علت تغییر ناپذیری فطرت
ذات اقدس الهي هشدار ميدهد كه شيطان ميكوشد عدهاي آفرينش خدا را عوض كنند: ﴿ولاءمُرَنَّهُم فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلقَ اللّهِ ومَن يَتَّخِذِ الشَّيطنَ ولِيًّا مِن دونِ اللّهِ فَقَد خَسِرَ خُسرانًا مُبينا﴾.(1) اين تغيير به معني تعويض فطرت بشر نيست، چون شدني نيست: ﴿لاتَبديلَ لِخَلقِ اللّهِ﴾(2)؛ امّا تغيير به معناي تضعيف و تحريف و تفسير به رأي شدني است؛ همانند قرآن كه كم و زياد كردن آن هرگز ممكن نيست؛ امّا تفسير به رأي آن شدني است.(3)
فطرت انساني و دين آسماني، هر دو از كلمات تام و ثابت الهي است كه دگرگوني در آنها راه ندارد: ﴿لاتَبديلَ لِكَلِمتِ اللّهِ﴾.(4) خدا انسان را آفريد و به او فطرت توحيدي بخشيد و چنين آفرينش ويژهاي مطلقاً ثابت است و به هيچگونه دگرگون نميشود: ﴿لاتَبديلَ لِخَلقِ اللّهِ﴾.(5) خداوند آن را دگرگون نميكند، چون اين كار وقتي موجّه است كه آفريننده در آغاز آفرينش فاقد آگاهي لازم باشد و در تجارب بعدي، به تدريج آگاه شود و آفريده خود را دگرگون كند، در حالي كه اين تحوّل نسبت به مبدأ عليم محض و قادر صِرف، مستحيل است، لذا اعلام ميفرمايد انسان را با بهترين وضع آفريده است: ﴿لَقَد خَلَقنَا الاِنسنَ في اَحسَنِ تَقويم﴾(6) و هرگز در آفرينش الهي نقصي نيست تا آن را عوض كند.
غير خدا هم آفرينش را تغيير نميدهد، چون هرگز قدرت تغيير كار خدا را ندارد، زيرا همه آفريدگان سپاهيان الهياند: ﴿ولِلّهِ جُنودُ السَّموتِ والاَرضِ﴾(7) و سمتي جز اجراي دستور الهي ندارند: ﴿مَن ذَا الَّذي يَشفَعُ عِندَهُ اِلاّبِاِذنِهِ﴾(8) و بدون اذن الهي كاري نميكنند؛ خواه آنان كه مدبّر علمي اويند؛ يا مجري امر وي.
آيهاي كه دلالت دارد خلقت خدا تغيير نمييابد، نظير اين آيه است: ﴿فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَبديلًا ولَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَحويلا﴾(9)؛ سنّت الهي هيچگاه تبديل و تحويلپذير نيست، زيرا بهترين و متقنترين سنّت است.
تفسير انسان به رأي، شدني است و هم شده است؛ امّا حقيقت او محفوظ است؛ يعني ابتلا به بد فهميدن انسان در مقام انسانشناسي عمداً يا سهواً و علماً يا جهلاً ممكن است، از اينرو به بشر توصيه كردهاند كه پيش از اينكه ديگران كتاب درون او را تحريف و به رأي تفسير كنند و به نام «پلوراليسم انسانشناسي» يا كثرت قرائت و اختلاف تفسير، حقيقت انسان را چيزي ديگر نشان دهند، خود را به خوبي بشناسد.
يكي از برترين سخنان سالار شهيدان، حسين بن علي(عليهماالسلام) اين است: «دراسة العلم لقاح المعرفة»(10)؛ درس و بحث، تلقيح است، تا انسان ظاهر و باطن خود و نيز خدايش را كاملاً شناسايي كند و آنگاه جهان و پيوند خود را با آن بشناسد، وگرنه ديگري انسان را به رأي تفسير ميكند و نظام ارزشي او را تغيير ميدهد.
1. سوره نساء، آيه 119.
2
. سوره روم، آيه 30.
3. اَمَوي، مرواني و عباسي قرآن را به رأي خود تفسير ميكردند: يزيد كنار كرسي سلطنت شام، آيه «قُلِ اللّهُمَّ ملِكَ المُلكِ تُؤتي المُلكَ مَن تَشاءُ وتَنزِعُ المُلكَ مِمَّن تَشاءُ» (سوره آل عمران، آيه 26) را خواند و با تفسير به رأي خود چنين القاء كرد كه خدا خواست سلطنت بر جامعه اسلامي را به اموي بدهد و از بنيهاشم بگيرد؛ ولي زينب كبراٍّ آن مغالطه را رد كرد و از تحريف و تفسير به رأي او پرده برداشت و آيه «ولايَحسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا اَنَّما نُملي لَهُم خَيرٌ لاَنفُسِهِم اِنَّما نُملي لَهُم لِيَزدادُوا اِثمًا» (سوره آل عمران، آيه 178) را به وي يادآور شد (ر.ك: بحار الأنوار، ج45، ص133، 131 و157).
4.سوره يونس، آيه 64.
5.سوره روم، آيه 30.
6
.سوره تين، آيه 4.
7
.سوره فتح، آيه 4.
8.سوره بقره، آيه 255.
9.سوره فاطر، آيه 43.
10.بحار الأنوار، ج75، ص128.
تفسير انسان به انسان، ص357-359.
محروم اون کسی هست که تو این فرصت محدود غافل بمونه...
ممکنه جهل عذر باشه ولی غفلت وباله
غفلت از خود، از حقیقت دنیا، از آخرت، از منازلی که در پیش داریم و غفلت از دشمنان قسم خورده ای که تو این مسیر دنبال ما هستند
و هم عن الاخره هم غافلون
پنج شنبه 24 اردیبهشت 1388 6:42 PM
تشکرات از این پست