/ گفتاري از آيت الله مصباح يزدي/
مراتب شكر در اسلام
خبرگزاري فارس: دانستن اين كه خداوند نعمت هاي فراواني به ما عطا كرده كافي نيست تا ما انگيزه شكر پيدا كنيم. يك چيز ديگر هم مي خواهد. بايد دلمان هم بخواهد كه شكرگزار باشيم. اين عاملي است كه خداي متعال به طور فطري در وجود انسان قرار داده است.
نعمت هاي الهي و بندگان
وندبهم لاستزادتها بالشكر لاتصالها، و استحمد الي الخلايق باجزالها، و ثني بالندب الي أمثاله1.
اين خطبه شريف آن قدر زيبا و در اوج فصاحت و بلاغت است كه حتي متخصصين فن هم عاجزند از اين كه دقايق نكاتي را كه در اين عبارات رعايت شده بيان كنند. انسان وقتي اين خطبه شريف را مي خواند مي فهمد يك زيبايي خاصي دارد. بخش اول خطبه كه حمد خداست خود به چهار بخش تقسيم مي شود و هر بخش با سه جمله بيان شده كه از لحاظ سجع، نظم و وزن، تركيب خاصي دارد؛ در بخش اول مي فرمايند: احمدالله علي ما انعم و له الشكر علي ما الهم والثناء بما قدم؛ در بخش دوم مي فرمايد: من عموم نعم ابتدأها و سبوغ آلاء اسداها و تمام منن اولاها؛ و در بخش سوم مي فرمايند: جم عن الاحصاء عددها و تأي عن الجزاء أمدها و تفاوت عن الادراك ابدها. اين جملات را در جلسات گذشته توضيح داديم. در بخش چهارم حضرت زهرا سلام الله عليها با سه جمله ديگر قسمت حمد را تمام مي كنند. اين سه جمله كه باز با سجع و قافيه خاصي بيان مي شود در واقع رابطه نعمت هاي الهي را با بندگان بيان مي كند. در جمله هاي قبلي، كثرت، كيفيت و طولاني بودن مدت نعمت ها رابيان كردند كه اينها ويژگي هاي خود نعمت هاست. در اين بخش رابطه نعمت ها با خلايق و تعاملي كه بين متنعمين با اين نعمت هاست مورد توجه قرار گرفته است. حضرت مي فرمايند: "و ندبهم لاستزادتها بالشكر لاتصالها، و استحمد الي الخلائق با جزالها، و ثني بالندب الي أمثاله؛ با دادن اين نعمت هاي فراوان، انگيزه حمد را در مردم برانگيخت و گويا با عمل از آنها درخواست كرد كه حمد خدا را به جا بياورند. علاوه بر اين آنها را دعوت كرد به اين كه امثال اين نعمت ها را از خدا بخواهند. " در اين سه جمله چند نكته را بيان مي فرمايند. نكته اول اين است كه علاوه بر اين كه خداوند نعمت هايي را ابتدائاً به بندگانش عطا كرده، مردم را به شكر نعمت هاي الهي دعوت كرده است تا بر نعمت هايشان افزوده شود. اين باب خود، نعمت عظيمي فوق نعمت هاست. خداوند با آن نعمت هايي كه ابتدائاً عطا كرده چيزي را فروگذار نكرده است؛ ولي علاوه بر اين راه ديگري براي بندگان باز كرده است تا بتوانند نعمت هاي خود را افزايش دهند. اين سنت ديگري است. سنت اولي الهي اين است كه هرچه لازمه زندگي مخلوقات اين عالم است به آنها عطا كند؛ ولي لطف بالاتري در حق مخلوقات خود كرد و آن اين كه اجازه داد از نعمت هاي بيشتري استفاده كنند. زندگي انسان با غذايي كه قوت لايموتي باشد دوام پيدا مي كند و ضرورتي ندارد كه انواع ميوه، سبزي، گوشت، شير، عسل، روييدني هاي مختلف و... را در اختيار او قرار دهد. بدون اينها هم امكان سپري كردن زندگي براي انسان وجود داشت. تنوع غذاها خود نعمنت افزوده اي است. در ساير مسائل هم همين طور است. برخي امور براي انسان در حد ضرورت و نياز است؛ ولي اين امكان وجود دارد كه بيش از آنچه نياز دارد از نعمت هاي خدا استفاده كند و لذت بيشتري از نعمت الهي ببرد. راه آن اين است كه از نعمت هايي كه خدا به او داده است قدرداني كند. اين يك سنت قطعي و استثناناپذير در تدبير الهي است. قرآن با تعبيراتي كه نظير آن كمتر در بيان ساير سنت هاي الهي آمده است مي فرمايد: واذ تأذن ربكم لئن شكرتم لازيدئكم و لئن كفرتم ان عذابي لشديد؛2. اذان به معناي اعلان است؛ اما باب تفعل باعث مي شود كه اين اذان خيلي صريح تر و گوياتر و قطعي تر بيان شود. "تأذن " يعني اعلام آشكار و مؤكد كرد. سپس موضوع اين اعلام با اين تعبير بيان شده است كه لئن شكرتم لأزيدنكم. يعني لأزيدنكم نعمه. مي توانست بفرمايد: "ان شكرتم زادكم الله؛ اگر شكر به جا بياوريد خدا نعمت تان را زياد مي كند "؛ ولي اين طور نفرموده، بلكه با جمله اي كه به قول ادبا جواب قسم است مي فرمايد: لئن شكرتم يعني والله لئن شكرتم؛ جواب قسم هم با لام تأكيد و نون تأكيد ثقيله آمده؛ لذا كاملاً تأكيد كلام رعايت شده است. يعني اين سنت الهي جاي هيچ شبهه ندارد و اين يك قاعده قطعي بي استثناء است كه اگر شكر نعمت ها را به جا بياوريد نعمت شما را البته افزايش خواهم داد. و لين كفرتم ان عذابي لشديد؛ اما اگر كفران نعمت كنيد منتظر عذاب باشيد. تهديد مي كند كه اگر كفران كرديد بدانيد كه عذاب من سخت است؛ البته نمي فرمايد: لاعذبنكم.
با اين بيان در واقع خداوند مردم را به اين وادار كرده كه درخواست زيادتي نعمت كنند. بيان اين مطلب باعث مي شود كه در مردم انگيزه براي شكر بيشتر پيدا شود. بد نيست اين جا بابي را باز كنيم براي اين كه آقايان مطالعه و تحقيق كنيد. شكر يك عمل اختياري است و هر عمل اختياري يك زمينه فكري مي خواهد؛ يعني انسان براي انجام عمل به علم و آگاهي نياز دارد؛ ولي پيش از آن يك زمينه انگيزشي مي خواهد؛ يعني انسان بايد انگيزه اي داشته باشد كه آن عمل را انجام دهد. دلش بخواهد. غير از دانستن، خواستن هم بايد باشد. اين دو اگر به هم ضميمه شوند، كار اختياري انجام مي گيرد. خيلي كارها هست كه همه ما مي دانيم خوب است ولي انجام نمي دهيم؛ چون انگيزه اش را نداريم. انسان زماني كاري را كه مي داند خوب است انجام مي دهد كه انگيزه اش را داشته باشد. يكي از بزرگ ترين نقش هاي مربي اين است كه انگيزه هاي شخص را تقويت كند؛ كاري كند كه محبت و عاطفه اي در او پديد بيايد.
دانستن اين كه خداوند نعمت هاي فراواني به ما عطا كرده كافي نيست تا ما انگيزه شكر پيدا كنيم. يك چيز ديگر هم مي خواهد. بايد دلمان هم بخواهد كه شكرگزار باشيم. اين عاملي است كه خداي متعال به طور فطري در وجود انسان قرار داده است. آدمي زاد طوري آفريده شده كه به طور طبيعي وقتي بفهمد كسي خدمتي براي او انجام داده در دلش اين احساس پيدا مي شود كه در مقابل او خضوع كند و خود را بدهكار او بداند و سعي كند به نحوي لطف او را جبران كند. حداقل در زبان بگويد؛ متشكرم، و تا اين كار را نكند گويا گمشده اي دارد. چند سال پيش در سفري به آمريكا از ما براي سخنراني در يكي از دانشگاه ها دعوت كرده بودند. بعد از سخنراني در سرسراي دانشگاه رفت و آمد و شلوغ بود. در اين انبوه جمعيت دانشجويي خيلي اصرار مي كرد خودش را به ما نزديك كند. از دوستان خواهش كردم راه را باز كنيد ببينيم چه مي گويد. ايشان نزديك آمد و گفت: "فقط مي خواستم به شما بگويم خيلي متشكرم! " اين را گفت و رفت. او كمبودي احساس مي كرد كه تنها با اين اظهار تشكر آرام شد.
اين يك امر فطري است. انسان نمي تواند نسبت به كسي كه به او احسان كرده بي تفاوت باشد. البته اين امر اختصاص به انسان ندارد؛ در حيوانات هم هست. بعضي حيوانات از بسياري از انسان ها شكرگزارترند. به بعضي از حيوانات اگر لقمه ناني يا تكه استخواني بدهند مدت ها در مقابل انسان كرنش مي كند! اين امري خدادادي در همه حيوانات است و در انسان اين كار بايد آگاهانه تر انجام گيرد. مقام معظم رهبري حفظه الله تعالي در جلسه اي درباره شكر فرمودند: براي شكر چند چيز لازم است؛ اول اين كه انسان بداند آنچه دارد نعمت است. بعد بداند كه اين نعمت از خداست. اگر اين را از خود بداند در او انگيزه شكر ايجاد نمي شود. انسان وقتي در مقام شكر برمي آيد كه توجه پيدا كند به اين كه اين نعمت از خداست و خدا آگاهانه و با قصد اين را به او داده، نه اينكه گمان كند در طي يك سير جبري به او رسيده است. بعد از اين كه دانست نعمت است و دانست كه اين نعمت را خدا به او داده است، آنگاه آن احساس فطري به آن ضميمه مي شود و درصدد شكر برمي آيد. اين احساس فطري قدرشناسي را باز خدا در وجود ما خلق كرده و اين خود نعمتي است و شكر مي خواهد.
مراتب شكر
مسأله شكر اين قدر مهم است كه بزرگاني از متكلمين آن را از بديهيات عقل شمرده و آن را دليل وجوب خداشناسي مي دانند. اولين مرتبه شكر اين است كه انسان به زبان بگويد: خدايا شكر؛ الحمدلله، مرتبه بعد اين است كه اين نعمت را نگه دارد و آن را تضييع نكند. آيا اگر دوستي به شما هديه اي بدهد، بعد ببيند اهمال كرده ايد و آن هديه از بين رفته است از شما گله مند نمي شود؟ حفظ نعمت خود، مرتبه دوم شكر است. يعني انسان نعمت را در راهي كه او نمي پسندد به كار نگيرد. نبايد نعمت را به نفع دشمن و در مقابل نعمت دهنده بكار برد! يعني نبايد نعمت را در راه گناه به كار گرفت. آخرين مرتبه شكر اين است كه اگر در آن نعمت تكليفي براي ما قرار داده حالا يا تكليف واجب يا مستحب آن را ادا كنيم؛ اگر ثروتي به ما داده و از ما خواسته كه بخشي از آن را به فقرا بدهيم كوتاهي نكنيم. اين هم شكر اين نعمت است. اين ها مراتب مختلف شكر است.
گفتيم كه براي شكر، علاوه بر آگاهي، به انگيزه، ميل و گرايش هم نيازمنديم؛ اين احساس را كه بدهكاريم و بايد دينمان را ادا كنيم، خداوند در فطرت انسان ها نهاده است؛ خيلي هم زيباست! اما دراثر مسامحه و سهل انگاري همين امر فطري كم كم ضعيف مي شود و اثر خود را از دست مي دهد و آن انگيزندگي از بين مي رود. كساني كه به سيگار و دخانيات و... مبتلا مي شوند، در ابتدا وقتي دخانيات استعمال مي كنند سرفه مي كنند و ناراحت مي شوند؛ ولي كم كم خو مي گيرند و طوري مي شود كه اگر استعمال نكنند ناراحت مي شوند. اين يعني خراب كردن فطرت خدادادي! فطرت الهي اين بود كه وقتي دود سيگار وارد ريه انسان شد سرفه كند و ناراحت شود؛ ولي خودش اين را خراب مي كند و آن را از اثر مي اندازد؛ بلكه اثر معكوس در آن ايجاد مي كند! گاهي انسان در اثر خودخواهي، خودپرستي و لذت گرايي مفرط، كارش به جايي مي رسد كه اصلاً آن روح شكرگزاري و قدرداني اش از بين مي رود و بي تفاوت مي شود! اين گونه افراد فقط به منافع خودشان مي انديشند و در اين فكرند كه از هركسي هر چه مي توانند بدوشند. وقتي نيازشان تأمين شد خدمات و الطاف ديگران را فراموش مي كنند. با اين روش آن فطرت خدادادي ديگر خاموش مي شود. خدا اين فطرت را داد، ولي اين انسان با اين رفتارهاي سوء خودش آن را ضعيف كرده، گاهي حتي تبديل به ضد مي كند!
تقويت امور فطري
در مقابل، عواملي هم وجود دارد كه مي تواند اين احساس و گرايش فطري را تقويت كند. امور فطري را مي توان با عوامل خارجي تقويت كرد.
در امور غريزي هم اين امكان وجود دارد. مثلاً وقتي انسان گرسنه مي شود، اگر بوي كباب به مشامش برسد آن احساس گرسنگي تقويت مي شود. اين احساس يك امر دروني است؛ ولي بوي غذا آن را تقويت مي كند. ميل به ديدن چهره زيبا در درون انسان وجود دارد. اگر انسان چشمش را كنترل نكند و چند بار به نامحرم نگاه كند، اين ميل در او تقويت مي شود؛ در اين صورت ديگر مبارزه با شيطان مشكل مي شود. اين عامل خارجي است كه آن احساس دروني را تقويت مي كند. بايد سعي كنيم عوامل خارجي تقويت كننده امور خوب را فراهم كنيم و در مقابل، از تقويت عوامل گناه دوري كنيم. هرچه نگاه انسان كمتر به نامحرم بيفتد انگيزه گناه در او كمتر مي شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بلاغات النساء ، ص 27 و بحارالانوار، ج 29 ص 220.
2- ابراهيم ، 7.
منبع : روزنامه كيهان 11/02/1390