0

تاثیر نهضت امام حسين عليه السلام در تشيع ايرانيان

 
amuzesh2005
amuzesh2005
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 6524
محل سکونت : آذربایجانشرقی

تاثیر نهضت امام حسين عليه السلام در تشيع ايرانيان

در سير تدريجي گسترش تشيع در ايران، و ساير ممالک در نيمه ي دوم قرن اول هجري، به مرحله ي ديگري مي رسيم، که اين مرحله، نشأت گرفته از نهضت عظيم امام حسين عليه السلام و پيامدهاي آن است.
نهضت عظيم امام حسين عليه السلام ، برخاسته از متن اسلام محمد صل الله عليه و آله و علي عليه السلام بر ضد ستمگران اموي به سرکردگي يزيد بن معاويه بود، اين نهضت توانست مسلمانان مظلوم، از جمله موالي محروم ايران را به سوي خاندان رسالت، سوق دهد، خون پاک و جوشان شهداي کربلا، قيامهايي به وجود آورد، که ايرانيان در اکثر اين قيامها، از جمله قيام مختار، شرکت فعال داشته اند، پيام خونبار حسين عليه السلام ، گسترش تشيع را توان و سرعت بخشيد، و احساسات پاک انسانهاي آزادانديش را - که در ايران از اين گونه افراد، بسيار بودند- به جوش آورد، و جوانمردان با انصاف را بر ضد بني اميه که دشمن قسم خورده ي شيعه بودند، برانگيخت و خط سرخ تشيع را در پيشاني پديده هاي عصر، ترسيم نمود.
علامه سيد محسن امين در اين مورد مي گويد:
«هنگامي که حسين عليه السلام کشته شد، اکثريت مسلمانان اين حادثه را فاجعه ي بسيار بزرگ شمردند، حتي بعضي از اموي ها تکان خوردند و برتري خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله را دريافتند، و از ظلمي که بر آنها شده متأثر شدند، و احساس کردند که در حمايت از آل محمد صلي الله عليه و آله تقصير و کوتاهي نموده اند، اين حادثه باعث شد که بسياري از بني اميه از دستگاه اموي جدا شدند، و به بني هاشم و علويان گرايش يافتند، شيعيان خاندان نبوت، زياد شدند، به علاوه جريان تلخ حره ( که يزيد در سال 63 هجري در مدينه به وجود آورد) و جريان توابين و حادثه ي نهر خازر، و ... موجب روي گرداني بسياري از مردم از بني اميه شد... و بر جمعيت شيعه در ميان تابعا و طبقات بعد از تابعان، مي افزود... اين افزايش و گرايش [به تشيع] همچنان تا آخر حکومت بني اميه در شهرهاي ايران، مخصوصا در قم ادامه داشت و اکثر شيعيان در کوفه و خراسان بودند...»(1)
تنفر و دوري مردم از بني اميه به جايي رسيد که پس از آنکه يزيد در سال 64 هجري از دنيا رفت، پسرش معاويه ي اصغر، به جاي او بر تخت خلافت نشست، و مدت چهل روز در شام حکومت کرد، سپس بر بالاي منبر رفت، و خطبه خواند و کردار زشت پدران خود را به باد انتقاد گرفت، پدر و جدش را لعنت کرد، واز اعمال آنها، اظهار بيزاري کرده و گريه ي شديد نمود و در حضور مردم از خلافت استعفا داد، و به اين ترتيب بني اميه را خائن خواند و به علي عليه السلام آل علي عليه السلام گرايش پيدا کرد.
او پس از 25 روز يا 40 روز از دنيا رفت، و به گفته ي بعضي او را مسموم کردند.
عجيب اينکه بني اميه، معلم معاويه ي اصغر بنام عمر بن مقصوص را دستگير کردند، و به او گفتند: اين تو بودي که عشق علي عليه السلام و بغض بني اميه را به معاويه ي اصغر آموزش داده اي، او گفت: «چنين نيست، بلکه معاويه ي اصغر، فطرتا تمايل به علي عليه السلام داشت.»
اين سخن را از عمر بن مقصوص نپذيرفتند، و او را زنده به گور ساختند.(2)
عمر بن عبدالعزيز، هشتمين خليفه ي بني اميه، نيز به جريان شيعي اعتقاد پيدا کرد، و احساسات پاک مردم به ضد آن بي رحمان وحشي آنچنا ن برانگيخته شد که يکباره مردم، به خصوص ايرانيان، از آنها دل کندند، و خاندان رسالت جذب شدند.(3)
خطبه هاي امام سجاد عليه السلام و حضرت زينب(س) ، بعد ازشهادت امام حسين عليه السلام در کوفه و شام، ماهيت فاسد حکومت اموي را فاش ساخت، و بذر ضديت با دستگاه يزيد و در دلها پاشيده شد، مردم شام اعتراض کردند و حتي در درون کاخ يزيد، توسط هند، همسر او، بر ضد او صدا بلند شد... (4)
 

نگاهي به قيام «مختار» و نقش ايرانيان در اين قيام

مختار ، فرزند ابو عبيده ي ثقفي (از سرداران عرب) است، پدر او در جنگ قادسيه از سران لشکر اسلام بود ، و به شهادت رسيد .
مختار همواره دشمني خود را با امويان ، اضهار مي داشت و در ماجراي کربلا ، در زندان دشمنان به سر مي برد . (5)
دشمنان و شايعه سازان و مزدوران بني اميه، براي خنثي سازي علل قيام مختار، تهمتهاي بسيار به او زدند، گاهي گفتند: او ادعاي پيامبري مي کند، زماني او را پيرو مذهب کيساني خواندند و گاهي شايع کردند که امامان اهلبيت عليهم السلام به قيام او راضي نبودند، بلکه او را از قيام نهي کردند و ...
ولي حقيقت اين است که در درگيريها و جنگها، مردان خدا مورد اتهامات بسيار قرار مي گيرند، و چنين اتهاماتي اعتبار ندارد، و مختار اميري شجاع، و مسلماني شيعه ي اعتقادي بود، و به خونخواهي از خون شهداي کربلا برخاست، و در اين راه، ثابت و استوار ماند تا به شهادت رسيد.
او روز چهاردهم ربيع الاول سال 66 هجري قيام و شورش خود را در کوفه، آغاز کرد، عبدالله بن مطيع را که از طرف عبدالله بن زبير، فرماندار کوفه بود، برانداخت و کوفه و سپس اطراف آن را به تصرف خود درآورد، حکومت او يک سال و نيم طول کشيد، و سرانجام در14 رمضان 67 ه.ق در جبهه ي جنگ با سپاه مصعب بن زبير، به شهادت رسيد، و قبرش در کنار مرقد حضرت مسلم عليه السلام در کوفه قرار دارد .
آنچه در اينجا مورد نظر است، شرکت فعال ايرانيان، در قيام مختار و شهادت بسياري از آنها است، که به طور خلاصه ذکر مي شود:
کوفه نزديک مدائن و شهرهاي ايران قديم بود، سپس پايتخت امام علي عليه السلام شد، از اين رو ، ايرانيان بسيار، در آن ساکن بودند، و رفت و آمد مي کردند و به عنوان «موالي و حمراء» خوانده مي شدند.
در ماجراي کربلا، اشراف کوفه که از اعراب بودند، جزء سپاه دشمن به شمار مي آمدند(6) و به جنگ با امام حسين عليه السلام پرداختند، اما موالي (ايرانيان) از اشراف کوفه، حمايت ننمودند، چرا که رابطه ي معنوي خاصي با علي عليه السلام و آل علي عليه السلام داشتند، و طبعا در ماجراي کربلا، به کنار گذاشته شده بودند، و در يک موقعيتي بودند که نتوانستند از امام حسين عليه السلام ياري نمايند، ولي هرگز متهم به قتل حسين عليه السلام نبودند.
ولي زمينه و آمادگي آن را داشتند که فرصتي به دست آيد، ولي حال که از ياري امام حسين عليه السلام محروم شده اند، بتوانند بر ضد دشمنان او بجنگند، و خونخواران يزيدي را که فاجعه ي غمبار کربلا را به وجود آوردند، نابود کنند.
قيام مختار، اين فرصت را به آنها داد، مختار نيز دريافتند بود که موالي و ايرانيان، ياران دلاور و نيکي براي قيام خود خواهند بود، بر همين اساس به آنها گفت:
«شما از من هستيد و من از شما هستم» و اين آيه را خواند:
انا من المجرمين منتقمون؛ ما از مجرمان، انتقام مي گيريم.
(سجده /22) (7)
وقتي که اشراف کوفه، با عبدالرحمن بن مخنف، براي پيکار با مختار، مشورت کردند، عبدالرحمن به آنها گفت:
«اين را بدانيد که موالي و ايرانيان مسلمان، در کنار مختار هستند، آنها شجاعت عربي و کينه ي عجمي دارند.»(8)
 

مختار، موالي و ايرانيان را به قيام دعوت کرد، آنها براي وصول به سه هدف، به قيام مختار پيوستند:

1- نابودي حکومتهاي ستمگر اموي و زبيري .
2- مطالبه ي خون حسين عليه السلام و حمايت از آل علي عليه السلام .
3- برقراري حکومت علويان .
تعداد موالي در سپاه مختار، بسيار بود، حتي بعضي تعداد آنها را چهل هزار نوشته اند که غالبا ايراني بوده اند.
مورخ معروف، دينوري مي نويسد:
«مختار به سراغ قبيله ي همدان (تيره اي از يمن) فرستاد، و ايرانيان را هم پيش خود جمع کرد، و به آنان گفت: مي بينيد که اين قوم (دشمنان) چه مي کنند؟ گفتند:آري.
گفت: اين کار را فقط براي اينکه شما را برايشان مقدم داشته ام، انجام مي دهند، شما آزاده و بزرگوار باشيد، و آنان را تشويق کرد، و همه را بيرون کوفه برد و شمرد و چل هزار مرد بودند.»(9)
و در جاي ديگر مي نويسد: «در سپاه مختار که به فرماندهي ابراهيم بن مالک اشتر، با سپاه ابن زياد مي جنگيدند، يک کلمه سخن عربي شنيده نمي شد، و همه فارسي سخن مي گفتند.»(10)
و در مورد ديگر مي نويسد: «اموال فراواني به عنوان کمک به قيام مختار، از عراق، جبل، اصفهان، ري ، آذربايجان و جزيره براي مختار مي رسيد و هيجده ماه بر اين منوال بود. مختار ايرانيان را به خود نزديک ساخت و براي ايشان و فرزندانشان مستمري ( حقوق ماهيانه) تعيين کرد.»(11)
تا اينکه مي نويسد:
«جل جند المختار حين الحرب مع الشام ابناء فرس؛ اکثر لشکر مختار را در جبهه ي جنگ با شاميان، ايرانيان تشکيل مي دادند.»(12)
و وقتي مصعب بن زبير در مورد چگونگي ياران مختار از محمد بن اشعث پرسيد، او در پاسخ گفت: «سوگند به خدا، آنها از ترک و ديلم (مردم شمال ايران) هستند.»(13)
قيام مختار سرانجام شکست خورد، اما در همين چند ماه حکومت (يک سال و نيم) حدود سه هزار نفر از متهمان به قتل حسين عليه السلام از جمله «عبيدالله بن زياد، عمر سعد و شمر» را کشتند.
 

شهادت بسياري از ايرانيان در قيام مختار

در اين قيام خونبار ايرانيان شهداي بسيار دادند و بسياري اسير شدند و با اينکه مصعب بن زبير به آنها امان داده بود، همه را قتل عام کرد تا آنجا که دينوري مي نويسد: «شش هزار تن از ياران مختار که دو هزار نفر آنها از عرب و چهار هزار نفرشان ايراني بودند، اسير شدند، مصعب گردن تمام آنها را زد.»(14)
به اين ترتيب مي بينيم تنها در اين حادثه، چهار هزار ايراني مظلومانه به شهادت رسيده اند.
ابن جرير طبري در تاريخ خودمي نويسد: «هشت هزار نفر از ياران مختار را اسير کردند که از اين افراد تنها هفتصد نفر عرب بودند. بقيه همه غير عرب و ايراني بودند. مصعب فرمان اعدام آنها را صادر کرد و اين فرمان اجرا شد. او خواست عرب ها را نکشد ولي در برابر اعتراض اطرافيان آنها را نيز کشت.»(15)
عجيب اينکه: تعصبات نژادي در اينجا نيز جلوه گر شد و موجب تحريک اعراب و جدايي آنها از مختار و در نتيجه شکست مختار گرديده است، چنانکه «يوليوس فلهوزن» خاورشناس آلماني مي نويسد: «موالي (غير عرب و ايرانيان) همان ياران مختار در قيامش بودند که شعار انتقام گيرندگان و مطالبان خون حسين عليه السلام را سر مي دادند و ظاهرا همين موضوع (حضور موالي در سپاه مختار) موجب کناره گيري عرب از مختار گرديد.»(16)
 

شرکت ايرانيان در قيامهاي ديگر

موالي و ايرانيان در اين عصر در قيام هاي ديگري که بر ضد امويان تشکيل مي شد نيز شکرت داشتند، مثلا در قيام عبدالرحمان بن محمد بن اشعث که بر ضد حجاج بن يوسف ثقفي (استاندار خونخوار عبدالملک) بود، شرکت نمودند.(17) مخصوصا وقتي که دانستند او با حسن مثني(فرزند امام حسن مجتبي عليه السلام ) بيعت کرده است، علاقه ي بيشتري به شرکت در قيام او نشان دادند.(18)
نتيجه اينکه: اين فرازهاي تاريخي بيانگر گسترش تشيع در قرن اول هجري است و اين مطلب را مي آموزد که ايرانيان در تحکيم حکومت «علي» و «آل علي» و گسترش تشيع نقش بسزايي در صحنه هاي عقيدتي، سياسي، اجتماعي و نظامي داشته اند.
 

پي نوشتها :

1.اعيان الشيعه، ج1، ص 25.
2. تتمه المنتهي، ص 48 و 49.
3. مقتل الحسين مقرم، ص 454.
4. همان.
5. بحار، ج45، ص 353 به بعد.
6. به اين ترتيب مردم کوفه به دو بخش تقسيم شدند: اشراف و موالي.
7. تاريخ کامل ابن اثير، ج4، ص 227.
8. همان ، ص 231.
9. اخبار الطوال، ص344.
10. همان، ص 294.
11. همان، ص 343 و344.
12. همان، ص 293.
13. همان.
14. همان، ص 253.
15. تاريخ طبري، ج3، ص 496 (چاپ بيروت).
16. الخوارج و الشيعه، ص 288.
17. عقد الفريد، ج3، ص 346.
18. تاريخ ايران بعد از اسلام، ص 360.

منبع: کتاب رابطه ي ايران با اسلام و تشيع
 

سه شنبه 3 خرداد 1390  1:38 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها