● باکتی چیست؟
واژهٔ باکتی از ریشهٔ باج به معنای اتصال به خداوند گرفته شده است. باجان، عبادت، باکتی، آنوراگ، پرم و پریتی واژههای مترادف آن هستند. باکتی عشق در راه عشق است. در این طریقت، عابد خداوند را فقط به خاطر خداوند میخواهد. در این طریقت، انتظارهای خودخواهانه وجود ندارند همچنانکه ترس را نیز به آن راهی نیست. عاشق و عابد، این احساس، باور و درک را دارد که عبادت و پرستش او اقیانوسی از عشق به خداوند است.
باکتی ریشهٔ نازکی از پرم یا عشق است که قلب عابد را به پای نیلوفری خداوند متصل میکند. باکتی، شیفتگی و دلبستگی شدید و فوقالعاده به خداوند است. باکتی عشق بینهایت به خداوند، بخشش و ریزش خود بهخود عشق به معبود است. باکتی طریقتی خاص، غیرخودخواهانه و عشق الهی است. در این طریقت ذرهای مناسبات حسابگرانه، و یا انتظار از معبود از طرف عابد وجود ندارد. باکتی احساسی مقدس و برتر، متعالی و شگفتانگیز است که عابد را به خداوند پیوند میدهد.
نشانههای این عشق به خداوند که در عابد زاده میشود کدامند؟ این نشانهها عبارتند از، ابتدا ایمان، سپس جذبه و پس از آن پرستش خداوند. در این بین علائق مادی رو به افول میگذارند و در نهایت ذهن عابد فقط متوجه یک هدف، و رضایت او میگردد که همانا خداوند است. سپس این وابستگی، پیوند و عشق بینهایت به خداوند رو به رشد میگذارد.
در عالیترین مرحلهٔ باکتی، تمام توجه و وابستگی عابد که فرد عادی تنها در برابر لذات و شادیهای دنیوی دچار آنها میگردد، به خداوند معطوف میگردد که عزیزترین و غائیترین هدف راه است. این حالت عابد را بهسوی یک اتحاد ابدی با خداوند هدایت میکند و منجر به وحدت با او میشود.
● گونههای باکتی
باکتی گونهها و طبقات مختلفی دارد. یکی از گونههای آن، ساکامایا است که در آن عابد خواستههای مادی دارد. مثلاً شخص میخواهد از طریق عبادت، به ثروتهای مادی دست یابد. شخص دیگری مایل است از بیماری رهائی یابد و جاپایوگا (یوگای ذکر اسامی خداوند) را انجام میدهد و عبادتهای مختلف را بهجای میآورد. شخص دیگری دوست دارد بهطور مثال وزیر شود و به مقامات عالی برسد و با این هدف اوپاسانا انجام میدهد. اینها همه ”ساکامایا باکتی“ است. هر آنچه که شما بخواهید در صورتیکه باکتی شما قدرتمند و عبادتها خالصانه باشند خداوند در اختیارتان قرار میدهد. اما انسان در این مرحله رضایت خاطر نهائی را بهدست نمیآورد و به سعادت جاودانه دست نمییابد.
باکتییوگای شما باید از نوع نیشکامایا باشد. خداوند به شما موقعیتی خوب، شغلی خوب، همسر، فرزندان و ثروت کافی عطا کرده است، با همینها راضی باشید و نیشکامایاباکتی را طلب کنید. قلب شما صاف و پاک میگردد و شکوه و جلال الهی بر شما نازل میشود. با خداوند در ارتباطی همیشگی باشید در اینصورت با او یکی خواهید شد و از تمام مواهب الهی چون عقل و خرد، توبه و انصراف از خواستههای مادی و قدرت و… برخوردار خواهید شد. خداوند ویژگیهای ذاتی خود را به شما منتقل خواهد کرد، به شما کمک خواهد کرد که در او مأوا بگیرید. در عین حال تمام مواهب الهی را به شما عطا خواهد کرد.
طبقهبندی دیگری از باکتی آپاراباکتی و پاراباکتی است. آپاراباکتی برای مبتدیان یوگاست. مبتدی در ذهن خود گلها و حلقههای گل را مجسم میکند، زنگها را به صدا درمیآورد، خیرات میکند، امواج نور را مشاهده میکند، مراسم عبادی را در عالم خیال میبیند. باکتا (عابد) در این مرحله خداوند را به شکل یک شخص فوقالعاده و برتر مجسم میکند که تنها از طریق آن هیئت میتواند خداوند را خشنود کند.
در این نوع از باکتی یوگا، عابد وسعت قلب و نگرش ندارد، فرقهگرا و متعصب است، سایر باکتاها را که خداوند را از طریق دیگری پرستش میکنند دوست ندارد. عابد از مرحله آپاراباکتی، به مرحله پاراباکتی میرسد که عالیترین نوع باکتی است. او در همهچیز و همهجا خداوند را میبیند و احساس میکند که نیروی الهی بهعنوان هستی بینهایت آشکار میشود.
تو در همهجا منتشری،
تو نور بینهایتی،
خورشید، ماه، ستارگان و آتش.
نور را از چه کسی به عاریت میگیرند؟
آیا میتوانم این نور کوچک را در مقابل تو بگیرم؟
بنابراین عابد، طبیعت متعالی خداوند را درک میکند. پاراباکتی و جنانا یکی هستند، اما هر عابد و باکتائی میباید از آپارا باکتی آغاز کند. قبل از خوردن غذا، آنرا در ذهن خود به خداوند تعارف کنید، غذائیکه میخورید خالص و پاک میشود. هنگامیکه از باغچهای عبور میکنید ذهناً تمام گلها را به خداوند هدیه کنید، و زمانیکه در بازار هستید تمام اغذیه موجود را به خداوند تقدیم کنید. این تمرینها به پاراباکتی ختم میشود.
در طریقت باکتی از مرحلهای به مرحلهٔ دیگر بروید، همانگونه که گلی در باغچهای رشد میکند شما نیز در نهایت دانهٔ عشق را در باغچه قلب خود خواهید کاشت.
خودپرستی و آرزو، خصم عابد و طریقت اوست. هنگامیکه خواسته (کاما) وجود نداشته باشد خداوند خود را آشکار میسازد. شهوت، خشم و حرص دشمنان صلح، بخشش و بندگی هستند. عصبانیت، آرامش و سلامتی انسان را برهم میزند. هنگامیکه شخصی به شما اهانت میکند آرام باشید. هنگامیکه خون شروع به جوشیدن میکند آرامش درونی سست و ضعیف میشود. اگر اسیر خلقیات خود شوید سرزندگی و نشاط را از دست میدهید.● چگونه میتوان باکتی را پرورش داد؟
اشتباه مطلق است اگر باکتی را صرفاً مرحلهای از احساساتگرائی بدانیم. در حالیکه باکتی در واقع یک نظم و آموزش کامل بر پایه خواست، اراده و اندیشهٔ انسان است، ابزاری مطمئن برای تشرف یافتن به درگاه خداوند، از طریق عشق و عبودیت خالص و بیکرانه به او.
باکتی وسیلهای کامل برای درک و فهم دانش واقعی و حقیقت است که از عبادتهای عادی آغاز گردیده و به عالیترین شکل خود میرسد که همانا تحقق وحدت و یکی یافتن خود (عابد) با خداوند است. همه میتوانند به این درجه برسند، مشروط بر آنکه ۱۱ اصل مهم را در نظر بگیرند و رعایت کنند. این ۱۱ اصل عبارتند از:
۱. تمرین اندیشیدن و فکر کردن دائمی به خداوند
۲. قوهٔ تمیز و تشخیص
۳. رهاشدن از هر چیز و هرکس دیگر، بهجزء خداوند
۴. صداقت و راستگوئی
۵. صراحت
۶. نیکی به دیگران (کریایوگا)
۷. دعای خیر برای همه
۸. دلسوزی و همدردی برای همه
۹. صدمه نرساندن به موجودات
۱۰. نوعدوستی و نیکوکاری
۱۱. مثبتاندیشی و داشتن شور و اشتیاق
کسانیکه در طریقت باکتی گام برمیدارند باید در مجاورت قدیسین و پاکان باشند، متون مذهبی خود را مطالعه کنند، خداوند را عبادت کنند، نام او را بخوانند و ذکر بگویند و به این ترتیب عشق به خداوند را در خود پرورش دهند.
هر کاریکه حس باکتی را در انسان بیدار کند باید انجام شود. اتاق عبادت را تمیز و پاک نگاه دارید. آنرا بهنحوی زیبا و ساده تزئین کنید. خود را پاکیزه نگاه دارید و لباسهای پاک بر تن کنید. خشم خود را بسوزانید، تسبیح رودراکشا و یا هرگونه تسبیح دیگری را که در مذهب شما رایج است بهکار برید. همه این کارها تأثیری رئوفانه بر ذهن دارند و سطح آگاهی انسان را بالا میبرند، این اعمال در فرد پارسائی و پرهیزکاری ایجاد میکنند و به او کمک میکنند که به خداوند توسل کند. ذهن در این حالت، بهراحتی متمرکز میشود.
اعمال عابدانه و همراه با هدایت الهی چون ست سانگ، جاپا، اسمارانا، کرتان، نیایش، پرستش، خدمتگزاری به مردان خدا، سکونت در مکانهای مقدس، خدمت به فقرا و بیماران، تقدیم همهٔ کارها و حاصل آنها به خداوند، حس کردن حضور خداوند در همه موجودات، سجده در برابر خداوند، چشمپوشی کردن از لذات دنیوی و ثروتهای مادی، انجام امور خیریه، نذورات و… تمرین آهیمسا (Ahimsa) ستم نکردن، ساتیام Satyam (صداقت) و براهماچاریا خویشتنداری، پاکدامنی (Brahmacharya)، همهٔ اینها به شخص یاری میکنند تا باکتی یوگا را در خود پرورش دهد.
● ”بهاوا“ در باکتی
هنگامیکه عابد در طریق عبادت خود راه میسپرد باید خود را کاملاً فراموش کند. این حالت بهاوا نام دارد. بهاوا یا از خودگذشتگی رابطهای حقیقی بین عابد و معبود ایجاد میکند. ”بهاوا“ سپس به ”ماهابهاوا“ متحول میشود و آن مرحلهای است که زندگی، حرکت و وجود عابد فقط در جهت خداوند است. در این مرحله که ”پاراما پرما“ نام دارد عشق به خداوند بهحد متعالی و تکامل یافته خود میرسد.
در باکتی پنج نوع بهاوا وجود دارد که عبارتند از: شانتا، داسیا، ساکیا، واتسالیا و مادهوریا. این انواع گوناگون بهاوا احساسات طبیعی انسانها هستند که همگی قابل انجام و تمرین میباشند. حال با توجه به هر یک از این بهاواها که در زیر توصیف میشوند، با در نظر گرفتن روحیه خود هر یک از آنها را میتوانید انتخاب و تمرین کنید:
۱. در شانتا بهاوا عاشق، در حالتی صلحآمیز بهسر میبرد، رقصیدن و پریدن در کار او نیست. احساسات افراطی ندارد. قلب او آکنده از عشق و لذت است.
۲. در داسیا بهاوا، عابد خدمتگزار معبود است. او تلاش میکند که معبود را از طرق مختلف خشنود سازد. در داسیا، عابد برکت، رستگاری و خوشبختی خود را در خدمت عابدانه میبیند.
۳. در ساکیا بهاوا، خداوند دوست عابد است. در بهاگاوادگیتا، آرجونا عشق خود را به کریشنا معطوف کرده بود. عابد در این حالت خود را با معبود مساوی و همراه میداند. آرجونا با کریشنا غذا میخورد. مینشست، حرف میزد و با او راه میرفت، درست مثل دو دوست همراه و صمیمی.
۴. در واتسالیا بهاوا، عابد به خداوند همچون فرزند خود مینگرد. در این رابطه هیچ ترسی حاکم نیست زیرا خداوند فرزند کوچک عابد است. عابد به معبود خود خدمت میکند، او را تغذیه میکند، همانگونه که مادری فرزندش را پرستاری میکند او نیز خداوند را.
۵. آخرینگونه بهاوا، ”مادهوریا بهاوا“ و متعالیترین فرم باکتی است. عابد در این مرحله خداوند را بهصورت معشوق میبیند. این رابطه بین کریشنا و رادا وجود داشت. این همان آتما ـ ساماپاناست. عاشق و معشوق یکی میشوند و به وحدت میرسند. عابد احساس میکند که معبود است و معبود نیز چنین حس میکند، اما هنوز با یک فاصله و جدائی تا بتوانند لذت عشق فیمابین را درک کنند. وحدت در جدائی و جدائی در وحدت است.
دقت کنید: مادهوریا بهاوا مطلقاً متفاوت از عشق زمینی است. عشق زمینی صرفاً خودخواهانه است و باعث لذت و خشنودی طرفین میگردد. اما عشق به خداوند، به منظور تقدیم لذت و خشنودی به خداوند است و نه عابد. عشق الهی خودخواهانه نیست و زادهٔ ساتوا است. اما عشق زمینی، زائیدهٔ راجا و ناشی از دلبستگی به جسم است، حاصل احساساتی غیرخودخواهانه و معطوف به معبود است. خودخواهی و خودپسندی ریشهٔ عشق زمینی است و حال آنکه عشق الهی محصول فقدان خود و منیت است. این بزرگترین اختلاف بین شهوت (کاما) و عشق الهی (پرما) است. این هر دو نوع عشق به یکدیگر وابستهاند، همانگونه که تاریکی با روشنائی پیوند مییابد. عشق زمینی هر چقدر که رشد یابد و به حالت متعالی خود برسد نمیتواند انسان را به لذت برتر عشق الهی رهنمود شود.شهوت در قلب پنهان میشود تا لذتی را که در هستهٔ همهٔ چیزها وجود دارد آشکار سازد. عشق الهی برای انسان زمینی ناآشناست هر چند که او بسیار مذهبی باشد. رمز عشق الهی قابل درک نیست و نباید سعی در فهم آن داشت، زیرا انسان به هر صورت انسان است. تبدیل پرهیزکارانه و پارسایانه انسان به مقام الهی، آغاز عشق واقعی به خداوند است.
عشق الهی با ۹ طریق مختلف ایجاد میشود. عشق الهی وابستگی عظیم به خداوند از طریق یکی از انواع بهاواست که ذکر شد. عشق عمیق و شدید عامل عمومی و مشترک در همهٔ ۹ حالت است. عشق انحصاری و ویژه به خداوند با شیوههای متنوعی بیان میشود. تمام باکتاها (یا عابدینی) که به این درجه میرسند فراسوی تشریفات عادی قرار دارند. قوانین انسانی دارما در مورد آنها اجراء نمیشود و روزبهروز بیشتر به خداوند معطوف میشوند.
رهبری و هدایت صحیح که با قوانین عالی اخلاقی همسو و سازگار باشد میتواند کمکی به عابد باشد و هر جائی که او برود این هدایت بهدنبال او خواهد بود. تا زمانیکه کسی دارای ناصافی در قلب خویش است و وسایل عشق زمینی را در اختیار دارد، تا زمانیکه جذابیتهای دنیای مادی او را بهسوی خود میکشند، تا زمانیکه آرزومند نگهداری و مراقبت از همسر و فرزندان است و آرزومند است که نامی در این جهان بیابد و به یک شهرت جاودانه دست یابد و تا زمانیکه نتواند از تعلقات افسونگر این دنیا رها شود، نمیتواند به عشق الهی دست یابد. جدا شدن و بریدن از پیوندهای دنیوی اولین گام برای عشق الهی واقعی است. کسیکه به این دنیا عشق میورزد نمیتواند عشق خداوند را نیز داشته باشد. زمانیکه کاما باشد راما وجود نخواهد داشت و جائیکه راما هست کاما نیست. عشق زمینی و دنیوی، و عشق الهی، مطلقاً برخلاف یکدیگرند. باید یکی را فدای دیگری کرد. چشمپوشی دنیوی میتواند از ۹ طریق زیر انجام شود:
۱. گوش سپردن به قصص الهی
۲. خواندن آوازهای الهی (کرتان)
۳. یادآوردن نام و حضور خداوند
۴. خدمتگزاری به خداوند
۵. عبادت و پرستش خداوند
۶. سجده در برابر خداوند
۷. خشنود کردن معبود از طریق خدمت
۸. دوستی با او
۹. فراموشی و نیستی مطلق خود
عابد میباید هر یک از این شیوهها را که مناسب خلق و خوی اوست انتخاب کند. از طریق این روشها عابد میتواند به نور الهی دست یابد.
۱. شنیدن داستانها و قصص الهی، شنیدن داستانهای الهی در مورد فضائل، شکوه و مقام خداوند راه اول است. هنگامیکه عابد در اینگونه داستانها غرق میشود و ذهن او به تفکر الهی معطوف میگردد دیگر نمیتواند به مباحث غیرالهی بپردازد. ذهن، همانگونه که از ازل بوده است کشش خود را نسبت به جذابیتهای دنیوی از دست میدهد. عابد فقط خداوند را به یاد میآورد حتی در عالم رؤیا.
در این مرحله عابد باید در مقابل یک قدیس و یا رهبر دینی قرار گرفته و به داستانهای او گوش فرا دهد. او باید سراپا گوش بوده و با نگرشی پذیرا، غیرانتقادی و با نگاهی غیر نکته سنجانه به استاد گوش سپارد. عابد باید نهایت سعی خود را بکند که در جهان ایدهآلی که در داستانهای الهی وجود دارد زندگی کند.
هیچکس نمیتواند بدون معاشرت با استاد و گورو در این مرحله (گوش سپردن به قصص الهی) قرار گیرد. خواندن به تنهائی نمیتواند کمکی به فرد نماید. شک و تردید افزون خواهد شد. این مسائل بحثانگیز را عابد نمیتواند به تنهائی حل و فصل کند. به مرد مجربی نیاز است که عابد را به طریقت صحیح بیافکند.
۲. کرتان خواندن آوازهای الهی است. عابد با شنیدن آوازهای الهی غرق شور و شعف الهی میشود. او در عشق به خداوند خود را فراموش میکند. در برابر عظمت خداوندی موی بدنش سیخ میشود، هنگامیکه به جلال و شکوه خداوند فکر میکند، صدای او گرفته میشود و نفسش بند میآید و در میانه آواز شعفانگیز، میگرید و به حالتی از بهاوای الهی پرواز میکند. عابد پیوسته مشغول ذکر نامهای مقدس خداوند و توصیف زیبائی و شکوه وی برای همهٔ مردم است. بههرجا که میرود آواز میخواند و خداوند را پرستش مینماید و از همه میخواهد که در ضیافت آواز (کرتان) او شرکت جویند. او در حالتی از جذبه، میرقصد و میخواند و دیگران را نیز دعوت به رقص میکند.
۳. اسمارنا یادآوری نام و حضور خداوند بهگونهای مداوم است. ذهن باکتا به هیچ چیز دیگری جزء خداوند معطوف نیست. ذهن در مورد آنچه از شکوه و بزرگی خداوند میشنود مراقبه میکند و حتی بدن و موجودیت خود را در حضور خداوند فراموش میکند. حتی ذکر (جاپا) نیز تنها یادآور حضور خداوند است و یکی از طبقهبندیهای باکتی یوگا محسوب میشود. یادآوری همچنین شامل شنیدن دائمی داستانها در مباحث مربوط به خداوند، صحبت کردن دربارهٔ او، آموختن به دیگران در باب خداوند، مراقبه در مورد مظاهر خداوند و… است. یادآوری زمان خاصی ندارد و خداوند باید همیشه در یادها باشد، بدون توقف و تا زمانیکه شخص دارای خودآگاهی است.
۴. پابوسی خداوند یا پاداسوانا: پاداسوانا از دیگر حالات نهگانه باکتی است. البته اینکار عملاً نمیتواند توسط افرادیکه دارای حیات فیزیکی و دنیوی هستند انجام شود زیرا خداوند توسط چشم فیزیکی قابل رؤیت نیست. اما اگر عابد تمام جامعهٔ بشری را هدف خدمتگزاری خود قرار دهد عملاً همانکار را کرده است، یعنی خدمت به خلق مترادف با خدمت به خداوند است. (عبادت بهجزء خدمت خلق نیست).
پاداسوانا از طریق خدمتگزاری به بیماران و ضعفا و تمام جامعهٔ بشری انجام میشود. پاداسوانا خدمتگزاری به کل بشریت است.
۵. پرستش: پرستش خداوند صرفاً از طریق بهاوای درونی یا احساس قوی و عاشقانه انجام میشود. پرستش واقعی خداوند تنها توسط مردان خدا و کسانیکه به خلوص ذهن دست یافتهاند انجامپذیر است. منظور از پرستش خداوند خشنود کردن او با خلوص قلب از طریق رها کردن کامل خود (منیت) و عشق خالصانه به اوست.۶. سجده (واندانا): واندانا عبادت و سجده در برابر خداوند است. ساجاد باید با تواضع کامل تمام اعضاء و جوارح خود را با ایمان و تواضع کامل در مقابل خداوند به حالت سجده درآورد و در عشق الهی غرق شود.
منیت و خودخواهی در اثر سجده کاملاً از بین میروند. شکوه و جلال الهی، عابد را در بر میگیرد و عابد با معبود یکی میشود.
۷. داسیا باکتی: داسیا باکتی عشق به خداوند از طریق خدمت مطلق است. خدمت به خداوند و بهجای آوردن خواستههای او با درک کامل فضیلت، طبیعت، رازها و شکوه او، خود را بهصورت بنده او دیدن، بندهٔ استاد اعظم و توانمند دانستن، داسیا باکتی است.
خدمتگزاری در مکانهای مقدس، نظافت و پاکسازی این مکانها، مراقبه در مورد خداوند و تجسم خدمت به او در همهٔ احوال، همانگونه که بردهای به ارباب خود خدمت میکند، خدمتگزاری به فقرا و بیماران، همه طرق دیگری از داسیا باکتی هستند.
دنبال کردن و رعایت دستورات متون مذهبی و باور داشتن به اینکه کتب آسمانی، آیات الهی و کلام خداوند هستند نیز داسیاباکتی است. معاشرت با مردان خدا و کسانیکه آلودهٔ دنیای مادی نیستند، همچنین خدمتگزاری به کسانیکه در مورد خداوند دانش و آگاهی دارند نیز داسیاباکتی است. هدف غائی از داسیاباکتی، بودن همیشگی با خداوند از طریق خدمتگزاری به او و نهایتاً دستیابی به سرور جاودانه است.
۸. ساکیا بهاوا Sakhya Bhava: ساکیا بهاوا پرورش روابط دوستانه با خداوند است. آرجونا از شخصیتهائی بود که به این طریق به قلب خداوند راه یافت.
در این طریق، عابد احساس میکند که خداوند دوست و همراه همیشه اوست. کسیکه همیشه با اوست، مانند یک دوست و یا یکی از اعضاء خانواده، کسیکه او را دوست دارد. دوستان واقعی و صمیمی در این دنیا چگونه زندگی میکنند؟ چه میزان از عشق و رأفت را بین خود تقسیم میکنند؟ چنین عشقی بهجای آنکه یک انسان هدف آن باشد بهسوی خداوند معطوف میگردد و عشق دنیوی به عشق ازلی تبدیل میشود.
۹. آتما نیودانا Atma Nivedana تسلیم بودن محض در برابر خداوند است. عابد همه چیز را به خداوند میسپارد، جسم، روح و ذهن خود را. او هیچ چیز را برای خود نگاه نمیدارد. او حتی خویشتن خویش را فراموش و گم میکند. او هستی و موجودیت شخصی و هویتی ندارد و خود را تماماً وقف خداوند کرده است. او بخشی از خداوند شده است. خداوند از او مراقبت میکند و با او همانگونه رفتار میکند که با خود، رنج و اندوه، شادی و درد همه بهمثابهٔ هدایائی هستند که از جانب خداوند به عابد میرسند و عابد به هیچیک از آنها وابسته نمیشود. او خود را بازیچهٔ خداوند میداند و ابزاری در دستهای او.
این تسلیم خویشتن، همان ”عشق مطلق به تنها خداوند“ است. در عابد آگاهی صرفاً بهسوی خداوند معطوف میشود و لاغیر. حتی در برابر خواستههای خویش، عابد با خداوند یکی میشود و فردیت و استقلال خود را از دست میدهد. این قانون هستی است. بالاترین حقیقت، همانا مطلق بودن خداوند است. با این آگاهی روح از سطوح مختلف دانش گذر میکند تا به کمال مطلق دست مییابد و در این مرحله با خداوند همانند و یکسان میگردد.
این حالت، همانا به اوج رسیدن تمامی الهام و عشق است.
حالا نهگانه باکتی، حالاتی هستند که در آن عابد به ایدهآل بینهایت زندگی دست مییابد. عابد میتواند هر یک از این حالات و شعب را انتخاب کرده و به بالاترین درجه دست یابد. باکتی سادهترین راه نزدیکی به خداوند است که تباینی با طبیعت و سرشت انسان ندارد. این طریقت به آهستگی و بهتدریج فرد را به حالات کمال نزدیک میکند، بدون آنکه غرایز انسانی او را دچار خدشه و بیهودگی سازد. این راه، راه مستقیمی نیست اما راهی است که انسان را بهتدریج به شناخت خداوند میرساند.
● ثمرات باکتی
باکتی دل انسان را نرم میکند و حسادت، نفرت، شهوت، خشم، خودپرستی، غرور و منیت را از او دور میکند. ثمرهٔ باکتی دستیابی به لذت، جذبهٔ الهی، صلح و دانستگی است. تمامی نگرانیها، اضطرابها، ترسها، شکنجههای روحی و… به کلی نابود میشوند. عابد از چرخه زندگی و مرگ مجدد (سامساری) رها میشود. او به صلح و شادی جاودانه و دانش ابدی دست مییابد.
ثمرهٔ باکتی، جنانا است. جنانا باکتی را تشدید میکند. حتی جنانیهائی چون سانکارا، مادهوسودانا و سوکا دو بعد از رسیدن به شناخت، راه باکتی را میپویند تا از شیرینی رابطهٔ عاشقانه با خداوند برخوردار شوند.
هنگامیکه انسان باکتی یوگا را انجام میدهد دانش و تعقل بهخودی خود در باکتا یا عابد آغاز میشود. باکتی طریقتی مستقیم، شادیبخش و سهل برای نزدیکی و تقرب به خداوند است. باکتی چه در آغاز، چه در میانه و چه در پایان، راه شیرینی است. باکتی سعادتی غیرقابل فساد و جاودانه را، در عالیترین نوع خویش به عابد یا باکتا تقدیم میکند.
”شعله آتش جاودانه عشق را در قلب خود بیافروز،
زیرا راه عشق، نزدیکترین راه رسیدن به خداوند است،
ترانه شکوه و عظمت او را بخوان،
نام او را ذکر کن،
وخود را به گذرگاهی تبدیل کن که به او ختم میشود،
خواسته او را بخواه،
خواسته او را انجام بده،
به اراده او تسلیم شو،
تا با ارادهٔ کیهانی به وحدت برسی.
با تسلیم شدن به درگاه خداوند، معبود طریقت خیر و شادی را به زندگی ما میآورد. او ارادهٔ خیرخواهانه ما را رهبری خواهد کرد و بهسر منزل مقصود خواهیم رسید، به سعادت جاودانه و پایدار.
سوامی شیواناندا
مترجم: فروز روشنبین
دانش یوگا