توحید افعالى
توحید افعالى |
شامل: مقدمه، توحید در خالقیت و ربوبیت، توحید در افاضه
وجود، نفى جبر و تفویض.
مقدمه
در مقاله گذشته توحید بمعناى نفى شریك در
وجوب وجود و نیز بمعناى نفى كثرت در درون ذات را بیان كردیم و ضمنا اشارهاى به نفى
مغایرت صفات با ذات الهى نمودیم و توضیح آن در بحث صفات الهى خواهد آمد اما شركى كه
در میان طوایف مختلف مشركین شایع بوده و هستشرك در خالقیت و بخصوص شرك در تدبیر
جهان است و مباحث گذشته براى ابطال آن كافى نیست زیرا ممكن است كسى با پذیرفتن
توحید به معناى گذشته معتقد شود كه واجب الوجود یگانه تنها یك یا چند مخلوق را
آفرید و دیگر نقشى در آفرینش سایر مخلوقات و تدبیر امور آنها ندارد و این امور
بوسیله كسانى انجام مىگیرد كه خودشان واجب الوجود نیستند اما در ایجاد و تدبیر
سایر پدیدهها مستقل هستند و نیازى به خداى متعال ندارند از این روى لازم است توحید
در خالقیت و ربوبیت بطور جداگانه مورد بحث قرار گیرد.
توحید در خالقیت و ربوبیت
فلاسفه پیشین براى اثبات توحید در خالقیت و نفى شریك براى خداى متعال در آفرینش
و اداره جهان به این صورت استدلال مىكردهاند كه آفرینش منحصر به آفرینش مستقیم و
بىواسطه نیست و خدایى كه نخستین مخلوق را مستقیما و بىواسطه مىآفریند افعال و
مخلوقات او را هم با وساطت وى مىآفریند و اگر صدها واسطه هم در كار باشد باز هم
همگى آنها مخلوق با واسطه خداى متعال بشمار مىروند و به تعبیر فلسفى علت علت هم
علت است و معلول معلول هم معلول و در واقع با اضافه كردن همین مقدمه به براهین
اثبات واجب الوجود معلولیت همه جهان را نسبت به وى اثبات مىكردهاند .
اما بر
اساس اصول حكمت متعالیه و مخصوصا با توجه به اصل تعلقى بودن وجود معلول و عدم
استقلال آن نسبت به علت هستىبخش این مطلب تبیین روشنتر و استوارترى یافت و حاصل آن
این است كه هر چند هر علتى نسبت به معلول خودش از نوعى استقلال نسبى برخوردار است
اما همگى علتها و معلولها نسبت به خداى متعال عین فقر و وابستگى و نیاز هستند و
هیچگونه استقلالى ندارند از این روى خالقیتحقیقى و استقلالى منحصر به خداى متعال
است و همه موجودات در همه شؤون خودشان و در همه احوال و ازمنه نیازمند به وى
مىباشند و محال است كه موجودى در یكى از شؤون هستیش بىنیاز از وى گردد و بتواند
مستقلا كارى را انجام دهد .
و این یكى از درخشانترین و ارزشمندترین دستاوردهاى
فلسفه اسلامى است كه به بركت اندیشه تابناك صدر المتالهین به جهان فلسفه ارائه
گردید .
همچنین فلاسفه براهین دیگرى را براى توحید در خالقیت و ربوبیت اقامه
كردهاند كه مبتنى بر مقدمات نظرى متعددى است و براى جلوگیرى از اطاله سخن از ذكر و
بررسى آنها صرف نظر مىشود و تنها به برهانى كه در قرآن كریم به آن اشاره شده (لو
كان فیهما آلهه الا الله لفسدتا) بسنده مىكنیم .
این برهان به چند صورت تقریر
شده است و ذیلا تقریرى را كه روشنتر و به مفاد آیه نزدیكتر بنظر مىرسد مىآوریم
این تقریر از دو مقدمه تشكیل مىشود:
1 وجود هر معلولى وابسته به علتخودش
مىباشد و به دیگر سخن هر معلولى وجود خودش را با همه شؤون و متعلقاتش از علت
هستىبخش خودش دریافت مىدارد و اگر احتیاج به شروط و معداتى هم داشته باشد
مىبایست وجود آنها هم مستند به علت هستىبخش خودش باشد بنا بر این اگر دو یا چند
علت هستىبخش در عرض هم فرض شوند معلول هر یك از آنها وابسته به علتخودش مىباشد و
هیچگونه وابستگى به علت دیگر یا معلولهاى آن نخواهد داشت و بدین ترتیب ارتباط و
وابستگى میان معلولهاى آنها بوجود نخواهد آمد .
2 نظام این جهان مشهود آسمانها
و زمین و پدیدههاى آنها نظام واحدى است كه در آن پدیدههاى همزمان و ناهمزمان با
یكدیگر ارتباط و وابستگى دارند اما ارتباط پدیدههاى همزمان همان تاثیر و تاثرات
على و معلولى گوناگون در میان آنها است كه موجب تغییرات و دگرگونیهایى در آنها
مىشود و به هیچ وجه قابل انكار نیست و اما ارتباط بین پدیدههاى گذشته و حال و
آینده به این صورت است كه پدیدههاى گذشته زمینه پیدایش پدیدههاى كنونى را فراهم
آوردهاند و پدیدههاى كنونى هم به نوبه خود زمینه پیدایش پدیدههاى آینده را فراهم
مىسازند و اگر روابط على و اعدادى از میان پدیدههاى جهان بر داشته شود جهانى باقى
نخواهد ماند و هیچ پدیده دیگرى هم بوجود نخواهد آمد چنانكه اگر ارتباط وجود انسان
با هوا و نور و آب و مواد غذائى بریده شود دیگر نمىتواند به وجود خود ادامه دهد و
زمینه پیدایش انسان دیگر یا پدیده دیگرى را فراهم سازد .
با ضمیمه كردن این دو
مقدمه نتیجه گرفته مىشود كه نظام این جهان كه شامل مجموعه پدیدههاى بىشمار گذشته
و حال و آینده است آفریده یك آفریدگار مىباشد و تحت تدبیر حكیمانه یك پروردگار
اداره مىگردد زیرا اگر یك یا چند آفریدگار دیگرى مىبود ارتباطى میان آفریدگان
بوجود نمىآمد و نظام واحدى بر آنها حكمفرما نمىشد بلكه هر آفریدهاى از طرف
آفریدگار خودش بوجود مىآمد و به كمك دیگر آفریدگان همان آفریدگار پرورش مىیافت و
در نتیجه نظامهاى متعدد و مستقلى بوجود مىآمد و ارتباط و پیوندى بین آنها برقرار
نمىشد در صورتى كه نظام موجود در جهان نظام واحد همبستهاى است و پیوند بین
پدیدههاى آن مشهود است .
در پایان باید این نكته را خاطر نشان كنیم كه خالقیت
و ربوبیت انفكاك ناپذیرند و پرورش و تدبیر و اداره امور یك موجود جداى از آفرینش او
و آفریدگان مورد نیاز او نیست مثلا روزى دادن به انسان چیزى جداى از آفریدن دستگاه
گوارش براى او و آفریدن مواد خوراكى در محیط زندگى او نیست و به دیگر سخن اینگونه
مفاهیم از روابط آفریدگان با یكدیگر انتزاع مىشود و مصداقى منحاز از آفرینش آنها
ندارد بنا بر این با اثبات توحید در خالقیت توحید در تدبیر امور و سایر شؤون ربوبیت
نیز ثابت مىگردد
توحید در افاضه وجود
همچنین معناى دیگر توحید انحصار
تاثیر استقلالى و افاضه وجود به ذات مقدس الهى است كه شواهد فراوانى در آیات و
روایات دارد و با توجه به برهانى كه بر اساس اصول حكمت متعالیه براى توحید در
خالقیت و ربوبیت اقامه شد بخوبى اثبات مىگردد ولى در این زمینه كژاندیشیهایى وجود
دارد كه باید به آنها توجه كرد و از سقوط در درههاى افراط و تفریط پرهیز نمود .
از یك سوى گروهى از متكلمین اشاعره به استناد ظواهر دستهاى از آیات و روایات
بكلى سلب تاثیر از علل متوسطه نموده و اساسا منكر علیت و تاثیر براى آنها شدهاند و
خداى متعال را فاعل بىواسطه براى هر پدیدهاى قلمداد كردهاند و معتقد شدهاند كه
عادت الهى بر این جارى شده كه در شرایط خاصى پدیده معینى را بوجود بیاورد و گرنه
اسباب و شرایط هیچ تاثیرى در پیدایش آن ندارند .
و از سوى دیگر گروه دیگرى از
متكلمین معتزله نوعى استقلال در تاثیر بخصوص در مورد فاعلهاى اختیارى قائل شدهاند
و استناد افعال اختیارى انسان را به خداى متعال صحیح ندانستهاند و این یكى از
اصلىترین اختلافات بین این دو مكتب كلامى است .
اما فلاسفه هر چند استناد
باواسطه همه پدیدهها حتى افعال اختیارى انسان را به خداى متعال صحیح مىدانستند
اما این استناد را تنها بر اساس عله العلل بودن واجب الوجود توجیه مىكردند تا
اینكه صدر المتالهین تبیین صحیحى از رابطه علیت بدست داد و ثابت كرد كه علل متوسطه
چون خودشان معلول خداى متعال هستند هیچگونه استقلالى ندارند و اساسا افاضه وجود
بمعناى دقیق كلمه مختص به خداى متعال مىباشد و سایر علتها بمنزله مجارى فیض وجود
هستند كه با اختلاف مراتبى كه دارند نقش وسایط را بین سرچشمه اصلى وجود و دیگر
مخلوقات ایفاء مىكنند بنا بر این معناى عبارت معروف لا مؤثر فى الوجود الا الله
این خواهد بود كه تاثیر استقلالى و افاضه وجود مخصوص به خداى متعال است و این
حقیقتى است كه در لسان آیات و روایات بصورت منوط بودن همه چیز حتى افعال اختیارى
انسان به اذن و مشیت و اراده و تقدیر و قضاى الهى بیان شده است و در واقع این امور
نشان دهنده مراحل مختلفى است كه عقل براى استناد پدیدهها به ذات مقدس الهى در نظر
مىگیرد و از یك نظر مىتوان این بیانات را از قبیل تدریج در تعلیم تلقى كرد زیرا
فهمیدن معناى دقیق توحید افعالى براى كسانى كه ورزیدگى كافى در مسائل عقلى ندارند
میسر نیست و بهترین راه تعلیم آن این است كه در چند مرحله انجام گیرد
نفى جبر و
تفویض
یكى از شبهاتى كه موجب این شده است كه معتزله استناد افعال اختیارى انسان
را به خداى متعال نفى كنند این است كه گمان كردهاند در غیر این صورت باید ملتزم به
مجبور بودن انسان در مطلق افعالش بشویم و این فرض علاوه بر اینكه خلاف وجدان و
بداهت است جایى براى تكلیف و هدایت و پاداش و كیفر باقى نمىگذارد و همه آنها
محتواى خودشان را از ستخواهند داد و بدین ترتیب مساله جبر و تفویض در كلام اسلامى
مطرح شده و بحثهاى فراوانى از طرفین در باره آن انجام گرفته كه بررسى همه آنها
نیازمند به كتاب مستقلى است و در اینجا در حدى كه با مساله مورد بحث ارتباط پیدا
مىكند به آن مىپردازیم .
شبهه یاد شده را به این صورت مىتوان تقریر كرد هر
فعل اختیارى فاعلى دارد كه با اراده و اختیار خودش آن را انجام مىدهد و محال است
كه فعل واحد از دو فاعل سر بزند و مستند به اراده هر دو باشد اكنون اگر افعال انسان
را مستند به اراده و اختیار خودش بدانیم جایى براى استناد آنها به خداى متعال باقى
نمىماند مگر از این نظر كه خدا آفریننده انسان است و اگر او را نیافریده بود و
نیروى اراده و اختیار را به او نداده بود افعال اختیارى وى هم تحقق نمىیافت ولى
اگر آنها را مستند به اراده الهى بدانیم باید استناد آنها را به اراده انسان نفى
كنیم و انسان را تنها موضوعى بىاختیار براى تحقق افعال الهى بشماریم و این همان
جبر باطل و غیر قابل قبول است . |
استاد محمد تقي مصباح يزدي- آموزش فلسفه،جلد2 |
|
|
|
|
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب
یک شنبه 1 خرداد 1390 8:11 PM
تشکرات از این پست