خبرگزاري دانشجويان ايران - اهواز
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
استاد ادبيات و زبان فارسي دانشگاه تربيت مدرس گفت: خيام در رباعيات خود سؤالات و چون و چراهايي را مطرح ميكند كه به معناي ايرادگيري از خلقت نيست.
دكتر حسن ذوالفقاري، به مناسبت ٢٨ ارديبهشت، روز بزرگداشت حكيم عمر خيام، در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: خواندن رباعيات خيام به اين بستگي دارد كه آنها را با چه نگاهي بخوانيم، از چه منظري به آنها نگاه كنيم و آن كه ميخواند، چه زمينههاي فكري دارد. همه اينها مسأله هستند و نميتوان قضاوتي كلي درباره رباعيات او داشت.
او افزود: شايد بتوان از شعرهاي خيام پوچگرايي را هم استنباط كرد؛ اما به نظر من، انديشههاي خيام صددرصد فلسفي است و در واقع چند محور از جمله حيرت و مرگانديشي و نه به معناي پوچگرايي دارد. انديشه او به طور دقيق خوشباشي و ضدپوچگرايي است. انديشه خيام اين است كه اكنون را دريابيم. بخشي از رباعيات خيام چون و چراهاي فلسفي است كه اين چون و چراها به معناي ايرادگيري از خلقت و خدا نيست. اينها در واقع سؤالات فلسفي هستند كه همه فلاسفه مطرح ميكنند، منتها خيام به زبان خود.
ذوالفقاري خاطرنشان كرد: زبان خيام، زبان لطيف و خاصي است و تأثير آن از هر فيلسوف و حكيمي بيشتر است. مثلاً او در حوزه مرگانديشي ميگويد "مي خور كه به زير گل بسي خواهي خفت" و يا "رفتند يكان يكان فرازآمدگان/ باز آمدنت نيست چو رفتي رفتي". اين در واقع ما را به تأمل واميدارد. خيام مرگ را امر بيبازگشتي ميبيند. مرگ براي خيام معمايي است كه او را دائم به انديشه فروميبرد. مرگ سؤال بزرگ خيام است و در واقع، پنج محور كلام خيام، پنج محور مهم انديشه بشر است.
اين استاد دانشگاه تصريح كرد: هيچكدام از انديشههاي خيام نه تنها منجر به پوچي نميشود؛ بلكه زندگي را در پي دارد؛ البته اگر كسي بخواهد درست به اينها فكر كند و جواب درستي بدهد. خيام در اين بيت كه "اين سبزه كه امروز تماشاگه توست/ فردا همه از خاك تو برخواهد رست" مرگ را مطرح ميكند و حاكي از اين است كه انسان روزي خاك سبزهاي ميشود. اينها هيچكدام نميتواند انذار يا نگاه منفينگرانه و پوچگرايي و پوچانديشي او باشد.
وي در ادامه گفت: جالب است كه حدود ٢٠ تا ٢٥ مصراع از رباعيات خيام ضربالمثل شدهاند؛ مانند "آسوده كسي كه خود نيامد به جهان" و هر كدام از اينها شكلهاي ديگري در زبان مردم دارد.
ذوالفقاري اظهار كرد: خوشباشي بُعد ديگري از انديشههاي خيام است. خوشباشي نه به معناي عياشي؛ بلكه به معناي اغتنام فرصت و زندگي است. اين انديشه در مقابل انديشه مرگ به معناي مهد زندگي است؛ چون مرگ بيبازگشت است و همه بايد سراغ آن برويم و آن را در آغوش بگيريم؛ پس بايد خوش باشيم. خوشباشي در انديشه خيام به اين معناست كه از طبيعت، مخلوقات و آنچه كه خدا آفريده، به خوبي استفاده كنيم و بُخل نورزيم. اين انديشه، انديشه زندگي است.
او يادآور شد: مسائلي مانند اينكه خيام چقدر در فرهنگ عامه بوده و مردم چقدر خيام را ميشناسند، از جمله مواردي هستند كه دانشگاهيان و محققان بايد به آنها بپردازند. خيام فيلسوف است؛ اما انگار مردم فلسفه حكماي مدرسي را در زندگي خود پيش نميگيرند و فلسفه خاصي براي زندگي خود دارند. محققان بايد در پي اين مسأله باشند كه خيام چقدر توانسته در جهتدهي انديشههاي مردم مؤثر باشد و رباعيات او چقدر توانسته جهت مثبت به زندگي مردم بدهد. به هر حال نقش خيام و تأثير او بر مردم ميتواند كار تحقيقي مفيدي باشد.
اين پژوهشگر در پايان گفت: عامه مردم خيام را نمي شناسند. در واقع مردم باباطاهر را بهتر ميشناسند؛ چون او مردميتر است. زبان خيام، زبان فرهيختهتري است و خواص آن را بهتر ميفهمند. همچنين تأثير خيام بر زندگي گذشتگان بيشتر بود تا امروزيها.
انتهاي پيام