در اين نمايش كه در سوله فرهنگسراي بهمن اجرا ميشود نزديك به 80 بازيگر و 20 دستاندركار ديگر مشغول به كار شدهاند.
اين سوله پيش از شكل گرفتن اين گروه به سرپرستي و مديريت آموزشي حميدپورآذري، براي پرورش قارچ استفاده ميشد.
بچههاي اين گروه به همت خود در بازسازي و نوسازي اين سوله به منظور فعاليت فرهنگي و تئاتر آستين همت بالا زدهاند. نتيجه هم قطعا زيبا و در خور ستايش بوده است.
اين گروه سال 88 نمايش اُديپ و سال 89 نمايش دايره گچي را به صحنه آوردهاند. نمايش اُديپ و دايره گچي با طراحي و كارگرداني حميد پورآذري بر اساس نمايشنامه اديپوس شهريار نوشته سوفوكل و دايره گچي قفقازي برتولت برشت در فرهنگسراي بهمن اجرا شده است.
در اين دو نمايش محمدزمان وفاجويي و نشمينه نوروزي به عنوان نويسنده، همكاري كردهاند. اين اجرا از دل يك كارگاه آموزشي پس از 2 سال دور هم بودن بيرون آمده است كه به شكلي مدرن در اين سوله اجرا شده است.
تولد يك گروه از دل كلاس تئاتر
حميدپورآذري درباره شكل گرفتن اين گروه براي اجراي 2 نمايش اُديپ و دايره گچي گفت: «نطفه اين گروه در تابستان 87 بسته شد. با كلاسهايي كه در فرهنگسراي بهمن تشكيل شد، من صحبتهايي با شهرام كرمي، يكي از معاونتهاي هنري آن زمان فرهنگسرا كردم تا اين كلاسها تبديل به كارگاه بشود كه مورد پذيرش واقع شد. اين كارگاه به ترمهاي 2 و 3 انجاميد كه رفتهرفته بر تعداد هنرجويان گروه افزوده شد.»
وي با اشاره به اينكه اين بچهها فقط مربوط به مناطق حوالي فرهنگسرا نيستند، افزود: «ما از نقاط مختلف تهران مانند شهرك غرب، تهرانپارس، خانيآباد، نازيآباد، جواديه، فلكه صادقيه و حتي اسلامشهر و كرج هم در اين گروه عضو داريم. جمعي از اين دوستان هم مربوط به كار قبليام، حسينقلي ميشوند كه كودكان افغاني هستند.»
نمايش «دايره گچي قفقازي» بدون هرگونه حمايتي اجرا ميشود. پورآذري درباره شرايط مالي نمايش هم ميگويد: «هيچ كمكي نشده است. حتي پوستر و بروشور را هم با هزينه شخصي خودمان ميزنيم. فرهنگسرا تا جايي كه امكانات داشته دريغ نكرده است. گفتند برآورد هزينه بدهيم كه داديم. سازمان فرهنگي ـ هنري هم پذيرفت. اما با تغيير رياست سازمان، گفته شد تمام بودجههاي تئاتري را به تماشاخانه ايرانشهر اختصاص دادهاند و عنوان كردند فرهنگسراها بايد خودگردان شوند در حالي كه تنها جايي كه بايد همواره به آن سوبسيد بدهند فعاليت فرهنگي است. فرهنگ و هنر كه درآمدزا نيست.»
بازيگران متفقالقول بر توانمندي پورآذري در انتقال تجربيات بكر تئاتري صحه ميگذارند. ساناز سيداصفهاني و اشكان حامدي ضيايي از جمله بازيگراني هستند كه متفكرانه و منتقدانه با اثر مواجه ميشوند و مدام درباره ظرايف دايره گچي ميپرسند و حتي آن را نقد ميكنند. همه ميدانند كه در اين گروه اطلاعات كارآمدي رد و بدل شده كه در كمتر كلاس درسي چنين با حوصله و دقت ميتوان تاثير مطلوب آموزشي را سراغ گرفت.
مروري بر يك تجربه
البته آنچه پورآذري تجربه كرده محدود به اين گروه و فعاليتهاي تجربي نيست. بلكه او همواره با گروه حرفهاياش اجراهايي با مضمون كمدي و طنز را به صحنه آورده، همچنين در جاهاي مختلف براي كودكان و نوجوان و جوانان كارگاههاي زيادي را برگزار كرده است. مجموعه اين فعاليتها كه از سال 81 تا امروز تدوام داشته نمود بارز خود را در دايره گچي و ماقبل آن اديپ نشان داده است. 2 اثري كه با المانها و مولفههاي تئاتر پسامدرن همخواني و تطابق اصولي دارد.
او پيش از آنكه تبديل به پديده تئاتري بشود، فعاليتهايي كرده كه او را در اين مسير درست قرار داده است. پورآذري در طول فعاليت خود در حوزه تئاتر، چند كارگاه آموزشي نيز برپا كرده كه كارگاه آموزشي تئاتر در خانه فرهنگ مهرآباد جنوبي در سال 81، كارگاه آموزشي تئاتر به صورت 3 ماهه در فرهنگسراي هنر در سالهاي 82، 83 و 85 و كارگاه آموزشي تئاتر سال 86 در شهر خرمآباد از جمله اين فعاليتهاست. پورآذري سال 83 نمايش داستان يك جنگل را كه كاري براي گروه سني كودك و نوجوان بود، در تالار هنر به اجرا درآورد و در همان سال به عنوان مشاور كارگردان و طراح صحنه و لباس در كنار علي شجره همكاري كرد.
حميد پورآذري در سال 85 با نمايش حسينقلي، مردي كه لب نداشت و بازي كودكان افغاني در مسيري پا گذاشت تا رفتهرفته تبديل به پديدهاي جدي در عرصه تئاتر شود. قصه از اين قرار بود كه نمايش در محيطي غيرمعمول و با گروهي از بازيگران آماتور با هدف آموزش تئاتر شكل گرفت.
پورآذري دلش ميخواست كه به كودكان افغاني تئاتر بياموزد تا آنها بتوانند ناگفتههاي بسيار خود را از طريق تئاتر به گوش همگان برسانند. اين نمايش پس از 2 سال دوندگيهاي پورآذري بالاخره در تالار كوچك مولوي اجرا شد.
او پس از آن با گسترش همين گروه در فرهنگسراي بهمن و آموزش تعداد بيشتري هنرجو از چهارگوشه شهر تهران موفق به خلق نمايش اديپ شد. اجرايي كه حيرت بسياري از كارشناسان و منتقدان تئاتر را درآورد.
پورآذري هم اكنون بازهم با افزودن تعداد هنرمندان در فرهنگسراي بهمن نمايش دايره گچي را كار كرد تا اجرايي از آن را در زمستان امسال به صحنه ببرد. همچنين او امسال موفق شد تا در دانشگاه اميركبير يك كار خلاقه ديگر را سر و سامان بدهد كه نمايش دور 2 فرمان ماحصل تمرينهاي آن بود. آن هم اجرايي متفاوت با مولفههاي پرفورمنس، هپينيگ و تئاتر فوقمدرن غيرصحنهاي كه در محيط پاركينگ دانشگاه اميركبير اجرا شد.
به طور كلي پرونده كاري حميد پورآذري نشان ميدهد او همواره به دنبال ايجاد فضاهاي جديد در حوزه كاري خود است و كار گروهي را بيش از هر چيز ديگري مورد توجه قرار ميدهد. آثار وي همواره مورد استقبال مخاطبان و علاقهمندان به تئاتر بوده و اين نشان از توجه اين كارگردان تئاتر به مقوله مخاطب و تماشاگر دارد.
نظر 2 كارشناس تئاتر
عباس جوانمرد، يكي از قديميهاي تئاتر پس از ديدن دايره گچي خطاب به هنرمندان اين گروه گفت: «به حقيقت شايد غلو باشد كه بگويم قاصرم از تعريف و تمجيد؛ نه واقعا خيلي تعريفي است. قبل از هر چيز كسي كه توانسته اين جماعت عظيم را آنقدر هماهنگ كند كار معظمي است كه تو اين مملكت تا حالا نشده، بپذيريد از من كه با 50 سال پشت سرم دارم براي شما صحبت ميكنم. اين كار عظيمي است كه كارگردان شما انجام داده، اينها را نميگويم كه غره شويد، كاش يكصدم اين ابتكار، خلاقيت، اين آفرينش كلي هنري را كه اساسش آن هماهنگي است كه به نتيجه مطلوب برسد مراكز آموزشي ما مخصوصا دانشگاههاي ما كه مثل قارچ ميرويند ميدانستند و عمل ميكردند. شما بسيار سخت از نكات برجسته و اساسي كار نمايش صحنهاي را در كارتون انجام داديد و من فكر ميكنم كه اين كارگردان صلاحيت بزرگ كارگرداني دارد. اميدوار هستم كه هميشه و همه جا موفق باشند. وقتي شنيدم كه اين كار 8 ـ 7 شب ديگر فقط اجرا ميرود، راست بگويم خيلي غمگين شدم. محال است در هيچ جاي دنيا حتي در پسماندهترين شهرهاي كوچك يك نيروي تپنده به اين گستردگي بيايد براي يك ماه اجرا كند كه چي؟ بچههايي كه شنيدم از ورامين و از كرج با ذوق و شوق تمام بردباريهايشان را گذاشتند، آقاي كارگردان براي آن چيزي كه شما به آنها تزريق كردي. نميشود اينها بي پاسخ باشد، پول نميخواهد، بهبه و چهچه نميخواهد، زندگيشان را به آنها بدهيد. شنيدم كار قبليتان هم به همين اندازه موفق بوده. به مسوولان فرهنگسرا هم گفتم. به خدا مشكل است 10 نفر را هم جمع كردن با يك پرستيژ اخلاقي و يك خانواده درست كردن و بشود 5 ماه اينها را اداره كرد و راست ميگويم. من تجربيات زيادي دارم و ميدانم مخصوصا در اين روزگار چقدر اين مشكلساز است. الان شما يك خانواده عظيم و بسيار سازنده هستيد.»
نكته: به طور كلي پرونده كاري حميد پورآذري نشان ميدهد او همواره به دنبال ايجاد فضاهاي جديد در حوزه كاري خود است و كار گروهي را بيش از هر چيز ديگري مورد توجه قرار ميدهد
امين تارخ، بازيگر هم درباره اين نمايش گفت: «اين همه مسووليت و عشقي كه در وجود تكتك شما هست. ما هم كار كرديم. از خودگذشتگي كرديم. به نظرمان ميرسيد داريم ايثار ميكنيم، به نظر ميرسيد خودمان را وقف كرديم، اما الان كه اين همه شوق و ذوق و خلاقيت وتخيل و معنا و مفهوم و انتقال همه داشتهها را براحتي به تماشاگر مشاهده ميكنيم، به نظر ميرسد ما هيچ نداشتيم. من خودم را دارم عرض ميكنم، بيهيچ فروتني و بيهيچ تواضع بيموردي. زبان واقعا قاصر است نه تعارف هست و نه رياكاري، زبان قاصر است. از كجا بگويم؟ از عشق كه جاري است بگويم؟ از فضاي رويايي كه ايجاد شده و من تا آنجا كه معني رويا را ميفهمم رويا از زماني به سراغ انسان ميآيد كه عقل سلب شده، ولي اين همه تركيب رويا كه نمايشنامه در آغاز بدرستي ما را به اين موضوع تكيه ميكند كه من شما را به يك رويا ميبرم و بدرستي ما را به يك رويا ميبرد و هر جا كه خودش تصميم ميگيرد ميبرد و عينكش را به ما ميدهد و ميگويد ببين، اينگونه ببين كه من ميبينم، تركيب رويا با واقعيت، تركيب نمايش، تركيب عاطفه، تركيب جريانات غريضي و عاطفي با فكر و به نظر ميرسد اين همان ايدهآلي است كه برشت از آن صحبت ميكند، تا آنجا كه من با اين سواد ناقص خودم از برشت ميشناسم. كه تماشاگر نميبايستي غرق در هيجانات و عواطف بشود تا حدي كه عقل از آن زايل بشود.»
نمايش پستمدرن
حميد پورآذري در نمايش دايره گچي كاملا پستمدرن بوده است. او ميخواهد با اتكا به تكنيك و يك شيوه نوين و منحصر بهفرد اجرايي از دايره گچي قفقازي برتولت برشت را به صحنه بياورد كه كاملا با آن اثر متفاوت باشد. در عين حال بر آن است دارماتورژي نوين خود را توجيهگر مسائل امروزي قلمداد كند و در عين حال تصوير و قصه خود را در دگرگوني متن برشت بر اجرايش بيفزايد. اين همان فرآيند پستمدرن شدن اثر است كه ميخواهد تماشاگر را در مواجهه با يك اجرا همچنان به انديشيدن درباره مسائل پيرامونش دعوت كند. بنابراين ضمن دگرگون شدن متن برشت، نظريههاي او در القاي اجرا را به عاريه گرفته است.
پورآذري با تلفيق چند شيوه و سبك و پرهيز از نگاه قطعينگرانه در پي ايجاد يك فضاي متفاوت است. او از ادا و اطوار و توجيهات بيمورد و غير منطقي نيز اجتناب ميكند. پورآذري در پي عملياتي كردن تئوريهاي موجود از منظر خود است. او نگاه خود را بر اجرا تحميل ميكند تا مخاطب ايراني نيز از اين نمايش لذت لازم را ببرد و در عين حال نسبت به فحواي موجود نيز بيتفاوت باقي نماند.
پورآذري تماشاگرش را در طول اجرا چند بار جابهجا ميكند و از چند منظر متفاوت او را در جريان ماوقع خواهد گذاشت. اين نوع برخورد از همان ابتدا نحوه مشاركت در اجرا را القا خواهد كرد.
چون ميزانسنها به نوعي است كه تماشاگر هم جز بدنه اجرا ميشود و همين همسويي فعاليت ذهني و عقلاني را بالاتر خواهد برد و از سوي ديگر دلالتهاي تئاتر بودن اثر را افزايش خواهد داد تا در توجيه وضعيت متفكرانه همه چيز منطق اجرايي و مستدل خود را پيدا كند.
بازيگران در تكاپويند يك كل را ايفا كنند. يك كل كه دربرگيرنده هستي و دنياست و اين كل از يك مادر يا بزرگ مادر هستي آفريده ميشود. اما انسان چون كودك گمشده و بيمادري در اين دنياي پر از توحش رها ميشود بيآن ادلهاي انساني و كلاسيك نجات بخش اين انسان تنها و رها شده در دل مسائل و بحرانها باشد.
بازيگران در صحنه كاركردهاي متفاوتي دارند. گاهي نقش خود را تيپيكال ارائه ميكنند و گاهي جزو توده مردم ميشوند و گاهي نيز در حمل جايگاه تماشاگران ميكوشند و گاهي آوازخوان خواهند شد در قالب و سبك رپ! اين نوع برخود بازيگريشان را متفاوت از تمام گونههاي رايج خواهد كرد و بر تكاپوي بازي به شيوه برشت نيز خواهد افزود. صدا استفاده ويژهاي در اين اجرا دارد.
افكت و موسيقي لحظات پرتحرك و هيجاني را ايجاد و القا ميكنند. نور هم در تمام طول و عرض سوله بزرگ كاركرد دقيق و ظريفي پيدا ميكند تا در القاي فضاها و خرده نمايش حضور موثري داشته باشد. لباس و مجسمه و دكور هم مزيد بر علت ميشود تا كاركرد تمام عناصر اجرا متفاوت از شكل رايج و متعارف شود. همه چيز توجيهگر يك وضعيت خواهند بود. بيآنكه شكل مستقل و با وجودي داشته باشند.
همه برآن هستند تا انسان را در مركز ثقل اتفاقات نمايشي قرار دهند تا درباره هر نكتهاي فقط بينديشد. روايتي چندپاره كه انسان را از آخرين تحولات انساني آگاه خواهد ساخت.