ع) نیز فرقه ای قابل توجه بودند که برای خلفای اموی و عباسی مزاحمتهای بسیاری پدید می آوردند . خوارج بعدها دارای گرایشهای مختلفی در امور دینی و سیاسی گرویدند و خود به فرقه های چندی همچون ازارقه، نجدات، راسبیه، اباضیه، و غیره تقسیم شدند. (59) .
 

قاعدین

این عنوان، برگرفته از واژه قعود به معنای نشستن است و منظور از آن، کسانی هستند که موضع بی طرفی را در برابر حکومت علی (ع) و مخالفان او در پیش گرفتند و در مورد قاعدین، برخی بر این باورند که اینان حتی از بیعت با آن حضرت هم پرهیز کرده اند، اما قول دیگر آن است که بیشتر قاعدین بیعت کردند، ولی از حضور در نبردهایی چون جمل و صفین خودداری ورزیدند. (60) شیخ مفید ضمن پذیرش قول دوم، به بررسی علل قعود اینان از همراهی باعلی (ع) در جنگها پرداخته است. (61) در واقع قاعدین جریان سومی بودند که بین شیعیان و عثمانیان قرار داشتند. علت عدم حضور آنان در نبردها نیز ناشی از این است که یا هر دو طرف دعوا را گمراه دانسته و نبردها را فتنه تلقی می کردند، یا اینکه ضمن اعتقاد به حق بودن غیر معین یکی از دو گروه درگیر، خود را از شناخت آن گروه عاجز می دانستند.
کسانی چون سعد بن ابی وقاص، عبدالله بن عمر، محمد بن مسلمه، ابو موسی اشعری، ابو سعید خدری و ابو مسعود انصاری را می توان در شمار قاعدین به حساب آورد. پیش از این نیز از این گروه با عنوان کناره جویان یاد کرده ایم. به نظر می رسد بتوان پیوندهایی را بین این گروه و فرقه های بعدی همچون مرجئه و حتی معتزله جستجو کرد.
 

پي نوشت ها:

بنابر گفته یعقوبی، علمای انساب، نضر به کنانه و فرزندان او را قریش می نامند. (ر.ک: تاریخ الیعقوبی، ج 1، ص 232).
2- برای نمونه ر.ک: علی بن زید بیهقی، (ابن فندق) لباب الأنساب، ج 1، ص 318-325؛ مقریزی، النزاع و التخاصم بین بنی امیة و بنی هاشم.
3- تاریخ الیعقوبی، ج 1، ص 242.
4- پیامبر اسلام (ص) هنگام فتح مکه فرمود: اذهبوا فانتم الطلقاء ، در اعتراض مسلمانان در مورد پرداخت بخشی از غنایم جنگ جنین به طلقاء ، تعبیر مؤلفة قلوبهم را به کار برد.
5- مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 2، ص 351-352؛ شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 53.
6- نهج البلاغه ( ترجمه شهیدی)، خطبه 3.
7- مفید، محمد بن محمد بن نعمانف الجمل و النضرة لسید العترة حرب البصرة، ص 94.
8- نهایة الارب... ج20، ص 12- 13.
9- ابن اعثم کوفی، محمد بن علی، الفتوح، ج 2، ص 243- 244؛ الجمل ... ، ص 128.
10- الجمل..، ص 166.
11- الامامة و السیاسه، ص 52.
12- البدء و التاریخ، ج 2، ص 221.
13- نهایة الارب... ، ج 20، ص 23.
14- الجمل ...، ص 236- 238.
15- همان، ص 242- 257، شیخ مفید به اقوال دیگر در این زمینه نیز اشاره کرده است.
16- خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة ب خیاط، ص 138.
17- الجمل ....، ص 415.
18- همان، ص 422.
19- الاخبار الطوال، ص 152.
20- ر.ک: براقی، تاریخ الکوفه، ص 112؛ جعیط، هشام، کوفه پیدایش شهر اسلامی، ص 79-84.
21- ر.ک: بیانی، شیرین(اسلامی ندوشن)، تیسفون و بغداد در گذر تاریخ، ص 48-76.
22- برای مطالعه بیشتر ر. ک) مرتضی عاملی، جعفر، در اسارت و بحوث فی التاریخ الاسلام، ج 1، ص 93-103.
23- وقعة صفین، ص 28.
24- همان، ص 60.
25- نخیله، همچون پادگانی در اطراف کوفه بود که هنگام جنگ، سپاهیان در آسن جمع می شدند.
26- همان، ص 157؛ الاخبار الطوال، ص 167.
27- همان، ص 167.
28- همان، ص 202.
29- همان، ص 528-532.
30- وقعة صفین، ص 517-518؛ تاریخ الطبری، ج 4، ص 53.
31- أنساب الأشراف، ج 3، ص 112.
32- این گروه را از آن جهت که به حروراء رفتند، حروریه نیز می گویند.
33- ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 202.
34- تاریخ خلیفة بن خیاط، ص 143.
35- ر.ک: همان ص 149؛ تاریخ الطبری، ج 4، ص 62- 66.
36- ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج 1، ص 24-29؛ تاریخ الطبری، ج 4، ص 67.
37- ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 25، 27 و 118.
38- ر.ک: همان، ج 2، ص 416- 663؛ تاریخ خلیفة بن خیاط، ص 150؛ أنساب الأشراف، ج 3، ص 197- 293.
39- تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 183.
40- همان، ص 71.
41- جعفری ، سید حسین محمد، تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه محمد تقی آیت اللهی، ص 115-117.
42- تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 77.
43- تشیع در مسیر تاریخ، ص 120.
44- وقعه صفین، ص 95.
45- تشیع در مسیر تاریخ، ص 120.
46- ر.ک: الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 202.
47- ر.ک: قادری، حاتم، اندیشه های سیاسی در اسلام و ایران، ص 46.
48- ر.ک: البدء و التاریخ، ج 2، ص 176-177.
49- تشیع در مسیر تاریخ، ص 120.
50- جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، ص 54.
51- برای مطالعه بیشتر درباره عبدالله بن سبأ ر.ک: عسکری، سید مرتضی، عبدالله بن سبأ، ترجمه احمد فهری و دیگران.
52- برای مطالعه بیشتر ر.ک: اسفندیاری، اسکندر، پژوهشی درباره طوایف غلاة تا پایان غیبت صغری.
53- وی پسر بشیر بن سعد خزرجی است که در سقیفه بنی ساعده در رقابت و مخالفت با سعد بن عبادة در بیعت یا ابوبکر پیشگام شد.
54- مشکور، محمد جواد، تاریخ شیعه و فرقه های آن در اسلام، ص 24-25.
55- البدء و التاریخ، ج 2، ص 220.
56- تاریخ الطبری، ج 3، ص 452.
57- تشیع در مسیر تاریخ، ص 119.
58- تاریخ تشیع در ایرانف ص 42-43.
59- برای مطالعه بیشتر، ر.ک: مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ترجمه محسن مؤیدی، ص 49-69.
60- شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 8-10.
61- الجمل..، ص 94-97.

منبع:تاریخ تشیع (1)

سه شنبه 3 خرداد 1390  1:44 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها