متن كامل خاطرات جورج بوش- 11
در يك انبار علوفه نامزدي براي رياست جمهوري را اعلام كردم
خبرگزاري فارس: اعلام رسمي نامزدي من در مراسم صرف كباب در شهر كوچك "آمنا " در [ايالت] آيوا صورت گرفت. نطق خود را در آن روز داخل يك انباري مزرعه خواندم؛ روي سكويي ايستادم كه علف خشك جلوي من و يك مزرعه بزرگ ذرت نيز پشت سرم بود.
به گزارش خبرگزاري فارس، جورج واكر بوش، رييس جمهور پيشين آمريكا از جمله شخصيت هايي است كه در زمان وي و بعضاً بهواسطه خودش اتفاقات بسيار مهمي در عرصه جهان بهوقوع پيوست. شايد حوادث 11 سپتامبر مهمترين اين اتفاقات باشد كه خود بعدا منشأ تحولات بسيار مهمي در عرصه بين المللي از جمله دو جنگ در منطقه خاورميانه شد.
اين تحولات و شخصيت خود بوش كه عده بسيار زيادي او را مستحق رياست جمهوري آمريكا نمي دانستند و بهعلاوه نفرت زيادي كه در افكار عمومي جهان در زمان وي از آمريكا بهوجود آمد، سبب شد تا خبرگزاري فارس دست به ترجمه و انتشار خاطرات او بزند.
بههرحال اين كتاب، بيان مسايل از نگاه بوش است و طبعاً تمام آن مورد قبول نخواهد بود ولي شخصيت بوش و خاطرات وي مي تواند از جمله اسنادي باشد كه به محققان و مخاطبان علاقمند به اين حوزه كمك فراواني كند.
قسمت يازدهم از متن كامل خاطرات جورج واكر بوش به خوانندگان محترم تقديم مي شود:
* مسئله من قبل از نامزدي اين بود كه آيا به درد رياست جمهوري ميخورم
پيش از آن به چندين سوال مهم انديشيده بودم. آيا تمايلي دارم براي هميشه گمنامي خود را فراموش كنم. اين كه در يك رقابت ملي خانواده خود را در معرض موشكافيها قرار دهم كار درستي است؟ آيا ميتوانم از پس سرافكندي شكستي برآيم كه همه ملت شاهد آن بودند؟ آيا واقعا به درد اين كار ميخوردم؟
اعتقاد داشتم پاسخ اين سوالات را ميدانم اما راهي براي حصول اطمينان كامل از اين امر وجود نداشت.
ميدانستم توقعاتي براي حضور من در انتخابات وجود دارد. نگران آينده كشور بودم و نگاه روشني درباره اين امر داشتم كه كشور بايد به چه سمتي هدايت شود. ميخواستم مالياتها را كاهش دهم، استانداردها در مدارس دولتي را تقويت كنم، امنيت و درمان اجتماعي را اصلاح كنم. امور خيريه مذهبي را از نو برپا كنم و ديدگاه مردم آمريكا را با ترغيب دوره جديدي از مسئوليتهاي فردي رشد دهم. همانطور كه در نطقهاي خود ميگفتم: وقتي براي اداي قسم رياست جمهوري دست بر انجيل خواهم گذاشت، قول خواهم داد كه نه تنها قوانين سرزمين خود را تقويت كنم بلكه قسم خواهم خورد عزت و شرف مسندي كه براي آن انتخاب شدهام را تقويت كنم. پس اي خداوند متعال ياريام ده.
* با زندگي خصوصي روساي جمهوري آمريكا آشنا بودم
قرار گرفتن من در معرض پست رياست جمهوري آمريكا پتانسيلهاي اين شغل را برايم آشكار كرد. دو رئيس جمهور قبل از من كه آنها را به بهترين نحو ميشناختم يعني پدرم و رونالد ريگان، از دوره رياست جمهوري خود استفاده كرده بودند تا اهداف تاريخياي را به ثمر برسانند. رونالد ريگان، با چالش اتحاد جماهير شوروي دست به گريبان بود و به پيروزي ما در جنگ سرد كمك كرد. پدرم كويت را آزاد كرد و اروپا را به سوي اتحاد و صلح سوق داد.
من همچنين پيش از آن جنبه زندگي شخصي رياست جمهوري آمريكا را شاهد بودم. پدرم با وجود همه استرسها و موشكافيهايي كه در زندگياش ميشد، به شغل و كارش عشق ميورزيد. او وقتي كه دوره رياست جمهورياش را به اتمام رساند، عزت و ارزشهايش حفظ شده بودند. با وجود فشارهاي فراوان، شدت و فشار كار بر خانواده، ما را به هم نزديكتر كرد.
* امنيت مالي پيروزي يا باخت در انتخابات را داشتم
روند تصميمگيري براي شركت در انتخابات روند وقتگيري بود. درباره آن فكر كردم، به صحبت نشستم، آن را بررسي كردم. فسلفهاي داشتم كه دوست داشتم به پيش ببرم. حتم داشتم ميتوانم تيمي تشكيل دهم كه ارزش تبديل شدن به تيم رياست جمهوري را داشته باشد. امنيت مالي لازم براي تامين خانوادهام در صورت پيروزي يا باخت در انتخابات را داشتم.
* نكاتي كه مرا به شركت در انتخابات رياست جمهوري ترغيب كرد
در نهايت، عواملي كه منجر شدند چنين تصميمي اتخاذ كنم چندان ملموس نبودند. احساس ميكردم بايد در زندگي خود دست به كارهاي بزرگتري بزنم، پتانسيلهاي خود را به فعل رسانده و توانايي خود را در بالاترين سطح ممكن مورد آزمون قرار دهم. الهامبخش من در اين راه نمونه خدماتي بودند كه توسط پدر و پدربزرگم ارايه شده بودند. من شاهد بودم كه پدرم پا به عرصه ميدانهاي بزرگ ميگذاشت و موفق بيرون ميآمد. ميخواستم بدانم كه من هم توانايي آن را دارم كه در اين راه به پدرم بپيوندم.
اگر هم شكست ميخوردم، زندگي جالبي ميداشتم. خانواده من، مرا دوست داشتند. من رئيس يك كشور بزرگ ميشدم و هرگز از آن چه ميخواست پيش آيد، تعجبي نميكردم. به دوستانم ميگفتم: وقتي دوره من به پايان برسد، در اصل چوب خطم پر شده است.
* در يك انبار علوفه نامزدي براي رياست جمهوري را اعلام كردم
اعلام رسمي نامزدي من در مراسم صرف كباب در شهر كوچك "آمنا " در [ايالت] آيوا صورت گرفت. نطق خود را در آن روز داخل يك انباري مزرعه خواندم. روي سكويي ايستادم كه علف خشك جلوي من و يك مزرعه بزرگ ذرت نيز پشت سرم بود. يكي از اعضاي كنگره آمريكا به نام "جيم ناسل " كه بعدها در دفتر مديريت من به عنوان مدير بودجه مشغول شد، مرا با خواندن آهنگ "لجوج آيوا " از گروه "ميوزيك من " معرفي كرد. درحالي كه لورا كنار من ايستاده بود، به حضار گفتم: در انتخابات رياست جمهوري آمريكا نامزد ميَشوم. اهل انصراف دادن نيستم و ميخواهم رئيس جمهوري بعدي آمريكا باشم.
راه من تا رسيدن به آن روز غيرمتعارف بود. من يك برنامهريزي طولاني در تمام عمر براي رسيدن به رياست جمهوري صرف نكرده بودم. اگر هم چنين برنامهريزياي كرده بودم، خيلي از كارهايي كه در زمان جواني مرتكب شدم به گونهاي ديگر انجام ميدادم. با اين حال در طي عمرم مهارت و خواست لازم براي شركت و پيروزي در انتخابات رياست جمهوري آمريكا به دست آورده بودم. بذر اين تصميم و ديگر تصميماتي كه در زندگي خويش گرفتم در همان شهر ميدلند تگزاس كاشته شده بود.
* دموكراتها نسلها حوزه انتخاباتي ميدلند را در دست داشتند
سياستمداران اين شهر از جمله محافظهكاران بودند. تگزاس غربي اصولا روحيهاي مستقل دارد و عموماً به دولت مركزي بياعتماد است. ميدلند نيز مانند بيشتر نقاط و شهرهاي تگزاس به مدت چندين نسل زير كنترل و نفوذ حزب دموكرات داشت. نمايندگي حوزه انتخاباتي ميدلند را كه سرزمين پهناوري متشكل از 17 شهرستان است به مدت 43 سال فردي دموكرات به نام "جرج ميهن " برعهده داشت. او بيشترين مدت حضور در كنگره آمريكا را به خود اختصاص داده است. در 6 ژوئيه سال 1977 يعني در سيويكمين سالروز تولدم، ميهن اعلام كرد كه در پايان دوره نمايندگي، بازنشستگي خود را اعلام خواهد كرد.
در آن زمان من دو سالي بود كه به براي تحصيل تجارت به ميدلند برگشته بودم. من در آن شهر مشغول آموختن تجارت نفت و ارتباط مجدد با دوستان قديم بودم و بطور كلي مشغول لذت بردن از زندگي بودم. آن زمان حس ورود به عرصه سياست نيز در من رشد كرد.
* هرگز در فكر دنبال كردن سياست به عنوان يك حرفه و شغل نبودم
با وجود اين كه هرگز در فكر دنبال كردن سياست به عنوان يك حرفه و شغل نبودم اما در چند دوره از رقابتهاي انتخاباتي به پدرم كمك كرده بودم كه عبارت بودند از رقابت پدرم براي راهيابي به سنا در سال 1964، انتخابات براي راهيابي به مجلس نمايندگان در سال 1966 و دومين رقابت او براي كرسي سنا در سال 1970.
قبل از اين كه دوره خلباني خود را در سال 1968 شروع كنم، به مدت چندين ماه در سفرهاي انتخاباتي "ادوارد گارني " يكي از اعضاي سابق كنگره كه براي كرسي سنا از حوزه انتخاباتي ايالت فلوريدا تلاش ميكرد، سمت معاونت او را داشتم.
نقطه عطف تبليغاتي وقتي بود كه گارني از سوي رونالد ريگان، فرماندار بلندقد و سبزه ايالت كاليفرنيا مورد حمايت قرار گرفت. در سال 1972، من مدير سياسي رقابتهاي سنا منطقه "رد بلونت " ايالت آلاباما را برعهده داشتم و در سال 1976 نيز براي انتخابات مقدماتي حزب جمهوريخواه، بطور داوطلبانه به نفع جرارد فورد، رئيس جمهور سابق آمريكا در منطقه تگزاس غربي فعاليت كردم.
* در دهه دوم زندگي تجربه فراوان سياسي در طول رقابتهاي انتخاباتي كسب كردم
در دهه دوم عمرم، زندگي در رقابتهاي انتخاباتي تناسب كاملي با من داشت. من از اين كه به اين سو و آن سو سفر كنم و آدمهاي جديدي را ملاقات كنم، لذت ميبردم. من از قرارگرفتن در كوران انتخاباتي و حس رقابتي كه در آن وجود داشت، رشد كردم. من از اين كه همه چيز در روز انتخابات تمام ميشد، لذت ميبردم. وقتي كه رايدهندگان برنده را مشخص ميكردند و همه ما به زندگي خويش باز ميگشتيم. برنامهاي نداشتم كه به اين صورت در انتخابات وارد شوم اما به هر حال آقاي "ميهن " ديگر بازنشسته شده بود و من هم يك آدم سياسي سردوگرم چشيدهاي شده بودم.
* دانشكده تجارت، سفرم به چين و تجارت نفتي تجربه هايي به من داده بودند
در ابتدا به فكر افتادم كه براي تصدي كرسي كنگره وارد رقابت شوم. اين تجربه را داشتم كه از جنبه سياسي، از پس انتخابات برآيم. از سويي ديگر حسي قوي مرا به سوي اين وادي سوق ميداد. نگران سمت و سويي بودم كه كشورم در آن مسير حركت ميكرد. از سويي تجربيات من در دانشكده تجارت در كنار سفرم به چين و تجارت نفتي باورهايي به من داده بودند. اين كه اقتصاد بازار آزاد عادلانهترين راه براي تقسيم منابع ارايه ميكند. اين كه پايين آوردن مالياتها نوعي تشويق براي كساني بود كه سخت تلاش ميكردند و تشويق خطرپذيري تجاري نيز به ايجاد شغل در كشور كمك ميكند. اين كه از بين بردن موانع تجارت بازارهاي تازهاي براي توليدكنندگان آمريكايي و گزينههاي بيشتر به مصرفكنندگان ميدهد و اين كه دولت بايد به محدوديتهاي ذكر شده در قانون اساسي احترام گذاشته و مردم را آزاد بگذارد تا از زندگي خود لذت ببرند.
وقتي كه به دولت آمريكا در زمان رياست جمهوري جيمي كارتر و سلطه دموكراتها بر كنگره آمريكا نگاه ميكردم، ميديدم كه عكس اين مسايل در اين دولت و كنگره رعايت ميشود. آنها برنامه داشتند كه مالياتها را افزايش دهند. كنترل دولت را بر بخش انرژي تشديد كنند و براي اشتغالزايي هزينههاي فدرال را جايگزين بخش خصوصي كنند. من از اين كه آمريكا به سمت چپگرايي متمايل شده بود، نگران بودم. آمريكا به سمت نسخهاي اروپايي ارايه خدمات اجتماعي از سوي دولت پيش ميرفت كه در آن برنامه دولت مركزي تجمع بيش از حد در تجارت آزاد ايجاد ميكرد. ميخواستم فكري به حال آن وضعيت بكنم.