آيتاللّه سيد صادق شيرازى
اشاره:
اين مقاله بخشى از كتاب شميم رحمت تأليف آيت اللّه سيد صادق شيرازى است.
ايشان برخى از روايات كشتار دولت امام زمان(عج) را طرح و از نظر سند و دلالت قابل خدشه مىداند.
همچنين احاديث صحيح و معتبرى كه روش حكومتى حضرت مهدى(عج) را بر پايه رفق و مدار مىدانند، ذكر مىكند و در پايان، ميان اين دو دسته از روايات جمع مىنمايد.
روش امام مهدى(عج) در تشكيل حكومت
متأسفانه، ذهنيت رايج مسلمانان آن است كه امام مهدى(عج) با چهرهاى خشن ظهور مىكند و با تكيه بر شمشير و قتل و كشتارِ مخالفان خود، موفق به برپايى حكومت و كسب قدرت مىشود. اين ذهنيت در رواياتى ريشه دارد كه در اين باره موجود است و در كتابها و بر روى منبرها براى مردم بازگو مىگردد. برپايه پارهاى از اين روايات، امام مهدى(عج) به هنگام ظهور، چنان با خشونت و درشتى با مردم رفتار مىكند كه بيشتر آنان آرزو مىكنند كه كاش هرگز او را نبينند، عده زيادى از آنان نيز در نسب او به ترديد مىافتند و او را از آل محمد عليهمالسلام نمىدانند.
روايات دروغين و محمدبن على الكوفى
تعداد اين روايات به بيش از پنجاه مورد مىرسد. از اين تعداد، سند نزديك به سى مورد از آنها به شخصى به نام محمدبن على الكوفى مىرسد كه فردى بدنام و دروغگو است و تمام علماى رجال بر بىاعتبارى روايات او حكم كردهاند. اين شخص، در زمان امام حسن عسكرى عليهالسلام مىزيسته و از معاصران جناب فضل بن شاذان بوده است.
فضل بن شاذان از اعاظم روات و بزرگان شيعه است كه هيچ شكى در جلالت و قدر و منزلت وى وجود ندارد، تا جايى كه امام عسكرى عليهالسلام در مدح و توصيف او مىفرمايد:
اِنى أغبط اهل الخراسان لمكان الفضل
به خاطر آن كه فضل، خراسانى است، من آرزو داشتم كه از اهل خراسان مىبودم.
حال، فضل بن شاذان در وصف محمدبن على كوفى مىگويد:
«رجلٌ كذّاب؛ مردى بسيار دروغگوست».
و در جايى ديگر اظهار داشته است: «كدت أقنت عليه؛ نزديك بود در قنوت نماز لعن و نفرينش كنم.»
اكنون به چند نمونه از اين دست روايات اشاره مىكنيم:
روايت نخست: روايتى است كه بيش از يك صفحه از بحارالانوار را به خود اختصاص داده است، در اين روايت آمده است:
حضرت مهدى(عج) پس از ظهور، عدهاى از مسلمانان را مورد تعقيب قرار مىدهد، آنان نيز فرار كرده به نصاراى روم پناه مىبرند. نصارا به آنان مىگويند اگر مىخواهيد به شما پناه دهيم، بايد صليب بر گردن بياويزيد و مسيحى شويد. اين گروه نيز از ترس امام زمان مسيحى مىشوند. حضرت اين مسلمانهاى فرارى را از چنگ نصرانىها بيرون مىآورد، مردان آنها را مىكشد و شكم زنان باردار آنها را پاره مىكند؛ «فيقتل الرجال و يبقر بطون الحبالى».
بايد دانست كه امام زمان(عج)، داراى مقام امامت است و بهتر از هر كسى احكام اسلام را مىداند.
در دين اسلام اگر زن باردارى مرتكب جنايتى گردد و حدّ بر او واجب شود، به عنوان مثال اگر زنا دهد و چهار شاهد عادل بر زنا دادن او شهادت دهند ـ و بنا شد كه او را حدّ بزنند، مادامى كه اين زن باردار است جارى كردن حد بر او حرام است؛ بايد صبر كنند تا فارغ شود و بعد حدّ را بر او جارى سازند. با اين همه، آيا حضرت ولى عصر(عج) شكم زن باردار را پاره مىكنند؟! آيا اين روايت جَعل و دروغ نيست؟
روايت دوم: در بحارالانوار(1)، از كتاب غيبة نعمانى به اين سند ذكر شده:
عن على بن الحسين عليهالسلام عن محمد العطار عن محمدبن الحسن الرازى (مجهول الهويّه) عن محمدبن على الكوفى عن البزنطى عن ابن بكير عن ابيه عن زُراره عن ابى جعفر عليهالسلام : «أيسير (الحجة) بسيرة النبى صلىاللهعليهوآله ؟» فقال:
«هيهات أنّ رسولاللّه سار فى أُمّته باللين والغائب يسير بالقتل.»
آيا امام مهدى(عج) بر طبق روش رسول خدا صلىاللهعليهوآله عمل خواهد كرد؟ فرمود: هرگز، رسول خدا صلىاللهعليهوآله با نرمى با امّتش رفتار كرد، در صورتى كه امام مهدى(عج) از روش قتل و كشتار استفاده خواهد كرد.
اين روايت علاوه بر آن كه ضعف سند دارد با روايات صحيحهاى كه درباره شباهت رفتار امام عصر(عج) با رفتار پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله وجود دارد و بعدا ذكر خواهد شد در تعارض است.
روايت سوم:(2) باز با همان سند قبلى است: «عن محمدبن على الكوفى عن البزنطى عن العلاء»
در اين سند مغيرة بن سعيد نيز آمده كه حضرت صادق عليهالسلام در مورد او فرموده است:
«لعن اللّه المغيرة بن سعيد أنّه دسّ فى أحاديث أبى كثيرا،
خدا لعنت كند مغيرةبن سعيد را همانا كه او در روايات پدرم بسيار دست مىبُرد (آنها را تغيير مىداد)».
در اين روايت همانند روايات قبلى، باز مسئله كشتار مطرح شده است. و اين سخن را به امام نسبت مىدهند كه: سمعت أبا جعفر عليهالسلام يقول:
لو يعلم الناس ما يصنع الغائب اِذا خرج لأحبّ أكثرهم أن لايروه ممّا يقتل الناس.
اگر مردم مىدانستند مهدى(عج) پس از ظهور چه مىكند بيشتر آنها دوست نداشتند او را ملاقات كنند به دليل كشتار مردم توسط او.
چنين سخنى از طرف يك آدم دروغگو به امام معصوم نسبت داده شده و به هيچ وجه قابل پذيرش نيست؛ چرا كه انسان عاقل اگر سخن انسان دروغگويى را مبنى بر شراب خوارى فلان مؤمن بشنود باور نخواهد كرد و به خود اجازه نقل اين سخن را نخواهد داد چه برسد در مورد امام معصوم. در دنباله اين روايت چنين آمده است كه:
يقول كثير من الناس ليس هذا من آل النبى لو كان لرحم.
آن قدر كشتار مىكند كه مردم مىگويند، او از آل پيامبر صلىاللهعليهوآله نيست؛ چرا كه اگر از آل پيامبر بود رحيم و مهربان بود و كشتار به راه نمىانداخت.
اين سخن در مورد كيست؟! آيا در مورد حجاج بن يوسف ثقفى نيز چنين سخنى گفته مىشود؟!
روايت چهارم: به دنبال همين روايت شماره 114؛ عن محمدبن على الكوفى عن البزنطى عن عاصم بن حميد الحناف عن أبى بصير قال أبو جعفر عليهالسلام :
ليس شأنه اِلاّ بالسيف لايستتيب أحدا. سر و كار مهدى جز با شمشير نيست و توبه احدى را هم نمىپذيرد.
آيا اين شبيه سيره رسول اللّه صلىاللهعليهوآله است؟
نكته مهم اين است كه محمد بن على كذّاب روايات خود را نوعا به افراد ثقه نسبت مىداده تا رواياتش صحيح جلوه كند؛ همان طور كه در اينجا نام حناف در سلسله سند آمده كه او از ثقات است.
روايت پنجم: اين بار از ابن محبوب (از اصحاب اجماع) عن البطائنى عن أبى بصير عن أبى عبداللّه عليهالسلام ، مىگويد: از امام پرسيدم: مهدى كى ظهور مىكند؟ فقال:
ما تستعجلون بخروج الغائب فواللّه ما هو اِلاّالسيف والموت تحت ظلّ السيف.(3)
چرا براى ظهور غايب (امام زمان) عجله مىكنيد، به خدا قسم او فقط با شمشير سر و كار دارد و قتل و كشتار.
روايت ششم: از على بن ابى حمزه بطائنى شيخ الواقفيه كه قائل به خاتميت امامت به موسى بن جعفر عليهالسلام است؛ او مىگويد ايشان (امام موسى بن جعفر عليهالسلام ) امام غايب است و اصلاً قائل به امام دوازدهم نيست. در روايتى از امام رضا عليهالسلام نقل شده است كه پس از دفن اين شخص فرمود: نكير و منكر عمودى از آتش بر او زدند كه: «امتلأ قبره نارا اِلى يوم القيامة» الآن حدود هزار و دويست سال است كه در قبرش مىسوزد. به هر حال روايت اين است؛
عن ابن أبى بطائنى عن أبيه عن أبى بصير عن أبى عبداللّه عليهالسلام قال:
«اذا خرج الغائب لم يكن بينه و بين العرب و قريش اِلاّ السيف ما يأخذ منها اِلاّ السيف.(4)
چون آن غايب بيايد، ميان او و قريش شمشير حاكم است و بس و از قريش غير از شمشير چيزى دريافت نمىكند.»
اينها تنها چند نمونه از رواياتى است كه در اين زمينه وارد شده است.
صرف نظر از محمدبن على كوفى، عدهاى از راويان ديگر اين روايات نيز به هيچ وجه مورد اعتبار نبوده و رواياتشان قابل پذيرش نيست.
گذشته از اشكالات سندى، اين دسته از روايات، از جهت دلالت نيز ناتمامند و قابل پذيرش نمىباشند؛ زيرا مفاد بسيارى از آنها با ضروريات مذهب و شريعت در تعارض است و به هيچ عنوان نمىتوان آنها را توجيه كرد.
اصولاً امام مهدى(عج) مىآيد كه عدالت را بياورد و بساط جور و جفا و ستم را برچيند. بنابراين، امكان ندارد كه بخواهد از راه ظلم به عدل برسد و يا با ايجاد بدعت، سنت جدش حضرت محمد صلىاللهعليهوآله و اميرالمؤمنين على عليهالسلام را زنده كند. سنت رسول خدا صلىاللهعليهوآله آن بود كه اجازه نمىداد هيچ زن باردارى را حد بزنند و يا قصاصش نمايند، ولى بر اساس آن چه محمدبن على كوفى نقل كرده است، امام مهدى(عج) شكم زنان باردارى را كه از ترس و براى حفظ جان خود مسيحى شدهاند پاره مىكند!!
روايات صحيح
دليل ديگر بىاعتبارى اين گونه روايات، احاديث صحيح و معتبرى است كه بر مفهوم مقابل آنها دلالت دارد و صراحتا گوياى اين مطلبند كه روش حكومتى حضرت ولى عصر(عج)، همانند همان روش حكومتى رسول خدا صلىاللهعليهوآله و اميرمؤمنان عليهالسلام است. به چند نمونه از اين روايات توجه فرماييد:
1. روايت نخست:
در بحارالانوار روايت موثق و حسنهاى از كتاب غيبة نعمانى ذكر شده است:
عن ابن عقدة عن على بن الحسن (ابن فضّال) عن أبيه عن رفاعة عن عبداللّه بن عطاء قال: سئلت أبا جعفر الباقر عليهالسلام : «فقلت إذا قام الحجّة بأىّ سيرة يسير فى الناس؟ فقال عليهالسلام
يهدم ما قبله كما صنع رسول اللّه و يستأنف الإسلام جديدا.(5)
راوى از امام باقر عليهالسلام سؤال مىكند كه حضرت حجت(عج) پس از ظهور، چه سيره و روشى در حكومت خواهد داشت؟ امام پاسخ مىدهد همان طور كه رسول خدا صلىاللهعليهوآله پس از بعثت تمام آن چيزهايى را كه پيش از ايشان به عنوان دين مطرح بود، مثل يهوديت، نصرانيت و مجوسيت، همه را بىاعتبار اعلام كرد، مهدى(عج) نيز پس از ظهور آن چه كه به نام اسلام بر دنيا حاكم است، امّا با اساس اسلام مخالف است، از ميان خواهد برد و اسلام واقعى را دوباره برپا خواهد كرد.
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله به فرموده قرآن(6) با نرمى و عدم خشونت باورها و عقايد پيش از خود را بىاعتبار كرد. اين سيره پيامبر با همه مردم بود و حتى با كافران هم اين گونه رفتار مىكرد و تنها اختصاص به مسلمانها نداشت. امام زمان(عج) نيز درباره كافران هم همان سيره و همان نرمى و لطافت را به خرج خواهد داد، كه سيره رسول اللّه بود، مسلمانان كه جاى خود دارند.
2. روايت دوم:
عن ابن عباس عن النبى صلىاللهعليهوآله قال:
«التاسع منهم [من أولاد الحسين عليهالسلام ] من أهل بيتى و مهدى أمّتى، أشبه الناس بى فى شمائله و أقواله و أفعاله.»(7)
شاهد ما لفظ «أفعاله» است، يعنى مهدى(عج) علاوه بر اينكه شمائل و اقوالشان شبيه رسول خداست، كارهايش نيز شبيه رسول خداست.
3. روايت سوم:
3. در بحارالانوار(8) حدود يك صفحه از سخنان شيخ طبرسى(9) در اعلام الورى به عنوان تذييل اين روايت آمده است كه قسمتى از آن چنين است:
اگر درباره چگونگى حكومت حضرت ولى عصر(عج) سؤال شود كه چگونه است؟ آيا با شدت و عنف، خواهد بود؟ بايد گفت: «فاِن كان ورد بذلك خبر فهو غير مقطوع به.» هرگز حكومت آن حضرت با شدّت و عنف نخواهد بود و حتى اگر روايتى در اين مورد [اعمال خشونت در حكومت حضرت] پيدا شد، صحيح نيست، و روايت صحيحى وجود ندارد كه آن حضرت با شدت و عنف رفتار خواهند كرد.
طبرسى از حديث شناسان معروف و خبره فن بوده است، تمام رواياتى كه در اين باب وارد شده را با اين جمله «اِن كان...» زير سؤال برده و مىگويد اگر روايتى در اين زمينه [اعمال خشونت در حكومت حضرت[ پيدا شود، نه مدلولش معتبر است و نه حجّيت دارد.
4. روايت چهارم:
4. در بحارالانوار(10)، روايتى از كتاب كافى با اين عبارت نقل شده است:
كلينى عن العدة عن البرقى عن ابيه عن محمدبن يحيى عن حماد بن عثمان عن الصادق عليهالسلام
«اِذا قام الحجّة سار بسيرة أميرالمؤمنين على عليهالسلام .»
يعنى هنگامى كه امام مهدى ظهور كند دقيقا مانند سيره اميرالمؤمنين عليهالسلام عمل خواهد كرد.
سند اين روايت صحيح و هيچ شك و شبههاى در آن نيست؛ چرا كه راويانش يكى از ديگرى بهترند و متن آن نيز موافق سيره معصومين عليهمالسلام است.
مدلول اين روايات آن است كه چون امام مهدى ظهور كند، عموم مردم، از خرد و كلان، و پير و جوان به او عشق مىورزند و از صميم قلب دوستش دارند. از رسول خدا صلىاللهعليهوآله نقل است كه فرمود:
شما را به مهدى، مردى از قريش بشارت مىدهم كه ساكنان آسمان و زمين از خلافت و فرمانروايى او خشنودند.(11)
همچنين از آن حضرت روايت شده است كه فرمود:
شما را به مهدى(عج) بشارت مىدهم كه به سوى مردم برانگيخته مىشود... و ساكنان زمين و آسمان از او خشنود مىگردند.(12)
نيز در روايتى ديگر از رسول خدا صلىاللهعليهوآله آمده است:
مردى از امت من قيام مىكند كه مردم زمين و آسمان او را دوست دارند.(13)
و از حضرت على عليهالسلام نيز نقل شده است كه فرموده است:
چون مردى از فرزندانم ظهور كند چنان گشايشى در كار مردم ايجاد مىشود كه حتى مُردگان به ديدار يكديگر مىروند و ظهورش را به هم مژده مىدهند.
جمع روايات
در جمع بين روايات متعارض خود ائمه عليهمالسلام توصيههاى لازم را فرمودهاند. البته دو روايت مخالف وقتى با هم در تعارض قرار مىگيرند كه شروط لازم را در باب تعارض داشته باشند؛ به اين صورت كه اولاً، سند هر دو معتبر باشد؛ نه آن كه يك طرف محمد بن على الكوفىِ دروغگو باشد و طرف ديگر على بن ابراهيم و محمدبن مسلم، كه از ثقات و معتمدين ائمه عليهمالسلام هستند.
مقايسه بين اين دو عقلاً و شرعا جايز نيست. پس ما در همين پله اول كه بحث سَند باشد مشكل داريم؛ چرا كه رواياتى كه از محمدبن على كوفى نقل شده، امام زمان را يك آدم كش معرفى مىكند كه در زمان او هرج و مرج خواهد بود، و فقها مىگويند: حتى احكام شرعى، اگر باعث هرج و مرج شوند ساقط مىگردند و ديگر واجب نخواهند بود، حال آيا امام زمان(عج) كه خودشان صاحب اين دين و احكام آن هستند، باعث هرج و مرج خواهند بود؟!
پس در همين مرحله اول، بحث تعارض منتفى است؛ چرا كه يك آدم دروغگو نمىتواند معارض بزرگان حديث و ثقات باشد.
از اين مرحله كه بگذريم بر فرض صحت سند، نوبت به ملاحظه تراجيح بين دو روايت متعارض مىرسد، در اين مرحله، آنها با روايات صحيح ديگر و سنت و سيره و كتاب (قرآن)، مقايسه مىشوند و هر كدام موافق آنها بود، معتبر است. از اين جهت نيز رواياتى كه تشابه سيره امام زمان(عج) با سيره اميرمؤمنان عليهالسلام و رسول خدا صلىاللهعليهوآله را بيان مىكند داراى رجحان هستند؛ چرا كه با سيره معصومين عليهمالسلام سازگار است و قرائن صدق بسيار دارد.
پس از اين مرحله بر فرض آن كه هر دو مطابق كتاب و سيره باشند و به اصطلاح متكافى باشند، نوبت به دلالت و ظهور مىرسد، اين كه آيا هر دو روايت از لحاظ ظهور و دلالت با هم مساوى هستند يا نه.
در اين مرحله اگر يكى از روايات متعارض، از لحاظ دلالت صريحتر بود، آن را بر مىگزينيم. در صورتى كه از لحاظ دلالت هم يكسان باشند، نوبت به تساقط مىرسد و هر دو روايت از اعتبار مىافتند؛ گويا اصلاً روايتى وارد نشده است. اين مبناى فقهى در باب تعارض روايات است.
سيره امام زمان(عج) همان سيره رسول اللّه صلىاللهعليهوآله
بنابر آن چه گفته شد، سيره امام زمان(عج) دقيقا همان سيره و روش رسول خدا صلىاللهعليهوآله است. حتى شمايل آن حضرت هم، مانند شمايل و سيماى نورانى پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله است؛ چنان كه روايات بسيارى از شيعه و سنى و حتّى تاريخ نگاران مسيحى آمده است كه چهره رسول خدا صلىاللهعليهوآله به قدرى جذّاب بود كه حتّى دشمنترين دشمنان آن حضرت، وقتى چشمش به چهره منوّر ايشان مىافتاد به گونهاى مجذوب آن حضرت مىشدند كه تمام هم و غمشان را فراموش مىكردند. چهره امام زمان(عج) نيز چنين است.
علاوه بر تاريخ و روايات، مهمترين سندى كه در خصوص سيره و سلوك رسول خدا صلىاللهعليهوآله در دست است، قرآن كريم مىباشد. تابلويى كه قرآن كريم از چهره رسول خدا صلىاللهعليهوآله ترسيم مىكند چنين است:
«فبما رحمة من اللّه لنت لهم، و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضوا من حولك»(14)
به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم] نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مىشدند.
و يا در جاى ديگر مىفرمايد:
«لقد جائكم رسول من انفسكم، عزيزٌ عليه ما عنّتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤفٌ رحيم»(15).
خداى متعال از ميان شما، فردى را به رسالت فرستاد كه فقر و پريشانى و جهل و فلاكت شما بر او گران است و براى نجات و آسايش شما حرص مىورزد و خودخورى مىكند و نسبت به مؤمنان بسى دل رحم و مهربان است.
شفقت و محبت رسول خدا صلىاللهعليهوآله نسبت به مردم به حدى بود كه حتى عدهاى همين مسأله را به وسيلهاى براى آزار ايشان تبديل كرده بودند:
«و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذنٌ قل أذن خير لكم يؤمن باللّه و يؤمن للمؤمنين و رحمة للذين آمنوا منكم»(16)
از آنها كسانى هستند كه پيامبر را آزار مىدهند و مىگويند: او آدم خوش باورى است! بگو: خوش باور بودن او به نفع شماست، (ولى بدانيد) او به خدا ايمان دارد و تنها مؤمنان را تصديق مىكند و رحمت است براى كسانى كه ايمان آوردهاند. و آنها كه رسول خدا را آزار مىدهند، عذاب دردناكى دارند.
در تفسير اين آيه آمده است كه يكى از منافقان، رسول خدا صلىاللهعليهوآله را به سخره مىگرفت، جبرئيل نازل شد و عرض كرد، يا رسول اللّه، فلان منافق را احضار كنيد و از او بپرسيد چرا اين كارها را مىكند.
اين مورد يك استثنا بود و هيچ مورد ديگرى پيدا نمىكنيد كه پيامبر كسى را به خاطر مسخره كردن خود بطلبد. اين مورد هم بنا بر مصلحت بوده و پيامبر صلىاللهعليهوآله دستور داشتهاند.
در همين قضيه پيامبر آن شخص را طلبيد و از او توضيح خواست. او عرض كرد: يا رسول اللّه، هر كسى اين حرف را زده دروغ گفته، من چنين كارى نكردهام. پيامبر صلىاللهعليهوآله چيزى نفرمود و ساكت شد اين منافق نيز، چنين برداشت كرد كه رسول خدا صلىاللهعليهوآله حرف او را باور كرده است. در صورتى كه محال است پيامبر صلىاللهعليهوآله حرف اين منافق را كه بر خلاف سخن خداوند و جبرئيل بود باور كند، اما پيامبر صلىاللهعليهوآله نخواست با او حتى ترشرويى كند.
اين بار به ميان مردم رفت و گفت عجب پيامبرى است! جبرئيل از يك گوش به او مىگويد من مسخرهاش كردهام، باور مىكند، از گوش ديگر من مىگويم چنين كارى نكردهام باز باور مىكند، اين پيغمبر اُذن است؛ يعنى هر سخنى كه به او بگويند باور مىكند.
خداوند در پاسخ به اين ياوه سرايىها، در قرآن فرموده است:
«قل أُذن خير لكم»(17)،
اين گوش (باور كردن حرف شما) براى شما خوب است و به نفع شماست.
اين فعل و عمل رسول خداست و مهدى شبيهترين مردم به رسول خداست
منبع مركز جهاني حضرت ولي عصرعج