در ايران عصر ساساني شهرسازي از رونق خوبي برخوردار بود. اكثر پادشاهان اين سلسله نسبت به شهرسازي همت گماشتند و آثار شايستهاي را به ميراث كهن ايران افزودند. با اين وصف ، هنر ساسانيان از پارتهاي اشكاني متاثر است.
معماري عصر ساساني اگرچه ملهم از هنر پارتيان است، اما ساسانيان در زمينه هنر كندهكاري و آفرينش آثار تمدني و سنگنبشتهها حرفهاي زيادي براي گفتن دارند. نقوش برجسته ساساني غالبا پادشاه را ايستاده يا سوار بر اسب نشان ميدهد. اين موضوع را ميتوان در كاخها و بناهاي شهر بيشاپور( Bishapoor) ، نيوشاهپور، (Newshah poor) استخر و فيروزآباد ـ كه توسط اردشير پدر شاهپور در فارس بنا شد و در گفتاري ديگر به آن خواهيم پرداخت ـ مشاهده كرد.
شاهپور برخلاف پدرش اردشير كه فقط به لقب «پادشاه ايران» قناعت كرده بود، پس از فتح دوم و مطيع ساختن والريانوس، فرانام «پادشاه ايران و انيران ـ غيرايرانيان ـ» را براي خودش گزينش كرد و فيالواقع لياقت آن را هم داشت. شاهپور در آثاري كه از خود به جا گذاشته ، سنت اجدادش را زنده نگه داشته است. ميدانيم كه اردشير، پدر شاهپور و فرزند پاپك، موبدزاده بود و پاپك مقام هيربدان هيربد ـ روحاني برجسته ـ شهر پارس را به عهده داشت و خادم آتشكده بزرگ اين ناحيه از ايران محسوب ميشد. از اينرو شاهپور احداث آتشكده را در بيشاپور فراموش نكرد. براي اين كار معبدي بزرگ در كنار تالار مركزي كاخ بيشاپور بنا كرد و در كنار آن مجاري آبرو براي عبور جريان آب در اطراف معبد و كاخ تعبيه شد كه علاوه بر آب مصرفي براي خوراك و پاكيزگي خروجي فاضلاب هم در نظر گرفته شده بود. در تخت جمشيد هم اين مجرا از زير بنا عبور ميكند. اين ابتكارات در نوع خود شگفتآور است.
نقش شاهپور: شاخصترين تصويري كه از شاهپور سراغ داريم، نقش برجسته چيرگي او را بر والريانوس امپراتور روم نشان ميدهد. نصويري كه در نقش رستم و چند جاي ديگر نيز ماندگار شده است.
در كنار هر نقش كتيبهاي بزرگ قرار دارد كه پادشاه توضيح كاملي درباره شخصيت و عملكرد دوران پادشاهياش داده است. در اين نقش شگرف و منحصر به فرد، شاهپور با اشاره شاهانه امپراتور مغلوب را پناه ميدهد. اين تصوير كه گوي (حلقه اعطاي مناصب) در بالاي آن ديده ميشود و اسبي كه پاي راستش را بالا و در حال دويدن نگه داشته، به ما ميگويد كه پادشاه ميآيد. ريش انبوه و گيسوي بلند و داراي پيچ و تاب پادشاه بخوبي نمايان است.
در پشت او، نوارها و رشتههايي كه متعلق به لباس سلطنتي است، با چينهاي موازي مشاهده ميشود. شاهپور نيمتنه تنگي پوشيده و شلوارش از ناحيه ساق پا چين خوردگي دارد. گردنبند و گوشوارهاي دارد و در حالي كه با دست چپ قبضه شمشير را گرفته و دست راستش را به نشانه بخشش به سوي والريانوس كه در مقابل او زانو زده، دراز كرده، شق و رق روي زين مرصع و جواهرنشان اسب نشسته است.
والريانوس تاجي از برگ غار بر سر و عباي رومي روي دوش دارد و معلوم است كه با عجله به سوي شاهپور ميشتابد كه خود را به پاي او بيندازد. در كمال فروتني زانوي راستش را خم كرده و زانوي چپ را بر زمين تكيه داده و هر دو دست را به سوي شاه دراز كرده و امان ميخواهد. در كنار او شخصي ايستاده كه او نيز لباس رومي پوشيده و گمان ميرود «كوردياس» دشمن قيصر شكست خورده است.
اين نقش آنقدر زيبا و زنده است كه گويا ماجراي فتح را از زبان افرادي كه در نقش ديده ميشوند، بيان ميكند و يكي از بهترين مجاريهاي عصر ساساني به شمار ميرود. صورت يك ايراني كه سر و دست خود را به رسم احترام بلند كرده در پشت اسب پادشاه پيداست و در زير اين تصوير كتيبهاي به زبان پهلوي وجود دارد كه از بين رفته است.
2 نقش ديگر از اين دست در كوه شاهپور كنده شده كه در آن، نيكه (Nice)، الهه پيروزي روباني با نوارهاي مواج را به شاه فاتح ميدهد. شاهپور سوار است، والريانوس در زير پاي اسب افتاده و كوردياس پياده است. صفوفي از سواران و پيادهنظام ايراني كه ابزار جنگي و نوع سلاحهايشان هم قابل مشاهدهاند، در نقش بعلاوه چند تن از روميان كه قباي رومي پوشيدهاند، وجود دارند.
اين افراد يك فيل و اسب همراه خود ميآورند و فردي ديگر طشتي را روي سرش حمل ميكند.
2 صف ديگر هم بالاي اين قسمت، افرادي را نشان ميدهد كه پيراهن آنها تا زانو و شلوارشان تا مچ پا ميرسد. اين افراد چند طشت، تاج، يك كيسه شايد پر از پول و دوشير در بند را همراه خود نزد شاهپور ميبرند. ارابه جنگي والريانوس كه به 2 اسب بسته شده در آخر همه ديده ميشود. افرادي با موها و ريشهاي مجعد مانند پادشاه، پشت سر او ايستادهاند كه گويا شاهزادگان ساسانياند و سواراني كه در 4 صف با كلاههاي استوانهاي كه بالاي آن مدور است به حالت احترام قرار دارند. اين اسواران ايرانياند.
كاخ شاهپور، آتشكدهها، ستون نذورات: معماري ابتدايي دوران اردشير، توسط شاهپور متحول شد و شكل نوين به خود گرفت. اين معماري در قصر او متجلي شده است.
در قصر شاهپور 64 طاقچه گچبري با تزيينات زيبا از سنگهاي مرمر پوشيده شده، بعدها تصاوير پادشاهان ساساني، گياهان مقدس، مراسم جشن، قرباني و اعياد سالانه، نيايش، شكار حيوانات و ساير نقوش مورد علاقه، اين سلسله و باور غالب اجتماعي زمان بر زيبايي و جلاي آثار فرهنگي و تمدن كهن ايران اين عصر افزود. سطح كاخهاي ساساني بيشتر با موزاييك مزين و فرش شدهاند.
در مركز شهر بيشاپور، 2 ستون قرار دارد كه براي نذر و نياز و خريدها تعبيه شده و مطابق كتيبهاي كه در كنار آن حك شده به دستور شاهپور دو آتشكده نيز در مجاورت آنها ساختهاند. معماري قصر شاهپور از الگوي كاخهاي هخامنشي پيروي ميكند. در ساخت اين قصر از سنگهاي بزرگ صيقل داده شده و آجرهاي تزييني استفاده شده است. گنبدي مسقف داراي 4 ايوان كه در ضلع ديگر قصر ديده ميشود. كنار آتشكدههاي عصر ساساني برجي قرار دارد كه در آن آتش مقدس روشن بود به طوري كه اين آتش هيچگاه خاموش نميشد. هنر تنديسهگري و حجاري ساسانيان در دوران بهرام اول پيشرفت و ترقي به منتهاي خود رسيد. تصويري در بيشاپور، بهرام اول را در حال اعطاي منصب دولتي نشان ميدهد كه يكي از شگفتآورترين نقوش زنده بيشاپور را تداعي ميكند.
استودانها: از مجموع 2 استودان شناخته شده در دوره ساسانيان، يكي در بيشاپور قرار دارد كه ظاهر آن تزيين شده است. استودانها محل نگهداري استخوانهاي مردگان بود. مطابق تعاليم و آموزههاي زرتشت، مردگان را پس از فوت در اين مكان قرار ميدادند و پس از اين كه پرندگان و لاشخورها جسد را ميخوردند، استخوانهاي آن را در محل مخصوص دفن مينمودند. داخل يا روي ديوار استودانها نقوش برجسته عهد باستان، چه در دوران هخامنشي كه پادشاه را در حال كشتن هيولايي عجيب يا حيوان خطرناك كه معمولا شير است، نشان ميدهد و چه در نمادهاي دوران اشكانيان و ساسانيان كه اورمزد يا پادشاه را در حال شكستدادن و به زانو درآوردن دشمن يا رقيب نشان ميدهد، حاكي از چيرگي نور، خير و نيكي بر شر و بدي و تاريكي و پليدي است.