خبرگزاري فارس: روزنامه لوفيگارو در مقالهاي تأكيد ميكند كه «مسئله ايران» همچنان قلب سياستگذاري منطقهاي آمريكاست و يكي از علتهاي اصلي حمله به ليبي هم پيامرساني به ايران بوده است.
به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از سايت ايران هستهاي، روزنامه لوفيگارو با انتشار مقالهاي به قلم داويد سانژه در دهم ارديبهشت به جزئيات جلسهاي پرداخته كه در آن تيم امنيت ملي اوباما تصميم به حمله به ليبي گرفت.
سانژه در اين مقاله تأكيد ميكند كه «مسئله ايران» همچنان قلب سياستگذاري منطقهاي آمريكاست و يكي از علتهاي اصلي حمله به ليبي هم پيام رساني به ايران بوده است.
متن كامل اين مقاله چنين است:
***
چرا مسئله ايران مدام ذهن مسئولان كاخ سفيد را به خود مشغول ميكند؟ چند هفته پيش در اتاق موقعيت كاخ سفيد هنگامي كه باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا سرگرم شنيدن استدلالهاي مشاوران امنيتياش در زمينه مداخله نظامي در ليبي بود بحثها سريعاً از مسير اصلي خود منحرف شد و به بررسي پيامدهايي اختصاص يافت كه ممكن است در خصوص ايران پديد آيد.
فيليپ دانيلون مشاور امنيت ملي رئيس جمهور عقيده دارد روحانيون حاكم بر ايران همه اعمال و رفتار باراك اوباما را دقيقاً زير ذرهبين قرار دادهاند. اگر اوباما حرفهايش را در خصوص ليبي عملي نكرده بود حاكمان ايران آن را نشانه ضعف رئيس جمهور آمريكا قلمداد ميكردند. اوباما پيشتر گفته بود قذافي مشروعيت خود را براي رهبري كشورش از دست داده است. به اين ترتيب حاكميت ايران ممكن بود نتيجه بگيرد كه هرگز به وعده خود در خصوص اجازه ندادن به ايران در خصوص دستيابي به سلاح هستهاي عمل نخواهد كرد.
بنيامين رودس يكي از مشاوران نزديك كه در اين جلسه شركت كرده بود گفت: اما اين اغراق است كه تصور كنيم اين مسئله از عوامل تصميم گيرنده براي مداخله در ليبي بود اما در هر صورت ايران در اين جلسه مطرح شد.
وي ادامه داد: توان ما براي مداخله در منطقه با چنين سرعتي پيامي جدي در خصوص قدرت نظامي و ديپلماتيك ما به تهران ميدهد.
دولت اوباما با اين حال اهميتي به بقاي رژيم قذافي در درازمدت نميدهد چرا كه ليبي در اولويت قرار ندارد. هدف اصلي كاستن از نفوذ ايران در منطقه خاورميانه است. هر تصميمي با بررسي زواياي همه پيامدهايش در راهبرد آمريكا در منطقه اتخاذ ميشود كه اين راهبرد عبارتست از كند كردن سرعت دستيابي ايران به سلاح هستهاي و تلاش براي تغيير رژيم.
اين تصميم هر جابهجايي مهرهاي را روي صفحه شطرنج سياسي دشوار ميسازد. هنگامي كه دوره قيامهاي مردمي در منطقه به پايان رسد با توجه به موقعيت آن زمان ايران در خصوص موفقيت يا شكست اين قيامها صحبت خواهد شد. آيا در آن زمان ايران موفق خواهد شد به بلندپروازي خود براي تبديل شدن به مهمترين قدرت منطقه دست يابد. بهار عرب همهچيز را تغيير داده است. ناگهان ديكتاتوريهايي كه از دو سال پيش ميكوشيدند به كمك آمريكا حلقه محاصره را حول ايران تنگتر كنند نگران اوضاع داخلي خود شدهاند.
در چنين وضعي هنگامي كه آمريكا ميكوشد از نگاه ايران به خاورميانه بنگرد چهچيزي ميبيند. نخست بايد به درسي اشاره شود كه از قضيه ليبي گرفته شده است. باراك اوباما در نطقي در بيست و هشتم مارس گفته بود كه ليبي موردي استثنايي است براي محافظت از غيرنظاميان ليبيايي كه مورد حمله نيروهاي قذافي قرار گرفتهاند. وضع اضطراري است و آمريكا ميتواند به كمك امكانات استثنايياش اوضاع را تغيير دهد. اين امكانات عبارتند از فناوريهاي پيشرفته نظير موشكهاي تام هاوك، هواپيماهاي شناسايي و سيستمهاي ايجاد اختلال الكترونيكي. همين امكانات در صورت حمله به مراكز هستهاي ايران نيز بسيار مهم خواهند بود. مهمترين مسئولان آمريكايي به خوبي مي دانستند كه تهران چنين قدرتنمايي را ناديده نخواهد گرفت. يكي از مسئولان بلندپايه حاضر در آن جلسه كه خواست نامش فاش نشود، گفت: ميتوان از دو ديدگاه متضاد صحبت كرد. اين مسئله ممكن است موجب تشويق ايران براي كاري شود كه سالها با آن مخالفت كرده يعني به ميز مذاكرات بازگردد اما اين مسئله همچنين ممكن است موجب تقويت افراطيترهاي رژيم شود كه متقاعد شدهاند تنها راه براي محافظت خود در برابر آمريكا و اسرائيل دستيابي سريع به سلاح اتمي است.
دوم برگ برنده متحدان عربي سعوديها ايران را مهمترين تهديد براي بلندپروازيهاي منطقه خود مي دانند و در بسياري از اقدامات عملياتي آمريكا با هدف كاهش شعاع عملياتي ايران مشاركت داشته اند اما روابط ميان واشنگتن و رياض هرگز تا اين حد پرتنش نبوده است. ملك عبدالله عدم حمايت باراك اوباما را از حسني مبارك نشانه ضعف و هشدار تلقي كرده است. در صورت وقوع اعتراضهاي مردمي به طرفداري از دموكراسي در عربستان سعودي و تداوم اعتراضها در آمريكا ممكن است از حمايت ملك عبدالله نيز دست بكشد. شايد به همين علت بود كه پس از ورود نيروهاي سعودي به بحرين براي سركوب معترضان شيعه آمريكا كوچكترين اعتراضي نكرد.
مسئله سوم به پيچيدگي مسئله سوريه مربوط ميشود. آمريكا از سالها پيش در تلاش است بشار اسد رئيس جمهور سوريه را از حيطه نفوذ ايران دور سازد و وي را به آشتي با اسرائيل وادارد. آمريكا از آن بيم دارد كه سقوط رژيم سوريه منجر به هرج و مرج شود كه در اين صورت رفتار كشور پيشبيني ناپذير و خطرناك خواهد شد اما طي هفتههاي اخير كاخ سفيد به اين نتيجه رسيده است كه ايرانيان ممكن است بازنده مهمتري در اين قضيه باشند. اگر معترضان در دمشق به پيروزي برسند رژيم ايران ممكن است در پي آن سقوط كند.
مسئله ديگر گزينههاي اسرائيل است اسرائيل از خود ميپرسد تا كي بايد اينطور انتظار بكشد و قبل از آنكه خود مجبور شود به تنهايي دست به كار شود همهچيز را اينطور به تعويق اندازد. ترس از اين است كه آشوبهايي كه منطقه را فرا گرفته موجب شود ايرانيان بيسر و صدا و سريعتر به بمب اتمي دست يابند. در چنين وضعي بدترين سناريو پيشِروي اوباما خواهد بود و آن وقوع جنگي ميان ايران و اسرائيل است يعني احتمالي كه ديگر در خصوص آن نميتوان كوچكترين خطايي مرتكب شد.