0

شرایط اجتماعی عصر میلاد

 
amuzesh2005
amuzesh2005
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 6524
محل سکونت : آذربایجانشرقی

شرایط اجتماعی عصر میلاد

دوران 250 ساله امامت شیعی که با وفات پیامبر گرامی اسلام (ص) در سال 11ق. آغاز گردید و با شروع غیبت صغرا و قطع رابطه مستقیم امام معصوم(علیه السلام) با جامعه اسلامی در سال 260 ق. پایان پذیرفت، به مقاطع مختلف با ویژگی ها و خصوصیات متفاوت قابل تقسیم است.
در این میان دوران چهل ساله امامت امام هادی و امام عسکری علیهما السلام که از سال 220 ق. آغاز و تا سال 260 ق. امتداد می یابد، به لحاظ واقع شدن در آستانه دوران غیبت صغرا، جایگاه خاصی داشته و از ویژگی های متفاوتی برخوردار است.
یکی از ویژگی های این دوران شدت مراقبت و محدودیت های فراوانی است که از سوی حکّام جور نسبت به این دو امام بزرگوار اعمال می شد. اگرچه حاکمان ستم پیشه اموی و عباسی همواره بیش ترین سخت‌گیری ها را نسبت به امامان شیعه روا می داشتند و آنها را از هر جهت در تنگنا قرار می دادند، امّا در دوران امامت حضرت هادی و حضرت عسکری علیهما السلام این سختگیری ها شدت بیشتری گرفت و محدودیت های بیشتری برای این دو امام ارجمند در نظر گرفته شد تا آنجا که در سال 243 ق. به دستور متوکل عباسی، حضرت هادی (علیه السلام) به اجبار از مدینه به سامرا (عسکر) که در آن زمان مرکز خلافت بود، آورده شدند و تا زمان شهادت، یعنی سال 254 ق. در این شهر تحت نظر قرار داشتند.1
حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) نیز بیش از نیمی از ایام عمر شریف خود را در سامرا گذراندند و از سال 243 ق. که در سن یازده سالگی به همراه پدر به این شهر آمدند، تا سال 260 ق. که چشم از جهان فرو بستند، امکان خروج از این شهر را نیافتند.
امّا علت این همه سختگیری نسبت به این دو امام بزرگوار چه بود؟ و چرا دشمنان اهل بیت (علیه السلام) تا به این حد این پدر و پسر را در تنگنا قرار داده بودند؟
حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) خود در تحلیل علل و انگیزه های برخورد شدید حاکمان ستم پیشه با ائمه اهل بیت (علیه السلام) می فرماید: بنی امیه و بنی عباس به دو دلیل شمشیرهایشان را بر ضدّ ما افراشتند: نخست اینکه آنها می دانستند هیچ حقی در خلافت ندارند، و به همین دلیل همواره در هراس بودند که مبادا ما در پی به دست آوردن خلافت و برگرداندن آن به جایگاه اصلی اش برآییم ؛ و دوم اینکه، آنها بر اساس روایات متواتر این موضوع را می دانستند که پادشاهی گردنکشان و ستم پیشگان به دست قائم ما از بین خواهد رفت و تردیدی هم نداشتند که آنها از جمله گردنکشان و ستم پیشگان هستند، از همین رو برای کشتن خاندان رسول خدا(ص) و از بین بردن نسل او به تلاش وسیعی دست زدند، بدان امید که با این کارها بتوانند جلوی تولد قائم را بگیرند یا او را به قتل برسانند.
با این تدبیر حضرت عسکری(علیه السلام)، اگرچه تا مدت کوتاهی پس از وفات ایشان، شیعیان دچار حیرت شده و در میان آنها اختلاف به وجود آمد، امّا پس از آن، همه کسانی که در پیروی از اهل بیت (علیه السلام) اخلاص داشتند و در قلبشان مرض و نفاقی وجود نداشت، آخرین حجّت حق را شناختند و از طریق نواب خاص با ایشان ارتباط برقرار کردند.
امّا، خداوند از اینکه امر خود را بر یکی از آنها آشکار سازد پرهیز داشت و می خواست نور خودش را بر خلاف میل کافران به حد تمام برساند.2
با توجه به شرایط و موقعیتی که حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) در آن قرار داشت، روشن است که موضوع تعیین و انتخاب جانشین آن حضرت، یعنی آخرین امام از نسل پیامبر اکرم (ص) که بر اساس روایات تردید ناپذیر بنیاد ظلم و بیداد را برخواهد کند، از چه اهمیت و حساسیتی برخوردار است.
اگر دشمنان اهل بیت (علیه السلام) کوچک ترین ردّ پایی از فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) و جانشین ایشان به دست می آوردند، قطعاً در پی نابودی آن حضرت برمی‌آمدند و اجازه نمی دادند که سلسله امامت استمرار پیدا کند. بنابراین چاره ای جز مخفی نگه داشتن موضوع تولد آخرین حجّت حق نبود، و این پنهان کاری تا حدی بود که تا لحظه تولد ایشان نزدیک ترین خویشاوندان حضرت عسکری (علیه السلام) نیز هیچ اطلاعی از این موضوع نداشتند.3
پنهان کاری شدیدی که در موضوع تولد حضرت مهدی (علیه السلام) اعمال می شد اگرچه برای حفظ جان آن حضرت لازم بود، امّا از سویی دیگر ممکن بود که باعث سرگردانی و حیرت شیعیان پس از درگذشت امام حسن عسکری (علیه السلام) گردد، لذا امام یازدهم از همان لحظه تولد، یاران خاص خود را در جریان قرارداده و به آنها اطمینان دادند که در موضوع جانشینی ایشان هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد.
با این تدبیر حضرت عسکری (علیه السلام)، اگرچه تا مدت کوتاهی پس از وفات ایشان، شیعیان دچار حیرت شده و در میان آنها اختلاف به وجود آمد، امّا پس از آن، همه کسانی که در پیروی از اهل بیت (علیه السلام) اخلاص داشتند و در قلبشان مرض و نفاقی وجود نداشت، آخرین حجّت حق را شناختند و از طریق نواب خاص با ایشان ارتباط برقرار کردند.
با همه تفاصیلی که گذشت عده ای از مخالفان شیعه در پی این هستند که با طرح شبهاتی در اصل تولد امام عصر(علیه السلام) ایجاد تردید کنند و چنین القا نمایند که از نظر تاریخی نمی توان تولد آن حضرت را اثبات کرد. در حالی که اگر این به اصطلاح پژوهشگران تاریخی، خالی از هرگونه غرض سیاسی و تنها به انگیزه دستیابی به حقیقت به منابع و کتاب هایی که در سال های نزدیک به دوران غیبت صغرا تألیف شده اند، مراجعه می‌کردند؛ درمی یافتند که هیچ جای تردیدی در موضوع تولد امام دوازدهم وجود ندارد.

چنان که شیخ مفید (336 ـ 413 ق.) در این باره می گوید:

روایاتی که در اثبات [امامت] فرزند حسن [عسکری] (علیه السلام) وارد شده اند به گونه ای هستند که با آنها راه هرگونه عذر و بهانه بسته می شود.4

پی نوشتها :

1. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 501، ح 7؛ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 309 - 312. شایان ذکر است که برخی از اهل تحقیق سال 234 ق. را به عنوان سال ورود حضرت هادی (علیه السلام) به سامرا ذکر کرده اند. ر.ک: صدر، سید محمد، تاریخ الغیبه الصغری، ص107 - 108.
2. حر عاملی، محمد بن حسن، إثبات الهداه، ج 3، ص 570، ح 685.
3. ر.ک: مفید، همان، ص 336.
4. همان، ص 346 - 345. کلینی، همان، ص 533، ح 12.

 دوران 250 ساله امامت شیعی که با وفات پیامبر گرامی اسلام (ص) در سال 11ق. آغاز گردید و با شروع غیبت صغرا و قطع رابطه مستقیم امام معصوم(علیه السلام) با جامعه اسلامی در سال 260 ق. پایان پذیرفت، به مقاطع مختلف با ویژگی ها و خصوصیات متفاوت قابل تقسیم است.
در این میان دوران چهل ساله امامت امام هادی و امام عسکری علیهما السلام که از سال 220 ق. آغاز و تا سال 260 ق. امتداد می یابد، به لحاظ واقع شدن در آستانه دوران غیبت صغرا، جایگاه خاصی داشته و از ویژگی های متفاوتی برخوردار است.
یکی از ویژگی های این دوران شدت مراقبت و محدودیت های فراوانی است که از سوی حکّام جور نسبت به این دو امام بزرگوار اعمال می شد. اگرچه حاکمان ستم پیشه اموی و عباسی همواره بیش ترین سخت‌گیری ها را نسبت به امامان شیعه روا می داشتند و آنها را از هر جهت در تنگنا قرار می دادند، امّا در دوران امامت حضرت هادی و حضرت عسکری علیهما السلام این سختگیری ها شدت بیشتری گرفت و محدودیت های بیشتری برای این دو امام ارجمند در نظر گرفته شد تا آنجا که در سال 243 ق. به دستور متوکل عباسی، حضرت هادی (علیه السلام) به اجبار از مدینه به سامرا (عسکر) که در آن زمان مرکز خلافت بود، آورده شدند و تا زمان شهادت، یعنی سال 254 ق. در این شهر تحت نظر قرار داشتند.1
حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) نیز بیش از نیمی از ایام عمر شریف خود را در سامرا گذراندند و از سال 243 ق. که در سن یازده سالگی به همراه پدر به این شهر آمدند، تا سال 260 ق. که چشم از جهان فرو بستند، امکان خروج از این شهر را نیافتند.
امّا علت این همه سختگیری نسبت به این دو امام بزرگوار چه بود؟ و چرا دشمنان اهل بیت (علیه السلام) تا به این حد این پدر و پسر را در تنگنا قرار داده بودند؟
حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) خود در تحلیل علل و انگیزه های برخورد شدید حاکمان ستم پیشه با ائمه اهل بیت (علیه السلام) می فرماید: بنی امیه و بنی عباس به دو دلیل شمشیرهایشان را بر ضدّ ما افراشتند: نخست اینکه آنها می دانستند هیچ حقی در خلافت ندارند، و به همین دلیل همواره در هراس بودند که مبادا ما در پی به دست آوردن خلافت و برگرداندن آن به جایگاه اصلی اش برآییم ؛ و دوم اینکه، آنها بر اساس روایات متواتر این موضوع را می دانستند که پادشاهی گردنکشان و ستم پیشگان به دست قائم ما از بین خواهد رفت و تردیدی هم نداشتند که آنها از جمله گردنکشان و ستم پیشگان هستند، از همین رو برای کشتن خاندان رسول خدا(ص) و از بین بردن نسل او به تلاش وسیعی دست زدند، بدان امید که با این کارها بتوانند جلوی تولد قائم را بگیرند یا او را به قتل برسانند.
با این تدبیر حضرت عسکری(علیه السلام)، اگرچه تا مدت کوتاهی پس از وفات ایشان، شیعیان دچار حیرت شده و در میان آنها اختلاف به وجود آمد، امّا پس از آن، همه کسانی که در پیروی از اهل بیت (علیه السلام) اخلاص داشتند و در قلبشان مرض و نفاقی وجود نداشت، آخرین حجّت حق را شناختند و از طریق نواب خاص با ایشان ارتباط برقرار کردند.
امّا، خداوند از اینکه امر خود را بر یکی از آنها آشکار سازد پرهیز داشت و می خواست نور خودش را بر خلاف میل کافران به حد تمام برساند.2
با توجه به شرایط و موقعیتی که حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) در آن قرار داشت، روشن است که موضوع تعیین و انتخاب جانشین آن حضرت، یعنی آخرین امام از نسل پیامبر اکرم (ص) که بر اساس روایات تردید ناپذیر بنیاد ظلم و بیداد را برخواهد کند، از چه اهمیت و حساسیتی برخوردار است.
اگر دشمنان اهل بیت (علیه السلام) کوچک ترین ردّ پایی از فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) و جانشین ایشان به دست می آوردند، قطعاً در پی نابودی آن حضرت برمی‌آمدند و اجازه نمی دادند که سلسله امامت استمرار پیدا کند. بنابراین چاره ای جز مخفی نگه داشتن موضوع تولد آخرین حجّت حق نبود، و این پنهان کاری تا حدی بود که تا لحظه تولد ایشان نزدیک ترین خویشاوندان حضرت عسکری (علیه السلام) نیز هیچ اطلاعی از این موضوع نداشتند.3
پنهان کاری شدیدی که در موضوع تولد حضرت مهدی (علیه السلام) اعمال می شد اگرچه برای حفظ جان آن حضرت لازم بود، امّا از سویی دیگر ممکن بود که باعث سرگردانی و حیرت شیعیان پس از درگذشت امام حسن عسکری (علیه السلام) گردد، لذا امام یازدهم از همان لحظه تولد، یاران خاص خود را در جریان قرارداده و به آنها اطمینان دادند که در موضوع جانشینی ایشان هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد.
با این تدبیر حضرت عسکری (علیه السلام)، اگرچه تا مدت کوتاهی پس از وفات ایشان، شیعیان دچار حیرت شده و در میان آنها اختلاف به وجود آمد، امّا پس از آن، همه کسانی که در پیروی از اهل بیت (علیه السلام) اخلاص داشتند و در قلبشان مرض و نفاقی وجود نداشت، آخرین حجّت حق را شناختند و از طریق نواب خاص با ایشان ارتباط برقرار کردند.
با همه تفاصیلی که گذشت عده ای از مخالفان شیعه در پی این هستند که با طرح شبهاتی در اصل تولد امام عصر(علیه السلام) ایجاد تردید کنند و چنین القا نمایند که از نظر تاریخی نمی توان تولد آن حضرت را اثبات کرد. در حالی که اگر این به اصطلاح پژوهشگران تاریخی، خالی از هرگونه غرض سیاسی و تنها به انگیزه دستیابی به حقیقت به منابع و کتاب هایی که در سال های نزدیک به دوران غیبت صغرا تألیف شده اند، مراجعه می‌کردند؛ درمی یافتند که هیچ جای تردیدی در موضوع تولد امام دوازدهم وجود ندارد.
چنان که شیخ مفید (336 ـ 413 ق.) در این باره می گوید:

روایاتی که در اثبات [امامت] فرزند حسن [عسکری] (علیه السلام) وارد شده اند به گونه ای هستند که با آنها راه هرگونه عذر و بهانه بسته می شود.4
 

پی نوشتها :

1. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 501، ح 7؛ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 309 - 312. شایان ذکر است که برخی از اهل تحقیق سال 234 ق. را به عنوان سال ورود حضرت هادی (علیه السلام) به سامرا ذکر کرده اند. ر.ک: صدر، سید محمد، تاریخ الغیبه الصغری، ص107 - 108.
2. حر عاملی، محمد بن حسن، إثبات الهداه، ج 3، ص 570، ح 685.
3. ر.ک: مفید، همان، ص 336.
4. همان، ص 346 - 345. کلینی، همان، ص 533، ح 12.

دوشنبه 2 خرداد 1390  9:41 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها