«محب شاه ولايت» بدي به حق «والي»
شعري براي «حاج عبدالله والي» مجاهد خستگيناپذير/
«محب شاه ولايت» بدي به حق «والي»
خبرگزاري فارس: به حق قسم كه بدي عين نامش «عبدالله»/ به بندگي خداوند بندهگاري كرد/ «محب شاه ولايت» بدي به حق «والي»/ «ولايت علوي» را به خطه ساري كرد
به گزارش خبرنگار ايثار و شهادت باشگاه خبري فارس «توانا»، محمد عليآبادي از شاعران دفاع مقدس، در وصف والي بشاگرد مرحوم «حاج عبدالله والي» مجاهد خستگيناپذير شعري با عنوان «خورشيد بيغروب خميني شهر» سروده است.
دوباره دختر گل، ترك پردهداري كرد
هواي دلبري و رسم ميگساري كرد
ز بعد سردي دي، ماه فرودين سر زد
زمينِ مردهِ دل، خرم و بهاري كرد
شده تمثل باغ بهشت «خميني شهر»
در اين مكاشفه ارديبهشت ياري كرد
كنار بلبل و گل جاي باغبان خالي است
همو كه بر «پدر خاك» خاكساري كرد
شكست قامت خود تا به پاكند سروي
سپيد موي گشت و رخ كوه سبزه كاري كرد
از آن شبي كه شدي شمع خانهها خاموش
دل فسرده پروانه بيقراري كرد
گل هميشه بهار ديار چون پر شد
ز چشمْ، چشمه، گلِ گرمِ اشك جاري كرد
زمين ز زلزله ماتمش به خود لرزيد
شكست بغض دل آسمان و زاري كرد
اگر چه رفت از اين خانه پيكر خورشيد
فروغ نور دلش، روز، شام تاري كرد
به هر طرف كه نگه ميكني نشاني از اوست
به حق قسم كه چو آئينه پردهدراي كرد
نميرد آنكه دلش هست باغ عشقآباد
به جاست خاطرههايش كه كارِ «كاري» كرد
به قلب خانه، مدرسه و مسجد و شفاخانه
تمام منظرهها را چو يادگاري كرد
به صبر و مهر و مروت، صفا و هم ايثار
چو قلب خرم جنت دل صحاري كرد
زمين سنگ و سخت بشاگرد را وجب به وجب
چو مشهدي، همه آئينهدار باري كرد
به جمله راند از اين خطه، جمع زاغان را
فضاي شهر پر از بلبل و قناري كرد
چو كيميا بُد و هرجا گذار او افتاد
زمين مرده آن سبز و گلعذاري كرد
رخ نحيف و زرد يتيمان مهر را همگي
به آب زندگي و عشق، سرخ ناري كرد
گسست سلسله و بند ظلم و استعمار
برون ز بتكده جهل بردهداري كرد
هزار كار نموده كه كس نشد آگاه
به رسم و خلق كريمانه خفيهكاري كرد
ز شام تا به سحر بود در پي محبوب
از او «تلاوت آيات» همچو قاري كرد
به حق قسم كه بدي عين نامش «عبدالله»
به بندگي خداوند بندهگاري كرد
«محب شاه ولايت» بدي به حق «والي»
«ولايت علوي» را به خطه ساري كرد
21 فروردين 1390
انتهاي پيام/و
شنبه 10 اردیبهشت 1390 3:23 PM
تشکرات از این پست