جاده های کردستان آن قدر نا امن بود که وقتی می خواستی از شهری به شهر دیگر بروی ، مخصوصاً توی تاریکی ، باید گاز ماشین را می گرفتی ، پشت سرت را هم نگاه نمی کردی.
اما زین الدین که همراهت بود، موقع اذان ، باید می ایستادی کنار جاده تا نمازش را بخواند. اصلاً راه نداشت.
بعد از شهادتش ، یکی از بچه ها خوابش را دیده بود؛
توی مکه داشته زیارت می کرده.
یک عده هم همراهش بوده اند. گفته بود « تو این جا چی کار می کنی؟ »
جواب داده بود بخاطر نمازهای اول وقتم این جا هم فرماندهم.
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست) /عنکبوت20