كيهان:بازگشت گروه هاي جهادي به كرانه ، جنين و قدس
«بازگشت گروه هاي جهادي به كرانه ، جنين و قدس»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد؛به اين عبارت دو روز پيش روزنامه صهيونيستي يديعوت آحارونوت توجه كنيد: «محافل اطلاعاتي اسرائيل در ماه هاي اخير موضوع آشتي بين گروه هاي فلسطيني را دنبال مي كردند و برآورد آنان اين بود كه حماس هرگز به تشكيلات خودگردان اجازه نخواهد داد كه به غزه قدم بگذارد و به همين دليل احتمال آشتي بين فلسطيني ها ضعيف است.» جالب تر اين كه برآورد اطلاعاتي اسرائيل بيانگر آن بود كه «تغيير حكومت مصر فرضيه آشتي بين فلسطيني ها را ضعيف مي كند» آحارونوت نتيجه گرفت: «توافق طرف هاي فلسطيني نشان دهنده ضعف برآورد دستگاه اطلاعاتي اسرائيل است. درست در زماني كه توجه تل آويو به مذاكرات محمود عباس براي تصويب كشور فلسطيني در -اجلاس شهريورماه- مجمع عمومي سازمان ملل بود و گمان مي كرد حماس سرگرم كنترل گروه هاي تندرويي نظير جهاد اسلامي است، همه گروه هاي فلسطيني در قاهره توافقنامه آشتي را امضا كردند.»
امضاي توافقنامه آشتي ميان گروه هاي فلسطيني و به تعبيري آشتي غزه و كرانه در روز چهارشنبه هفته گذشته در قاهره نشان داد كه فلسطيني ها در حال حل و فصل مسائل داخلي خود هستند و اهميت و حساسيت شرايط منطقه اي را به خوبي درك مي كنند در همان حال مواضع بسيار تند رژيم تل آويو عليه توافق فلسطيني ها و تهديد سران تشكيلات خودگردان مبني بر اين كه از اين پس اجازه تردد آسان در منطقه كرانه باختري را ندارند، نشان دهنده اهميت توافق روز چهارشنبه است. گروه هاي فلسطيني پيش از اين در بيستم اسفند ماه 87- يعني كمتر از دو ماه پس از پايان جنگ 22 روزه- در قاهره گرد هم آمدند ولي از آنجا كه در آن زمان «ميزبان» - مبارك و سليمان- موضع جانبدارانه نسبت به جريان سازش داشت، توافقي حاصل نشد. امضاي پيش نويس «توافق جامع» ميان طرفين در شرايطي كه مصر دوران گذار را طي مي كند، به يك علامت روشن براي پيش بيني آينده مصر و نقش آن در معادله فلسطين تبديل شده است. در عين حال در خصوص توافق آشتي چهارشنبه نكات زيادي وجود دارد و هنوز ابهاماتي فرا راه آينده توافق ديده مي شود كه به بعضي از اين نكات و يا ابهامات اشاره مي كنيم.
1- توافق اوليه و امضاي كليات آن از سوي گروه هاي مختلف فلسطيني در شرايطي صورت گرفته است كه قرار است مجمع عمومي سازمان ملل در اجلاس سالانه خود - شهريورماه- تشكيل كشور فلسطيني را به تصويب برساند و به نظر مي آيد كه تصويب آن قطعي باشد، در اين بين رژيم صهيونيستي با تاكيد بر اين كه فلسطيني ها دولت و يا هيات مورد توافقي ندارند تا طرف مذاكرات و مصوبات حقوقي قرار گيرند، تلاش مي كرد كه موضوع رسميت يافتن تشكيل كشوري ذيل نام فلسطين را به تأخير انداخته و در يك بستر زماني ناكام بگذارد. مذاكرات قاهره نشان داد كه فلسطيني ها در حال توافق بر سر تشكيل دولت وحدت ملي هستند براين اساس عريقات يكي از رهبران تشكيلات خودگردان پس از اظهارات تهديدآميز وزير خارجه رژيم صهيونيستي گفت: ليبرمن تا چند روز پيش مي پرسيد با چه كسي بايد صلح كنيم و حالا كه فلسطيني ها به سمت تشكيل دولت وحدت ملي مي روند عليه آنان فحاشي مي كند.
گفتني است كه مردم فلسطين و نماينده قانوني آنها يعني حماس خواستار خروج صهيونيست ها از تمامي سرزمين فلسطين هستند.
2- اگرچه فرايند وحدت ملي فلسطيني به احتمال زياد زمان بر مي باشد ولي طرح اين موضوع به معناي نقطه پايان گذاشتن بر منازعات درون فلسطيني است و اين به مردم مظلوم فلسطين امكان مي دهد كه بتواند از معادلات منطقه اي و تحولات ماههاي اخير كه كاملاً به نفع فلسطين است، استفاده نمايند با اين وصف مي توان گفت برخلاف گذشته توافقات ميان طرف هاي فلسطيني پايدار است چرا كه براي همه طرف هاي آن دستاوردهاي مهمي دارد هر چند ممكن است هر گروه از منظر خود به اين توافق بنگرد.
3- يكي از حساس ترين بندهاي توافقنامه و مهمترين آن، توافق بر سر پرونده امنيتي است. اين توافقنامه وضعيت ميان گروههاي فلسطيني در غزه و كرانه را عادي سازي مي كند و در نتيجه امكان فعاليت مجدد گروههاي جهادي در كرانه و باريكه را فراهم مي نمايد. بازگشت حماس و جهاد به كرانه باختري اگرچه پيچيدگي هاي زيادي دارد و حتماً با اما و اگرها و شروطي از سوي تشكيلات خودگردان مواجه مي شود اما از آنجا كه اصول چنين توافقاتي مورد قبول قرار گرفته است مي توان گفت نيروهاي حماس و جهاد طي هفته هاي آينده از فرم فعاليت مخفي در كرانه خارج مي شوند و اين فضاي كرانه را دگرگون مي كند. از آنجا كه در توافقنامه چهارشنبه قاهره روي حق سلاح مقاومت كاملاً توافق صورت گرفته است، فعاليت گروه هاي جهادي در كرانه به آرامش صهيونيست ها در اين منطقه پس از 4 سال خاتمه مي دهد و رژيم صهيونيستي درگير دغدغه جديد امنيتي در كرانه، قدس شرقي و جنين مي شود. علي الظاهر توافقات امنيتي چهارشنبه فراگير بوده و توافق بر سر فعاليت نيروهاي امنيتي، پليس و نيروهاي نظامي طرف هاي فلسطيني را در بر مي گيرد.
4- همزمان با توافق گروههاي مختلف فلسطيني در قاهره براي تشكيل دولت وحدت ملي و نيز همزمان با آماده شدن مجمع عمومي سازمان ملل براي تصويب كشوري ذيل نام فلسطين و تعيين ضرب الاجل براي آن، رسانه هاي رژيم تل آويو از اعمال فشار شهروندان صهيونيست به دولت نتانياهو براي پذيرش دولت فلسطين خبر دادند. يكي از اين منابع فاش كرد كه بيش از 70 درصد از اين شهروندان در نظرسنجي انجام گرفته، روي گزينه، دولت اسرائيل بايد با تشكيل يك كشور مستقل فلسطيني موافقت كند، تأكيد كرده اند. اين در حالي است كه پيش از اين ساكنان تل آويو و... حتي مذاكره با فلسطيني ها را خط قرمز مي دانستند. اين تغيير نگرش نشان دهنده احساس ضعف صهيونيست ها مي باشد. جالب اين است كه توافق فلسطيني ها مبتني بر منتفي شدن تضمين هاي امنيتي تشكيلات خودگردان با اسرائيل بوده و نمايندگان مذاكره كننده محمود عباس لغو اين تضمين ها را امضا كرده اند.
5- يكي از توافقات روز چهارشنبه قاهره «برگزاري انتخابات رئيس تشكيلات خودگردان و انتخابات مجلس ملي يك سال پس از امضاي توافقنامه از سوي طرفين» مي باشد. به نظر مي آيد دو طرف با دو جمع بندي جداگانه اين بند را امضا كرده اند. محمود عباس كه مي داند براي اينكه بعنوان نماينده فلسطين در اجلاس مجمع عمومي شهريور ماه شركت كند، نياز به پشتوانه ملي دارد، اين بند را قبول كرده و در عين حال اميد داشته كه در اين يك سال شرايط تغيير كند ضمن آنكه او به گمان خود با اين دستاورد مهم ديپلماتيك و حقوقي مي تواند سرنوشت انتخابات سال آينده را رقم بزند. حماس قاعدتاً از اين منظر اين بند را پذيرفته كه اولاً با اصل موضوع اعلام رسمي تشكيل كشور فلسطين موافق بوده و ثانياً حماس به موقعيت انتخاباتي خود در غزه، كرانه، جنين و قدس شرقي اطمينان دارد. اما به هر حال ترديدي نيست كه رخدادهاي يك سال آينده تعيين كننده پايايي يا كوتاه مدت بودن زمان اين توافقنامه و اجرايي شدن بندهاي آن است.
6- توافقات انجام شده در چهارشنبه ميان گروه هاي فلسطيني پر از ابهام است ولي از آنجا كه فعلا كليات مورد توافق قرار گرفته اين ابهامات طبيعي مي باشند. يكي از اين ابهامات وضعيت اداره مراكز فلسطيني در فاصله امضاي رسمي و نهايي توافقات تا زمان برگزاري انتخابات است و حال آن كه در اين فاصله اتفاقات حقوقي فراواني در مورد فلسطين رخ مي دهد كه طرف فلسطيني آن مشخص نشده و يا در مورد تشكيلات «سازمان آزادي بخش فلسطين» كه متعلق به همه فلسطيني هاست و فعلا بطور انحصاري در اختيار محمود عباس و گروه فتح قرار دارد و بر اساس توافق چهارشنبه قاهره قرار شد مورد تجديدنظر قرار گيرد، اصول اين تجديدنظر و زمان آن معلوم نشده است. در مورد آزادي زندانيان هم كليات توافقنامه، زمان و نحوه آن را مشخص نكرده است. اين ها طبعا مذاكرات آينده را زمان بر مي كند و از اين رو بايد گفت فلسطيني ها در آغاز راه توافق قرار دارند.
7- فلسطيني ها اعتماد به نفس بالايي پيدا كرده اند اين را مي توان هم در ميان مردم آن و هم در ميان نخبگان فلسطيني مشاهده كرد، اين در حالي است كه اين حس اعتماد در سال هاي اخير به دليل اختلاف رهبران فروكش كرده و به حداقل رسيده بود. فلسطيني ها بدون ترديد به محمود عباس و ابتكارهاي او و يا ابتكارهايي كه او هم در آن حضور دارد اعتماد ندارد، اما احساس مي كنند خود قادر به هدايت فرايند مي باشند كما اين كه مصري ها اعتمادي به محمد حسن طنطاوي و شوراي عالي نظامي مصر ندارند ولي احساس مي كنند خود قادر به انتقال مصر از كشوري با حاكميتي وابسته، غيرمردمي و سكولار به حاكميتي مستقل، مردمي و الهي هستند و در نهايت قادرند همين طنطاوي را وادار به اتخاذ تصميماتي كنند كه اين راه را هموار نمايد. اعتماد به نفس فلسطيني ها به آينده نيز مي تواند موانع شكلي و محتوايي و ابهامات كنوني را كنار بزند.
خراسان:فرمان 8 ماده اي و داستان غريب مبارزه با مفاسد اقتصادي
«فرمان 8 ماده اي و داستان غريب مبارزه با مفاسد اقتصادي»عنوان يادداشت روز روزنامهي خرسان به قلم محمد سعيد احديان است كه در آن ميخوانيد؛عجب داستان غريبي دارد اين مبارزه با مفاسد اقتصادي. روزهايي بود که برخي از دولت ها دغدغه اي به نام مبارزه با فساد اقتصادي نداشتند با اين توجيه که بايد کار کرد و نتيجه گرفت و مبارزه با فساد، اطمينان و انگيزه مديران مياني و فعالان اقتصادي را براي سازندگي مي گيرد و روند کار در کشور دچار اختلال مي شود بي آنکه بينديشند اين نگاه کاملا غلط پايه گذار چه فاجعه سياسي و اقتصادي در آينده مي شودو نمي دانم آيا حال که روشن شده است فساد اقتصادي چگونه به اعتماد مردم لطمه مي زند و براي سرمايه گذاران و فعالان واقعي اقتصادي چه مشکلاتي ايجاد مي کند و مانند علفي هرز چنان ريشه دوانده است که ريشه کني آن اراده و تواني بس بزرگ مي طلبد، آيا هنوز هم بر نظر خود استوارند؟
عجب داستان غريبي دارد اين مبارزه با مفاسد اقتصادي و چه داستان غريب تري دارد آن فرمان 8 ماده اي .
دهم ارديبهشت1380 يعني دقيقا 10 سال پيش در دولت هفتم با صدور آن فرمان ديگر تکليف ها روشن شد آن هم به گونه اي که ديگر دغدغه اي به نام کم انگيزگي فعالان اقتصادي يا مديران اجرايي کشور وجود نداشته باشد چرا که قرار شد کار براساس اصول تبيين شده ، با حضور سران قوا، هم موضوع به شکلي اصولي و بدوراز جنجال پيش برود، هم به پيشگيري نيز پرداخته شود و هم دغدغه هاي مجريان و قانون گذاران در نظر گرفته شود. جلساتي هم تشکيل شد اما زماني که کار به پرونده هاي خاص رسيد يکبار رئيس يک قوه که درگير پرونده آن آقاي جوان يک شبه ميلياردر شده که خيرش! به آن آقاي رئيس قوه هم رسيده بود در جلسه از عصبانيت حالش به هم خورد و جلسات مدت ها به تعطيلي کشيد و بار ديگر که جلسات دوباره تشکيل شد، آن رييس قوه ديگر تهديد به قهر کرد و در نهايت نيز اين تهديد عملي شد و يک پرونده معروف نفتي که درست يا نادرست گفته مي شود آورده اصلي هزينه هاي سياسي اصلاحات را تامين مي کرد، باعث تعطيلي فرماني بسيار مهم شد و به همين سادگي خواست عمومي مردم و اراده استوار رهبري نظام که در آن فرمان تبلور يافته بود، درجنجال هاي سياسي آن دوره و غفلت ها و حرف و حديث هاي دوره بعد به فراموشي سپرده شد.
عجب داستان غريبي دارد اين مفاسد اقتصادي. يکي مبارزه با آن را مخل فعاليت هاي اجرايي و اقتصادي مي دانست، ديگري منابع درآمدي برخي فعاليت هاي سياسي را در خطر مي ديد و شعارش براي آن يکي ديگر نيز راي به ارمغان آورد و آن هم عجب رايي. اول مردم تشنه شنيدن نام آن اسامي مي شوند که در جيب است بعدا نام چند نفر اسم برده مي شود بدون آنکه پرونده اي برايشان تشکيل شده باشد درنهايت نيز برنامه تلويزيوني با ده ها ميليون بيننده بهترين وقت براي بيان اتهام هاي اثبات نشده و اعلام نام هايي شناخته مي شود که چند سال زمان وجود داشت براي پيگيري ماجرا...
داستان غريب بودن مبارزه با مفاسد اقتصادي فقط به نوع نگاه ها، غفلت ها، مصلحت انديشي ها و ...برخي مسئولان اجرايي يا تقنيني برنمي گردد(در کنار انبوه خدمات مخلصانه شان در طول سي سال گذشته) بلکه بر ديگران نيز از اين حيث نقص هايي جدي وارد است.غريب نيست که کارنامه اي "ملموس" در دوره هاي مختلف دستگاه هاي قضايي از مبارزه با مفاسد اقتصادي وجود ندارد؟ غريب نيست که تا کنون اعتراض يک رئيس قوه قضائيه در برگزار نشدن فرمان 8 ماده اي را نشنيديم؟ غريب نيست که حتي ما روزنامه نگاران و نخبگان سياسي و اقتصادي اين فرمان يعني نقشه راه يکي از مهمترين تکاليف نظام اسلامي را به فراموشي سپرده ايم؟ اگر در تيرماه 1387 که صادر کننده فرمان تصريح کرد که اين فرمان مربوط به گذشته نيست و تاريخ روز دارد اگر ما به ياري ايشان مي آمديم و اجرايي شدن اين دغدغه رهبري نظام را مطالبه مي کرديم آيا با پياده سازي شيوه درستي که در آن فرمان وجود دارد و با توجه به باوري که آن روزها مسئولان داشتند، اجازه جنجال سازي در يک سال بعد وجود داشت؟
درباره غريب بودن ماجراي مبارزه با مفاسد اقتصادي حرف زياد است اما بگذاريد به آينده نيز نگاهي بيندازيم واقعيت اين است که با عملکرددو ساله رئيس جديد دستگاه قضايي اين اميدواري در دل ها زنده شده است که سرانجام يکي از مهمترين دغدغه هاي رهبري نظام با تکيه بر او از روي زمين برداشته شود.اينگونه برداشت مي شود که در مسئولين جديد در مجموع خداترسي، شجاعت و نگاه کارشناسي باعث شده است دستگاه قضا در پرونده هاي اصلي نه از فشار خارجي بترسد نه ملاحظه گروه هاي سياسي داخلي يا اشخاص ذي نفوذ را بکند به گونه اي که هم از سوي خارجي ها و هم ضدانقلاب و هم افراطيون اصول گرا مورد اتهام نادرست قرار گرفته است لذا هرچند در فرمان 8 ماده اي براي اجرايي شدن اصولي مبارزه با مفاسد اقتصادي، تمام قوا بايد دست به دست هم بدهند اما ما به آيت الله آملي لاريجاني پيشنهاد مي دهيم همزمان که محکم و البته با تدبير، پرونده هاي مهم مفاسد اقتصادي را پيگيري مي کنند، پرچم فرمان 8 ماده اي را نيز به دست بگيرند و اجرايي شدن آن را از ديگر قوا مطالبه کنند تا با کمک فشار افکارعمومي اراده نظام براي پياده سازي يکي از مهمترين آرمان هايش با روشي اصولي به نتيجه اي "ملموس" و اميدآفرين برسد.
جمهوري اسلامي:نتايج معكوس جنايات آل سعود در بحرين
«نتايج معكوس جنايات آل سعود در بحرين»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛خيزش دوباره مردم بحرين در اعتراض به احكام صادره توسط دادگاههاي فرمايشي آل خليفه عليه هفت نفر از معترضان كه 4 نفر از آنها به اعدام و 3 نفر ديگر به زندانهاي طويلالمدت محكوم شدهاند و راه پيمائيهاي پيوسته مردم شرق عربستان در حمايت از مردم بحرين و اعتراض به لشكركشي آل سعود به بحرين، به روشني نشان ميدهند حكام مستبد عربستان و بحرين در اقدام مشتركي كه براي سركوب قيامهاي دو كشور تدارك ديدهاند با شكست سختي مواجه شدهاند.
مأموران باصطلاح امنيتي عربستان در روزهاي اخير با دستگيري 192 نفر از مردم شرق اين كشور تلاش كردند تظاهرات ضد استبدادي مردم را سركوب كنند ولي موفق نشدند. احكام فرمايشي دادگاههاي بحرين عليه شهروندان معترض بحريني نيز نتوانست كاري از پيش ببرد بطوري كه ديروز و ديشب هم تظاهرات عليه آل خليفه ادامه يافت و در شرق عربستان نيز دامنه تظاهرات هر روزه گستردهتر ميشود.
تظاهرات معترضان به كشتار و سركوب مردم مظلوم بحرين در شرق عربستان كه مدتي است برگزار ميشود و خشونتهاي روزافزون آل سعود نيز نتوانسته آنرا مهار كند بطلان محاسبات آل سعود و لشكركشي به بحرين و اشغال نظامي اين جزيره را به اثبات رساند و نشان داد كه طرح "سپر آهنين جزيره" نه تنها كاري از پيش نبرده بلكه آل سعود با اجراي اين طرح به پديدهاي كمك كرده كه از وقوع آن بيم داشت.
رژيم آل سعود از بيم آنكه مبادا شعلههاي خشم و اعتراض مردم بحرين عليه رژيم آل خليفه به صفحات شمال و شرق عربستان سرايت كند، براي سركوب و جنايات در بحرين پيشقدم شد و با اشغال بحرين وارد بحراني گرديد كه اكنون همچون باتلاق براي آل سعود ظاهر شده و نظاميان سعودي درآن دست و پا ميزنند و اين بدان معني است كه اشغال نظامي بحرين با هر معياري كه محاسبه شود، "نقض غرض" بوده و نتايج معكوسي را به بار آورده است.
بدين ترتيب رژيم آل سعود اشتباهي را مرتكب شده و با گره زدن سرنوشت خود به تحولات بحرين، با دست خودش به التهاب در صفحات شمال و شرق عربستان دامن زده است، حال آنكه ميتوانست و شايد هنوز هم بتواند با توسل به راهكارهاي عاقلانه و با تدبير و دقت عمل، به حل و فصل مسائل و مشكلات اين مناطق بپردازد و با رفع تبعيض و پايان دادن به سركوب و بيعدالتي، از مرحله كنوني عبور كند.
گزارشاتي وجود دارد كه نشانگر شكاف و دو دستگي در حاكميت آل سعود و اختلاف نظر درخصوص نحوه برخورد با تحولات منطقه به ويژه مسائل بحرين است. اگرچه عربستان، اكنون ايران را به دخالت در امور بحرين متهم نموده ولي ظاهراً از اين مسئله غافل است كه نظاميان اشغالگر سعودي، اكنون به خانهها، نواميس و زندگي روزمره مردم بحرين حملهور شدهاند و با توسل به جنايت در كشتار و سركوب، عربده ميكشند و اوضاع را باز هم به زيان خود، بحرانيتر كردهاند. در حالي كه عقل و منطق ايجاب ميكرد نه تنها آل سعود از دخالت سياسي و لشكركشي به بحرين پرهيز كند بلكه به حاكمان بحرين و مقامات استانهاي شمالي و شرقي عربستان هم توصيه كند با تعامل و رفتارهاي مدبرانه و حكيمانه، شعلههاي خشم و اعتراض مردم را مهار و فضا را آرام نمايند نه آنكه به التهابات دامن بزنند و بر آتش، بنزين بپاشند.
واقعيت اينست كه اعتراضات مردم عربستان، فقط محدود به شيعيان نيست و اگرچه شيعيان در مقايسه با برادران اهل سنت، از محروميت و بيعدالتي بيشتري رنج ميبرند ولي سركوب و فقدان آزادي، "درد مشترك" مردم عربستان محسوب ميشود. دقيقاً به همين دليل است كه اعتراض عليه بيعدالتيها، اگرچه از مناطق شيعه نشين آغاز شد ولي مخالفت با روشهاي سركوب گرانه، در عربستان عموميت دارد و مختص يك منطقه، مذهب و يك گروه ويژه نيست.
موضوع مهمتر اينكه حداقل 20 سال است كه مخالفتها و اعتراضات مدني عليه شيوههاي حاكميت قرون وسطائي در عربستان در سطوح مختلف اعم از دانشگاهها، مراكز آموزش ديني و مجامع محدود و سركوب شده، سابقه دارد ولي آل سعود به هر شكل ممكن به قلع و قمع معترضين و سركوب آنها پرداخته و غافلگيري امروز ناشي از "آرامش قبرستاني" در فضاي سياسي - اجتماعي عربستان است كه دامن آل سعود را گرفته است. اين بدان معني است كه تلاش رياض براي ايجاد روياروئي و تفرقه ميان شيعه و سني و برچسب زدن به ايران، هرگز نميتواند بر غافلگيري آل سعود سرپوش بگذارد و مشكلي را حل نمايد.
لشكركشي آل سعود به بحرين و اشغال آن سرزمين، در چنين شرايطي باعث تمركز نظرها به سوي بحرين و شنيدن فرياد مظلوميت آنها ميشود كه ميبينيم شده است. ظاهراً آل سعود از "قانون ظروف مرتبطه" و تأثيرات آن بياطلاع بوده است. چرا كه در غير اينصورت اينگونه بيپروابه اشغال بحرين مبادرت نميورزيد. آل سعود همين اشتباه را در بحران "صعده" در شمال يمن هم عيناً مرتكب شد و با توسل به بمبارانها و حملات موشكي و توپخانهاي دست به جنايت عليه شيعيان يمن زد. اما بعد از بازداشت و اسارت چند افسر ارشد و ساير نظاميانش، بيسروصدا پاي خود را از بحران شمال يمن كنار كشيد. اين قبيل اقدامات مداخله جويانه موجب شده اكنون آل سعود نزد افكار عمومي جهان عرب بشدت منفور است.
افزون بر اين، ضرباتي كه وهابيون و تكفيريها به حيثيت منطقهاي و جهاني عربستان بويژه دردنياي اسلام زده اند، شايد هرگز به سادگي قابل جبران نباشد. اين رفتارهاي متناقض از جانب كساني كه لقب "خادم الحرمين" را يدك ميكشند، به كلي با مسئوليتهاي مورد انتظار از آنها منافات دارد و عملكرد آل سعود را به كلي غيرقابل توجيه نموده است، چرا كه آنها خدا را هم فراموش كرده و سرزمين وحي را به جولانگاه دشمنان اسلام تبديل نمودهاند.
اكنون مردم عربستان خواستار آزادي 8 هزار زنداني سياسي، رفع تبعيض و بيعدالتي و پايان دادن به سركوب چه در عربستان و چه در بحرين هستند. هرچند اينها خواستههاي زيادي نيست ولي آل سعود هنوز هم در تن دادن به آنها ترديد ميكند.
رسالت:اصولگرايان و آزمون دشواري ديگر
«اصولگرايان و آزمون دشواري ديگر»عنوان سرمقالهيِ روزنامهي رسالت به قلم محمود فرشدي است كه در آن ميخوانيد؛نظام جمهوري اسلامي، با تكيه بر سه سرمايه الهي يعني اسلام، مردم و رهبري، جرياني بالنده است و امكان پالايش و نوآوري را در درون خويش دارد؛ چنانكه طي سه دهه گذشته، كاستيها و انحرافاتي كه از اصول انقلاب پديد آمده است با تمسك به همين سه سرمايه و با كمترين آسيب در مقايسه با اهميت موضوع، مرتفع گشته است.
در دولتهاي كارگزاران و اصلاحات، به تدريج روند امور با آسيبهايي مواجه گشت و خصوصاً در ميان برخي دولتمردان، رفتارهاي نامانوس و نامتجانس متداول شد كه با الگوي مكتبي ما سازگاري نداشت و از آن جمله ميتوان به مواردي اشاره كرد:
- خويشاوندسالاري
به معناي به كارگيري اقوام و منسوبين در مديريتهاي كلان كشور، بيآنكه صلاحيتهاي لازم را دارا باشند.
- امتيازطلبي و رانتخواري
به معناي حق ويژه براي اطرافيان و همفكران و همگروهيها قائل شدن، اعم از واگذاري زمين و مجوز و وامهاي كلان و عضويت در هيئتمديره شركتها و بانكها و . . .
- بياعتنايي و كمتوجهي به ارزشهاي ديني
كه حكايت از نوعي وادادگي در برابر ساير فرهنگها اعم از غربي و ناسيوناليستي داشت تا جايي كه نه تنها بعضاً مبارزه با مفاسد اخلاقي مورد حمايت قرار نگرفت بلكه در قالب هنر و حمايت از هنرمند و شيوههاي ديگر، بيبندوباري و فساد اخلاقي تقويت شد.
- خودقانوني و شكستن حريم و پايبندي به قوانين و ضوابط و مصوبات مجلس و ديگر نهادهاي قانوني
- بيتابي در برابر انتقادات صاحبنظران دلسوز و رسانهها، به جاي پذيرش انتقادات منصفانه
آفت خواص
يعني ميدان دادن به افراد غيرمكتبي، فرصتطلب و سودجو و ناصالح و منحرف و حتي ضدانقلاب و گردآوردن آنان در اطراف خود، صرفاً به دليل زبان بله قربانگوي آنان
- غره شدن به رأي مردم و تهديد به كنارهگيري به جاي اغتنام فرصت براي خدمت
تماميتخواهي و انحصارطلبي به معناي توسعه اختيارات قوه مجريه و ايجاد اصطكاك با ديگر نهادها و قوا، اعم از قوه قضائيه، مجلس شوراي اسلامي، مجمع تشخيص مصلحت، صداوسيما، شهرداري تهران، مراجع تقليد و روحانيت و به طور كلي توهم توطئه، از طرف هركس كه بدون چون و چرا حمايت نميكرد.
و از همه مهمتر كمتوجهي و بيمهري به رهنمودهاي خيرخواهانه و دورانديشانه ولايت فقيه.
در چنين شرايطي، هشدارها و تذكرات مكرر رهبر فرزانه به دولتمردان، در عين حال مانع ايجاد انحراف فرهنگي در جامعه و تحريف اصول و ارزشهاي انقلاب ميشد و اين رهنمودها به مرور و با تلاش تمام نيروهاي دلسوز انقلاب، به مطالبه عموم جامعه مبدل گشت و سرانجام مردم در انتخابات نهم رياستجمهوري، به اين مطالبات رأي دادند و اعتراض خود را نسبت به تبعيضها و كاستيها و بيمهريها به مقدسات اسلام عزيز اعلام كردند و در نتيجه يكي از نامزدهاي اصولگرايان كه بيش از همه اين مطالبات و اعتراضات جامعه را شناسايي كرده و شعارهاي خويش را بر اساس خواسته مردم طراحي كرده بود، حائز اكثريت آراء شد و نظام و مردم فرصتي در برابر وي قرار دادند تا طرحي نو دراندازد و الگويي كارآمد از مديريت اصولگرا را در برابر مديريتهاي گذشته، ارائه كند.
خوشبختانه همبستگي اصولگرايان و حمايت بيدريغ آنان از دولت و مديريت جديد و پشتيباني تمامي اركان نظام و در رأس همه مقام معظم رهبري، به سرعت دستاوردهاي شگفتي براي كشور به ارمغان آورد و در عرصههاي گوناگون از جمله علمي پژوهشي، فناوري هستهاي، عمراني و . . . تحولاتي خيرهكننده پديدار شد و حضور فعال ايران در صحنه بينالمللي و دفاع از جايگاه رفيع اين ملت انقلابي، نام كشورمان را در جهان پرآوازه ساخت.
پيشرفت پرشتاب ايران و حضور پرنشاط و الگودهنده ما در عرصه بينالمللي كه به سرعت توسط ديگر ملتها خصوصاً ملتهاي مسلمان، مورد توجه قرار گرفته است، طبعاً مورد بغض و نفرت نظام سلطه جهاني است و لذا با تمام توان توطئههايي را- يكي پس از ديگري- طراحي كردند و ميكنند تا با درگير ساختن ما با مسائل داخلي، مانع پيشرفت كشور شوند. چنانكه آخرين بار در انتخابات دهم، فتنهاي عظيم را تدارك ديدند كه با بصيرت رهبري و هوشياري مردم خنثي شد.
اما تجربه ثابت كرده است كه منافع دشمنان نظام جمهوري اسلامي، بيش از اينها به خطر افتاده است كه با شكستهاي 32 ساله مايوس شوند و دست از شيطنت بردارند. لذا هوشياري انقلابي ايجاب ميكند كه احتمال نفوذ دشمن را از هر نقطهاي- حتي نفوذ بر افكار و آرايمان، پيشبيني و راه آن را مسدود كنيم و بخصوص توجه داشته باشيم كه نظام سلطه جهاني مهمترين راه موفقيت خود را در شكستن وحدت جامعه و ايجاد تفرقه ميبيند و لذا با بهرهگيري از تمام اطلاعات خود كوشش ميكند، زمينهاي براي رخنه و ايجاد شكاف خصوصاً در سطوح عالي و مديريت كلان كشور پديد آورد و به آن دامن بزند.
در اسناد لانه جاسوسي، فاش شد كه يكي از سياسيون آمريكا در ديدار با بنيصدر، تحليلي از وضعيت روحي رواني او را گزارش ميكند و ضمن اشاره به شيكپوشي و فربه شدن او يادآوري مينمايد كه زمينههاي قدرتطلبي در او مشهود است به طوري كه وقتي با ظرافت در حضور او از امام خميني انتقاداتي كردم، اعتراضي نكرد. بر همين اساس است كه هر چه مقام و سمت دولتمردان و كارگزاران نظام ارتقاء مييابد بايد بيشتر مراقب وسوسههاي نفساني خويش باشند و از اين طريق راه را بر نفوذ شياطين مسدود نمايند.
البته همچنانكه بدن انسان پس از ابتلا به يك بيماري در برابر آن مصونيت پيدا ميكند، جامعه انقلابي ما نيز بهدليل مواجه شدن با دشوارترين و پيچيدهترين توطئهها، اعم از رويارويي قائممقام رهبري با ولايت فقيه، ترور دستهجمعي عاليرتبهترين شخصيتهاي مملكت، استعفاي نخستوزير، فرار رئيسجمهور، طرح براندازي نظام جمهوري اسلامي توسط برخي كارگزاران نظام و . . . مصونيت يافته و به تجربه دريافته است كه رمز ثبات و وحدت و استقلال كشور، تمسك به ريسمان ولايت فقيه است چنانكه پير راحل و بنيانگذار حكيم جمهوري اسلامي توصيه فرمود كه:پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا كشور شما آسيب نبيند.
قدس:ولايت پذيري ؛ معيار سنجش کارگزاران
«ولايت پذيري ؛ معيار سنجش کارگزاران»عنوان سرمقالهِ روزنامهي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن ميخوانيد؛شکل گيري نظام جمهوري اسلامي بر اساس اصل مترقي «ولايت فقيه» به عنوان باور شيعه در عصر غيبت نمونه منحصر به فردي در بين نظامهاي سياسي جهان است که تاکنون توانسته الگوي موفقي از مردم سالاري ديني را با وجود تبليغات سؤ بيگانگان و مخالفان به نمايش بگذارد.
ولايت فقيه استمرار حرکت انبياء و ائمه طاهرين(ع) است که در غيبت امام معصوم(ع) اين مهم به عهده فقهاي واجد شرايط واگذار گرديده است، همان گونه که امام(ره) در اين خصوص مي فرمايند: «هر اختياري که امام معصوم(ع) دارد، آن اختيار را ولي فقيه نيز داراست.» اين در حالي است که فضائل پيامبر(ص) و ائمه(ع) بيشتر است، ولي برتري فضائل ائمه(ع) اختيارات حکومتي فقيه را کاهش نمي دهد، زيرا در اينجا صحبت از انجام وظيفه است. لذا، از اين منظر حکم ولي فقيه براي کارگزاران نظام و شهروندان به مثابه حکم الهي است و عدول از آن و يا بي تفاوتي در برابر آن، از وجاهت اعتقادي برخوردار نيست. آنچه افرادي را در تاريخ به منزله يک عبرت معرفي کرده در مورد فضايل اخلاقي، عبادي و رفتار قابل دفاع آنها نبوده، بلکه بيش از همه، قضاوتها در ارتباط با ولايت محوري آنها بوده است. با نگاهي در آينه تاريخ اين ادعا از وضوح بيشتري برخوردار مي شود، افرادي که داراي مرتبه اي از زهد و عرفان بوده اند، ولي در شرايط حساس در ارتباط با نوع مواجهه با امام زمانشان دچار ترديد شده اند، هيچ گاه تاريخ از آنها به نيکي و بزرگي ياد نکرده است.
قانون اساسي نيز در اصولي به تبيين جايگاه ولايت پرداخته است. اصل 57 قانون اساسي بيان مي کند؛ قواي سه گانه شامل قواي مقننه، مجريه و قضاييه، تحت امر ولايت و امامت امت قرار دارند، از اين رو، همه مسائل مربوط به قوا در تمام ابعاد زير نظر ولايت مطلقه فقيه است.
برخي صرفاً اختيارات رهبري را در ارتباط با اصل 110 در نظر گرفته و از اصول ديگر قانون اساسي در اين زمينه غفلت نموده اند. اصل 5 قانون اساسي ولايت فقيه را به عنوان يک اصل ممتاز نظام اسلامي شناخته است که مقرر مي دارد: «در زمان غيبت حضرت ولي عصر عجل ا...تعالي فرجه الشريف در جمهوري اسلامي ايران ولايت امر و امامت امت بر عهده فقيه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدير و مدبر است» که اصل يکصد و هفتم گزينش اين مهم را بر عهده خبرگان منتخب مردم قرارداده است.
پر واضح است در طول حيات انقلاب اسلامي حجم عظيم توطئه هاي دشمنان که تاکنون با بن بست مواجه شده و نتوانسته با وجود همه برنامه ريزيها و بعضاً يارگيري منطقه اي و داخلي به هدفهاي شومشان دست پيدا کنند، بر همين رأس خيمه نظام، يعني ولايت فقيه متمرکز بوده که هر بار اقدامهاي آنها را با شکست مواجه کرده است. از سوي ديگر، تاکنون احکام حکومتي براي معضلات زيادي در اين جامعه راهگشا بوده است که گروه ها و احزاب سياسي با سلايق گوناگون بر اين امر اذعان دارند. آنجايي که رهبري وارد شده و يا در گذشته حضرت امام(ره) وارد شدند، دقيقاً جايي بوده که يا به نفع مردم و دولت بوده و يا از قانون اساسي صيانت شده است.
بي گمان کارگزاران و مسؤولان در نظام جمهوري اسلامي قطعاً به اين واقعيت اذعان دارند که مشروعيت آنها از ولايت فقيه مي باشد و مردم در قضاوتها رابطه فکري و کاري آنها را ملاک قرار خواهند داد. به عبارت ديگر، عيار انسانها با ولايت پذيري آنها مورد سنجش و محاسبه قرار مي گيرد. بررسي تاريخ انقلاب اسلامي بيانگر اين واقعيت است که برخي با اين ادعا که آراي ميليوني مردم را پشت سر خود دارند مسير شان را از ولايت جدا کردند، اما در افکار عمومي نه تنها مقبوليت خود را از دست دادند، بلکه توسط همان رأي دهندگان - که تبعيت از ولايت فقيه را وظيفه ديني و سياسي خود مي دانند - به آرشيو تاريخ سپرده شدند. پيام غائله 18 تير 1378 بيانگر اين واقعيت است که غرور پشتيباني مردم آنها را به صحنه اي آورد که در پازل دشمن ايفاي نقش کردند، ولي مردم ولايتمدار در 23 تير اقدامهاي آنها را ناکام گذاشتند. حماسه 9 دي 1388 مصداق ديگري است که توانست نقشه هاي پادوهاي داخلي و اربابان خارج نشين آنها را بي اثر نمايد. زيرا بنيانگذار کبير انقلاب اسلامي امام خميني(ره) فرمودند: «پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملکت شما آسيبي نرسد.»
وجود مرجع و جايگاهي که بتواند به عنوان فصل الخطاب ايفاي نقش نمايد، در هر نظامي امري منطقي و عقلايي است، جمهوري اسلامي نيز از اين قاعده مستثنا نيست. در نظام ولايت فقيه اين موضوع تاکنون بارها تکرار شده و رأس خيمه نظام با ارائه راهبردهاي منطبق بر منافع ملي و امنيت ملي توانسته است ارائه طريق نمايد، به عنوان نمونه مي توان به پيشنهاد تغيير قانون اساسي در خصوص تداوم رياست جمهوري آيةا... هاشمي رفسنجاني اشاره کرد که با ورود رهبري موضوع مذکور منتفي شد، زيرا ايشان مصلحت را در باز شدن فضا براي ورود چهره هاي ديگر بر اساس قانون اساسي که پاسداري از حقوق شهروندي محسوب مي شد، تشخيص دادند و اين صيانت از وجه مردم سالاري نظام مي باشد که گردش نخبگان را نهادينه کرد.
بر کسي پوشيده نيست که دشمنان اين مرز و بوم در کمين نشسته اند تا با بروز کوچکترين اختلاف - که در هر کشوري امري عادي و طبيعي تلقي مي گردد - در جمهوري اسلامي با تبليغات سؤ بزرگنمايي کرده و به گونه اي در تحليلها و جهت گيريها اعلام نظر مي نمايند که خروجي آن ايجاد شکاف در بين مسؤولان و به تبع اين ادعا ناکارآمدي نظام را نيز دامن زده تا از اين رهگذر با هجمه رواني و رسانه اي ناکاميهاي ديگر عرصه ها را جبران کنند. رويدادهاي اخير نيز از اين موضوع مستثنا نبوده و بوقهاي تبليغاتي بيگانگان با ذوق زدگي و شادي وصف ناپذيري، از آن به عنوان «يک بن بست در نظام» ياد کردند تا بتوانند انتقام شکستهاي فتنه 88 و 25 بهمن 89 را بگيرند که اين آرزو در نظام ولايي -که مشروعيتش به ولايت فقيه مي باشد - رؤيايي تعبير ناشدني است.
مردم سالاري:خلق را آشفته شد، آن نرگسين خوابي که بود!
«خلق را آشفته شد، آن نرگسين خوابي که بود!»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن ميخوانيد؛در هفته اي که گذشت يک رويداد اجتماعي تکان دهنده بر دل هاي زلا ل و شفاف، غبار غمي عميق را نشاند و آن رها کردن دو بيمار اورژانسي در اطراف تهران بود که به علت فقر، از پرداخت هزينه هاي درمان! ناتوان بودند.
اين در حالي است که در اصل 29 قانون اساسي، برخورداري از تامين اجتماعي شامل بازنشستگي، بيکاري، پيري، از کار افتادگي، بي سرپرستي در راه ماندگي، حوادث، سوانح و نياز به خدمات بهداشتي درماني و مراقبت هاي پزشکي به صورت بيمه حق همگاني بوده و دولت موظف است از محل درآمدهاي عمومي و درآمدهاي حاصل از مشارکت مردم، خدمات و حمايت هاي مالي ياد شده را براي آحاد جامعه تامين کند. «آمارتياسن» برنده جايزه نوبل سلا مت معتقد است سلا مت همانند آموزش از مهارت هاي اساسي محسوب مي شود که به زندگي انسان ها ارزش مي دهد.
با توجه به اين نکات و عنايت به سوگند نامه معروف پزشکان و مباحث گسترده اخلا ق پزشکي و مهم تر از همه دستورات و آموزه هاي ديني ما در مورد انسان و انسان دوستي و فلسفه حکومت و خدمت در اسلا م آيا نگاه و رسالت بزرگترين بيمارستان کشور به بيمار اينطور تبيين شده است؟ در نظام درماني آيا منشور حقوق بيمار وحق او به عنوان يک انسان تعريف شده است؟
استانداردهاي حرفه اي مربوط به پزشکان و ساير کارکنان تعريف شده؟ آموزش داده شده است؟ نحوه نگرش به موضوع و توزيع مسووليت ها، نظام کنترل و پايش و نحوه ارتباط و تعامل بين نظام سلا مت و نهادهاي مختلف مسوول در امور محرومان و فقرا مثل کميته امداد و سازمان بهزيستي و نهادهاي خيريه اي مردمي و صندوق هاي بيمه اي و... کار آمد و فعال است؟ اصلا آيا نگاه راهبردي به چنين شرايطي در سيستم درماني کشور وجود دارد؟ چرا چنين نظام هايي در بخش خصوصي و شرکت هاي ثروتمند کارکرد دارد و کارآمد است، ولي در بخش دولتي و نهادهاي حمايتي از محرومان آنچنان با مشکل مواجه است که يک بخش درماني ترجيح مي دهد دست به جنايتي از اين نوع بزند، اما سراغ کميته امداد و سازمان بهزيستي و... نرود؟ خود نويسنده اين سطور، کارت بيمه مکمل يکي از شرکت ها را در اختيار دارم، براي درمان بيماري يکي از اعضاي خانواده که نياز به عمل سنگيني داشت به يکي از بهترين وگرانترين بيمارستانهاي خصوصي مراجعه کردم بدون آنکه ديناري مطالبه کنند، نماينده سازمان بيمه کننده در بيمارستان مستقر و همه امور درمان ما را هماهنگ کرد و هزينه درمان بالا ي هفتاد ميليون ريال را در تعامل با بيمارستان و سازمان محل کار من حل و فصل کرد. چرا چنين تعاملي در مورد محرومين و فقرا با اين همه حساسيت نظام به اين قشر بعد از 33 سال که از پيروزي انقلا ب اسلا مي مي گذرد، به وجود نمي آيد و به وجود نيامده است؟
چرا يادمان رفته است که بنياد مسکن انقلاب اسلا مي ايران براي تامين مسکن محرومين و کميته امداد امام خميني براي رسيدگي به امور محرومين از جمله اولين نهادهائي بودند که به دستور بنيانگذار جمهوري اسلا مي ايران امام راحل(ره) شکل گرفتند وعلا وه بر آن سازمان هاي مددکاري و حمايتي مثل بهزيستي هم وجود داشتند و وجود دارند و قوانين و دستورالعمل هاي متعدد در همگاني کردن بيمه خدمات درماني تصويب و ابلا غ شده است. کدام فرآيند اجتماعي، دريافت ما را از مسائل شکل مي دهند؟ عوامل تعيين کننده در بيان مساله که مجريان بخش سلا مت با آن مواجهند کدام است؟
آيا از خود پرسيده ايم وضعيت سلا مت در جامعه چگونه است؟ مردم چه ناتواني هائي در اين امر دارند؟ سيستم پشتيباني از نظام درمان با چه مشکلا تي مواجه است؟ تبعات سياسي کردن انتخابات نظام پزشکي را چه قشري بر دوش خواهند کشيد؟و... در هر حال رويداد هفته گذشته که دل جامعه را به درد آورد و به قول شاعر با احساس شهرمن استاد پارسي پور: خلق را آشفته شد، آن نرگسين خوابي که بود، و با نقش آفريني رسانه ها و با نشان دادن قدرت نظارتي و تصميم سازي رسانه ها، خواب خوش خيلي ها را پريشان کرد و حال با دستگيري شش نفر از ضعيف ترين حلقه هاي اين نارسائي وحشتناک در نظام درمان کشور به دنبال التيام جراحت اجتماعي حاصل از آن است. اما هشدار که موضوع دوباره برسر محروم ترين قشر يک مرکز درماني آوار نشود.
بايد دنبال کرد که آيا به راننده آمبولا نس و کارگر بيمارستان آموزش داده شده است که مقررات چيست و او مي تواند براي کار خلا ف مقررات سرپيچي کند؟ آيا نهادهاي پشتيباني درامنيت شغلي و معيشتي او وجود دارد؟ چرا يک بيمار اورژانسي بعد از 24 ساعت بستري بودن در اورژانس فاقد پرونده و ثبت مشخصات در پذيرش بيمارستان مانده است و... خدا نکند اين بار هم راننده و مستخدم و دربان به جاي نهادهاي سياست گذار و ناظر و تصميم گير مجازات شوند و پرونده با اخراج و مجازات پائين ترين و بي دفاع ترين افراد حلقه درمان بسته شود.
تهران امروز:رمزگشايي از بازي عربستان در منطقه
«رمزگشايي از بازي عربستان در منطقه»عنوان سرمقالهي روزنامهي تهران امروز به قلم دكتر رحمن قهرمانپور است كه در آن ميخوانيد؛اعزام نيروهاي نظامي عربستان به بحرين جهت كمك به اين كشور براي مقابله و به يك تعبير سركوب اعتراضات در كنار گزارشهاي منتشر شده در مورد كوشش برخي مقامات سعودي براي كمك به معترضان در سوريه، اين پرسش جدي را به ذهن متبادر ميكند كه عربستان از اين اقدامات چه اهدافي را دنبال ميكند و چرا؟
از زمان شكلگيري نظام منطقهاي عربي امروزي در فرداي تجزيه امپراتوري عثماني، در جهان عرب و بهطور مشخص در مشرق عربي به عنوان قلب سياسي و ژئوپلتيك آن چهار بازيگر نقشهاي اصلي را ايفا كردهاند كه عبارتند از عراق، سوريه، مصر و عربستان. اين نقشها همواره در نوسان و تابع شرايط منطقه و نظام بينالملل بوده است. بعد از انقلاب افسران آزاد در مصر به اصليترين بازيگر صحنه عربي و فلسطين تبديل شدند. در پي امضاي پيمان صلح كمپ ديويد ميان اسرائيل و مصر، سوريه و عراق رقابتي شديد را براي رهبري جهان عرب و مخصوصا صحنه فلسطين آغاز كردند كه در مواردي به درگيري ميان اين دو نيز كشيده شد. با بازگشت مصر به صحنه عربي در اواخر دهه 1980 شرايط باز هم تغيير كرد. عربستان در همه اين دورهها همواره بازيگري مهم اما در حاشيه بود.
اهميت عربستان عمدتا ناشي از توان مالي و نيز قرار گرفتن دو شهر مقدس مسلمانان يعني مكه و مدينه در اين كشور بود كه اهميت ويژهاي به آن در جهان اسلام ميداد و ميدهد. عربستان تا همين اواخر عمدتا با اين دو كارت بازي ميكرد يعني كارت كمك مالي از يك طرف و تكيه بر مسند رهبري جهان اسلام و بالاخص جهان سني از طرف ديگر. از دهه 1990 از نظر ژئوپلتيكي تبديل شدن به قدرت اصلي و هژمون شبهجزيره عربي براي آلسعود اهميت ويژهاي پيدا كرده است.
لذا ميتوان گفت سياست خارجي عربستان ميان اين سه ضلع يا جهتگيري در نوسان است. آلسعود اگر بتواند، از هر سه كارت مزبور براي بازي استفاده ميكند و اگر نتواند، به يكي از آنها اكتفا ميكند.
در سالهاي اخير هر سه كارت يا برگ برنده عربستان در سياست خارجي با چالشهاي جدي از سوي بازيگران منطقهاي مواجه شده است. بازيگر كوچكي مثل قطر برگ برنده مالي عربستان را به چالش كشيده است. بازيگري عربستان در صحنه عربي بهواسطه مصر و سوريه و حتي عراق محدود شده و ايران هم تلاش آن را براي رهبري جهان اسلام زير سوال برده است. همه اينها در حالي است كه آل سعود در داخل با مشكلات جدي دست به گريبان شده كه ازجمله آنها ميتوان به مسئله جانشيني ملك عبدالله، اختلافات دروني شاهزادگان سعودي و رقابتهاي آنها، مسئله شيعيان، زنان و آزادسازي سياسي و اقتصادي اشاره كرد. هرچند ملك عبدالله كوشيد بخشي از مشكلات به ارث رسيده از فهد را حل كند، نگاهي به كارنامه عربستان سعودي در سالهاي اخير نشان ميدهد وي در اين راستا موفق نبوده است. شايد بتوان ادعا كرد عربستان در سالهاي اخير به موفقيت چشمگير و پايداري در صحنه عربي و منطقهاي دست پيدا نكرده است، طرح عربستان براي صلح عربي ـ اسرائيلي مورد پذيرش تلآويو و برخي اعراب قرار نگرفت، اختلاف ميان حماس و فتح نه بهواسطه كوشش عربستان بلكه با ابتكار ايران و قطر بهطور موقت پايان يافت. عربستان در قضيه عمر البشير و دارفور موفق به نقشآفريني موثر نشد، در صحنه عراق تلاش آن براي ايجاد يك ائتلاف فراگير العراقيه ميان سكولارهاي شيعه و سنيهاي طرفدار بعثيها حول اياد علاوي شكست خورد، سرمايهگذاري آن در لبنان براي حفظ سعد حريري در مسند نخستوزيري نتيجهبخش نبود و چانهزنيهاي اين كشور در پرونده حريري هم تاكنون به سرانجامي نرسيده است.
در موضوع هستهاي ايران هم عربستان ميكوشد نوعي ائتلاف منطقهاي حول پروژه ايرانهراسي شكل دهد كه تاكنون موفق نبوده است. حتي در شوراي همكاري خليجفارس، دولتهاي عمان و قطر و تا حدي كمتر، بحرين رقابتي پنهاني با نيات و خواستهاي عربستان دارند. در يمن هم تلاش ملك عبدالله براي حفظ علي عبدالله صالح در مسند قدرت با مشكلات خاصي مواجه شده است. آخرين پرده از بازي ديپلماتيك ناكارآمد عربستان مداخله برژنفگونه در بحرين بود كه حتي باعث نارضايتي متحد ديريناش آمريكا شد.
شايد بتوان ادعا كرد عربستان در سالهاي اخير حداقل در سطح منطقه بازي ديپلماتيك موفقي نداشته و همين امر باعث بروز نگرانيهايي در سطح منطقه و حتي بينالمللي شده است، نگراني از اينكه آلسعود با عدم شناخت صحيح از صحنه بازي منطقهاي بازي متحدان خود را هم خراب ميكند. عراق و لبنان دو نمونه بارز اين ادعا به شمار ميروند. بازي بد عربستان باعث شد آمريكا، تركيه و حتي سوريه در صحنه عراق از اين كشور فاصله بگيرند. در صحنه لبنان سرمايهگذاري روي سعد حريري هم منجر به تغيير آرايش سياسي به ضرر وي و عربستان شد. اگر اين ادعا درست باشد، ميتوان گفت عربستان با ورود به بحرين اشتباه استراتژيك ديگري را مرتكب شده است كه ميتواند به نفع رقباي منطقهاي آن و ازجمله ايران باشد. مداخله نظامي عربستان در بحرين، با وجود قرار گرفتن در چارچوب پيمان امنيتي كشورهاي عضو شوراي همكاري خليجفارس، تصوير عربستان را در منطقه و مخصوصا در ميان شيعيان منفي كرده و ميتواند منجر به انزواي ديپلماتيك آن شود. اقدام عربستان، دست آمريكا را براي توجيه سياستهاي دوگانه خود در منطقه تا حد زيادي بسته است. در حالي كه يك دوست آمريكا يعني قطر در اقدام نظامي عليه معمر قذافي مشاركت دارد آن هم با ادعاي حمايت از قيام و خواست مردم ليبي، متحد ديگر آن براي سركوب همين خواستهاي مشروع، نيرو به بحرين اعزام ميكند.
نگراني از نقشآفريني ايران در منطقه و بازگشت مصر به صحنه سياست عربي در پي انقلاب 25 ژانويه مقامات عربستاني را به شدت هراسان كرده است و به احتمال زياد آنها در پشت پرده ميكوشند ايران و مصر به هم نزديك نشوند اما جاي تعجب است كه چرا مقامات عربستاني هنوز از بازيهاي ديپلماتيك مخرب خود درس لازم را نگرفتهاند. چنين اقداماتي باعث شده است عربستان حتي در صحنه عربي تا حدي منزوي شود. بگذريم از اينكه كشورهايي مثل پاكستان به دلايل مالي همچنان روابط نزديكي با رياض دارند. تعجبي ندارد كه هر روز بر تعداد مخالفان حفظ رابطه استراتژيك ميان واشنگتن ـ رياض در آمريكا افزوده ميشود. عربستان گاه به بازيگري ناشي ميماند كه در آستانه گلزدن به دروازه خودي است كه البته فرصت مغتنمي براي رقيب محسوب ميشود. بايد منتظر بود و ديد دسته گلي كه عربستان در بحرين به آب داده است چه سرانجامي خواهد داشت؟
ابتكار:جنگ شروع شده است، همه باور کنند؟
«جنگ شروع شده است، همه باور کنند؟»عنوان سرمقالهِي روزنامهي ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن ميخوانيد؛هفتهي گذشته رئيس سازمان پدافند غيرعامل از کشف دومين بدافزار «استارس» خبر داد و يکبار ديگر، نگاهها را به جنگ سايبري جلب کرد. هنوز يک سال از تاريخ حملهي سايبري «کرم استاکسنت» به تأسيسات هستهاي بوشهر نگذشته که خبر دومين حملهي سايبري نگاهها را به خود جلب کرده است.
سال گذشته، تا مدتها پس از خبر کشف و خنثيسازي حملهي سايبري به تأسيسات هستهاي، رسانههاي غربي از طريق مصاحبه با کارشناسان جنگهاي سايبري مدعي بودند که فاجعهي بزرگي در تأسيسات هستهاي ايران در حال رخدادن است و ايران درخصوص ميزان تخريب آن حمله پنهانکاري ميکند و در اين زمينه در رسانههاي غرب گمانهزني ادامه داشت.
آنان با تحليل ابعاد پيچيدهي کرم استاکسنت و قدرت تخريبگري آن مدعي بودند که نهفقط تأسيسات هستهاي ايران از کار افتاده، که بيم آن ميرود صنعت گاز و نفت و ديگر تأسيسات حساس ايران نيز هدف قرار گيرد.تيرماه سال گذشته، اين حمله توانست حدود سيهزار رايانه را آلوده کند؛ اما هدف اصلي حمله، تأسيسات هستهاي بوشهر بود که خوشبختانه با پيشبينيهاي صورتگرفته و توان پيشگيري مهندسان جوان، اين کرم شناسايي و خنثي شد. در همان زمان، با مطالعات انجامشده بر روي ابعاد حملهي صورتگرفته، نقش دولتهايي بزرگ از جمله امريکا در طراحي بسيار پيچيدهي آن محرز و مسلّم شد.
خبر حملهي سايبري به ايران زنگ خطري را به صدا درآورد مبني بر تغيير استراتژي در نبرد کشورها.دومين حمله در کمتر از يک سال، نشانگر تثبيت و تأييد و تغيير رويکرد قدرتهاي بزرگ در برخورد با کشورهاي ديگر است. جنگ سايبري اين امکان را به کشورها ميدهد که بدون نياز به لشکرکشي نظامي و صرف هزينههاي سرسامآور انساني و نظامي، به اهداف يک جنگ تمامعيار دست يابند.درجنگ سايبري، فاصلهي مرزي بيتأثير است و برتري نظامي و ثوقالجيشي و توان لجستيک دخالتي ندارد. در اين نوع از جنگ، ديپلماسي عمومي و سياسي و پيمانهاي مرسوم که در ميدان جنگهاي زميني و هوايي و دريايي تنظيم شدهاند، فاقد اثرند. جنگ سايبري درحقيقت تسريع در تهديد است، به اين معنا که جنگهاي سنتي مبتني بر رجزخواني و فرسايشاند؛ اما اين جنگ آنچنان ناگهاني و نامرئي رخ ميدهد که با غافلگيري همراه است.
متأسفانه اين جنگ به دليل نو و بديعبودن، اکنون تابع هيچ سياست و تکنيک خاصي نيست و از هيچ اصل اخلاقي يا معاهدهي حقوقي پذيرفتهي جامعهي بينالملل تبعيت نميکند. در اين جنگ، داشتههاي فني و علمي و فکري يک کشور به مبارزه طلبيده ميشود.
اکنون با کشف دومين حملهي سايبري به توان هستهاي کشور، جاي شک و ترديدي براي ورود به جنگ نامتقارن جهاني باقي نمانده است. آنچنانکه در سال گذشته، همهي کارشناسان صنعتIT دنيا اذعان کردند که دولت امريکا پشت حملهي سايبري «استاکسنت» بوده، حمله «استارس» هم تحت مديريت آن کشور صورت پذيرفته است.
نتيجه اينکه کشور عملاً وارد جنگ جديد سايبري شده است و بايد از وضعيت دفاع خارج شود و تدارک کافي براي حملهي پيشدستانه را صورت دهد. وقتي ايران از چنان تواني برخوردار است که ميتواند حملهي سايبري دشمن را خنثي کند؛ بنابراين از توان حملهي پيشگيرانه نيز برخوردار است. تاکنون معلوم شده است که هيچ اصل حقوقي يا اخلاقي به منظور محدودسازي حملات در فضاي مجازي براي دفاع ار منافع مدم وجود ندارد.
حال که منافع يک ملت بهکرات در معرض تهديد اين حملات قرار ميگيرد، بيترديد حملهي متقابل از طريق بسيج امکانات، براي پشيمانسازي دشمن، نهتنها غيراخلاقي نيست، که يک اصل استراتژيک بهحساب ميآيد.در اين وضعيت، آگاهسازي از طريق ارتقاي معلومات عمومي مردم درخصوص فضاهاي مجازي و تهديدات محتمل، نقش تعيينکنندهاي در مقابله خواهد داشت.
بيترديد از اين به بعد، شاهد رشد رديف بودجههاي سايبري در رديف بودجههاي ساليانه کشورها خواهيم بود. هماکنون بخش مهمي از بودجهي کشورها صَرف امور دفاعي، شامل خريدهاي تسحيلاتي و نيروهاي نظامي ميشود؛ اما وقتي ميدان جنگ تغيير کند و تهديدها از نظامي به سايبري دگرگون شود، بايد در نظام بودجهبندي و اولويت بودجههاي دفاعي نيز تغييرات بنيادي صورت پذيرد؛ بنابراين تجهيز لشکر سايبري پيشنياز رويکرد جديد است.
آفرينش:وضعيت اينترنت و حقوق کاربران در ايران
وضعيت اينترنت و حقوق کاربران در ايران»عنوان سرمقاله ي روزنامهي آفرينش به قلم حميد رضا عسگري است كه در آن ميخوانيد؛عصر حاضر که به عصر فناوري و اطلاعات معروف است کشورها و ملت هايي در راس هرم توسعه قرار مي گيرند که خود را در روند تحولات عرصه فناوري قرار داده اند. شاه بيت اين تحولات که در چند دهه اخير سبب پيشرفت غيرقابل باور بشري گشته مقوله اينترنت است. ابزاري که باعث برداشته شدن مرزهاي مختلف علمي، اقتصادي، فرهنگي واجتماعي گرديده است.
در حال حاضر بنا بر اعلام آمارهاي سازمان ملل تعداد کاربران اينترنت در جهان دو ميليارد نفر مي باشد. آمارها نشان مي دهد که بيش از 32 ميليون کاربر اينترنت در کشورما نيز وجود دارد و از اين تعداد تنها نزديک به 700 هزار نفر از اينترنت پرسرعت استفاده مي کنند. براين اساس سهم اينترنت دايل آپ با سرعت حداکثر 56 کيلوبيت بر ثانيه در کشور بيش از 90 درصد است.
با اين وجود آنچه که از همين حداقل سرعت نيز به معضل جدي کاربران تبديل شده قطع و وصلهاي مکرر اين شبکه بدون توجه به حقوق کاربران است که سرويس دهندگان اينترنت، شرکت مخابرات و شرکت ارتباطات زيرساخت و هر شرکت ديگري که متولي اينترنت در کشور است زيربار آن نمي رود و در اين بين به راحتي حقوق کاربران را ناديده مي گيرد.
وضعيت و کيفيت سرعتي که ما در کشور به کاربران اينترنت داده ايم درمقايسه با مردم کشورهاي ديگر به هيچ وجه قابل مقايسه نيست. گزارش هاي منتشر شده از وضعيت سرعت اينترنت در دنيا نشان مي دهد که ايران در ميان کشورهايي با سرعت اينترنت کمتر از 1 مگابيت برثانيه قرار دارد و اين در حالي است که در تايوان سرعت متوسط اينترنت 5 مگابيت بر ثانيه، نيوزلند 3.2 مگابيت برثانيه ، آمريکا 5 مگابيت برثانيه و استراليا 2.9 مگابيت برثانيه است.
آيا واقعا با مقايسه امکاناتي که دراختيار کاربران گذاشته ايم رواست که بخواهيم قطعي و کاهش سرعت را هم بردوش آنها بياندازيم و کسي هم پيگير حقوق آنها نباشد؟در برنامه پنجم توسعه بر ايجاد و توسعه شبکه ملي اطلاعات و دسترسي به "اينترنت پرسرعت" تاکيد شده به نحوي که تا سال دوم برنامه يعني سال 92 بايد همه دستگاههاي اجرايي و واحدهاي تابعه به شبکه ملي اينترنت متصل شوند و نيز تا پايان برنامه يعني سال 95 بايد 60 درصد خانوارها از اينترنت پرسرعت استفاده کنند اما به باور تحليلگران در آستانه اجراي برنامه پنجم توسعه همچنان مشکلي به نام کيفيت ارائه خدمات و نبود راهکار مناسب در اينترنت کم سرعت موضوعي است که در ابتدايي ترين نقطه خود قرار دارد.
اما موضوع حقوق کاربران امري است که در تمام جهان، شرکت هاي ارائه دهنده اينترنت آن را مورد توجه قرار مي دهند. به گونه اي که با انعقاد قراردادي با متقاضي با توجه به درخواست آنها و ميزان هزينه اي که مي کنند به آنها سرويس مي دهند . تا اينجاي کار در کشورما هم بر همين منوال عمل مي شود.
اما در طي همين قرار داد شرکت ارائه دهنده موظف است در صورت افت سرعت و يا قطعي اينترنت به کاربر خود خسارت دهد. امري که به هيچ عنوان در کشور ما رعايت نمي شود و کاربران با پرداخت هزينه اينترنت دريافتي خود در اکثر مواقع با قطعي و يا کاهش سرعت روبه رو هستند و هيچ سازمان و يا نهادي پيگير حقوق آنها نيست.
ما در پايان چشم انداز بيست ساله بايد خود را به عنوان قدرت اول علمي و اقتصادي منطقه معرفي کنيم با توجه به سرعت جامعه جهاني در عرصه پيشرفت فناوري و اطلاعات با اين امکاناتي که در اين عرصه در صدد فراهم کردن آن هستيم به طوريقين از قافله عقب خواهيم ماند.
جهان صنعت:آمار را بده
«آمار را بده»عنوان سرمقالهي روزنامهي جهان صنعت به قلم ا. عطارپور است كه در آن ميخوانيد؛ محمدرضا فرزین، سخنگوی ستاد هدفمند کردن یارانهها و یکی از اعضای با نفوذ تیم اقتصادی دولت پنجشنبه گفتوگویی رسانهای داشت. وی در این گفتوگو به آمارهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول درخصوص رشد اقتصادی در سال 89 اشاره کرد و با ناراحتی گفت: رشد اقتصادی ایران بسیار بیشتر از پیشبینی سازمانهای بینالمللی است.
توضیح اینکه؛ صندوق بینالمللی پول رشد اقتصادی ایران را در سال 89 صفر درصد و بانک جهانی آن را سه درصد اعلام کرده است.
وزیر اقتصاد نیز چند روز پیش به نوبه خود به مانند محمدرضا فرزین ناراحتی خود را از آمارهای صندوق و بانک جهانی اعلام کرد، اما نه او و نه آقای فرزین هیچکدام آماری ندادند، در حالی که به عقیده اینجانب اگر ضعیف هم عمل کردهاند باید آمار بدهند. این بهتر از آن است که آماری نمیدهند ، تا چه رسد به اینکه قوی عمل کردهاند و آمار نمیدهند!
دنياي اقتصاد:رابطه نرخ سود بانكي با سرمايههاي سرگردان و شركتهاي هرمي
«رابطه نرخ سود بانكي با سرمايههاي سرگردان و شركتهاي هرمي»عنوان سرمقالهي روزنامهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم زهرا كاوياني است كه در آن ميخوانيد؛سال 1389 را ميتوان سال بد اقبالي شركتهاي هرمي دانست.
در اين سال تعداد زيادي از شركتهاي هرمي توسط نيروهاي اطلاعاتي و انتظامي كشور شناسايي شدند و دفاتر آنها پلمب شد. آمار و ارقام ارائه شده از سوي مسوولان، عضويت بيش از چهار ميليون نفر در شركتهاي هرمي را نشان ميدهد و در حال حاضر بيش از دو ميليون شكايت در دستگاه قضايي در خصوص شركتهاي هرمي موجود است.
طرحهاي اجرا شده براي جلوگيري از ادامه فعاليت شركتهاي هرمي مانند طرح ضربتي پليس در سال 1389 يا آگاه كردن مردم از طريق رسانههاي جمعي توانسته است نقش زيادي را در كاهش جذابيت اين شركتها ايجاد كند. اما نكتهاي كه در اينجا مغفول مانده علل روي آوردن به اين شركتها است؛ چرا كه توجه به اين ريشهها و ريشهكن كردن آنها ميتواند بيش از هر روش ديگري در مقابله با فعاليت شركتهاي هرمي كارساز باشد.
نوع فعاليت در شركتهاي هرمي به گونهاي است كه به اعضا وعده بازگشت سرمايه و سود بالا در كوتاه مدت داده ميشود. وعدهاي كه اگرچه داراي ريسك بالايي است، اما به علت وسوسهانگيزي بالا توانسته است افراد زيادي را به خود جذب كند. اما سوال اصلي در اينجا آن است كه چرا اين شركتها در سالها اخير رشد بسزايي داشتهاند؟ رابطه بين وضعيت اقتصادي كشور در سالهاي اخير و رشد شركتهاي هرمي چه بوده است؟
براي بررسي بيشتر اين موضوع لازم است تا وضعيت اقتصاد ايران را در سالهاي اخير مورد بررسي قرار دهيم. از سال 1384 به بعد با افزايش قيمت نفت، نقدينگي موجود در اقتصاد افزايش يافت. اين افزايش نقدينگي همزمان با افت شديد شاخصهاي بازار بورس همراه بود؛ به طوري كه بار رواني انتخابات سال 1384 موجب شد تا شاخص بورس با افت شديدي همراه باشد و بازار بورس وارد يك ركود عميق 5 ساله شد.
آثار مربوط به افزايش نقدينگي سال 1384 و به دنبال آن افزايش شديدتر در سال 1385 در سالهاي بعد در نرخ تورم نمودار شد؛ به طوري كه تورم از سال 1385 روند فزايندهاي به خود گرفته و در سال 1387 به بيشترين مقدار خود در 10 سال گذشته؛ يعني نرخ 26 درصد رسيد. در كنار اين سه پديده؛ يعني افزايش قيمت نفت، افزايش نقدينگي تورم و ركود بازار بورس، سياست تثبيت نرخ سود بانكي نيز به اجرا درآمد كه به موجب آن نرخ سود سپردههاي بانكي تا سطح 13 درصد كاهش يافت.
در چنين شرايطي در يك اقتصاد تورمي كه نقدينگي در بازار افزايش يافته در مقابل بازارهاي مالي جذابي براي سرمايهگذاري نيز وجود ندارد، عاملان اقتصادي و بهخصوص مردم در پي يافتن سرمايهگذاري پرسود براي مقابله با تورم هستند.
افزايش قيمت مسكن در اين سالها نيز يكي از پيامدهاي اين وضعيت اقتصادي بوده است. در كنار جذب نقدينگي در بازار مسكن، سرمايههاي خرد سرگردان فراواني نيز در بازار وجود داشت كه قدرت جذب شدن در بازار مسكن را نداشتهاند. در سالهاي اخير شركتهاي هرمي محل بسيار جذابي براي جذب اين سرمايهها بوده است.
بنابراين شرايط تورمي در اقتصاد ناشي از افزايش نقدينگي در كنار ركود بازارهاي مالي را ميتوان از علل اصلي جذابيت و رشد شركتهاي هرمي دانست. در شرايطي كه بازارهاي مالي در ركود قرار داشته باشند و سرمايهگذاري بانكي نيز در كوتاه مدت سودي كمتر از تورم را به دست دهد بايد جايگزيني براي جذب سرمايههاي خرد ارائه شود تا مردم به سوي سرمايهگذاري در مواردي مثل شركتهاي هرمي نروند.
اين موضوع در شرايط فعلي اقتصاد ايران نيز بسيار با اهميت است. در شرايط فعلي بايد از تجربيات سالهاي اخير اقتصاد ايران درس گرفت. شرايط حال حاضر اقتصاد ايران بي شباهت به وضعيت سال (1384) نيست. قيمت نفت روند صعودي را در پيش گرفته است و تحولات خاور ميانه احتمال افزايش بيشتر قيمت نفت را در آينده نيز تقويت ميكند.
نرخ سود بانكي در سال 1390 نسبت به سال (1389) باز هم كاهش يافته و اعطاي يارانه نقدي به خانوارها و افزايش قيمت نفت نيز، افزايش نقدينگي را به همراه خواهد داشت. در چنين شرايطي، ميتوان انتظار بروز پديدههاي نوظهور بهعنوان جايگزيني براي شركتهاي هرمي و بهمنظور جذب سرمايههاي خرد را داشت كه ممكن است موجب خروج سرمايههاي كلان از كشور شوند.
بنابراين بهتر است از تجربه شركتهاي هرمي كه منجر به خروج بيش از هشت هزار ميليارد تومان سرمايه در كشور شد، درس بگيريم و با اجراي سياستهاي اقتصادي مناسب مانند افزايش نرخ سود سپردههاي بانكي و معرفي ابزارهاي نوين بانكي مانند اوراق مشاركت و غيره با نرخ سود معقول، زمينه را براي جذب سرمايههاي خرد سرگردان در بازارهايي كه ميتواند منجر به رشد اقتصادي شود، فراهم آورد.