تناقضات علمي در قرآن یا تنگناهای بیرونی؟
تنگناهای بیرونی یا تناقضات قرآنی؟!
سایت «سكولاریسم برای ایران»، یك سلسله شبهاتی تحت عنوان «تناقضات علمی قرآن» مطرح كرده كه با واقعیات قرآنی تطابق ندارد. در این مقال به چهار مورد از این شبهات جواب داده شد و آن این كه: رسالت قرآن شریف،گیاه شناسی،زمین شناسی،كیهان شناسی و فیزیك و ژئوفیزیك نیست. رسالت قرآن، انسان سازی، هدایت و شفای انسانها است.[1]
از این جهت نباید از علوم جدید و علوم بشری، انتظار داشت كه به تمام خبرهای قرآنی، چه مرئی و چه نامرئی دسترسی پیدا كند. علوم جدید در جهت كشف فیزیك و امور تجربی و حسی است نه امور نامرئی و غیبی، از این روی، كشف ودست یافتن به شبهاب هایی كه همانند تیر به سوی شیاطین و جنیان پرتاب می شوند و یا كشف و دست یافتن به ستون های نامرئی آسمان و یا ریشتر زلزله قیامت، مشكل و یا ناممكن است. در مورد غروب و طلوع خورشید هم باید گفت: در قرآن شریف نیامده است كه خورشید در بركه ای گل آلود غروب می كند، بلكه در قرآن شریف،زبان حال و احساس ذوالقرنین را كه در هنگام غروب آفتاب، بر ساحل دریا نشسته بود و غروب خورشید را در آب تماشا می كرد، احساس كرد كه خورشید دارد در بركه ای گل آلود غروب می كند، نه آنكه واقعاً خورشید در بركه ای گلآلود، غروب كرد، از این جهت كژ اندیشی عدّه ای كه خواستند با تكلف،حتی فرمول بمب اتم را از قرآن شریف به دست آورند، قابل قبول نیست و این با مبانی و منابع دینی هم خوانی ندارد، همان طوری كه تنگ نظری و سنگ فكری نیز محكوم است؟[2]
1. جواب شبهه اول:
در قرآن شریف آمده: خورشید در بركه ای گل آلود غروب می كند. علوم جدید چگونه می تواند آن را اثبات كند؟ آیا به نظر نمی رسد علوم جدید در این راستا در ضلالت مبین است؟ در عرصه تحقیق و پژوهش، به تكلف گویی تن داد و نه، به تكلف گویی دست زد، در مورد علوم قرآن نیز مسئله چنین است. آن چه در مورد آیه مورد شبهه (كهف: 18 / 89 ـ 90) ، قابل بیان است، این است كه: این دو آیه، در صدد بیان زبان حال یك فرد است آن هم در یك فضای خاص، و قصه از این قرار است كه: ذوالقرنین طی یك سفر،به نقطه ای از ساحل دریای اژه، نزدیك شهر ازمیر رسید. در آن جا احساس كرد دریا، صورت چشمه ای به خود گرفته است و آب نیز از گل و لای ساحل تیره رنگ به نظر می رسد. به طور طبیعی، در حوالی غروب نیز، اگر كسی در ساحل به تماشای خورشید بنشیند، احساس خواهد كرد كه خورشید، چنان است كه انگار دارد در آب غروب می كند. یعنی در آب به تماشای خورشید بنشیند، احساس می كند كه خورشید دارد در آب غروب می كند. قرآن شریف از این حالت، به زبان حال «وجدها تغرب فی عین حمئه» تعبیر می كند. یعنی به علت كرویت زمین، هر كس هنگام غروب، در ساحل دریا به تماشای خورشید بنشیند، احساس خواهد كرد كه خورشید آرام آرام، در سینه دریا فرود می آید.
همان طوری كه بیان شد، این دو آیه در صدد بیان طلوع و غروب واقعی خورشید نیستند. طلوع و غروب خورشید، بحث تخصصی و كارشناسی خاص خود را طلب می كند كه در جای دیگر باید دنبال شود.
قرآن شریف در آیات دیگر به خورشید و حركت های آن سوگند یاد می كند و آن را از نشانه های الهی می داند.[3]
خورشید، ستاره ای است كه هر انسانی می تواند طلوع و غروب آن را هر روز شاهد باشد. انسان ها تا قرن ها فكر می كردند كه خورشید به دور زمین می چرخد. هیئت پیچیده بطلیموس نیز بر همین اساس پایه گذاری شده بود كه زمین مركز جهان است. ولی عقیده اخترشناسان (حتی كپلر، كوپرنیك و گالیله) بر آن بود كه خورشید ثابت ایستاده است. اما در اعصار جدید روشن شد كه خورشید دارای چندین حركت است. حركت وضعی، حركت انتقالی و... كه در این مقال مجال بحث آن نیست.[4]
آن چه به اختصار قابل بیان است این است كه:
اولاً این دو آیه، در صدد بیان طلوع و غروب واقعی خورشید نیستند، و نمی خواهد بگوید: واقعاً قرص خورشید، در بركه ای گل آلود، غروب كرد و خورشید در باتلاق های آن گیر كرد، تا به دنبال آن بحث شود كه آیا علوم جدید می تواند آن را درك كند یا خیر؛بلكه آیه در صدد بیان یك زبان حال، در یك فضا و زمان خاص است كه صرفاًبیان یك احساس است كه در یك زمان و حالت خاص به فرد خاص دست داده است. در ثانی باید گفت: علوم جدید و علوم تجربی، علومی گام به گام است و همیشه با آزمون و خطا سروكار دارد كه در این صورت علوم بشری و علوم جدید، در برابر علوم قرآنی، همانند طفلی است كه راه رفتن گام به گام را تمرین می كند و لذا اگر علوم جدید در این راستا، «در ضلالت مبین» نباشد، خیلی در توسعه نیست و خیلی نمی تواند در قضاوت ها دست و دل بازی نماید. هر چند ممكن است با گذشت زمان، بر بخشی از بطون ولایه های قرآنی دست باید...؟
از این حیث با دقت در معانی آیات ذكر شده و با مرور بر معانی آیات قبل و بعد، مسئله بر همگان روشن خواهد بود كما این كه خداوند شهرها و دلها را تسلیم ذوالقرنین گردانیده بود[5] و به وی روشن دلی عطا نموده بود. و به
در علوم جدید، از شهاب باران شدن آسمان سخن می گویند؛ قرآن شریف هم به شهاب هایی آسمانی اشاره دارد كه جهت حفاظت از نعمت های آسمانی و جلوگیری از استراق سمع، هم چون تیرهایی به سوی شیاطین پرتاب می شوند، آیا این خبر قرآنی، از نظر دانشمندان ستاره شناس قابل اثبات است؟
آن چه در این راستا، به اختصار قابل بیان است این است كه: قرآن شریف، در آیات فراوان به آفرینش ستارگان، از جمله به شهاب سنگ ها اشاره دارد، حتی به ستارگان نیز سوگند یاد می كند. برخی از آیات كه به شهاب مبین و یا شهاب سنگ ها، اشاره دارند، عبارتند از: «ما در قرآن برج هایی قرار دادیم؛ و آن را برای بینندگان آراستیم. و آن را از هر شیطان رانده شده ای حفظ كردیم؛ مگر آن كس كه «استراق سمع می كند ( و دزدانه گوش فرا دهد) كه شهاب مبین او را تعقیب می كند (و می راند)».[6]
در جای دیگر آمده است: «ما آسمان نزدیك (= پایین) را با ستارگان آراستیم، تا آن را از هر شیطان خبیثی حفظ كنیم. آن ها نمی توانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرا دهند، (و هرگاه چنین كنند) از هر سو مورد هدف قرار می گیرند. آنها به شدت به عقب رانده می شوند؛ و برای آنان مجازات دائم است. مگر آنها كه در لحظه ای كوتاه برای استراق سمع به آسمان نزدیك شوند كه شهاب ثاقب آنها را تعقیب می كند.»[7]
هم چنین در سوره جن آمده است: «و این كه، آسمان را جستجو كردیم و همه را پر از محافظان قوی و تیرهای شهاب یافتیم. و این كه ما پیش از این به استراق سمع در آسمان ها می نشینیم، اما اكنون هر كس بخواهد استراق سمع كند، شهابی را در كمین خود می یابد.»[8]
هم چنین آمده «ما آسمان پایین را با چراغ های فروزانی زینت بخشیدیم و آنها (= شهاب ها) را تیرهایی برای شیطان قرار دادیم، و برای آنها عذاب آتش فروزان فراهم ساختیم.»[9]
«سوگند به آسمان و كوبنده شب. و تو چه می دانی كوبندهشب چیست؟ همان ستاره درخشان و شكافنده تاریكی هاست.»[10]
با دقت در آیات فوق، به بخش عمده سؤال جواب داده می شود. آن چه در این مقال مجال بیان آن است، این است كه به نظرات صاحب نظران و مفسران پرداخته شود. نظر صاحب نظران و مفسران بزرگ هم در این جهت گونه گون است.
1. برخی از مفسران، همانند صاحب تفسیر مجمع البیان، مسئله استراق سمع جنیان و شیاطین و به دنبال آن نگهبانان و شهاب باران شدن آنها را امری حقیقی می دانند ولی می گویند: ادراك و اطلاع بیشتر آن را به آینده واگذار می كنیم و هم اكنون مسئله چندان بر ما روشن نیست.
2. عدّه ای دیگر می گویند: آسمان، شیاطین، جنیان، شهاب سنگ و ها و ... همه امر واقعی و دست یافتنی است و این از ظاهر آیات به دست می آید.
3. جمعی دیگر، از جمله علامه طباطبایی در المیزان و طنطاوی در تفسیر الجواهر، تعبیرات آیات فوق را تشبیه و كنایه دانسته و آن را از باب بیان سمبولیك گرفته و آن را با بیانی گونه گون بیان داشته اند. به عنوان مثال، آسمان را عالم ملكوت گرفته و بیشتر آن را به امور معنوی حمل كرده اند.[11]
به هر تقدیر، هر چند به طور صریح و روشن نمی توان وراد قضاوت شد: چون علم بشری محدود و جهان هستی و موجودات در آن، اعم از مریی و نامریی، نامحدود، تا جایی كه در روایات متعدد وارد شده كه: «الف الف عالم»[12] یعنی هزاران عالم در جهان هستی وجود دارد و در تعبیرات قرآنی و روایی به هفت آسمان[13] و هفت زمین نیز اشاره شده است.
به نظر می رسد، در راستای آیات فوق، نزدیكترین و بهترین راه و روش، آن است كه ما به صراحت و متن آیات تمسك بجوییم و در عین حال پرونده آن را بر كشف، بر آیندگان باز بگذاریم.
صراحت متن قرآن شریف این است كه:
1. مراد از آسمان، آسمان ظاهر است. 2. مراد از شهاب،شهاب سنگ های مادی و واقعی است كه به سوی شیاطین و جنیان پرتاب و مشتعل می شوند.[14] 3. شیاطین و جنیان موجودات ذی شعور و واقعی هستند كه وجود خارجی دارند، هر چند نامریی و پنهان هستند. 4. استراق سمع از ناحیهشیاطین و جنیان یك امر واقعی و كار هر روزه آنهاست. 5. محافظان و نگهبانان آسمانی، همانند فرشتگان هم، موجودات ذی شعور و مجرد هستند و صراحت قرآن و روایات گواه این نكته است.
در روایات وارد شده كه: ابلیس تا آسمان هفتم پیش می رفت. وقتی حضرت عیسی متولد شد، سه طبقهآسمان به روی ابلیس ملعون بسته شد و با تولد رسول اسلام، تمام آسمان هفت گانه به روی او بسته شد و به وسیله ستاره ها تیرباران شد.[15]
بنابراین هیچ امر غیر واقعی و غیر حقیقی، رمان گونه و خیالی و اسطوره ای در قرآن شریف وارد نشده است، تمام امور قرآنی، چه مریی و چه غیر مریی و چه معنوی و چه مادی، واقعی، حقیقی است و وجود خارجی دارد. پس در واقعی بودن و حقیقی بودن این نكات قرآنی شكی نیست. اما در این كه بشریت امروز هم می تواند به همه علوم قرآنی دست یابد یا خیر؟بحثی دیگر.
تازه اگر بشر با عقل و علم اندك خود،[16] نتواند بر یك موجود نامریی و آسمانی دست یابد، دلیل بر عدم وجود و نبود نیست. چون طبق قاعده عقلی و فلسفی، «عدم الوجدان لا یدل علی عدم الوجود» و همه چیز را باید در «بقعه امكان» قرار داد.[17]
به گفته مولانا:
دیده حسی زبون آفتاب دیده ربانی جو و بیاب[18]
به عنوان مثال حضرت سلیمان زبان حیوانات را می خواند و باد و جنیان را در تسخیر خود داشت.[19] دیگران هم می توانند جنیان را تسخیر كنند و اگر نمی توانند بحث دیگری است.[20] آن چه به طور خلاصه قابل بیان است این است كه:
1. هم شهاب سنگ هایی آسمانی كه مورد نظر دانشمندان ستاره شناس است دست یافتنی و واقعی است.
2. هم شهاب سنگ های مورد نظر قرآن. چون علوم قرآنی هم قابل حدس است و هم قابل حس و قابل باور. اما چه كسانی می توانند به آن دست یابند و چه زمانی می توان بر آن دست یافت،و یا این كه با چه راهكاری می توان آن را كشف كرد؟ باید به گذشت زمان و اهل فن واگذار كرد. كما این كه بسیاری از علوم قرآنی و علوم بشری با گذشت زمان رشد پیدا كرده اند. بلی این بحث پرونده اش هم چنان باز است و لایه ها و بطون قرآن، سر جای خود محفوظ، چون علوم بشری هم چون پول خرد است و تجارت با آن مشكل باید منتظر زمانی شد كه علم بشری بتواند به درك آن نایل آید.
3. كیهان شناسی چگونه می تواند به ستون های نامریی آسمان دست یابد و از حفاظت آن به زمینیان خبر دهد؟
همان طوری كه بیان شد،علوم بشری، همانند كیهان شناسی، در برابر علوم قرآنی، همانند پول خردی هستند كه تجارت با آن یا ناممكن و یا بسیار سخت است. «ذلك مبلغهم من العلم»[21] كیهان شناسی بیشتر با حس و حدس، سروكار دارد. دسترسی بر امور نامریی، هم چون ستون های نامریی آسمان،برای كیهان شناسی یا ناممكن است و یا بسیار سخت است. قرآن شریف می فرماید: آسمان هم چون خیمه ای بر زمین سایه افكنده و مانند سقفی بنا شده است و این بخش از آسمان با آسمانی كه محل ریزش باران است فرق دارد. آسمان اول محل نظام كیهانی و اختران ثابت و سیاری است كه در مدارهای ریاضی، نه طبیعی،سیر می كنند؛ ولی آسمان دوم همان جو متراكم بالای زمین است كه جایگاه ابرهاست.[22]
در مورد زمین هم باید گفت:قرارگاه بودن زمین،[23] به معنای فراش و بستر ملایم برای زندگی است. و این به معنای مقابل حركت نیست، كما این كه فراش و مهار بودن آن با كرویت آن منافات ندارد. هم چنین كرویت زمین كه مطلب حسی و تجربی است با روش عقلی محض قابل نفی یا اثبات نیست. حركت زمین نیز همانند كرویت آن كه مطلبی حسی است، باید با روش تجربی نفی یا اثبات شود نه از راه عقل محض، زیرا برهان عقلی درا مور جزیی خارجی راه ندارد....[24]
در مورد محفوظ بودن سقف آسمان، نیز نظرات گونه گون است. علامه طباطبایی می فرماید: یعنی آسمان از شیاطین و دست برد آنها محفوظ است.[25] كما این كه در جای دیگر آمده است «و به راستی، ما در آسمان كاخ هایی (كاخ ها و ساختمان های بلند آسمانی) قرار دادیم و آنها را برای تماشاگران (زمین و آسمان) آراستیم. و (هم) آنها را از هر شیطان رانده شده ای محفوظ داشتیم.»[26]
هم چنین در مورد این كه آیا مراد از آسمان و زمین، كل عالم مادی است یا خیر؟ و این كه مراد از آسمان و زمین، موجود مادی است یا شامل مجردات هم می شود یا خیر؟اختلاف نظر وجود دارد و در مورد آسمان مادی و معنوی، هر دو بحث هایی خاصی مطرح شده است كه در این مقال، مجال بیان آن نیست.[27]
به هر تقدیر، حفظ به معنای ابقاء و نگه داشتن از نابودی است. حفظ نظام كیهانی، به معنای نگه داشت آسمان و اجرام علوی از ریزش و سقوط و در نتیجه، هلاك اهل زمین و نابودی زمین. هم چنین، ستارگان در آسمان نگهبانان الهی هستند و در طرد شیطان نقش دارند، اما چه نقشی دارند برای ما چندان روشن نیست.[28]
برخی گفته اند: مراد از آسمان، جو زمین است و این جو به گونه ای ساخته شده است كه مانع ریزش سنگ های آسمانی به زمین می گردد. به گونه ای كه از نظر علمی اثبات شده است كه هماره زمین از سوی آسمان سنگ باران می شود، اما این سنگ چون به جو می رسند (به علت سرعت و اصطكاك) به گاز تبدیل می شوند، لذا جو زمین محفوظ نامیده شده است. ولی به نظر می رسد منظور از آسمان در این آیه، دست كم این جو نیست. آسمان سقفی است كه بر این جهان محسوس كشیده شده است و این جو یا محفوظ از نابودی است و یا محفوظ از سقوط و ریزش.[29]
به هر حال، محفوظ بودن آسمان و آسمانیان، و محفوظ ماندن زمینیان از اجرام آسمانی، یك امر بسیار مهمی است. اگر یكی از ستارگان به زمین بیفتد،چه اتفاقی می افتد؟ اگر زمینیان احتمال بدهند، روزی یك از ستارگان به زمین فرو خواهد افتاد، چه خواهند كرد؟ اگر یك روز، نظم كیهانی به هم بریزد، چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ و اگر....
حال، انسان ها، بدون هیچ اتفاقی دارند زیر سقف آسمان زندگی می كنند. زیر یك سقف بسیار مطمئن و محفوظ سقف بسیار مستحكم، اما با ستون های بسیار ظریف و نامریی. انسان ها هنوز ریز بین نشده اند. هنوز دنبال دیدنی ها و حیات می چرخند، از این جهت باور كردن یك امر نامریی برای آنها سخت است.
به هر صورت بشریت دارد زیر یك سقف محفوظ زندگی می كند، و نام این سقف را هر چه می خواهید بگذارید، بگذارید. اگر می خواهید بگویید: آسمان جل، باز هم مانعی ندارد. سقف منزل را هم، آسمان آن گویند و مانعی ندارد كه به هر سقفی، آسمان گفته شود و شما زمین را منزل و آسمان را سقف محفوظ آن بدان.[30]
4. قرآن شریف از زلزله قیامت سخن به میان آورده است، طوری كه سقف آسمان به واسطه لرزش سنگین آن فرو می ریزد و پدیده های هولناكی رخ می دهد... آیا علم زلزله نگاری و ژئوفیزیك می تواند بر این گونه از علوم قرآنی دست یابد و یا در مورد آن پیش گویی نماید؟ به عنوان مثال آیا می تواند «ریشتر» زلزله قیامت را پیش بینی و اندازه گیری نماید؟
آن چه در این راستا قابل بیان است این است كه: هم زلزله قیامت، هم چون قیامت یك امر حتمی و واقعی است و هم رخ دادهای در آن، یك امر حتمی و یقینی است. قرآن شریف می فرماید: «هنگامی كه زمین به لرزش ویژه (خداوندی) لرزانیده شود.»[31] یعنی زلزله می آید، چه زلزله ای. هم زلزله می آید و هم خیلی سهمگین و سنگین است. اما در این كه: چه زمانی زلزله قیامت به وقوع می پیوندد و از چه كم و كیفی برخوردار است و آیا مراكز زلزله نگاری و ژئوفیزیك، می توانند از آن سخن به میان آورند و یا در مورد آن، گمانه زنی ها و پیش گویی هایی داشته باشند و یا در مورد «ریشتر» آن اندازه گیری و حسد و گمانی داشته باشند؛ سخن گفتن بسیار سخت است و تا به حال هیچ فرد و یا مؤسسه ای از آن خبر نداده اند.
وقتی مراكز زلزله نگاری و ژئوفیزیك در مورد زلزله این جهانی، حرفی برای گفتن ندارند، چگونه می توانند از زلزله قیامت خبر بدهند؟!
وقتی زلزله هفت «ریشتری»، در بخشی از پاكستان، صد هزار قربانی گرفت، فرو ریختن سقف آسمان، با زلزله قیامت یك امر طبیعی و عادی است. بلی با ریاضی و علوم تجربی، نمی توان بر آن دست یافت. باید منتظر ماند تا زمان آن فرا رسد و خود گذشت زمان، آن را بیان خواهد كرد. هر چند باور داشتن آن آسان است و قرآن شریف و وقوع آن را یك امر حتمی و لاریب فیه می داند.
آنچه به طور خلاصه قابل بیان است این است كه:
1. قرآن شریف،كتاب انسان سازی، هدایت و شفا است نه كیهان شناسی و زمین شناسی و...
2. بین علوم قرآنی و آیات الهی تناقض وجود ندارد.
3. علوم بشری هم بین آیات الهی نه تناقض می بیند و نه تناقض علمی می یابد.
4. علوم بشری در برابر علوم قرآنی، هم چون پول خرد است و تجارت كردن با آن مشكل است.
5. وقتی علوم بشری نتواند به طور حسی بر علوم نامریی و یا مریی دست یابد، پرونده بحث را باز می گذارد و آن را در بقعه امكان قرار می دهد و نیافتن خود را دلیل بر نبودن نمی یابد و از این جهت خود را از تكلف گویی و یا تن دادن به تكلف نجات می دهد.
پی نوشتها:
[1] . مصباح یزدی، محمد تقی، «معارف قرآن»، ج 1، 2، قم: مؤسسه در راه حق، 1373، ص 225.
[2] . قرشی، سید علی اكبر،«قاموس قرآن»، ج 2، تهران: دارالكتب الاسلامیه، سوم، 1361، صص 170 ـ 172.
[3] . یاسین: 36 / 38 و 40، رعد: 13/ 2. ابراهیم: 14/ 33. فاطر: 35 / 13.
[4] . رضایی اصفهانی،محمد علی، «پژوهشی در اعجاز علمی قرآن»، رشت: مبین، لوح، 1381، ص 89.
[5] . قرائتی، محسن، «تفسیر نور»، تهران: مركز نشر فرهنگی درس هایی از قرآن، روح، 1380، ص 218.
[6] . حجر: 15 / 16 ـ 18.
[7] . صافات: 37 / 6 ـ 10.
[8] . جن: 72 / 8 ـ 9.
[9] . ملك، 67 / 5.
[10] . ص، 86 / 1.
[11] . تفسیر نمونه، ج 11، تهران: دارالكتب الاسلامیه، چهاردم 1376، ص 43 ـ 51.
[12] . بحار، ج 8، باب 28، ص 374.
[13] . اسری: 17/ 44.
[14] . قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج 6، تهران، مركز فرهنگی درس هایی از قرآن، اول، 1378، ص 280.
[15] . نورالثقلین، ج 3، قم، دارالتفسیر، اول، 1382، ص 5.
[16] . نجم : 53 / 30.
[17] . شرح اشارات، ج 3،ص 418.
[18] . مثنوی معنوی، دفتر 4،بیت 595.
[19] . صاد: 38 / 36.
[20] . جاثیه: 45 / 13.
[21] . نجم: 53 / 30.
[22] . تفسیر تسنیم، ج 2،قم: اسری، اول، 1378، ص 393.
[23] . نمل: 27 / 61.
[24] . تفسیر تسنیم، همان.
[25] . المیزان، ج 14،بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بی تا، ص 280.
[26] . حجر: 15 / 16 ـ 17.
[27] . مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، همان.
[28] . مصباح یزدی، محمد تقی،معارف قرآن، همان.
[29] . همان.
[30] . تفسیر تسنیم.
[31] . زلزله: 99 / 1.
اصغر بابايي ساخمرسي