0

توحید افعالى

 
hoosianp2011
hoosianp2011
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1682
محل سکونت : خراسان رضوی

توحید افعالى

توحید افعالى
شامل: مقدمه، توحید در خالقیت و ربوبیت، توحید در افاضه وجود، نفى جبر و تفویض.
مقدمه
در مقاله گذشته توحید بمعناى نفى شریك در وجوب وجود و نیز بمعناى نفى كثرت در درون ذات را بیان كردیم و ضمنا اشاره‏اى به نفى مغایرت صفات با ذات الهى نمودیم و توضیح آن در بحث صفات الهى خواهد آمد اما شركى كه در میان طوایف مختلف مشركین شایع بوده و هست‏شرك در خالقیت و بخصوص شرك در تدبیر جهان است و مباحث گذشته براى ابطال آن كافى نیست زیرا ممكن است كسى با پذیرفتن توحید به معناى گذشته معتقد شود كه واجب الوجود یگانه تنها یك یا چند مخلوق را آفرید و دیگر نقشى در آفرینش سایر مخلوقات و تدبیر امور آنها ندارد و این امور بوسیله كسانى انجام مى‏گیرد كه خودشان واجب الوجود نیستند اما در ایجاد و تدبیر سایر پدیده‏ها مستقل هستند و نیازى به خداى متعال ندارند از این روى لازم است توحید در خالقیت و ربوبیت بطور جداگانه مورد بحث قرار گیرد.
توحید در خالقیت و ربوبیت
فلاسفه پیشین براى اثبات توحید در خالقیت و نفى شریك براى خداى متعال در آفرینش و اداره جهان به این صورت استدلال مى‏كرده‏اند كه آفرینش منحصر به آفرینش مستقیم و بى‏واسطه نیست و خدایى كه نخستین مخلوق را مستقیما و بى‏واسطه مى‏آفریند افعال و مخلوقات او را هم با وساطت وى مى‏آفریند و اگر صدها واسطه هم در كار باشد باز هم همگى آنها مخلوق با واسطه خداى متعال بشمار مى‏روند و به تعبیر فلسفى علت علت هم علت است و معلول معلول هم معلول و در واقع با اضافه كردن همین مقدمه به براهین اثبات واجب الوجود معلولیت همه جهان را نسبت به وى اثبات مى‏كرده‏اند .
اما بر اساس اصول حكمت متعالیه و مخصوصا با توجه به اصل تعلقى بودن وجود معلول و عدم استقلال آن نسبت به علت هستى‏بخش این مطلب تبیین روشنتر و استوارترى یافت و حاصل آن این است كه هر چند هر علتى نسبت به معلول خودش از نوعى استقلال نسبى برخوردار است اما همگى علتها و معلولها نسبت به خداى متعال عین فقر و وابستگى و نیاز هستند و هیچگونه استقلالى ندارند از این روى خالقیت‏حقیقى و استقلالى منحصر به خداى متعال است و همه موجودات در همه شؤون خودشان و در همه احوال و ازمنه نیازمند به وى مى‏باشند و محال است كه موجودى در یكى از شؤون هستیش بى‏نیاز از وى گردد و بتواند مستقلا كارى را انجام دهد .
و این یكى از درخشانترین و ارزشمندترین دستاوردهاى فلسفه اسلامى است كه به بركت اندیشه تابناك صدر المتالهین به جهان فلسفه ارائه گردید .
همچنین فلاسفه براهین دیگرى را براى توحید در خالقیت و ربوبیت اقامه كرده‏اند كه مبتنى بر مقدمات نظرى متعددى است و براى جلوگیرى از اطاله سخن از ذكر و بررسى آنها صرف نظر مى‏شود و تنها به برهانى كه در قرآن كریم به آن اشاره شده (لو كان فیهما آلهه الا الله لفسدتا) بسنده مى‏كنیم .
این برهان به چند صورت تقریر شده است و ذیلا تقریرى را كه روشنتر و به مفاد آیه نزدیكتر بنظر مى‏رسد مى‏آوریم این تقریر از دو مقدمه تشكیل مى‏شود:
1 وجود هر معلولى وابسته به علت‏خودش مى‏باشد و به دیگر سخن هر معلولى وجود خودش را با همه شؤون و متعلقاتش از علت هستى‏بخش خودش دریافت مى‏دارد و اگر احتیاج به شروط و معداتى هم داشته باشد مى‏بایست وجود آنها هم مستند به علت هستى‏بخش خودش باشد بنا بر این اگر دو یا چند علت هستى‏بخش در عرض هم فرض شوند معلول هر یك از آنها وابسته به علت‏خودش مى‏باشد و هیچگونه وابستگى به علت دیگر یا معلولهاى آن نخواهد داشت و بدین ترتیب ارتباط و وابستگى میان معلولهاى آنها بوجود نخواهد آمد .
2 نظام این جهان مشهود آسمانها و زمین و پدیده‏هاى آنها نظام واحدى است كه در آن پدیده‏هاى همزمان و ناهمزمان با یكدیگر ارتباط و وابستگى دارند اما ارتباط پدیده‏هاى همزمان همان تاثیر و تاثرات على و معلولى گوناگون در میان آنها است كه موجب تغییرات و دگرگونیهایى در آنها مى‏شود و به هیچ وجه قابل انكار نیست و اما ارتباط بین پدیده‏هاى گذشته و حال و آینده به این صورت است كه پدیده‏هاى گذشته زمینه پیدایش پدیده‏هاى كنونى را فراهم آورده‏اند و پدیده‏هاى كنونى هم به نوبه خود زمینه پیدایش پدیده‏هاى آینده را فراهم مى‏سازند و اگر روابط على و اعدادى از میان پدیده‏هاى جهان بر داشته شود جهانى باقى نخواهد ماند و هیچ پدیده دیگرى هم بوجود نخواهد آمد چنانكه اگر ارتباط وجود انسان با هوا و نور و آب و مواد غذائى بریده شود دیگر نمى‏تواند به وجود خود ادامه دهد و زمینه پیدایش انسان دیگر یا پدیده دیگرى را فراهم سازد .
با ضمیمه كردن این دو مقدمه نتیجه گرفته مى‏شود كه نظام این جهان كه شامل مجموعه پدیده‏هاى بى‏شمار گذشته و حال و آینده است آفریده یك آفریدگار مى‏باشد و تحت تدبیر حكیمانه یك پروردگار اداره مى‏گردد زیرا اگر یك یا چند آفریدگار دیگرى مى‏بود ارتباطى میان آفریدگان بوجود نمى‏آمد و نظام واحدى بر آنها حكمفرما نمى‏شد بلكه هر آفریده‏اى از طرف آفریدگار خودش بوجود مى‏آمد و به كمك دیگر آفریدگان همان آفریدگار پرورش مى‏یافت و در نتیجه نظامهاى متعدد و مستقلى بوجود مى‏آمد و ارتباط و پیوندى بین آنها برقرار نمى‏شد در صورتى كه نظام موجود در جهان نظام واحد همبسته‏اى است و پیوند بین پدیده‏هاى آن مشهود است .
در پایان باید این نكته را خاطر نشان كنیم كه خالقیت و ربوبیت انفكاك ناپذیرند و پرورش و تدبیر و اداره امور یك موجود جداى از آفرینش او و آفریدگان مورد نیاز او نیست مثلا روزى دادن به انسان چیزى جداى از آفریدن دستگاه گوارش براى او و آفریدن مواد خوراكى در محیط زندگى او نیست و به دیگر سخن اینگونه مفاهیم از روابط آفریدگان با یكدیگر انتزاع مى‏شود و مصداقى منحاز از آفرینش آنها ندارد بنا بر این با اثبات توحید در خالقیت توحید در تدبیر امور و سایر شؤون ربوبیت نیز ثابت مى‏گردد
توحید در افاضه وجود
همچنین معناى دیگر توحید انحصار تاثیر استقلالى و افاضه وجود به ذات مقدس الهى است كه شواهد فراوانى در آیات و روایات دارد و با توجه به برهانى كه بر اساس اصول حكمت متعالیه براى توحید در خالقیت و ربوبیت اقامه شد بخوبى اثبات مى‏گردد ولى در این زمینه كژاندیشیهایى وجود دارد كه باید به آنها توجه كرد و از سقوط در دره‏هاى افراط و تفریط پرهیز نمود .
از یك سوى گروهى از متكلمین اشاعره به استناد ظواهر دسته‏اى از آیات و روایات بكلى سلب تاثیر از علل متوسطه نموده و اساسا منكر علیت و تاثیر براى آنها شده‏اند و خداى متعال را فاعل بى‏واسطه براى هر پدیده‏اى قلمداد كرده‏اند و معتقد شده‏اند كه عادت الهى بر این جارى شده كه در شرایط خاصى پدیده معینى را بوجود بیاورد و گرنه اسباب و شرایط هیچ تاثیرى در پیدایش آن ندارند .
و از سوى دیگر گروه دیگرى از متكلمین معتزله نوعى استقلال در تاثیر بخصوص در مورد فاعلهاى اختیارى قائل شده‏اند و استناد افعال اختیارى انسان را به خداى متعال صحیح ندانسته‏اند و این یكى از اصلى‏ترین اختلافات بین این دو مكتب كلامى است .
اما فلاسفه هر چند استناد باواسطه همه پدیده‏ها حتى افعال اختیارى انسان را به خداى متعال صحیح مى‏دانستند اما این استناد را تنها بر اساس عله العلل بودن واجب الوجود توجیه مى‏كردند تا اینكه صدر المتالهین تبیین صحیحى از رابطه علیت بدست داد و ثابت كرد كه علل متوسطه چون خودشان معلول خداى متعال هستند هیچگونه استقلالى ندارند و اساسا افاضه وجود بمعناى دقیق كلمه مختص به خداى متعال مى‏باشد و سایر علتها بمنزله مجارى فیض وجود هستند كه با اختلاف مراتبى كه دارند نقش وسایط را بین سرچشمه اصلى وجود و دیگر مخلوقات ایفاء مى‏كنند بنا بر این معناى عبارت معروف لا مؤثر فى الوجود الا الله این خواهد بود كه تاثیر استقلالى و افاضه وجود مخصوص به خداى متعال است و این حقیقتى است كه در لسان آیات و روایات بصورت منوط بودن همه چیز حتى افعال اختیارى انسان به اذن و مشیت و اراده و تقدیر و قضاى الهى بیان شده است و در واقع این امور نشان دهنده مراحل مختلفى است كه عقل براى استناد پدیده‏ها به ذات مقدس الهى در نظر مى‏گیرد و از یك نظر مى‏توان این بیانات را از قبیل تدریج در تعلیم تلقى كرد زیرا فهمیدن معناى دقیق توحید افعالى براى كسانى كه ورزیدگى كافى در مسائل عقلى ندارند میسر نیست و بهترین راه تعلیم آن این است كه در چند مرحله انجام گیرد
نفى جبر و تفویض
یكى از شبهاتى كه موجب این شده است كه معتزله استناد افعال اختیارى انسان را به خداى متعال نفى كنند این است كه گمان كرده‏اند در غیر این صورت باید ملتزم به مجبور بودن انسان در مطلق افعالش بشویم و این فرض علاوه بر اینكه خلاف وجدان و بداهت است جایى براى تكلیف و هدایت و پاداش و كیفر باقى نمى‏گذارد و همه آنها محتواى خودشان را از ست‏خواهند داد و بدین ترتیب مساله جبر و تفویض در كلام اسلامى مطرح شده و بحثهاى فراوانى از طرفین در باره آن انجام گرفته كه بررسى همه آنها نیازمند به كتاب مستقلى است و در اینجا در حدى كه با مساله مورد بحث ارتباط پیدا مى‏كند به آن مى‏پردازیم .
شبهه یاد شده را به این صورت مى‏توان تقریر كرد هر فعل اختیارى فاعلى دارد كه با اراده و اختیار خودش آن را انجام مى‏دهد و محال است كه فعل واحد از دو فاعل سر بزند و مستند به اراده هر دو باشد اكنون اگر افعال انسان را مستند به اراده و اختیار خودش بدانیم جایى براى استناد آنها به خداى متعال باقى نمى‏ماند مگر از این نظر كه خدا آفریننده انسان است و اگر او را نیافریده بود و نیروى اراده و اختیار را به او نداده بود افعال اختیارى وى هم تحقق نمى‏یافت ولى اگر آنها را مستند به اراده الهى بدانیم باید استناد آنها را به اراده انسان نفى كنیم و انسان را تنها موضوعى بى‏اختیار براى تحقق افعال الهى بشماریم و این همان جبر باطل و غیر قابل قبول است .
استاد محمد تقي مصباح يزدي- آموزش فلسفه،جلد2

 

مدیر تالار مهدویت

 مدیر تالار فلسفه و کلام

id l4i: hoosianp_rasekhoon

mail yahoo:  hoosianp@yahoo.com

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

  

 

یک شنبه 1 خرداد 1390  8:11 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها