0

اشعار مناسبتی

 
tahmores
tahmores
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 11998
محل سکونت : همین گوشه کنار

قیـــــــــــصر( سفر ایستگاه)

 

قطار می رود
تو میروی
تمام ایستگاه میرود
و من چقدر ساده ام
که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان
به نرده های ایستگاه رفته
تکیه داده ام!

 

دوشنبه 13 آذر 1391  1:54 PM
تشکرات از این پست
tahmores
tahmores
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 11998
محل سکونت : همین گوشه کنار

قیـــــــــــــــصر(باران)



 

چشم ها پرسشی بی پاسخ حیرانی ها

دست ها تشنه ی تقسیم فراوانی ها

با گل زخم سر راه تو اذین بستم

داغ های دل ما جای چراغانی ها

حالیا دست کریم تو برای دل ما

سر پناهی ست در این بی سرو سامانی ها

وقت ان شد که به گل حکم شکفتن بدهی

ای سر انگشت تو اغاز گل افشانی ها

فصل تقسیم گل گندم لبخند رسید

فصل تقسیم غزل ها و غزل خوانی ها

سایه ی امن کسای تو مرا بر سر بس

تا پناهم دهد از وحشت عریانی ها

چشم تو لایحه ی روشن اغاز بهار

طرح لبخند تو پایان پریشانی ها
دوشنبه 13 آذر 1391  1:56 PM
تشکرات از این پست
tahmores
tahmores
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 11998
محل سکونت : همین گوشه کنار

قیـــــــــــــــصر(پند پیشینیان )

پیشینیان با ما
در کار این دنیا چه گفتند؟

گفتند:باید سوخت
گفتند:باید ساخت

گفتیم:باید سوخت
اما نه با دنیا
که دنیا را!

گفتیم باید ساخت
اما نه با دنیا
که دنیا را !

دوشنبه 13 آذر 1391  1:57 PM
تشکرات از این پست
tahmores
tahmores
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 11998
محل سکونت : همین گوشه کنار

قیـــــــــــــــــــصر( کودکی)

باد بازیگوش
بادبادک را
بادبادک
دست کودک را
هر طرف می برد
کودکی هایم
با نخی نازک به دست باد
آویزان!!!!

 

دوشنبه 13 آذر 1391  1:58 PM
تشکرات از این پست
tahmores
tahmores
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 11998
محل سکونت : همین گوشه کنار

قیــــــــــــــــــــــــصر (فال نیک)

گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟

پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟


گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟

تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبِِِِزِِِ سرآغاز سال کو؟

رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟

دوشنبه 13 آذر 1391  2:01 PM
تشکرات از این پست
tahmores
tahmores
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 11998
محل سکونت : همین گوشه کنار

قیــــــــــــــــــــــــــصر( طرحی برای صلح)

شهیدی که بر خاک میخفت
سر انگشت در خون خود می وزد و می نوشت
دو سه حرف بز سنگ:
به امید پیروز واقعی
نه در جنگ
که بر جنگ!

.

دوشنبه 13 آذر 1391  2:04 PM
تشکرات از این پست
tahmores
tahmores
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 11998
محل سکونت : همین گوشه کنار

قیــــــــــــــــــــــــــــصر (ترانه ای برای آشتی)



 

چه می شد اگر مثل پروانه ها

کمی دست و پای دلت باز بود

به هر جا دلت خواست سر می زدی

از این خاک امکان پرواز بود

اگر باخبر بودی از آسمان

به روی زمین این خبر ها نبود

اگر خانه پر بود از پنجره

نیازی به این قفل و درها نبود

اگر با خبر باشی از آسمان

خبر های آن سو همه آبی اند

خبر های روشن خبرهای خوب

همه آفتابی و مهتابی اند

خبرهای آن سو همه سبز سبز

خبر های این سو همه سرخ و زرد

در آن سو همه رنگ آرامش است

در این سو همه رنگ نیرنگ و درد

در این آسمان و زمین بزرگ

مگر یک وجب جا برای تو نیست؟!

مگر شاخ یا دم در آورده ای؟!

که جای دم و شاخ های تو نیست؟!

هوای تنفس در این جا کم است؟!

و یا آب و نانش به اندازه نیست؟!

برای تو خورشید و ماهش کم است؟!

و یا کهکشانش به اندازه نیست؟!

تمام زمین جای جولان توست

بگو جا برای تو تنگ است باز؟!

نه تنها زمین آسمان مال توست

نیازی به شمشیر و جنگ است باز؟!
دوشنبه 13 آذر 1391  2:05 PM
تشکرات از این پست
tahmores
tahmores
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 11998
محل سکونت : همین گوشه کنار

قیـــــــــــــــــــــــــــصر(شعر)

تا نسوزم
تا نسوزانم
تا مبادا بی هوا خاموش....

پس چگونه
بی امان
روشن نگه دارم
سالها این پاره آتش را
در کف دستم؟

تا بدانم همچنان هستم!

دوشنبه 13 آذر 1391  2:07 PM
تشکرات از این پست
tahmores
tahmores
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 11998
محل سکونت : همین گوشه کنار

قیـــــــــــــــــــــصر (حرف های همیشگی)


حرفهای ما هنوز ناتمام ...

تا نگاه میکنی :
وقت رفتن است

باز هم همان حکایت همیشگی !

پیش از آن که با خبر شوی !

لحظه عزیمت تو ناگزیز میشود
آی ...
ای دریغ و حسرت همیشگی !
ناگهان
چقدرزود

دیر میشود !

دوشنبه 13 آذر 1391  3:08 PM
تشکرات از این پست
tahmores
tahmores
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 11998
محل سکونت : همین گوشه کنار

قیــــــــــــــــــــــــــصر( الفبای درد)




الفبای درد ازلبم میتراود

نه شبنم ، که خون از شبم میتراود

سه حرف است مضمون سیپاره دل
الف . لام . میم . از لبم میتراود

چنان گرم هذیان عشقم که آتش
به جای عرق از تبم میتراود

زدل بر لبم تا دعایی برآید
اجابت زهر یاربم میتراود

ز دین ریا بی نیازم ، بنازم
به کفری که از مذهبم میتراود

.

 

دوشنبه 13 آذر 1391  3:09 PM
تشکرات از این پست
tahmores
tahmores
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 11998
محل سکونت : همین گوشه کنار

قیــــــــــــــــــــــــصر (تقویم ها)

عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم
تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم
در خاک شد صد غنچه در فصل شکفتن
ما نیز جز خاکستری بر سر نکردیم
دل در تب لبیک تاول زد ولی ما
لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم
حتی خیال نای اسماعیل خود را
همسایه با تصویری از خنجر نکردیم
بی دست و پاتر از دل خود کس ندیدیم
زان رو که رقصی با تن بی سر نکردیم

.

دوشنبه 13 آذر 1391  3:11 PM
تشکرات از این پست
tahmores
tahmores
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 11998
محل سکونت : همین گوشه کنار

نیما یوشیج

نیما یوشیخ

 

نیما یوشیج

دوشنبه 13 آذر 1391  3:20 PM
تشکرات از این پست
tahmores
tahmores
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 11998
محل سکونت : همین گوشه کنار

نیـــــــــــــــــــــــــــــــما(شب است)*************

شب است،

 

شبی بس تیرگی دمساز با آن.

 

به روی شاخ انجیر کهن « وگ دار» می خواند، به هر دم

 

خبر می آورد طوفان و باران را. و من اندیشناکم.

 

 

شب است،

 

جهان با آن، چنان چون مرده ای در گور.

 

و من اندیشناکم باز:

 

ـــ اگر باران کند سرریز از هر جای؟

 

ـــ اگر چون زورقی در آب اندازد جهان را؟...

 

در این تاریکی آور شب

 

چه اندیشه ولیکن، که چه خواهد بود با ما صبح؟

 

چو صبح از کوه سر بر کرد، می پوشد ازین طوفان رخ آیا صبح؟

 

 

دوشنبه 13 آذر 1391  7:21 PM
تشکرات از این پست
tahmores
tahmores
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 11998
محل سکونت : همین گوشه کنار

نیـــــــــــــــــــــــــــــــــــما (مهتاب)********

 

می تراود مهتاب
می درخشد شب تاب
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس ولیک
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم می شکند.

 

دوشنبه 13 آذر 1391  7:24 PM
تشکرات از این پست
tahmores
tahmores
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 11998
محل سکونت : همین گوشه کنار

نیـــــــــــــــــــما( داروگ)********

خشک آمد کشتگاه
در جوار کشت همسایه.
گر چه می گویند: " می گریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران."
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟
 
بر بساطی که بساطی نیست
در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست
و جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می ترکد
ـــ چون دل یاران که در هجران یاران ـــ
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟

دوشنبه 13 آذر 1391  7:28 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها