0

سر نهفته در صفا و مروه

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

سر نهفته در صفا و مروه



سر نهفته در صفا و مروه

صفا را صفا گفته‌اند براى اين كه از وصف انبيا، به خصوص آدم (عليه السلام) بهره‌اى بُرد. در قرآن هم فرموده است:
«اِنّ الله اصطفى آدم و نوحاً و آل ابراهيم و آل عمران على العالمين»(1)؛ آنان مصطفاى پروردگارند و چون وجود مبارك آدم روى كوه صفا، برابر بيت ايستاد، از مصطفى بودن آدم، اين كوه صفا شد. و اگر كسى از اين كوه صفا بگيرد مصطفاى خداى متعال است. آرى خداوند گروهى را برمى‌گزيند: «اِنَّ الله يصطفي من الملائكة رُسُلا و من الناس انّ الله سميع بصير.»(2)
حوّا (عليهاالسلام) كه مرأه بود، در كوه مروه قرار گرفت، از اين رو آن را «مروه» خوانده‌اند.
امام سجاد (عليه السلام) خطاب به شبلى فرمود: آيا بين صفا و مروه سعى كردى؟
شبلى عرض كرد: آرى.
فرمود: هنگام سعى بين صفا و مروه، فلان معنا را درك كردى؟
عرض كرد: نه.
فرمود: پس تو سعى بين صفا و مروه انجام نداده‌اى.
به فرموده حضرت، معناى سعى اين است كه انسان از معصيت به اطاعت فرار مى‌كند و فرار الى الله در سعى بين صفا و مروه به طور بارز ظهور مى‌كند. هروله و دويدن بين صفا و مروه، از گناه به سوى اطاعت و از غير به حق دويدن است.
اسرار فراوانى در صفا و مروه وجود دارد و در قرآن كريم هم سعى بين صفا و مروه و خود صفا و مروه، جزء شعائر الهى بشمار آمده است: «انّ الصفا و المروة من شعائر الله، فمن حجّ البيت أو اعتمر فلا جناح عليه أن يطوّف بهما و من تطوّع خيراً فان الله شاكر عليم»(3)؛ از صفا و مروه به نوبه خود، به عنوان طواف تعبير شده و از شعائر الهى بشمار آمده است.
به فرموده حضرت، معناى سعى اين است كه انسان از معصيت به اطاعت فرار مى‌كند و فرار الى الله در سعى بين صفا و مروه به طور بارز ظهور مى‌كند. هروله و دويدن بين صفا و مروه، از گناه به سوى اطاعت و از غير به حق دويدن است.
بعد فرمود: آيا مى‌دانى معناى تردّد بين دو كوه صفا و مروه چيست؟ يعنى خدايا! من بين خوف و رجا به سر مى‌برم، نه خوف محض دارم و نه رجاء محض. نه آنچنان است كه فقط بترسم و هيچ اميد نداشته باشم و نه آنچنان است كه همه اميد باشد و هيچ ترس نباشد. اين تردّد بين صفا و مروه همان تردد بين خوف و رجاء است. مؤمن و مسلمان تا زنده است بين خوف و رجاء بسر مى‌برد؛ خوف دارد از كارهاى خود و اميد دارد به لطف حقّ.
خداوند متعال در قرآن كريم آنجا كه مردان الهى را ـ كه عالم با عمل هستند ـ مى‌ستايد، مى‌فرمايد:
«أمّن هو قانت آناء الليل ساجداً و قائماً يحذر الآخرة و يرجوا رحمة ربه، قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون.»(4)
مردان الهى كه علم‌هاى آموزنده دارند، از پايان كار خود هراسانند و به لطف حق اميدوار. از خدا نمى‌ترسند چون خداوند متعال جمال محض است و جمال محض و ارحم الراحمين صِرف، ترسى ندارد. بلكه آنان از پايان كار خود مى‌ترسند. خداوند متعال محبوب است نه مهروب.
امام سجاد عليه السلام فرمود: آيا مى‌دانى معناى تردّد بين دو كوه صفا و مروه چيست؟ يعنى خدايا! من بين خوف و رجا به سر مى‌برم، نه خوف محض دارم و نه رجاء محض. نه آنچنان است كه فقط بترسم و هيچ اميد نداشته باشم و نه آنچنان است كه همه اميد باشد و هيچ ترس نباشد.
مؤمن هميشه بين خوف و رجاء زندگى مى‌كند و تا زنده است، در اواسط عمر مى‌كوشد كه خوفش مقدارى بيشتر باشد و در اواخر عمر سعيش بر اين است كه اميدش بيش از رجاء باشد.
در هر صورت، همواره بين خوف و رجاء بسر مى‌برد و اين سرّ در سعى بين صفا و مروه جلوه‌گر است.
آنگاه كه روى به جانب صفا دارد سعى مى‌كند خود را تصفيه نمايد و وقتى به سوى مروه مى‌رود، سعى مى‌كند مروّت و مردانگى به دست آورد؛ چرا كه مروه يادآور مروّت و مردانگى است و صفا يادآور تصفيه و تهذيب روح، آرى، هر يك از اينها سرّى دارد.
گر چه در اصلِ اين تردّد، هاجر(عليهاالسلام) براى به دست آوردن آب، چند بار از كوه صفا به مروه و از مروه به صفا آمد و سخن از هل من انيس و هل من مونس(5) داشت تا آبى براى نوزادش فراهم كند و آن آهِ مادرانه‌اش، آنچنان اثر گذاشت كه طبق دعاى خليل حق، از زير پاى اسماعيل چشمه زمزم جوشيد و هنوز با گذشت چند هزار سال مى‌جوشد وليكن سرّ اين كار آن است كه انسان به صفا برسد و به مروّت و مردانگى بار يابد. انسان جوانمرد، ديگر دست به سوى كار ذليلانه دراز نمى‌كند همچنان كه حسين بن على(عليهماالسلام) فرمود: لا والله لا اعطيهم بيدى اعطاء الذليل و لا أفرّ منهم فرار العبيد.(6)
فرمود: نه پاى فرار و گريز دارم، نه دستى كه دست تسليم و ذلت باشد بلكه من هستم و مردانگى و ميدان مبارزه و شهامت و شجاعت. اين درس را هم، سرّ حج به انسان مى‌آموزد؛ چرا كه در هر قدمى از حج، سرّى است.

پي‌نوشت‌ها:

1ـ آل عمران: 23 .
2ـ حج : 75 .
3ـ بقره: 158.
4ـ زمر: 9.
5ـ علل الشرايع، شيخ صدوق، ص432 / فروع كافى، ج4، ص201 .
6ـ مقتل خوارزمى، ج1، ص253/ تاريخ طبرى، ج7، ص328/ و كامل ابن اثير، ج3، ص287 .

منبع:
برگرفته از كتاب عرفان حج، آية الله جوادي آملي .

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

یک شنبه 7 فروردین 1390  12:39 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها