0

گفت‌وگو با عبده خال برنده جايزه بوكر

 
hamed1368104
hamed1368104
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 3294
محل سکونت : بوشهر

گفت‌وگو با عبده خال برنده جايزه بوكر

گفت‌وگو با عبده خال برنده جايزه بوكر
نويسنده بايد پيش‌بيني خواننده را باطل ‌كند
جام جم آنلاين: اشاره: عبده خال، نويسنده عربستاني سال 1962 در روستاي المجنه به دنيا آمد. تحصيلاتش را تا مقطع كارشناسي در رشته علوم سياسي از دانشگاه رياض ادامه داد و بعضي از كتاب‌هايش به زبان‌هايي همچون انگليسي، آلماني، فرانسوي و... ترجمه شده‌اند.

او داراي رمان‌ها و مجموعه داستان‌هاي كوتاه زيادي است كه از آن ميان مي‌توان به الموت يمر من هنا (مرگ از اينجا مي‌گذرد)، الايام لا تخبئ احدا (روزگار كسي را پنهان نمي‌كند)، مدن تأكل العشب (شهرهايي كه گياه مي‌خورند) و... اشاره كرد.

 تازه‌ترين رمان او با عنوان هيجان شليك مي‌كند در سال 2010 به عنوان برنده جايزه بوكر انتخاب شد.
سيدمهدي حسيني‌نژاد مترجم ادبيات عرب كشورمان بتازگي با او گفت‌وگويي انجام داده و متن آن را در اختيار جام‌جم قرار داده است كه بخش‌هايي از آن را با هم مي‌خوانيم.

بعد از برگزيده شدن به عنوان برنده بوكر چه حسي داشتيد‌؟

وقتي كه مي‌نويسم به جايزه فكر نمي‌كنم، نوشتن عشق من است نمي‌توانم براي آن جايزه يا... در نظر بگيرم. تصور مي‌كنم كسي كه براي جايزه مي‌نويسد نه با خود روراست است نه با ديگران. اكنون نيز اين جايزه همانند تاجگذاري لحظاتي از شادي است اين جايزه توجه‌ها را به سوي رمان‌ها و داستان‌هايم جلب مي‌كند.

اين جايزه آيا چيزي به جايگاه و آثار شما مي‌افزايد؟

فكر نمي‌كنم، فقط مرا مقيد مي‌كند تا مسووليت بيشتري درباره آنچه مي‌نويسم داشته باشم.

چگونه نويسنده بزرگي مانند شما اين همه سال معلم كلاس اول ابتدايي است؟

از وزارت آموزش و پرورش يا وزارت فرهنگ بايد اين سوال را بپرسيد، وقتي در مراسم اعطاي جايزه بوكر شركت كردم يا در محافل ادبي ديگر شركت مي‌كنم حتي حقوق من را هم در نظر نمي‌گيرند. هرچند من معلمي ‌را دوست دارم و به آن عشق مي‌ورزم.

آيا بردن جايزه بوكر دلالت بر بالا بودن سطح رمان در عربستان دارد؟ يا اين‌كه اين يك اتفاق خاص است؟

جايزه به سطح فرهنگي عربستان داده نشده، بلكه به يك نويسنده اهدا شده است اما در عربستان نويسندگان مطرح زياد داريم كه هر يك شيوه‌اي فاخر در ادبيات عرب دارند.

در رمان‌هاي گذشته‌تان ما تعدد شيوه بيان را مي‌بينيم، گاهي زبان شعري به زبان ژورناليستي نزديك مي‌شد، اما هيجان شليك مي‌كند رماني متفاوت است. آيا اين رمان را مي‌توان نقطه تحول آثار شما دانست‌؟

ترمي بشرر پله جديدي است كه پايم را بر آن نهادم و آن نيمي از پلكاني است كه دارم از آن بالا مي‌روم.

پيش از اين گفتم هر رماني كه مي‌نويسم ديگر به آن بر نمي‌گردم، گمان نمي‌كنم كه ترمي بشرر آخرين قدم من در اين عرصه باشد كه خواسته باشم همه توانايي‌ام را در آن جمع كرده باشم تا بتوانم اين رمان را بنويسم.

ياد گرفته‌ام به مسافتي كه طي كرده‌ام نگاه نكنم بلكه به باقيمانده مسير نگاه كنم كه بايد در اين عمر كوتاه طي كنم.

در رمان طين (گل) شيوه معمول روايت را شكستم و در روزگاري كه كسي نمي‌تواند مخفي بماند حاشيه را متن و متن را حاشيه قرار دادم و در رمان الموت يَمر مِن هُنا (مرگ از اين جا مي‌گذرد) روش ديگري در متن انتخاب كردم و در ساير رمان‌ها و مجموعه‌هاي داستاني كوتاهم راه‌هاي مختلفي را طي كرده‌ام... .

به اين معنا كه روح زندان را نمي‌پذيرد اگر در تنت زنداني شدي شبانه مي‌خواهي از زندان آزاد شوي و به جستجوي فضاي گسترده‌اي مي‌پردازي، نوشته‌ رمان‌نويس مجموعه‌اي از ارواحي است كه از زندگي‌شان فرار كرده‌اند و در جستجوي فضاي بزرگ‌تري براي آرامش مي‌گردند.

اگر متن رمان با مشكلات شخصيت‌هايش كنار نيايد سقوط مي‌كند به همين خاطر منتقدان به متن رمان بعضي از نويسندگان نگاه مي‌كنند و اگر ببينند شخصيت‌ها بخوبي در داستان جا نگرفته‌اند (منتقدان مانند بازرسان آموزش و پرورش به معلم مي‌گويند) اين فصل را به خوبي كار نكرده‌اي... .

خواننده رمان‌هايتان حضور مرگ و مقبره را دائماً مي‌بيند، قهرمان رمان (طين) از مرگ مي‌آيد تا گذشته‌اش را در مقابل روانپزشكي كه به جستجوي او فرستاده است كشف كند همچنين جليله در رمان فسوق از قبرش فرار مي‌كند تا نقطه ابهام‌انگيز رمان باشد آيا در اين فضاها تخيل مد نظرتان قرار دارد يا اين‌كه مرگ زندگي، مرگ اجتماعي و مرگ فردي به صورت كاملا واقعي و ملموس روايت
شده‌اند‌؟

پيوسته اين سوال را از من مي‌پرسند و هر بار جواب‌هاي مختلفي مي‌دهم. شايد اسم اولين رمانم مرگ از اينجا مي‌گذرد آن كليد سري باشد براي كساني كه با من مصاحبه مي‌كنند تا از اين فضا بپرسند. ما پيوسته با مرگ در جدال هستيم مرگ نزد من مرگ جسد نيست ما موجوداتي هستيم كه در زمان كوتاهي حاضر مي‌شويم و ادعا مي‌كنيم فقط در همين زمان زندگي كرده‌ايم در حالي كه ما از ابتدا تا به پايان تاريخ وجود داريم وجودي پيوسته كه قطع نمي‌شود... اما آنچه مختلف است حالت وجود، آگاهي و كيفيت وجود است.

سياست و تاريخ در بسياري از رمان‌هايتان به شكل پراكنده وجود دارند، همانند جنگ يمن، عربستان و مصر در رمان (مدن تأكل العشب) و تحولات عدن در رمان (نباح) و مقابله با افراطي‌گران و انفجارهايي كه در افغانستان ايجاد مي‌كنند، در رمان فسوق چه مي‌كني تا اتفاقاتي كه در ميانه رمان رخ مي‌دهند جذاب باشند، يا حتي در كل رمان؟

پيش از اين‌كه سوال را جواب بدهم اين نكته را از شما بپرسم كه چه تفاوتي وجود دارد ميان 2 نفر كه يك لطيفه را برايت تعريف مي‌كنند يكي از آنها تو را مي‌خنداند (حتي اگر 5 بار آن جك را تكرار كند) ديگري همان جك را آنقدر سرد تعريف مي‌كند كه مي‌خواهي آنچنان سيلي به او بزني تا ديگر جك تعريف نكند و مي‌گويي: چه بي‌مزه؟!! چه تفاوتي ميان اين دو واقعا وجود دارد.

 

من يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي رمان‌نويس را در خلق فضاهاي طنز مي‌بينم، البته نه براي لودگي و مسخرگي بلكه بايد در متن رمان اتفاقاتي بيفتد كه برخاسته از رفتارهاي شخصيت‌هاي درون رمان باشد كه بتواند
هر لحظه فضا را خنده‌دار جذاب و ترسناك كند

من جذابيت را در بين خواننده و نويسنده با تطابق دادن روح‌هايشان به وجود مي‌آورم، نويسنده روح‌هاي آرام را جذب مي‌كند در حالي كه مخاطب روح سر حال و بانشاطي دارد كه نمي‌تواند در هيچ حالتي با آن روح آرام همراه شود به همين دليل جذابيت در تطابق روح خواننده و نويسنده به وجود مي‌آيد. من يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي رمان‌نويس را در خلق فضاهاي طنز مي‌بينم، البته نه براي لودگي و مسخرگي بلكه بايد در متن رمان اتفاقاتي بيفتد كه برخاسته از رفتارهاي شخصيت‌هاي درون رمان باشد كه بتواند هر لحظه فضا را خنده‌دار، جذاب، ترسناك و... كند به عبارتي ديگر بتواند آن انفجار را به وجود آورد. رمان‌نويس پيوسته بايد آماده باشد تا پيش‌‌بيني‌هاي ‌خواننده را باطل كند و فضا را آن‌گونه ترسيم كند كه گمان خواننده را اشتباه از آب در آورد... رمان‌نويس همچنين نبايد به منتقدان گوش دهد و بخواهد هماهنگ با نظريه‌هاي نقدي پيش برود. با وجود تأكيدم بر اهميت روح، رمان نويس بايد حيرت و دهشت بيافريند، پس هرگاه رمان‌نويس بتواند بازي‌ها و فضاهاي بياني خلق كند كه بتواند روح خواننده را قبض كند يا گاهي بسط دهد (ناخواسته باشد) تا حدود زيادي موفق مي‌شود به عبارت ديگر روايت رمان زوال يافتن جادويي است كه جز رمان‌نويس رازهاي آن را هيچ‌كس نمي‌داند... .

شنبه 10 اردیبهشت 1390  11:59 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها