اکنون به مطالعه سیر کلی تاریخ تشیع در زمان امامت امام حسین (ع) طی دو دوره می پردازیم. اول از آغاز امامت امام حسین (ع) تا مرگ معاویه، دوم از حکومت یزید تا حادثه عاشورا.
دوره اول
دوره اول، یعنی زمان حکومت معاویه را، می توان به عنوان عصر استبداد مطلق اموی نام نهاد. در این دوره، شیعیان و رهبری آنان در شرایط بسیار دشواری قرار داشتند، به گونه ای که مجال هرگونه تحرک و جنبشی از آنان گرفته شده بود. معاویه که از پیش کینه علی (ع) را در دل داشت، به سبب ضربه هایی که در صفین از آن حضرت و پیروانش خورده بود، به خون شیعیان تشنه بود و اکنون پس از کسب قدرت، به تعقیب آنان می پرداخت و با کوچک ترین بهانه ای آنان را می کشت. معاویه سرسختی شیعیانی چون قیس را به خاطر داشت که حتی پس از صلح امام حسن (ع)، نیز حاضر نمی شد با معاویه بیعت کند و خطاب به او گفته بود که دوست داشته است تا سر از تن او جدا سازد. (1)
الف ) سرکوب و کشتار شیعیان
دردوره معاویه و عصر امامت امام حسین (ع)، شخصیتهای برجسته ای از شیعیان به شهادت رسیدند که نمونه بارز آنان، حجر بن عدی و یاران اویند. حجر از شیعیان برجسته امام علی (ع) بود. او در جنگ صفین فرماندهی کِندیان را برعهده داشت. (3) وی پس از شهادت امام علی (ع)، به جمع یاران باوفای امام حسن (ع) و امام حسین (ع) پیوست. حجر در مقابل تبلیغات دولت اموی بر ضد علی (ع) و اهانت و بدگویی از آن حضرت تاب تحمل نداشت. از همین رو، بارها بر مغیرة بن شعبه حاکم کوفه که در مجلس خود علی (ع) را سب می کرد، می خروشید و اعتراض می نمود. سرانجام در دوره حکومت زیاد و بصره، و در آن هنگام که زیاد خود در بصره به سر می برد و عمرو بن حریث را در کوفه به جای خود نهاده بود؛ حجر در مقابل سخنان تند عمرو ایستادگی نمود و به وی سنگریزه پرتاب کرد. عمرو، زیاد را از ماجرا باخبر ساخت و او خود به کوفه آمد و حجر و یارانش را دستگیر کرد و همراه شاهدانی روانه شام ساخت. به دستور معاویه آنان در مرج عذرا در اطراف دمشق متوقف شدند. از این جمع، تعدادی حاضر به اعلام بیزاری از علی (ع) گشتند و از مرگ رهایی یافتند، اما حجر و گروهی دیگر که از رفتار خود اظهار پشیمانی نکردند، به قتل رسیدند. اینان شریک بن شداد حضرمی، صیفی بن فسیل شیبانی، قبیصة بن ضبیعه عبسی، محرز بن شهاب سعدی منقری و کدام بن حیان عنزی بودند. عبدالرحمان بن حسان عنزی نیز نزد زیاد فرستاد شد و او وی را در قس الناطف زنده به گور کرد. (4)
افزون بر حجر و یارانش، شیعیان دیگری نیز چون رشید هجری، عمرو بن حمق خزاعی، اوفی بن حصن، جویرة بن مسهر عبدی، عبدالله بن یحیی حضرمی و دیگران در دوره معاویه و زیاد و فرزندش عبیدالله به شکل اسفباری کشته شدند. (5) کشته شدن رشید هجری بدین گونه بود که ابن زیاد به دلیل شیعه بودن، دست و پایش را برید و بدن او را بر شاخه درخت خرمایی در کوفه آویخت، اما وی از سخن گفتن درباره فضایل اهل بیت (ع) باز نایستاد تا اینکه زبانش را نیز بریدند. ابن زیاد چنین کاری را با میثم تمار نیز کرد و افزون بر این جنایات، به دستور او و با استفاده از لیف خرما، بر دهان میثم لجام زدند و سرانجام زبانش را نیز بریدند. (6) علاوه بر اینها زیاد در زمان حکومتش بر کوفه، مردم را در باب القصره کوفه جمع کرد و از آنها خواست که علی را لعن کنند و از او برائت بجویند و هر کس را که از این عمل پرهیز می کرد، به شمشیر می سپرد و خانه اش را خراب می نمود. (7)
ب) استراتژی رهبری تشیع
اقدامات خشن و سرکوبگرانه دولت اموی بر ضد شیعیان، ما را به این حقیقت رهبری می سازد که طی این سالها، موضع گیری و استراتژی رهبری تشیع دقیق و حساب شده بوده است.
امام حسین (ع) همانند برادرش امام حسن (ع) می کوشید تا حد امکان از درگیری و در افتادن با استبداد مطلق معاویه که نتیجه ای جز کشته شدن خود و شیعیانش در برنداشت بپرهیزد. آن حضرت به رغم احساسات تند برخی از شیعیان، همواره در دوره معاویه آنان را به خانه نشینی دعوت می کرد و خود نیز با وجود مخالفت سرسختانه با اقدامات امویان، از هرگونه درگیری عملی با آنان پرهیز می کرد. ایشان در نامه خود به معاویه، اگر چه گفته بود که ای معاویه من فتنه ای بالاتر از فرمانروایی تو برای جامعه اسلامی سراغ ندارم و بزرگ ترین اندیشه من آن است که با تو بستیزم (8) ولی در همان نامه نیز آورده بود که من هرگز قصد نبرد با تو را نداشته و پرچم ناسازگاری با تو را برنیفراشته ام و این نوشته تنها به منظور اتمام حجت است و بس . (9)
در پاسخ این سؤال که چرا به رغم اقدامات ناشایست معاویه، چنین موضعی از سوی امام حسین (ع) اتخاذ شده بود، می توان به دو علت زیر اشاره کرد:
1. وجود حکومت پایدار و قدرتمند معاویه، عامل اصلی مؤثر در این موضع گیری به شمار می رود؛ زیرا اگر معاویه پیش از این توانسته بود در مقابل حکومت امام علی (ع) ایستادگی کند و پس از آن نیز، سپاه امام حسن (ع) را به شکست وادارد، اکنون که سالها از حکومت مطلق او می گذشت و ثروت کلان و تبلیغات گسترده ای به کار گرفته بود، از چنان قدرتی برخوردار بود که زمینه و امکان هر گونه اعتراضی را منتفی می ساخت.
2. امکان جمع آوری دوباره نیرو و تجدید سازمان لشکر همانند امام علی (ع) برای امام حسین (ع) وجود نداشت و چون شرایط به مراتب سخت تر از پیش شده بود، امکان انجام هر قیامی ناممکن می نمود.
در واقع می توان گفت که همان شرایطی که امام حسن (ع) را به پذیرش صلح تحمیلی با معاویه وادار ساخت، اکنون نیز پابرجا بود و عامل اصلی اتخاذ استراتژی عدم درگیری گسترده توسط امام حسین (ع) به شمار می آمد.
در این سالهای سخت، ارتباط شیعیان با یکدیگر و با امام حسین (ع) به صورت پنهانی و مخفیانه صورت می گرفت و آنها می کوشیدند دور از چشم جاسوسانه معاویه، با هم مرتبط باشند. با این وجود، رفت و آمدهای پنهان شیعیان کوفه به مدینه، حساسیتهایی را برمی انگیخت. برای نمونه، مروان در یکی از نامه های خود به معاویه نوشت: عمرو بن عثمان گزارش می دهد که مردانی از اهل عراق و برجستگان حجاز با حسین بن علی رفت و آمد دارند و ما از قیام او در امان نیستیم. (10) معاویه به او نوشت تا زمانی که او با تو کاری ندارد، برایش مزاحمتی فراهم نکن، اما همواره در کمین او باش. (11) پس از آن، معاویه نامه ای به امام حسین (ع) نوشت و آن حضرت را از اقدامات تحریک آمیز برحذر داشت. امام حسین (ع) هم در پاسخ، آن گزارشها را دروغ و ساختگی خواند. (12)
دورهى دوم
الف) گشایش وخیزش
دوره دوم تاریخ شیعه در عصر امامت امام حسین (ع) با مرگ معاویه آغاز می شود. مرگ پسر ابوسفیان، نوید گشایشی را برای شیعیان به همراه داشت. اگر معاویه به هنگام حکومت خویش، با شنیدن خبر شهادت امام حسن (ع) تکبیر گفت و شادی کرد، (13) برای شیعیان تحت ستم او هم، خبر مرگ وی بسیار مسرت بخش و شادی آفرین بود. مرگ معاویه همچنین به منزله لغو قرارداد صلح با امام حسن (ع) به شمار می رفت و امام حسین (ع) که چه بسا خود را هنوز به آن قرارداد متعهد می دید، اکنون از آن محدودیت رهایی می یافت. امام حسین (ع) خود درگذشته و عصر حیات معاویه به شیعیانش که طالب درگیری بودند، وعده داده بود که در صورت فرا رسیدن مرگ حاکم مستبد اموی، در روش خود خواهد اندیشید. (14)
خبر مرگ معاویه می توانست مخالفان دولت اموی را به جنبش وادارد، هم چنانکه سردمداران دولت اموی نیز بر این مطلب آگاهی کامل داشتند. بر همین اساس، یزید کوشید تا قبل از انتشار خبر مرگ معاویه، مخالفان خود را به بیعت وادار سازد.
بر اساس نقل منابع، زمانی که خبر مرگ معاویه به کوفه رسید، شیعیان شاد شدند و به حرکت درآمدند. آنان در خانه سلیمان بن صرد خزاعی جمع شدند و خبر هلاکت معاویه را به گوش همگان رساندند و به امام حسین (ع) نامه نوشتند و آمادگی خود را برای قیام اعلام کردند. (15) به دنبال این تجمع، گردهمایی های دیگری نیز در کوفه به وقوع پیوست و تحرکی قوی در بین شیعیان آغاز شد. خبر عدم بیعت امام حسین (ع) با یزید و آمدن آن حضرت به مکه، پرشور و حرارت این جنبش افزود . این خیزش، در قالب همین تجمعات و نامه نگاری ها و همراهی اولیه با مسلم در کوفه و بیعت با او ادامه یافت.
ب) سرکوبی شدید
متأسفانه این دورهى نوید بخش که بعد از حدود بیست سال فراهم آمده بود، به زودی به پایان رسید. دستگیری و کشته شدن مسلم در کوفه و سپس محاصره و قتل عام امام حسین (ع) و یارانش در کربلا، نقطه پایانی این دوره گشایش کوتاه بود. دولت اموی دوباره کینه و عداوت کهنه خود را با بنی هاشم و شیعیان به نمایش گذاشت و این بار در شکلی خشن تر و فجیع تر به مقابله با آنان برخاست. نه تنها امام حسین (ع) و شیعیان همراهش قتل عام شدند، بلکه بر بدن آنها اسب دوانیده شد و سرهایشان بر بالای نیزه رفت و زنان و فرزندانشان اسیر شدند و شهر به شهر به گردش و نمایش درآمدند. حادثه عاشورا برای تشیع بسیار غمناک و اندوهبار بود و می توان آن را بزرگ ترین تراژدی تاریخ تشیع و بلکه تاریخ اسلام به شمار آورد. دولت اموی از این کشتار سرمست شد و یزید در حالی که با شادی بر سر بریده امام حسین (ع) چوب می زد، این اشعار را می خواند:
ای کاش پدرانم که در بدر ناله های شمشیر را شنیدند، زنده بودند و شادی می کردند و می گفتند ای یزید! دست تو بی درد باد. به قدری بزرگان آنها را کشتیم تا آنکه با کشته شدگان در بدر مساوی گردید. (16)
ج) عاشورا و تشیع
اگرچه حادثه عاشورا برای شیعیان بسیار اندوه بار بود و برای همیشه اشک را در دیدگان آنها جاری ساخت، اما خود نقطه عطفی در تاریخ تشیع به شمار می آمد. یزید بیهوده می پنداشت که با کشتن امام حسین (ع) و شیعیان او می تواند این حرمت را سرکوب سازد. حادثه عاشورا در تکوین تشیع بیشترین سهم را ایفا کرد. تأثیر فراوانی این حادثه بر تاریخ تشیع به حدی بوده است که کسانی به نادرست عاشورا را منشأ پیدایش تشیع دانسته اند:
دانشمندی نظیر فیلیپ حتی درباره تراژدی کربلا می گوید که تشیع در روز دهم محرم تولد یافت. اما مطالعه دقیق مآخذ مختلف و مذاهب گوناگون اسلامی این نظر را مردود می شمارد و این حقیقت را تأکید می کند که آیین تشیع، از زمان شخص پیامبر وجود داشته است و شهادت حسین (ع) تنها مهر رسمیت بر تشیع نهاد. این تراژدی نقش بسیار عظیم و محکمی را در تحکیم هویت تشیع و نه در خلق آن ایفا نمود. تقدیر این بود که سرنوشت حسین (ع) مهم ترین عامل در تبلیغ و سرعت نسبتا سریع تشیع داشته باشد. بدون شک تراژدی کربلا، عامل اشتیاق و علاقه شدید و احساسات عمیق را به تشیع افزود. این شهادت، دوره ای نو را برای ظهور و بروز نهضت تشیع به وجود آورد. (17)
هم چنانکه دیگر قیامهای شیعی همچون قیام توابین، مختار، زید بن علی و یحیی بن زید، همگی از حادثه عاشورا متأثر بودند و از آن الهام می گرفتند. تاریخ تشیع با شهادت امام حسین (ع) وارد مرحله دیگری شد که در فصلهای بعدی مورد بررسی قرار می گیرد.
خلاصه
بررسی تاریخ تشیع در عصر امامت امام حسین (ع) با عواملی چون رهبری و امامت آن حضرت، تحولات خلافت اموی و عملکرد جامعه شیعه پیوند دارد. تاریخ تشیع در دوره مذکور را می توان به دو بخش از شهادت امام حسن (ع) تا مرگ معاویه، و از مرگ معاویه تا حادثه عاشورا تقسیم کرد. استراتژی امام حسین (ع) در رهبری شیعیان و مقابله با انحرافهای خلافت، با آنچه برادرش پیش از او به انجام رساند، مطابقت کامل داشت. این هماهنگی که روایات تاریخی چندی آن را به اثبات می رسانند، ریشه در شرایط یکسان سیاسی - اجتماعی ای داشت که مواضع هماهنگی را می طلبید. عصر امامت امام حسین (ع) که قریب دوازده سال طول کشید، به جز چند ماه آخر، مصادف با حکومت معاویه بود. معاویه با استبداد مطلقه ای که توسط عمالش اعمال می کرد، نه تنها تمام روزنه ها را بر شیعیان بسته بود، بلکه همواره به تعقیب و کشتار آنان نیز می پرداخت. با وجود این، امام حسین (ع) کوشید تا با نامه نگاری و نیز راه اندازی تجمعات و غیره، امر به معروف و نهی از منکر نماید، هر چند او به قیامی دست نزد. مرگ معاویه، نوید گشایشی برای شیعیان بود و آنان را به حرکت واداشت. متأسفانه عمر این گشایش کوتاه بود و با خشونت شدید یزید به ویژه علیه امام حسین (ع) و یارانش پایان یافت، امام حادثه عاشورا به رغم اندوهبار بودنش، دستاوردهای مهمی را برای تشیع به همراه آورد.
پي نوشتها :
1- ر.ک: همان، ص 183.
2- تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 216.
3- تاریخ خلیفة بن خیاط، ص 146.
4- همان، ص 160؛ تاریخ الطبری، ج 4، ص 207.
5- ر.ک: هاشم معروف الحسنی، جنبش های شیعی در تاریخ اسلام، ترجمه سید محمد صادق عارف، ص 340-354.
6- شیعه در تاریخ، ص 184.
7- مروج الذهب...، ج 3؛ المنتظم، ج 5، ص 623.
8- الامامة و السیاسة، ص 179-182؛ اختیار معرفة الرجال، ج 1، 250 -259.
9- همان.
10- الامامة و السیاسة، ص 154-157.
11- همان.
12- همان.
13- مروج الذهب....، ج 3، ص 8.
14- «فلن یحدث الله به حدثا و انا حی کتبت الیکم برأیی» این روایت هر چند در چاپهای مختلف به همین شکل آمده، اما به نظر می رسد صورت درست آن «فان یحدث » بوده است. (ر.ک: الاخبار الطوال، ص 223).
15- الارشاد....، ج 2، ص 42.
16- ر.ک: الملهوف...، ص 214.
17- تشیع در مسیر تاریخ، ص 189.
منبع: برگرفته از تاریخ تشیع (1)