مقاله حاضر به قابلیت های تلویزیون و برنامه های کودکان و نوجوانان اشاره نموده، سپس برخی از تأثیرات مثبت و منفی تلویزیون بر کودکان و نوجوانان از جمله پرکردن اوقات فراغت، جامعه پذیری، یادگیری و خشونت را مورد بررسی قرار داده و در پایان، راه کارهایی برای به حداقل رساندن کارکردهای منفی آن ارایه نموده است.
● چکیده
یکی از مسایلی که از دیرباز، توجه اندیشمندان حوزه های گوناگون علوم انسانی را به خود جلب کرده و موجب قلم فرسایی این اندیشمندان شده، مسیله رابطه تلویزیون با کودک و نوجوان است. مقاله حاضر ابتدا به قابلیت های تلویزیون و برنامه های کودکان و نوجوانان اشاره نموده، سپس برخی از تأثیرات مثبت و منفی تلویزیون بر کودکان و نوجوانان از جمله پرکردن اوقات فراغت، جامعه پذیری، یادگیری، اختلال در فعالیت های کودکان، و نیز تأثیر فیلم های مربوط به بزرگ سالان بر کودکان، و تأثیر آگهی های تلویزیونی و خشونت را مورد بررسی قرار داده و در پایان، راه کارهایی برای به حداقل رساندن کارکردهای منفی آن ارایه نموده است.
● مقدّمه
روزها می گذرد و صنعت همچنان بر تعداد و تنوع تولیدات خود می افزاید و بدون وقفه، یکی یکی آنها را به دست انسان ها می سپارد و از دور، به نظاره عملکرد انسان ها با این تازه واردها می نشیند.
تلویزیون پدیده ای است عجیب که چندی است وارد زندگی انسان ها شده و به گونه ای معجزه آسا تقریباً همه خانه ها را اشغال کرده است چنان که توجه بیشتر اندیشمندان را به خود معطوف داشته است. به همین دلیل، گروهی از پژوهشگران آن را وسیله ای برای نابودی جامعه انسانی می دانند. در مقابل، گروهی دیگر آن را وسیله ای برای سرعت بخشیدن و بالا بردن توانمندی بشر محسوب می دارند.
در این مقاله، سعی شده است رابطه تلویزیون و کودک و برخی از جنبه های تأثیرگذار تلویزیون بر کودک مورد بررسی قرار گیرد و در پایان، اشاره ای کوتاه بر چشم انداز تلویزیون و کودک داشته باشد.
پیش از ورود به اصل موضوع، لازم است به نکات ذیل توجه شود:
وقتی درباره تأثیر تلویزیون بر کودک سخن می گوییم، در واقع نظری دو بعدی را بیان می کنیم به این معنا که مطلبی را درباره تلویزیون و مطلبی را درباره کودک بیان کرده ایم. بنابراین، لازم است هم قابلیت های کلی تلویزیون مورد نظر قرار گیرند و هم قابلیت های کلی کودک.
● قابلیت های تلویزیون
کسی نمی تواند مدعی شود که تلویزیون برای کودکان صرفاً خوب یا بد است. برای برخی کودکان در برخی شرایط، برخی برنامه های تلویزیونی زیان بخش است، برای سایر کودکان در همان شرایط یا برای همان کودکان در شرایط دیگر، تلویزیون می تواند سودمند باشد. برای بیشتر کودکان در اغلب شرایط، بیشتر برنامه های تلویزیون خنثاست و زیان و یا سود خاصی ندارد زیرا تلویزیون هم مثل دیگر مصنوعات بشری کارکردهای سه گانه در دو بُعد آشکار و نهان دارد:
▪ کارکردهای مثبت (نهان و آشکار)
▪ کارکردهای منفی (نهان و آشکار)
▪ کارکردهای خنثا (نهان و آشکار).
با توجه به این تقسیم بندی، تلویزیون نه صرفاً عاملی است که زندگی طبیعی انسان ها را به خطر اندازد و نه وسیله ای است مطلقاً برای پیشبرد اهداف بشر. در این زمینه، دیوید سالکید در گفتوگو با مجله لایف می گوید:
من روشن فکری هستم که نگران تلویزیون است. برخی چیزهای خوب در آن است. این چیزهای خوب مثل جزایری مرجانی در اقیانوسی از زباله هستند… . تلویزیون مرا دیوانه کرده است چراکه واقعاً دوستش دارم، در حالی که چیز کثیفی است مثل زن بسیار زیبایی که نفرت انگیز به نظر می رسد. تنها ]راه [درست کردن آن (تلویزیون) تهذیب گروهی است که تلویزیون را اداره می کنند.۱
● قدرت تلویزیون
تلویزیون از یک سو، رسانه ای است که همه قوای ادراکی انسان (عقل، خیال و وهم) را تحت تأثیر قرار می دهد. از این رو، یکی از ویژگی های متمایزکننده تلویزیون کیفیت و جذابیت آن است. این ویژگی، جزو جداناشدنی این رسانه است. تمرکز و توجه چشم و گوش را می طلبد، توجه را به حرکت در یک فضای کوچک معطوف می کند. این جعبه جادویی کنار میز غداخوری و یا هر جایی که مناسب تر تشخیص داده شود، قرار داده می شود. استفاده کننده از تلویزیون به بیرون رفتن از خانه و تهیه بلیط نیاز ندارد، بدون آنکه از صندلی خود بلند شود، می تواند با استودیو، صحنه های نمایش و دوربین های خبری در دور دست ها ارتباط دیداری و شنیداری برقرار کند.۲ همچنین تلویزیون تصاویری پویا به شکل نمادین، همراه با زبان و صدا و موسیقی منتقل می کند. از این رو، کلیه شرایط لازم برای توجه و جذب در این رسانه فراهم آمده است و این ویژگی تلویزیون را به قدرتمندترین رسانه جمعی از سایر رسانه ها متمایز می کند.
بنابراین، از طریق تجربه کردن روش نمادینی که رسانه های گوناگون را از یکدیگر متمایز می کند، کودکان این امکان را به دست می آورند تا آن دسته از مهارت های لازم فکری را کسب کنند که موجب می شود با تأثیر بیشتری از طریق آن رسانه ها یاد بگیرند. یادگیری از طریق رسانه ها، بستگی به پرورش کافی رفتارهای مربوط به مهارت های کلی و نیز مهارت هایی دارد که برای استفاده از رسانه ای خاص به شکل ویژه موردنیاز است. از سوی دیگر، تلویزیون وسیله ای برای بمباران اطلاعات است، و همین دو علت تأثیرات تلویزیون بسیار عمیق و ماندگار است.۳
● قابلیت های کودک
کودک به فرد دارای سنین بین ۵/۲ـ ۱۲ ساله گفته می شود. بنابراین، با توجه به این شرایط سنّی:
۱) کودک نسبت به تلویزیون، هم فعّال است و هم منفعل. کودک نسبت به تلویزیون این توانایی را دارد که گزینشی برخورد کند. البته هرقدر کودک بزرگ تر می شود این ویژگی بارزتر می گردد.۴
۲) ذهن انسان در دوران کودکی و نوجوانی کاملا تأثیرپذیر است و به راحتی شرطی می شود.
۳) اولین تجربه مستقیم کودک با تلویزیون، عموماً از دو سالگی شروع می شود ابتدا به صورت تقلیدی، بعد به صورت اختیاری و در نهایت، در سه سالگی انتخابگر می شود.
۴) سن ۵/۲ سالگی میانگین سن تماشای منظّم در کودکان است.
۵) در سن ۶ سالگی، کودک معمولا با تمامی رسانه های سمعی و بصری آشنا می شود و دل بستگی و ارجحیتی قوی در مورد برنامه های تلویزیونی در وی ایجاد می گردد.
۶) توجه کودک به صفحه تلویزیون نه پیوسته است و نه منفعل. میزان توجهی که کودکان حاضرند به هر برنامه مبذول دارند به طور مستقیم، بستگی دارد به اینکه سمعی ـ بصری بودن آن، معنای خاصی برایشان داشته باشد و یا زمان کافی در اختیار آنها قرار بگیرد تا معنا و مفهوم موردنظر را جذب کنند. از این نگاه، شکل برنامه ها اهمیت بسیاری دارد.۵
۷) برخی از عواملی که موجب می شوند توجه کودک دوباره به صفحه تلویزیون برگردد عبارتند از: الف. آشنایی قبلی با صداها یا موسیقی، در صورتی که آنچه اتفاق می افتد از نظر بصری نیز مورد علاقه واقع شود. ب. تغییر بلندی و کوتاهی صدا ۳٫ صدای بچه ها ۴٫ جلوه های ویژه صدا ۵٫ صداهای غیرعادی ۶٫ خنده ۷٫ صدای زنانه ۸٫ موسیقی های گوناگون.۶
با توجه به نکات مزبور، می توان گفت: مدت قریب ده سال از دوران ارزشمند عمر برای تماشای برنامه های تلویزیونی، آن هم با شگردهایی که صاحبان قدرت، میزان تأثیرگذاری بر کودک را به شدت افزایش می دهند، زمان بسیار زیادی است تا کودک طی این زمان، به آنچه آنها می خواهند، مبدّل گردد.
● ایدیولوژی حاکم بر تلویزیون
تلویزیون به عنوان وسیله ای برای شکل دادن افکار عمومی، با زیر پوشش قرار دادن معضلات اجتماعی و مسایل مربوط به سیاست داخلی و خارجی و همچنین با عرضه برنامه های تفریحی و نمایشی اش، نقش خود را می نمایاند، بدون توجه به نوع برنامه ای که از آن پخش می شود مجله های خبری، موسیقی ها، مسابقه های تلویزیونی، نمایش مجموعه ها و مانند آن.
این وسیله ارتباطی در هر حال، ملزم به ارایه یک پیام ایدیولوژیک است. تعدّد و گوناگونی روش ها و فنونی که به وسیله برنامه سازان به کار گرفته می شود در واقع بیانگر مجموعه ای از اصول و گرایش های ایدیولوژیک حاکم بر تلویزیون و یا به تعبیر دیگر، مبیّن آن وظایف اصلی است که در زمینه ایدیولوژی از سوی طبقه حاکم بر تلویزیون تعیین می شود. این ایدیولوژی منعکس کننده وضع ملّی، فرهنگی و سیاسی خاص هر کشور است.۷
برای مثال، ایدیولوژی حاکم بر تلویزیون های غرب، سرمایه داری است که آن را به عنوان یک نظام و روش زندگی ارج نهاده است و تمام فعالیت ها، نه تنها تلویزیون، بلکه تمام رسانه ها باید در این زمینه باشند. در تاریخ آمریکا، بارها مشاهده شده که کسانی که حتی کوچک ترین بی توجهی به این ایدیولوژی حاکم داشته اند دچار ورشکستگی شده اند. بنابراین، این یک قانون کلی است.
در کشور ما نیز ایدیولوژی حاکم بر تلویزیون، باید از نظام حاکم ـ یعنی نظام جمهوری اسلامی ـ اتخاذ شده باشد و جهت گیری آن در راستای تقویت دین باشد. از این رو، متولّیان رسانه ها، بخصوص تلویزیون، باید تخصص، تعهد و تدیّن داشته باشند.
● چشم انداز
اگر از تلویزیون به یک دانشگاه عمومی تعبیر شود که همه اقشار جامعه را از هر طیف سنّی که باشند زیر پوشش قرار می دهد، سخن گزافی نیست. از این رو، لازم است برای جهت دهی به برنامه های آن، هر چه بیشتر سرمایه گذاری شود.
در نظام جمهوری اسلامی، به دلیل حاکم بودن احکام الهی بر این نظام، نباید تلویزیون به عنوان یک منبع درآمدزا محسوب شود. اگر چنین تفکری بر این رسانه مهم حاکم شود ـ هرچند برای جبران کمبود هزینه های لازم ـ بر کارکردهایی که انتظار می رود یک رسانه در نظام اسلامی داشته باشد، اثر منفی خواهد گذاشت.
شاید یکی از آفت های مهمی که در کشور ما در کمین این رسانه نشسته، مبحث به وجود آمدن تلویزیون های خصوصی است. قدرت طلبی و سرمایه داری دو زنجیر بزرگی هستند که بسیاری از انسان های بزرگ و کوچک را به اسارت کشیده اند. بنابراین، احتمال اینکه برخی افراد سرمایه دار و قدرت طلب متولّی این امر شوند زیاد است و به فرض اینکه برخی از آنان از قدرت طلبی و سرمایه داری مبرّا باشند، در گوشه و کنار افرادی وجود دارند که جهت و سوی این رسانه قدرتمند را به جهت های مطلوب خود معطوف نمایند.
بنابراین، به احتمال قوی، متولّیان این امر آگاهانه یا ناآگاهانه اسیر این زنجیرها می گردند. از این رو، به نظر می رسد این تفکر خطر بزرگی را به دنبال دارد که نباید از آن غافل ماند.
اکنون با توجه به مقدّمات مذکور، از میان کارکردهای چندگانه، فقط برخی از کارکردهای مثبت و منفی که اهمیت بیشتری دارند، ذکر می شوند:
● کارکردهای مثبت تلویزیون
۱) پرکردن اوقات فراغت کودک
انسان ها هر سنّی که داشته باشند یک فعالیت اصلی و محوری دارند که گذراندن زمان در آن سن، حول آن محور است. این فعالیت اصلی در طول زمان (به خاطر طبع خاص انسان) برای انسان ملال آور می گردد. این تنوّع اولا، باید غیر از آن فعالیت اصلی باشد و ثانیاً در زمانی خارج از زمان آن فعالیت باشد تا آسیبی به این فعالیت اصلی نرسد.
کودک نیز از این امر مستثنا نیست. فعالیت اصلی کودک پیش از مدرسه بازی، و پس از مدرسه درس است. طبیعی است که کودک از بازی و درس خسته می شود و نیازمند یک فعالیت جانبی می گردد تا اوقات خالی از فعالیت اصلی را پر کند و خستگی های خود را برطرف کند. تلویزیون یکی از بهترین چیزهایی است که می تواند اوقات فراغت کودک را پر کند.۸
تلویزیون می تواند ابزاری ارزشمند نه تنها برای مشغول کردن کودکان باشد، بلکه اگر به وسیله مدیریتی هدفمند با برنامه ریزی صحیح اداره شود، می تواند با کارکردهای پنهان زیادی که دربر دارد، به عنوان وسیله ای سازنده، به خوبی اوقات خالی آنان را پر کند. بسیاری از نظرسنجی ها نشان می دهد که وقت گذرانی یکی از مهم ترین دلایل تلویزیون تماشا کردن کودکان است.۹
برخی از اندیشمندان با طرح پرسش های غیرمستقیم از کودکان و ربط دادن پاسخ آنها به رفتارشان، به این نتیجه رسیده اند که دلایل تماشای تلویزیون توسط کودکان، دست کم، به سه دسته بزرگ تقسیم می شوند. اولین دسته از این دلایل که حجمی چندین برابر دسته دوم دارد، شامل گذراندن اوقات فراغت است. کودکان وقتی با این هدف به تماشای تلویزیون می نشینند، به احتمال، بیشتر خواهان برنامه های شاد و سرگرمی های ساده و پرهیجان هستند. در این مرحله، کمترین توجه به برنامه های آموزشی بوده و آرامش بخش ترین برنامه ای که موجب افزایش احساس خوش بینی و امنیت خاطر مخاطبان می شود، برنامه های خانوادگی است.۱۰
به دلیل آنکه اوقات فراغت برای همه انسان ها، بخصوص کودکان، باید پاسخ گوی بسیاری از نیازها باشد، این کارکرد تا وقتی می تواند مفید باشد که جایگزینی برای همه فعالیت های جنبی کودک نگردد.
۲) تلویزیون و اجتماعی شدن
زندگی اجتماعی دارای شاخص ها و نمادهایی است. بدون شناخت نمادهای اجتماعی، نمی توان در اجتماع زیست. در واقع، مقدّمه زندگی اجتماعی، اجتماعی شدن است. تولّد کودک مقارن با اجتماعی شدن اوست. به همان نسبت که کودک رشد می کند، باید همزمان رشد اجتماعی نیز داشته باشد زیرا رشد، پرورش و جامعه پذیری سه ماهیت همراه در وجود کودک است. کودکی یعنی: سال هایی که انسان راه و رسم زندگی را می آموزد.
اولین جایی که کودک اجتماعی شدن را می آموزد خانواده است.۱۱ ولی توان خانواده برای پاسخ گویی به این نیاز بزرگ ناچیز است. گرچه مدرسه در کنار خانواده تا اندازه ای خانواده را در این راه یاری می کند، ولی به دلیل آنکه نیاز کودک فراتر از این حد است، باز هم این کمبود به وضوح مشهود است ولی تلویزیون به خاطر برنامه های فراگیر و متنوّع، بهترین وسیله ای است که می تواند این نیاز کودک را برطرف کند زیرا تلویزیون واسطه ای فراگیر است که در دسترس همه کودکان قرار دارد.
کودکان از طریق تلویزیون، درباره خود، زندگی خود، چگونگی رفتار در شرایط گوناگون، و چگونگی برخورد با مشکلات خانوادگی و شخصی، چیزهای زیادی می آموزند و این اجتماعی شدن از طریق تلویزیون با توجه به ویژگی های تلویزیون و کودک، از هر چیزی نافذتر است.۱۲
● برخی از جنبه های اجتماعی شدن کودکان عبارتند از:
▪ درک نقش جنسیتی: جنسیت دربرگیرنده مجموعه ای از مفاهیم و باورهاست درباره اینکه ما چگونه فردی هستیم، چگونه ویژگی ها و شخصیت خود را به نمایش بگذاریم، چگونه با دیگر مردم رفتار کنیم، و چگونه باید باشیم؟
جامعه از مردان و زنان انتظارات خاصی دارد و این انتظارات در مورد هر دو جنس مشابه هم نیست. بنابراین، به طور اساسی برای مردان ویژگی های خاصی در نظر گرفته می شود و برای زنان نیز ویژگی های دیگری تعیین می شود و این بدان معنا نیست که هرگز نمی توان بین دو جنس با ویژگی های خاص اثر یا الگوی رفتاری مشابه یافت. بعکس آنچه در اینجا به آن اشاره شده، نوعی دسته بندی بر اساس سازگاری و کارایی است که برای سهولت مجموعه ای از عقاید قالبی را در اختیار ما قرار می دهد که جامعه آن را تعیین کرده و متناسب با هر یک از دو جنس است. عقاید قالبی درباره جنس ممکن است نقش هایی را که زن و مرد می توانند در جامعه ایفا کنند محدود سازد. پرورش این عقاید در اذهان کودک از طریق فرایند یادگیری صورت می گیرد. این نوع یادگیری جنبه ای از یادگیری اجتماعی محسوب می شود که برای پرورش افرادی سازگار شده اند که بتوانند در بزرگ سالی خود را با هنجارهای اجتماعی به خوبی وفق دهند. با وجود این، اهمیت تلویزیون در شکل دادن این ایده ها درباره جنسیت بسیار مؤثر است. علاوه بر اینکه، برخی از روان شناسان کودک معتقدند: زمان ۱۸ ماهگی تا ۳ سالگی دوره درک جنسیت کودک است. این دوره سنّی کودک تقریباً منطبق بر زمانی است که کودک به طور منظّم با تلویزیون رابطه برقرار می کند. بنابراین، کودک در این دوره زمانی به سرعت و به راحتی نقش های جنسیتی را از تلویزیون می آموزد و به صورت عملی در فعالیت های خود به کار می برد.۱۳
▪ انتخاب شغل: مسیر واقعی انتخاب کار یا حرفه ممکن است با توجه به قابل رؤیت بودن شغل های خاصی که در قلمرو عمومی، بخصوص از طریق رسانه های عمومی از جمله تلویزیون میسّر می شود، شکل گیرد. تلویزیون باورهای قالب بندی شده شغلی در کودک ایجاد می کند که این می تواند کوتاه مدت یا بلندمدت باشد.۱۴
▪ نقش های خانوادگی: در سال های اخیر، زندگی خانوادگی، بخصوص در جوامع غربی، به شکل بنیادین دگرگون شده است. با تغییراتی که به وجود آمده است، می توان انتظار داشت که مفهوم خانواده نیز دگرگون شود.۱۵ بی شک، تلویزیون در شکل دهی به باورهای کودکان درباره زندگی خانوادگی، نقش مهمی دارد. تلویزیون خانواده های نمونه را برای بینندگان از جمله کودکان معرفی می کند و بر ارزش های خاصی تأکید میورزد یا برخی از مسایلی که برای اعضای خانواده (دختران و پسران) مهم هستند، به بینندگان ارایه می کند. در این میان، کودک نقش های خانوادگی خود را در خلال برنامه های تلویزیون می یابد. بنابراین، تلویزیون به یک معنا، نمایش دهنده خانواده و نقش های خانوادگی (نقش مادری، پدری، خواهری، برادری و روابط بین آنها) است که کودک آنها را می آموزد.۱۶
▪ معلومات عمومی: بیشتر بینندگان در اتاق جرّاحی، دادگاه، پاسگاه پلیس، زندان یا اتاق هیأت مدیره مؤسسه ای نبوده اند اما درباره هر یک از اینها اطلاعاتی دارند. بیشتر چیزهایی که درباره این موارد می دانند از طریق تلویزیون به دست آورده اند. اطلاعاتی که کودکان از طریق صفحه تلویزیون کسب می کنند، شاید کمتر از اطلاعات بزرگ ترها نباشد، با این تفاوت که کودکان تجربه ای کمتر از بزرگ سالان نسبت به زندگی دارند و به تبع آن، ممکن است راحت تر به وسیله چیزهایی که در تلویزیون می بینند، فریب بخورند. در تحقیقی مشخص شده است که نیمی از کودکان ۵ ساله مورد پرسش نمی دانستند بازیگرانْ شخصیت های تلویزیونی را می سازند، در ۸ سالگی بیش از ۳/۲ کودکان و در ۱۱ سالگی تقریباً همه کودکان این حقیقت ابتدایی را درمی یابند.۱۷