قرنهای متمادی است که اقوام مختلف در شهر رشت و مناطق دیگر گیلان همزیستی مسالمت آمیزی با هم دارند و این همزیستی فرهنگ مشترکی را پدید آورده است اما در عین حال، این اقوام ویژگیهای قومی و گویشی خود را حفظ کردهاند.
گیلکها، گالشها، تاتها، تالشها، ترکها و کردها و همچنین اقلیتهای مذهبی مثل ارامنه، یهودیها، زرتشتیها و... مجموعه جامعه گیلان را شکل میدهند.
"گیلکها " در سراسر مناطق جشلگه ای گیلان پراکنده اند و به کشاورزی اشتغال دارند و اولین اقوام ساکن در گیلان بوده اند.
"گالشها" هم که تیره ای از گیلکها هستند که در مناطق کوهستانی و کوهپایه ای زندگی و با دامداری امرار معاش میکنند از اینرو فرهنگ این مردمان بسیار بکر و دست نخورده است و بسیاری از آیینها و اعیاد باستانی همراه با گاه شمار دیلمی و موسیقی فولکلور هنوز که هنوز است در میان آنان رواج دارد.
تالشها در غرب گیلان زندگی می کنند که بازمانده نسل کادوسیان هستند و موسیقی فولکلور بسیار غنی، آیینها، باورداشتها و گویش مختص به خود دارند.
"تاتها" نیز در مناطق جنوبی گیلان به ویژه در رودبار و آبادیهای تابعه آن زندگی میکنند، این قوم نیز زبان و فرهنگ و آیینهای ویژهای دارند که برخی از آنها از دوران کهن به جا مانده است
اقوام دیگری چون کردها، ترکها، کولیها و همچنین اقلیتهای مذهبی مانند ارمنیها، یهودیها و زرتشتیها نیز در مناطق مختلفگیلان از جمله در شهرهای رشت و انزلی ساکن هستند.
گیلان از مناطقی است که با وجود گردآوری و انتشار کتابهای متعدد و متنوع در خصوص آیینها، آداب و رسوم، بازی و نمایشها بومی محلی و.... توسط محققان ایرانی، اروپایی و آمریکایی همچنان فرهنگ این سامان بکرمانده است.منابع پژوهشی درباره تاتها، گالشها و کردهای گیلان بسیار ناقص است
یک استاد دانشگاه رشته زبان و ادب فارسی دراین باره گفت: در مقابل حجم عظیم زایش فرهنگی که در طول سالیان طولانی صورت گرفته، مطالعه و پژوهش درباره اقوام و فرهنگ گیلان بسیار اندک و ناچیز است.
محمد سمعی پور با اشاره به اینکه درباره زبان و فرهنگ اقوام گیلانی بسیار اندک کار شده و در مواردی هم مطالعه ای انجام نگرفته است، اظهار داشت: منابع پژوهشی ما درباره تاتها و گالشها و کردهای گیلان بسیار ناقص است و کاستی فراوانی دارد.
وی عنوان کرد: به دلیل تحولات فنی، اقتصادی و رسانه ای که در زندگی مردم تاثیر گذاشته، بخش عمدهای از فرهنگ مردم کارکردهای خود را از دست داده و از گردونه زندگی مردم خارج شده و درصد زیادی از فرهنگ این اقوام ناشناخته مانده است.
یک پژوهشگر گیلانی نیز به بازیها و نمایش های بومی محلی گیلان اشاره کرد و گفت: بازیهای بومی و قومی برگرفته از خصایص اجتماعی، فرهنگی، اقلیمی، جغرافیایی و تاریخی هر سرزمین به وجود آمدهاند و هماهنگ با باورداشتها و آیینها و آداب و رسوم در گستره دوران متحول شدهاند.
محمدجعفر حسینی افزود: نمایشها و بازیهای قومی آمیزه ای از حرکات و زیبایی های آرمانی و میراث تاریخی را به نمایش میگذارند و راز و رمزهای زندگی را به تصویر می کشند.
وی ادامه با اعلام اینکه گیلان از نظر نوع بازی و نمایش بسیارغنی و پرباراست، یادآورشد: این بازیها نه تنها برای سرگرمی دراوقات فراغت به وجود آمدهاند، بلکه شیوه ها و روشهای تعامل و تقابل با سختیهای دوران و طبیعت ناسازگار را به فرزندان آموزش می دهند.
نمایشها و بازیهای بومی محلی گیلان همچنان به حیات خود ادامه می دهند
حسینی بیان داشت: پاره ای از نمایشها و بازیهای بومی همچنان به حیات خود ادامه میدهند و در بسیاری از اعیاد و مراسم ملی یا مذهبی اجرا میشوند، اما پارهای دیگر بنا به دلایل مختلف به حاشیه رانده شدهاند و از یادها زدوده میشوند.
وی به نمایش "عروس گل " اشاره کرد و افزود: این نمایش یک کمدی موزیکال بهارخواهی و از بازیهای آیینی بومی گیلان است که سالیان متمادی در نیمه دوم اسفند ماه در استقبال از نوروز اجرا می شد که متاسفانه به حاشیه رانده شده است.
این پژوهشگر گیلانی گفت: " لافندبازی " ، "کشتی گیله مردی " از جمله بازیها و نمایشهای هستند که به دلیل جذابیتهای نمایشی و رزمی در اعیاد و جشنها به شکل گذشته اجرا میشوند.
وی اظهار داشت: همچنین نمایش آیینی مذهبی تغزیه به دلیل بار و محتوای عقیدتی مذهبی در مراسم مختلف از جمله آیینهای ماههای محرم و صفر و در برخی از روزهای سال اجرا میشوند و هنوز هم در میان اقشار سنتی جامعه پایگاه مورد پسندی دارند.
این پژوهشگر همچنین به " آیین یاوری " در استان اشاره کرد و افزود: این آیینها از مراسم دیرینه دیرپا در فرهنگ بومی گیلان است که اشکال آن به شیوه های مختلف در دیگر مناطق ایران هنوز هم کم و بیش به حیات خود ادامه می دهند.
حسینی همچنین ادامه داد: بسیاری از آیینها و باورداشتها درگیلان با اقتصاد و معیشت و تولید ارتباط تنگاتنگ دارند که با از میان رفتن شرایط کار و تولید، آیینهای مربوط به آن نیز به فراموشی سپرده شده و جز خاطره ای تاریخی چیزی دیگر از آنها در ذهنها باقی نمانده است.
وی یادآورشد: البته بسیاری ازاین مراسم و آیینها درباره کشت برنج، پرورش دام و صید و صیادی هنوز هم به حیات خود ادامه میدهند و در روستاها و آبادیهای سرزمین گیلان دیده میشوند.
گنجینه آواز گیلانی هنوز به خوبی به مردم ارائه نشده است
فولکلوریست و پژوهشگر مشهور گیلانی هم نسبت به وضعیت کنونی موسیقی استان ابراز نگرانی کرد و گفت: این رشته هنری از پر احساسترین نواهای ایرانی است
فریدون پوررضا، نداشتن بودجه، خواننده، نفوذ موسیقی های بیگانه که به پاپ مشهورند را از دیگر مشکلات این بخش یاد کرد واز یکی شدن فرهنگها در دهکده جهانی و هجوم فرهنگ بیگانه به موسیقی هراسناک است.
وی تاکید کرد: با این وضعیت فضای رسانه ها باید با موسیقی مردمی و ملی دمساز شده و به پرواز درآید.
پوررضا ادامه داد: آواها و نغمه های محلی مناطق ایران در گذر زمان بوی کهنگی به خود نمیگیرد زیرا از حقیقت و سادگی زندگی روستاییان برخاسته است.
این خواننده پیشکسوت موسیقی محلی گیلان تاکید کرد: همه آنچه از گنجینه آواز ایرانی موجود است هنوز ارائه نشده و وظیفه اهالی موسیقی است که هر گوشه جدید و پنهان آن را که اغلب در مناطق روستایی و نزد پیران روستا باقی مانده است، ثبت کنند و آن را به نسل بعد بسپارند.
لباس " قاسمآبادی " و " تالشی" برای آیین اهدای جوایز بازیهای المپیک آتن انتخاب شد
یک محقق لباسهای سنتی ایران نیز در رابطه با لباسهای سنتی گیلان اظهار داشت: در لباس سنتی این خطه سرسبز می توان طبیعت رنگارنگ و زیبا را به وضوح مشاهده کرد.
ملوک وکیلی افزود: گیلان سرزمین رنگها، مروارید باران، جنگلهای سبز، گلهای الوان است که این همه در پوشش محلی زنان گیلک نمودار بوده است.
وی گفت: اکنون میتوان با توجه به تغییر شرایط زندگی از طرحها و مدلهای زیبای این پوشاک الهام گرفت و با تغییرات کاربردی آن را به عنوان یک پوشش ملی زنده نگه داشت.
این پژوهشگرادامه داد: امروزه با گذشت زمان لباسهای محلی دیگر از رونق افتادهاند و رنگهای شاد آن که امید به زندگی را در دلها زنده میکرد، به خزان بی هنگام نشسته و به کنج پستوها، صندوقها وبقچه ها خزیده و در پشت بامها جای گرفته اند
زبان و گویش گیلکی شاخه ای از زبان ایرانی و از خانواده زبانهای شمال غربی ایران است، گیلان حتی پیش از حضور آریاییها در ایران، دارای فرهنگ و تمدن ویژهای بود، آثار و کشفیات باستان شناسان در مناطق مختلف گیلان از جمله رودبار، املش و هشتپر موید این نظر است.
با این حال ضمن حفظ هویت بومی و باورهای فرهنگی گیلان باید با تلاش همگان به ویژه پژوهشگران، نخبگان و دانشگاهیان این فرهنگ غنی که برآمده از دل ساده مردمان روستاهای شالی، جنگل و باران است را به گیتی شناساند.
منبع: خبرگزاری مهر
دیداری با استاد قسمت خانی
صدای تالش در سینه توست
روز دوشنبه نهم آذرماه 1388 خورشیدی (30 نوامبر 2009 میلادی) در ارتباط با یک پروژه سینمایی، وارد شهرستان رضوانشهر واقع در 60 کیلومتری شمال غرب رشت مرکز استان گیلان شدم. پس از یافتن مطلع محلی و صحبت های ابتدایی، از راننده ای خواستم مرا به یک رستوران ارائه دهنده غذاهای سنتی ببرد. بدین منظور به روستای پنل (Ponel) رفتیم. جوانک اصالتاً تالش بود و صدای موسیقی پاپ هم در اتاق کوچک خودرو پرایدش جولان می داد. گفتم شما که تالش هستی، استاد قسمت خانی را می شناسی؟ پاسخ داد: بله، همسایه ماست. فوری موضوع رستوران و خوردن یک غذای محلی فراموشم شد و از او خواستم مرا به منزلش ببرد. پنج کیلومتر بعد به روستای سکام (Sekam) رسیدیم. این دیدار همان طور که برای من ناگهانی بود، برای استاد خانی هم، چنین شد و با روی باز مرا به اتاق کوچک روستایی اش راهنمایی کرد.
نخستین بار، پاییز 1380 (2001 میلادی) او را در سالن رودکی تهران دیدم و تقریباً هر سال یکی دو بار می دیدمش که آخرینش زمستان 1383 (2004 میلادی) در ششمین جشنواره موسیقی نواحی کرمان بود. پس از آن، دولتی که ادعای اصول گرایی می کرد و قرار بود به ریشه ها بپردازد، روی کار آمد و اولین کارش قطع ریشه موسیقی نواحی ایران بود. جشنواره بزرگ و معتبر موسیقی نواحی کرمان تعطیل شد و دیگر فرصتی پیش نیامد تا با او و دیگر راویان فرهنگ شفاهی کشورمان دیداری تازه کنیم. گر چه وی را مریض احوال یافتم ولی این مانع از آن نبود که برایم نخواند و چون احساس کرد، سینه اش یاری نمی کند، بلند شد و دایره بر دست گرفت تا گرم تر بخواند. با آن که آهنگ های زیادی از دانسته هایش توسط هنرمند جوان آرمین فریدی گردآوری و توسط موسسه ماهور منتشر شده است، ولی هنوز نکته ها در سینه دارد. در بازگشت وقتی به رشت رسیدم، این گله را نزد آرمین فریدی باز کردم که چرا بیشتر از این، به اندوخته های شفاهی استاد نمی پردازد.
قسمت خانی به یک معنی عصاره موسیقی تالشی در حوزه آوازی است. تبحرش در خواندن ترانه های شادمانی و آوازهای ویژه قوم، زبانزد همه تالشیان است. تقریباً هر تالشی را دیدم و صحبت او به میان آمد، نام و صدای وی برای شان آشنا بود. هزاران عروس و داماد تالش، بهترین لحظه های عمرشان را با صدای گیرای قست خانی گذرانده اند. او در عین حال آوازهای عاشقانه و دلتنگی را هم به نیکی می خواند، همچنین آوازهای مذهبی در مدح پیامبر اسلام (ص). بیشتر تالش ها پیرو مذهب سنی شافعی اند و بر خلاف شیعیان که میلاد پیامبر را سرسری می گذرانند، جشن های مولودی خوانی شاد در مساجد دارند.
صحبت از خواننده ای به نام روح انگیز کردم که نمونه آوازهایش را در پایگاه اینترنتی اش شنیده بودم. فوری شناخت و گفت پیش از انقلاب چند بار پیش من آمد. بعدها نیز در رادیو رشت آوازهایش پخش می شد و پس از انقلاب هم به سوئد رفت. از فریبرز رستمی صحبتی به میان آمد و سراغش را گرفت. گفتم که بر اساس رقص ها و ترانه های تالشی یک برنامه زیبای موزیکال درست کرده است و به زودی هم DVD های آن به بازار می آید.
از این که جشنواره های حامی موسیقی محلی ایران به همین سادگی تعطیل شده اند، ناخرسند بود. خیلی از محمدرضا درویشی یاد کرد و اشاره ای به زحمت های فراوان او داشت. کاش می توانستم بیشتر نزد او بمانم. کاش یک دوربین عکاسی داشتم و ای کاش این دستگاه کوچک رکوردر من نمی سوخت. در آن صورت می توانستم جلوه های زیبایی از صدا و تصویر او را برای تان به ارمغان بیاورم.
پی نوشت
دیدار من از سرزمین گیلان برای نخستین بار بود. چشم اندازهای بسیار زیبا و موسیقی شاد و بی پیرایه مردمانش مرا به اندیشه برد که چه ها می توان در این جا کرد که الان نمی کنیم. پیش از این، بندرهای خرمشهر و بندرعباس را دیده بودم و نمای نازیبایشان هیچ گاه مرا به چنین فکری نینداخته بود. اما بندر انزلی حکایت دیگری داشت. وقتی دیدمش با خود گفتم خاک بر سر بندر دبی و باز گفتم خاک بر سر ما که چنین جواهری را صاف صاف نگاه می کنیم و آن گاه عده ای بادیه گرد تن پرور 1700 کیلومتر پایین تر از انزلی، یک سرزمین خشک و بی همه چیز را به آوردگاهی برای جهانگردان سراسر گیتی تبدیل کرده اند. سرزمین شمال و به ویژه بندر انزلی می توانست هر ماه میزبان جشنواره های بزرگ موسیقی از سراسر جهان باشد و هزاران گردشگر داخلی و خارجی را به سوی خود بخواند. اما اینک فقط میزبان محصولات فولادی وارداتی از اوکراین است و پیرو آن، هجوم گله های پر تعداد کامیون کشنده در جاده رشت-تهران را ملاحظه می کینم که جان مسافران را تهدید می کنند.