چرا امام حسين در زمان معاويه قيام نکرد؟
در زمان معاويه، امام حسين (ع) هيچ گاه نمي توانست به طور علني به مبارزه و مقاومت عليه حکومت بناحق معاويه بپردازد. زيرا اگر امام حسين(ع) به صورت علني قيام کرده و حرفي مي زدند، ايشان را به شهادت مي رساندند و حداکثر نتيجه اش اين بود که عده اي از مردم، تا زمان اندکي براي شهادت ايشان اظهار تأسف و ناراحتي کرده و بعد از مدتي هم اين ماجرا را به دست فراموشي مي سپردند. بنابراين حضرت در زمان معاويه قيام نکردند چون شرايط به گونه اي نبود که ايشان بتواند رسالتش را با مظلوميت وشهادت خود در تاريخ ثبت کند تا جاودانه بماند و درتاريخ گم نشود.
تنها کاري که حضرت مي توانست در اين شرايط انجام دهد. اين بود که آرام آرام بستر جامعه را از لحاظ شرايط فرهنگي آماده سازد. از اين رو در گوشه و کنار افراد معدودي را که احتمال مي دادند سخن حضرت بر آن ها موثر باشد به صورت محرمانه و دور از چشم معاويه و مأمورانش جمع وبه راهنمايي آن ها مي پرداختند . به خصوص در ايام حج، که مسلمانان از سرزمين هاي مختلف گرد هم مي آمدند ، امام حسين (ع) نيز فرصت را غنيمت شمرد ودر مسجدالحرام ، مني يا عرفات با آن ها صحبت نموده وسفارش مي کردند که حرف مرا بشنويد، اما رازدار باشيد و سخن مرا افشا نکنيد. حرف من اين است که حکومت معاويه، حکومت اسلامي نيست ، بلکه اسلام حق است. من مي ترسم که اصل حق گم شود و مردم نتوانند حق و باطل را تشخيص دهند و ديگر راهي براي تشخيص حق از باطل وجود نداشته باشد. اي مردم به شهرها وقبايل تان بازگرديد وافرادي را بيابيد که کاملا از رازداري آن ها اطمينان داريد و سخنان مرا به آن ها منتقل کنيد. سيدالشهداء بيست سال خون دل خورد ونمي توانست به طور علني بگويد که اين حکومت ناحق است، مگر به افراد معدود، آن هم در خفا و به صورت سري.
پس از مرگ معاويه پسرش يزيد به مسند خلافت رسيد.يزيد آشکارا شراب مي خورد و فساد اخلاقي داشت و کسي به او اعتراض نمي کرد. در حالي که پيش تر به محض اين که ثابت مي شد کسي شرب خمر کرده او را تازيانه مي زدند. در اين زمان خليفه مسلمين هر روز شراب مي خورد.
در چنين وضعيتي اگر امام حسين (ع) تنها به اين نصيحت اکتفا مي کرد که اي مردم «گناه نکنيد و کسي که مشروب بخورد به جهنم خواهد رفت». اما کسي به گفته هاي او توجهي نمي کرد و در صورت اصرار امکان داشت او را ترور کنند. چنان که امام حسين (ع) را به دست همسرش مسموم کردند.
در چنين وضعيتي که نه شرايط جهاد و فعاليت نظامي وجود داشت و نه درس و موعظه اثرگذار بود، فقط يک راه براي حضرت باقي مانده بود و آن استفاده از جايگاه معنوي و آبروي خويش براي نجات اسلام بود. زيرا هنوز در بين مردم کساني بودند که امام حسين (ع) و امام حسن(ع) را بر دوش پيغمبر (ص) ديده و شاهد بودند که پيامبر چقدر به آن ها محبت داشتند ولب و دندان شان را بوسيده و به مردم درباره آن ها سفارش کرده مي فرمودند: هر کس اين دو را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس با آن ها دشمني ورزد با من دشمني کرده است.
از اين رو، مردم هنوز در اعماق وجود خود به خاندان پيامبر (ص) علاقمند بودند. اگر چه از ايشان اطاعت نمي کردند؛ ولي به طور فطري هنوز به اهل بيت (ع) محبت داشتند.اين محبوبيت تا حدي بود که حتي در کاخ يزيد، همسران و کنيزان او هنگامي که متوجه شدند اسراي کربلا از خاندان پيغمبر (ص) هستند، فرياد اعتراض آن ها بلند شد.
بنابراين سيدالشهداء با تدبير و بهره برداري از شرايط موجود، اين حرکت را به گونه اي تنظيم کرد که بتواند از قيام و شهادت خود بهره کامل ببرد.
از جمله شرايطي که براي بهره برداري حضرت فراهم شد، اين بود که مردم کوفه که سال ها پاي منبر حضرت علي (ع) نشسته بودند، هنگامي که متوجه شدند قرار است يزيد بر مسند خلافت آن بزرگوار تکيه زند، تصميم گرفتند که امام حسين (ع) را به کوفه دعوت کنند و او را به پذيرش حکومت وادارند.
اما امام حسين (ع) با اين که مردم کوفه را به خوبي شناخته بود و مي دانست که آن ها به عهد خود وفا نخواهند کرد، فرصت را مغتنم شمرد تا از اين موقعيت براي مبارزه شهادت طلبانه عليه دستگاه ظلم و کفر و فساد بهره بگيرد.
امام حسين (ع) به علت مسدود بودن راه هاي ديگر ، تنها مي توانست با فدا کردن آبرو، خون و اسارت خواهران و فرزندانش اسلام را زنده نگه دارد.
در نتيجه قيام امام حسين (ع) مردم متوجه شدند که بني اميه ،خليفه برحق رسول الله نيست.
ايشان به مردم فهماند که حاکم بايد معصوم باشد يا به اذن معصوم منصوب شده و طبق احکام خدا رفتار کند. در غير اين صورت حاکم با مردم ديگر فرقي ندارد.
برگرفته از کتاب آذرخش کربلا؛ آيت الله علامه محمد تقي مصباح يزدي
نويسنده:سمانه تميزي
منبع:ديدار آشنا 122