ناگفتههای آیت الله سید محمد خامنهای از جام زهر، موسوی و 99 نفر
آیت الله سید محمد خامنه ای که پس از پیروزی انقلاب در مجلس خبرگان قانون اساسی فعالیت می کرد برگ هایی از تاریخ را برایمان ورق زد که تاکنون در هیچ اثر مکتوبی نخوانده بودیم.

به گزارش مشرق، وی تاریخ شفاهی بود که از روند تصویب قانون اساسی، قانون اصل ولایت فقیه، استرداد شاه و بسیاری از مسایل دیگر پرده برداشت و سخن گفت.
وی که از اعضای شورای تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به فرمان امام خمینی (ره) در سال ۵۷ بود و هم اکنون به عنوان یک فیلسوف و مجتهد عهده دار ریاست بنیاد حکمت اسلامی صدرا است، در گفتگویی مشروح با همشهری ماه به تاریخچه تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و جریانات اوایل پیروزی انقلاب اسلامی اشاره کرد و از برخی جریانات پرده برداشت. متن تلخیص شده این مصاحبه به شرح ذیل است:
مبارزان انقلابی
خیلی زود شروع کردم حتی قبل از امام (ره). زمینه سازی کردیم و بعد که امام (ره) کارش را آغاز کرد من جز ۱۰ نفر اول بودم. البته این مطالبی که به شما میگویم در هیچ جا هنوز به چاپ نرسیده است اما برای خود من روشن است که ما پای این مبارزات بودیم تا رسیدن به انقلاب من کسی بودم که قبل از انقلاب گفتم این انقلاب پیروز می شود در صورتی که هیچ علامتی نبود.
قبل از سال ۵۷ یعنی در حول و حوش سال ۵۴ موسسه تحقیقاتی حقوق اسلام را با ۳۰ نفر از طلاب و سرمایهگذارهای بازار راهاندازی کردیم و قرار شد در آن قوانین آینده را برای کشور آماده کنیم و این نخستین گام ما برای پیروزی انقلاب بود. بعد از آن در سخت ترین مقطع وکیل دادگستری شدم و ناظر جریان مبارزات و سخت گیرها و دیدن خیلی پروندهها سبب شد حس کنم این انقلاب پیروز است و اینچنین بود که وارد عرصه شدم.
هفته اول انقلاب مدرسه رفاه دست من بود با تمام تشکیلات. بعد دادسرای انقلاب و بعد مجلس خبرگان. البته در مجلس خبرگان احزاب و دسته جات از من خواستند که وارد عرضه شوم و من حس کردم عرصه کار است و شروع به فعالیت کردم.
وضعیت مجلس و تصویب قانون اساسی
باید تاکید کنم در سطوح بینالمللی هرکس مدعی قانون اساسی بهتر است حاضرم به مناظره بروم. قانون اساسی ایران بهترین قانون اساسی دنیاست.
وقتی وارد مجلس شدم خیلی شلوغ بود این شلوغی هم از این جهت بود که همه احزاب بودند از نهضت آزادی بگیرید تا باقی دستهها و همه هم با هم درگیر بودند. احساس مسئولیت کردم و پای کار ایستادم. در حال حاضر هم صورت مذاکرات مجلس نشان میدهد در آن زمان کجاها حرف زدم دقیقا اگر نگاه کنید هر کجا احساس وظیفه کردم وارد میدان شدم . در مجلس دوم اما مسایل و دعواها خانوادگی شد. در هر دو دوره مجلس به طور معمول بسیار بد اداره میشد آییننامه ها خوب عمل نمی شد. اواخر مجلس دوم بود که احساس کردم که دیگر کاری در مجلس نداریم، همه دارند سر نخود و کشمش دعوا می کنند. ملت هم آگاهی لازم را پیدا کرده بودند و بسیاری از جوانها که بسیار با فهم بودند نیز وارد میدان شده بودند و من عملا کنار کشیدیم و مجلس های بعد هم شد جای افراد با خطوط سیاسی ناهنجار و ضد هنجار.
روحانیت در زمان خطر باید وارد عرصه شود
زمانی باید یک روحانی وارد سیاست شود که احساس خطر کند، زمانی که چهار تا جوان میتوانند خطر را دفع کنند و برای خودشان مشکلی پیش نیاید و خطری در پیش نیست چه نیازی به حضور من و امثال من است؟ من به هر قیمتی وارد صحنه نمی شوم هر وقت احساس کنم جوانترها بر زمین افتادند من به جلو میآیم آن زمان وظیفه من است. ما کار پشتیبانی میکنیم. در یک سطحی اقتضا میکرد که شبانه روز کار کنیم و در میدان باشیم ، بودیم . من در آن مقطع شبها خیلی کم میخوابیدم و از صبح بعد از نماز مشغول کار های مربوط به مجلس بودم. به پروندههای مختلف در کمیسیونهای مختلف میپرداختم و بعد جلوی پادگان روبروی مجلس ورزش میکردم و وقتی بر میگشتم به عنوان رئیس کمیسیون مشغول کار میشدم و تازه ساعت هشت نماینده های با چشم های نیمه باز می امدند و من آن زمان تمام کارها را کرده بودم و در مجلس می نشستم و بعد از آن در کمیسیون مشغول فعالیت می شدم و تازه شب طرح و لوایح را مطالعه می کردم.
به طور مثال دقیقا به یاد دارم که برای نوشتن پیش نویس طرح آزاد سازی گروگان های آمریکایی در قرارداد الجزایر بین ایران و آمریکا را من نوشتم. سید محمود کاشانی گفت حاج آقا شما خودت تنهایی بنویس این قرارداد را. من هم در آن زمان جایی نداشتم رفتم در پستو جایی که برای رختخواب های اضافه بود از رختخواب ها به عنوان میز استفاده کردم و هشت صفحه قرارداد را که در حال حاضر در صورت مذاکرات مجلس هم است نوشتم. فقط یک اصلاحیه داشت که سفارتخانه به جاسوس خانه تبدیل شد.
در آن زمان امام (ره) بود و ما به اعتماد امام جلو آمدیم و در حال حاضر هم مقام رهبری آگاه و ناظر داریم که می تواند دستور دهد و عمل شود و با وجود او نیازی به این نیست شمشمیر بکشم. در جامعه سیاست؛ مجلسی ها از پس مجلسی ها و دولتی ها از پس دولتی ها بر می بالای سر همه این ها رهبر هست و ضرورت نیست ما به میدان بیاییم. شما نگاه کنید هرکس در ایران به سربازی میرود سرباز وظیفه است اگر جنگ شود به میدان میآید اما به طور معمول و عادی کاری ندارند و به عنوان یار ذخیره هستند. در سیاست هم همین است ما ذخیره هستیم. سیاست به عنوان وظیقه دینی هیچ وقت تمام نمیشود اگر انسان ۹۵ ساله هم باشد باید عصازنان و خم با عصا دشمن را تهدید کند ولو اینکه شهید شود.
امام خمینی، پدیده عجیب تاریخ
در حال حاضر دوره اول انقلاب را در کشور های دیگر چون مصر، تونس ،لیبی و دیگر جاها میبینیم. امام (ره) در آن زمان به عنوان شخص نبود. امام خمینی (ره) پدیده عجیب و غریبی در تاریخ است که سالها بعد همه به اهمیت آن پی بردند که یک نفر همه مشکلات را پیش بینی و حل کرد. امام (ره) خیلی زرنگ بود، اول کار انقلاب را پیروز کرد و این شگرد سیاسی برای کسی که تجربه در این کار ندارد، بسیار ارزشمند است بعد حکومت نظامی را نقد، حکومت را طرد کرد. شاه را غیر قانونی دانست و اعلام کرد میزان رای مردم است.
او در آن سال در شرایط سخت و مشکلات بسیار زیاد گفت: بیایید ببینید مردم چه میخواهند. مردم با بیش از ۹۸ درصد به جمهوری اسلامی رای دادند و این سندی برای کشورهایی شد که ادعای دموکراسی داشتند. امام (ره) باز هم در آن شرایط معتقد بود باید تکلیف مملکت را روشن کنیم و از ما خواست قانون اساسی را بنویسیم در صورتی که این شرایط در هیچ کشوری مرسوم نبود. در این شرایط تلاشهای آمریکا و صهیونیستها ادامه داشت و قرار نبود که همیشه بمب بیاندازند آنها نفراتی داشتند به اسم علی، تقی، اصغر و غیره که در مجلس، خارج از آن،در دولت و همه مکانها بودند و امام (ره) در آن سال هر چه کشید از اطرافیان بود. آنها خط غلط میدادند و به زور، خواهش و التماس نظر میدادند و گاهی هم موفق میشدند.
امام با شورای انقلاب مخالف بود
امام (ره) با تشکیل این شورا مخالف بود من هم به شدت مخالف بودم به خاطر همین در سال ۵۸ به امام (ره) نامه نوشتم. نوشتم، شورای انقلاب عین حکومت بازرگان است. در آن به استناد آیهای از قرآن برای دولت موقت و خطاب به امام (ره) نوشتم "یریدون علو فی الارض و فسادا" و اگر جلو آنها را نگیرید هر اتفاقی وبال مردم را بگیرید به گردن شماست.
از دست دولت موقت بسیار ناراحت بودم. این دولت به من حکم داد و رئیس ساواک شدم به طوری که اطلاعات و امنیت دست من بود. می گفتند: خامنهای آخوند نیست عین خود ما است اما من بعد از مدتی از دست دکتر یزدی قهر کردم و نامهای به امام نوشتم.
دزدی اسناد ساواک توسط دولت موقت
مچ آنها (دولت موقت) را در لحظه خیانت گرفتم. داشتند اسناد ساواک را میدزدیدند که من رسیدم . تو صحنه عبدالعلی بازرگان هم بود. من هم به دم درب گفتند از فردا هیچ کدام را راه نداد. دو روز بعد یزدی آمد و به من گفت: آقای خامنهای باید با شما صحبت کنم من هم گفتن حرفی برای گفتن ندارم و بالاخره با دعوا قهر کردم و دیگر نرفتم و بعد از این اتفاق به امام نامه نوشتم.
ببینید بازرگان شخصا ضعف دارد. من داستانهایی دارم که نشان میدهد عبدالعی بازرگان از نظر اجرایی، عقیدتی تنها یک تئوریسین و استاد دانشگاه بود و اطلاعاتی در این زمینه داشت. او عین کسی بود که رانندگی را از روی کتاب یاد گرفتند، دستش در کار نبود و دکتر یزدی به معنای واقعی رئیس دولت بود.
من اولین و آخرین نفری بودم بازرگان از او شکایت کرد. آن هم سر حرفهایی که در روزنامه کیهان درباره دولت موقت فکر کنم سال ۵۹ یا ۶۰ زدم. بازرگان شکایت کرد و دفاع کردم و در دفاعیه گفتم مرده نمیتواند حرف بزند و شکایت کند. چون دولت موقت مرده پس مرده نمیتواند شکایت کند و من تبرئه شدم.
پیش نویس قانون اساسی
اصل پایه قانون اساسی که در حال حاضر همه میگویند دکتر حسن حبیبی نوشته را ما با یک عده حقوقدان نوشتیم او ننوشته است. امام (ره) در آن زمان در فرانسه بود ما پیش نویس را تهیه کردیم و فرستادیم مجلس. بعد هم گفتند حدود دو ماه فرصت دارید برای رای دادن. به ما هم نگفتند. مجلس خبرگان وزارت کشور این نهاد را مجلس بررسی پیش نویس قانون اساسی نامگذاری کرد. یعنی حق ندارید خارج از این را تصویب کنید، اصل ولایت فقیه و شورای نگهبان هم در آن نبود. یکجوری برخورد کردند که اگر میخواهید رای بدهید اگر هم نمیخواهید رای ندهید و بنشینید. در این وضعیت هم یک آییننامه درست کردند که به طور کلی دست را میبست و عملا هیچ کاری نمیتوانستیم انجام دهیم و حتی نمی توانستیم حرف هم بزنیم. در آن زمانی یکی از کارهای مفیدی که من انجام دادم اعتراض به آییننامه بود.
مرحوم بهشتی گفت: خودمان نوشتیم پس درست است. مرحوم آیت الله منتظری به دفاع از من بلند شد و در آن لحظه بود که مجلس هوشیار شد که با این آییننامه دارد کلاه سرمان میرود. گفتم: اگر ما اختیار داریم باید طرز اداره آن هم با خودمان باشد و خودمان چگونگی آن را تعیین کنیم. دولت نباید دخالت کند. امام (ره) متوجه شد اینها دارند با حول کردن آنچه خودشان میخواهند را در کاسه ما میگذارند. پس به این نتیجه رسیدیم که اینگونه نمیشود. این مجلس خبرگان قانون اساسی است که با حدود ۷۰ آدم خبره که ۵۰ نفر آنها روحانی هستند تشکیل شده است . روحانیانی که هیچ در این زمینهها کار نکرده بودند و تنها هوش ایمانی به آنها کمک میکرد.
شهید آیت هوشیار بود
مرحوم آیت بسیار آدم هوشیار بود، اصل ولایت فقیه را ایشان باعث شد. البته در کنار وی همه جوانها هم بودند. مرحوم هاشمینژاد، آیت الله، آیت الله العظمی شیرازی. البته باهنر خیلی آرام بود، اصلا صدا نداشت. در یک جلسه برای بررسی بنی صدر حرف میزد آیت الله مکارم شیرازی دفاع کرد که بسیار دفاع خوبی بود و خطر نبود اصل ولایت فقیه از بیخ گوش ما گذشت.
گروه نهضت آزادی همیشه مراقب من بودند، همیشه حواسشان به این بود که من یک جاهایی باشم و یک جایی نباشم در دورهای که قرار شد هرکس کمیسیون خود را اعلام کند من کمیسیون مربوط به دولت و قوه مجریه را نام نویسی کردم زیرا در آنجا بحث اصل ولایت فقیه مطرح میشد، مرحوم باهنر مصئول تقسیمبندی شد و گفت: به جز آقای خامنهای بقیه اعضا در همانجایی که ثبت نام کردند مشغول به فعالیت میشوند و فقط آقای خامنهای به دلیل رشتهاشان به کمیسیون قضایی میروند و این مسئله نشان داد که اینها ولایت داشتند بر من.
۱۰ روز به صورت اجباری باید در کمیسیون اعلام شده توقف میکردیم و بعد از ۱۰ روز آزاد بودیم در کمیسیونهای دیگر شرکت کنیم.
من روز یازدهم رفتم کمیسیون دولت و دقیقا بحث بر سر ولایت فقیه بود. عزت الله سحابی نایب رئیس کمیسیون و مرحوم طالقانی رئیس بود. اما عملا کمیسیون دست سحابی بود. در این کمیسیون به جز این افراد آیت الله حائری، سلطانی، دکتر شیبانی، ربانی، مرحوم طاهری گرگانی و مراغه ای هم بود و البته بنی صدر نبود. او کمیسیون اقتصادی بود.
خلاصه عزت الله سحابی علیرغم رفاقت و همکاری نگاهی به من کردند و ناراحت شدند، بعد که جلسه تشکیل شد من سر جای مرحوم طالقانی نشسته بودم و سحابی رو به مرحوم طالقانی گفت: اعضا مشخص هستند از خارج کسی نباید بیایید . او نمیدانست من برای همین آمدم . مرحوم طالقانی هم که رفیق من بود گفت: مهم نیست آقای خامنهای رفیق ماست و بحث شروع شد و مبحث ولایت فقیه مطرح شد.
نهضت آزادی میگفت شورای نگهبان هست و ما آن را قبول داریم. اینها هم نگهبان قانون اساسی هستند و کافیست. اینها میخواستند یک چیز درست کنند که قم باشد و درب خانه همیشه بسته باشد و اینها تنها تایید کارهایشان را از آنها بگیرند. اما نمیدانستند روحانی زور باطنی دارد و با نور الهی که از زمان مشروطه جمع شده بود تصمیم اینها را وتو میکنند.
در زمان استراحت آمدم بیرون و این جوانها را صدا کردم و به آنها گفتم که آقا اینها دارند برای ما آش میپزند و نمیخواهند بگذارند ولایت فقیه باشد.
جمهوری اسلامی هیچ گاه از بین نمیرود
فتنه سال ۸۸ یک حمله قوی به یک مرد قوی بود. در این فتنه قدرت نظام حساب نشده بود. شما در حال حاضر در دنیا نگاه کنید این چه چیزی است که قدرتهای بینالمللی را فلج کرده است. رئیس جمهور آنها آدمی نیستند. پشت سر این کشورها یک صهیونیست بین المللی است که در پس آن هم آمریکا و دولتهای اروپا و ناتو قرار دارند که همه تفنگ به دست هستند اما نمی دانند چه کنند. چون میزان رای مردم است. یک حکومت مثل ایران هیچ گاه از بین نمیرود. زیرا رهبر، رئیس جمهور و دولت میگویند مردم چه میخواهند. مردم هم اسلام میخواهد. چرا اسلام می خواهند چون اسلام کرامت انسانی را حفظ کرده و به انسان آزادی داده است به شخصیت افراد احترام میگذارد، با فقر مخالف است همه چیزهایی که دل یک آدم و وجدان سالم میتواند بفهمد را اسلام دارد به او میدهد.
و این مسایل از نظر مبنایی پایه دارد و جای بحث ندارد. انسان دیگر چه میخواهد. همین الان اگر در انگلستان بگویید حکومت اسلامی این است مردم به اسلام روی میاورند. در جامعه این حمله که خیلی حساب شده و قوی بود از سوی یک رهبری که محاسباتش محاسبات غربی است نمیتواند جلو رود و به همین دلیل و با این استدلالات است که مصر جمال عبد الناصر می شود سادات. قذافی مثبت و دیوانه میشود منفی. این دیوانه ضد صهیونیست میشود دیوانه طرفدار صهیونست و مردم را هم میکشد.
اما رهبری درست مبتنی بر اسلام و جامعه ای که اسلام را میشناسد و آن را میخواهد هچگاه تمام نمیشود. مردمی هم که آمدند فریب خورده بودند، رای داده بودند و خوب اشتباه کرده بودند. قبلا هم خیلی اشتباه کردند. مردم ما مردم خیلی خوبی هستند ولی یک مقداری کارشان دیر وقت و دقیقه ۹۰ است. از امروز باید بدانیم رئیس جمهور آینده را چه کسی انتخاب میکنیم. البته یک عده میدانند و و یک عده هم نمیدانند. شب انتخاب تلفن میزنند حسن آقا ، حسین آقا به کی رای میدهید . سه چهار نفر می گفتند به فلانی میرود رای میدهد و بعد که از آنها میپرسید چرا به این رای دادید و می گویند اشتباه کردند.
مهمترین مساله برای نگهداری یک مملکت آگاهی مردم است و رسانه مسئول این کار است و اگر آگاهی ندهد یا معکوس بدهد خیانت کرده است. باید رسانه مردم را همیشه آگاه نگاه دارد.