0

داستان های خانوادگی و جالب 3

 
aa1367
aa1367
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 325

داستان های خانوادگی,طنز و جالب 3

صغرا ، خانم فداکار

در پي درخواست وزير آموزش و پرورش براي جداسازي كتاب درسي دختران و پسران
داستان دهقان فداكار در كتاب درسي دختران به صغراي فداكار تبديل شد

داستان جديد:

صغرا ، خانم فداکار

صغرا خانم فداکار خیلی ناراحت شد اول خواست پیراهنش را در بیاورد به چوبدستی اش ببندد به و آتش بزند، بعد یادش آمد که لخت می شود و اگر چشم مسافران نامحرم به او بیفتد، خدا او را با چوبدستی اش در آتش جهنم می اندازد. بعد خواست چادرش را استفاده کند که یاد موهایش افتاد. سپس متوجه شد لازم نیست مثل مردها به هر بهانه ای لخت بشود، او زن است و خدا به او عقل داده لذا نفت فانوسش را ریخت روی چوبدستی اش و آن را آتش زد و چون دویدن برای زن بد است سلانه سلانه به طرف قطار رفت اما دیگر دیر شده بود و قطار با سنگ ها برخورد کرد و همه ی مسافران شهید شدند.

انا لله و انا الیه راجعون

سه شنبه 3 خرداد 1390  1:02 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها