0

تحجر و تجدد از منظر استاد شهيد مطهري(قسمت ششم)

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

تحجر و تجدد از منظر استاد شهيد مطهري(قسمت ششم)



تحجر و تجدد

از منظر استاد شهيد مطهري(قسمت ششم)

اسلام دينى است که براى نظام زندگى و پيشرفت زندگى آ‌مده پس چگونه ممکن است فقيهى از نظامات و جريان طبيعى بى‌خبر باشد به تکامل و پيشرفت زندگى ايمان نداشته باشد و آن‌گاه بتواند دستورهاى علمى ومترقى اين دين حنيف را که براى همين نظامات آمده و ضامن هدايت اين جريانات و تحولات وپيشرفت‌ها است کاملا و به‌طور صحيح استنباط کند.بر مبناى نگرش الهى وتوحيدى به انسان حس تعالى‌جويى همه‌جانبه و دائمى او حدى نمى‌شناسد و به مقتضاى روح الهى دميده شده در انسان براى تعالى وپيشرفت حقيقى بشر همواره افق‌هايى برتر قابل تصور است که انسان را به سوى خود بخواند و برکشد. انبياى الهى وشرايع توحيدى آمدند تا راه پيشرفت انسان را هموار کنند واسلام اين حس متعالى ومقدس را ستوده است. مهم اين است که مسير بروز حس تعالى‌جويى و پيشرفت‌طلبى تعريف شود و دچار انحراف و سوء استفاده نگردد. اسلام دين تعامل،‌رشد وتعالى انسان است و هدفى جز کمک به اين شاهکار هستى براى نيل به خليفه الهى وسوق دادن او به تعالى حقيقى و واقعى ندارد، رشد و پيشرفتى که هيچ حد يقفى براى آن متصور نيست . “ قد تبين الرشد من الغي” نشان مى‌دهد که اساسا خدا راه “رشد انسان” است. اکنون که جهان بشريت قرن‌هاى پر تجربه‌اى را در عرصه‌ افکار و مکاتب وانديشه‌ها پشت سرنهاده است بيش از هر زمان ديگرى مجال جلوه‌گرى برجستگى‌هاى دين حق خدا فراهم آمده است و تجربه موفق اسلام در جريان انقلاب اسلامى سال 57 در ايران ظرفيت وتوان عظيم اين دين الهى را معجزه‌آسا به نمايش نهاد.


على‌رغم چنين جهت‌گيرى مثبت و متعالى که در متن و جوهره دين حق الهى وجود دارد زمينه‌ها وعواملى موجب مى‌شده که گرايش‌هاى منجمد و متحجرانه راه را بر پويندگان حقيقى راه اسلام ببندند و گاه اساسا مهر رکود وتوقف بر پيشانى دين حک نمايند . دربرابر اين گرايش‌ها و جريانات دين شناسان راستين،‌ مجتهدان مجاهد،‌ عالمان دلسوز واولياى الهى قد علم مى‌کرده و غبار از چهره تابناک اسلام برمى‌گرفته‌اند و به نقد و تحليل اين گرايش‌ها مى‌پرداخته‌اند. جريان مستمر احياى امت اسلامى و غبارروبى از چهره اسلام ناب محمدي(ص) همواره مانع از اين مى‌شده که متحجران بتوانند اين گوهر ناب را دچارتحريف وانحراف نمايند.البته نبايد فراموش کرد که يکى از زمينه‌هاى انحراف از ارزش‌هاى الهى و عدول از صراط مستقيم دين برداشت متحجرانه از دين بوده است زيرا انسان‌ها با گرايش فطرى والهى خود هنگامى که حق را بيابند غالبا آن را با جان و دل مى‌پذيرند. بخصوص تامل در تاريخ غم‌انگيز مسيحيت در جوامع غربى نقش تحجر و جمود را در فرار جامعه ازنهادها و آموزه‌هاى دينى و پشت کردن به آن و زمينه‌سازى براى انحراف از ارزش‌هاى الهى تبيين مى‌کند.شهيد علامه مطهرى (ره) از متفکرانى است که در برابر نگرش‌هاى متحجرانه مواضعى روشن داشت و همزمان با مقابله با جريان‌هاى افراطى وانحرافى از نقد جريانات متحجر غافل نمى‌ماند.


تحجر
حجر، سنگ است وتحجر به معناى جمود وسنگوارگى ،‌ايستايى و عدم تحول

.


از اين اصطلاح البته سوء تعبيرهايى نيز شده ومى‌شود و از آن به‌عنوان برچسبى جهت تخريب جريان‌هاى اصولگرا نيز استفاده سوءشده است . برخى نگرش‌ها اساسا هر نوع گرايش الهى ومعنوى را تحجر تلقى کرده‌اندو برخى نظريات به ظاهر علمى - که محصول موج علم‌گرايى افراطى قرون 17 و 18 ميلادى در اروپا است- هر گونه سخن دينى والهى را نوعى تحجر و جمود پنداشته و چنين القا مى‌کرده‌اند که دوران جاهليت و بى‌خبرى بشر به سر رسيده و با پيدايش دوران تجدد ديگر جايى براى طرح مسائل الهى وجود ندارد. اين ديدگاه - که در واقع امروز خود به ديدگاهى متحجرانه تبديل شده - متاسفانه هنوز کم وبيش رسوبات و آثار خود را در برخى اظهار نظرها و تحليل‌ها به جا نهاده است. ازديدگاه متفکران روشنفکر و آگاهى همچون استاد شهيد علامه مطهرى‌(ره) اين‌گونه نظريات نه تنها اعتبارى ندارد که خود يکى از موجبات رکود فلسفى ومعنوى غرب بوده و موانع جدى برسر راه تعالى و پيشرفت حقيقى بشريت ايجاد کرده است.


فضاى پيدايش و طرح چنين ديدگاه‌هايى در دوران حاکميت کليسا بر جوامع غربى و رکود وجمود حاصل از آن بوده است که از طريق تقليدهاى کورکورانه برخى روشنفکرنمايان کشورهاى اسلامى به فضاى فکرى وفرهنگى ما هم منتقل شده است. به هر حال هنگامى که سخن از تحجر در ميان است به هيچ وجه نظرى به اين ديدگاه‌هاى مادى نداريم. برخى ديدگاه‌ها نيز هرگونه بازگشت به ارزش‌هاى گذشته و يا تمسک به سنت‌ها و روش‌هاى پيشين راتحجر تلقى مى‌کنند . اين ديدگاه‌ها نيز خود به نوعى جمود و تحجر مبتلا است!


هرگز نمى‌توان هر انديشه،‌نظر ، ارزش،‌روش ويا بينشى را که در گذشته نيز مطرح بوده است به جرم تعلق به گذشته آن را متحجرانه وجامد تلقى کرد.آيا مطالعه مثنوى و ديوان حافظ- که متعلق به صدها سال قبل است - تحجر تلقى مى‌شود؟! آيا استفاده از شاهنامه فردوسى به جرم قديمى بودن و سنتى بودن تحجر است؟ تحجر ،‌مترادف با سنت‌گرايى نيست. هيچ ارزش ، دانش يا روشى به صرف تعلق به گذشته باطل و نامعتبر شمرده نمى‌‌شود همان‌طور که به صرف استناد به گذشته و “ سنتى بودن” صحيح و معتبر تلقى نمى‌گردد. چنين برداشت‌هايى از تحجر خود برداشت‌هاى متحجرانه است که راه را براى پيشرفت وتعالى مى‌بندد و ما را از انتخاب و گزينش عناصر مثبت، مترقي، مطلوب و معتبر دانش و بينش گذشته‌مان محروم مى‌سازد. بنابراين بايد درکاوش از معنى صحيح و مصاديق حقيقى “ تحجر” - به‌عنوان يک عامل بازدارنده رشد و پيشرفت و تعالى -دقت لازم را به خرج داد تا در تبيين آن در دام افراط و تفريط گرفتار نشويم.


جهالت و جمود

استاد مطهرى (ره) توضيح مى‌دهدکه در کنار جريان درست انديش جرياناتى فکرى در عالم اسلام به وجود آمد که “ بعضى افراطى و بعضى تفريطى بود يعنى يا تندرو بى‌جا ويا کندروى‌ بى‌جا” وى تندروى‌ها را “ جهالت” وکندروى‌ها را “ جمود” مى‌نامد. به نظر استادمطهرى جهالت‌ها در برداشت‌ها و يا تغييرات روشنفکر مآبانه متجلى مى‌شود و جمود و تحجر نيز در برداشت‌ها و تعبيرات ظاهربينانه و بدون عمق نمودار مى‌گردد. استاد تصريح مى‌کند که باجهالت و جمود- هر دو و همزمان- بايد مبارزه شود واين نکته مهمى به نظر مى‌رسد .از ديدگاه مطهرى “ خطر جمود از خطر جهالت کمتر نيست” چه بسا در برخى موارد جمودها وتحجرها زمينه بروز انحراف‌ها و گرايش‌هاى جهالت‌آميز شود. ايشان همچنين از جريان افراطى يا جاهلانه به‌عنوان” تجددگرايى افراطي” نام مى‌برد و آن را “آفت بزرگي” براى نهضت اسلامى مى‌شمارد و صريحا اظهار مى‌دارد که “ وظيفه رهبرى نهضت است که جلوى آن را بگيرد.”


سنخ‌‌شناسى تحجر
تحجر فکري

استاد مطهرى (ره) يکى ازتهديدهاى گذشته تاريخ اسلامى را در زمينه الهيات اسلامى ،‌جمود وقشريت اشعريان و حنبليان مى‌داند که البته نتوانست در مقابل تحرک و تعالى‌اى که معارف عميق اسلامى در برداشت مقاومت کند. اين جريان فکرى در برخورد با الهيات اسلامى دچار تفسيرهاى ظاهربينانه قياس‌هاى نابجا و تاويل‌هاى مادى‌گرايانه درباره معارف عميق الهى شدو براى عقل و خردآدمى در فهم و درک مفاهيم اعتقادي، نقش و شانى قائل نبود. همين جريان فکرى است که علم کلام را به تقابل با تعقل کشاند و رکود فکرى در الهيات اسلامى را در بخش گسترده‌اى از جهان اسلام ايجاد کرد. ايشان همچنين جريان خوارج را اولين جريان جمودآميزى مى‌داندکه درتاريخ اسلام پيدا شده و ضربه‌هايى به اسلام زده است . گرچه اين جمود و قشريت در عرصه‌ سياسى بروز وظهور داشت ولى خلاهاى فکرى و سستى وظاهربينى در درک مفاهيم قرآنى علت اصلى اين جمود بود. عدم مواجهه و شناخت نيازها، شبهات،‌پرسش‌ها و ابهام‌هاى عصرى درباره معارف ومفاهيم اعتقادى و فکرى اسلام از مصاديق ونمودهاى تحجر فکرى است که استاد با اشاره به آن توقف در شبهاتى مانند شبهه” ابن قبه” در مسائل کلامى را نمونه آن مى‌داند در حالى که امروزه صدها شبهه از شبهه ابن قبه مهمتر و اساسى‌ترو وابسته‌تر به زندگى عملى خود داريم و نبايد همچنان در آن ومانند آن فرو رويم و از مسائل فکرى روز غافل بمانيم. او به جمود و نارسايى‌ مفاهيم دينى کليسا و نقشى که اين نارسايى در گريز دانشمندان و متفکران از مقوله مذهب و دين داشته است اشاره مى‌کند:


اينکه فقط نام کليسا را مى‌بريم به اين معنى نيست که در منابر و مساجد ما هميشه افراد مطلع و باصلاحيت مفاهيم دينى را تعليم مى‌دهند و مى‌دانند چه تعليم مى‌دهند وبا عمق تعليمات اسلامى آشنا هستند.


و اضافه کنيد برخى معلمان و دبيران واستادان تعليمات دينى و معارف اسلامى مدارس ودانشگاه‌ها ومقاله‌نويسان و گويندگان رسانه‌هاى گروهى را...!!


تحجر فرهنگي

يکى از مهمترين عرصه‌هاى تحجر و جمود،عرصه فرهنگى ونگرش نسبت به مسائل دينى و کيفيت ارتباط آن با مسائل عينى و واقعى زندگى انسان است. القا و ترويج اين نگرش که دين مطلقا با لذت‌ها و کامجويى‌هاى دنيوى مخالف است ولازمه ديندارى تحمل بدبختى و حرمان از نعمت‌هاى دنيوى است مصداق و نمودى از تحجر فرهنگى است. اينکه استفاده از ابزارهاى جديد در عرصه خبررسانى ،‌هنر ،‌ارتباطات و آموزش مطلقا ممنوع است و با ديندارى منافات دارد نمودى از جمود فرهنگى است واستاد مطهري(ره)در علل گرايش به مادى‌گرى يکى از عوامل را همين القائات متحجرانه مى‌شمارد:


“ بدون تريدد بايد گفت که زاهد مآبان جاهل هر محيطى که بدبختانه درميان خود ما هم زياد هستند از عوامل مهم گرايش مردم به مادى‌گرى مى‌‌باشند.”


استاد باتفکيک روشن و شفاف” رهبانيت مسيحى “ و “ زهد اسلامي” اين تصور و برداشت غلط را که اسلام صرفا دين آخرت است وبه مسائل و نيازهاى جسمى و روحى دنيوى انسان بى‌اعتنا است به شدت رد مى‌کند و دربخش مفصلى از “سيرى در نهج‌البلاغه” به تبيين اين مطلب مى‌پردازد.


عدم شناخت نيازهاى جديد زندگى بشر و بى‌اعتنايى به آن و پرهيز از بهره‌بردارى از دستاوردهاى بشرى در چارچوب اصول و اهداف دين از نمودهاى تحجر است که ايشان بدان پرداخته است.اصالت دادن به الفاظ وعبارات وجمود در چارچوب آن يکى ديگر ازنمودهاى تحجر فرهنگى است که استاد از آن به “ جمود ادبي” تعبير مى‌کنند . ايشان از قول شيخ طوسي(ره)در مقدمه کتاب مبسوط نقل مى‌کنند که شيخ الطائفه از جمود درالفاظ- به‌عنوان يکى از اشتباهات جامدفکران زمان خود- گلايه مى‌کندو آن را مطرح مى‌سازد . امروز هم مى‌توان کسانى را که از هر اصلاح و واژه جديدى در جامعه بدون هيچ دليلى وصرفا به بهانه “ نو بودن” و “جديد بودن” آن احتراز مى‌جويند مبتلاى به تحجر ادبى دانست .فقدان فرهنگ نقدو نقدپذيرى درجامعه از ديگر مصاديق جمود فرهنگى مى‌تواند شمرده شود که از ديدگاه استاد مطهرى (ره ) يکى از اشکالات مهم جامعه ما- حتى در سطوح علمى آ‌ن - مى‌باشد. ايشان به صراحت ، ضرورت انتقاد صحيح را - حتى نسبت به بالاترين رده‌هاى علمي- نيز گوشزد مى‌کنند:


“ معتقد بوده و هستم که هر مقام غيرمعصومى که در وضع غيرقابل انتقاد قرار گيرد هم براى خودش خطر است و هم براى اسلام.”


ميل به انتقاد ناپذيرى به قدرى قوى است که گاهى مدعيان مبارزه باتحجر و جمودو داعيه‌داران اصلاح‌طلبى نيز بى‌تابى و کم ظرفيتى در برابر انتقادهاى حتى ساده وکمرنگ بروز مى‌دهندواين خود نشان مى‌دهد مقابله جدى و مبارزه عميق و همه‌جانبه تحجر چقدر دشوار است!!


تحجر فقهي

قرن ما يعنى قرن14 هجرى از نظر فقه و مقررات اسلامى قرن يک فاجعه است يک فاجعه کم نظير. در اين قرن ما شاهد قربانى شدن مقررات اسلامى در مقابل مقررات اروپايى مى‌باشيم.سنگرها را پى‌درپى از دست فقه اسلامى مى‌گيرند... و البته کيست که نداند در اين ميان دست‌هايى در کار است که شرق را از اصولى که به آنها مى‌‌بالد و پايه و مايه فخر او است خلع وعريان کند تا او را به صورت لقمه قابل هضمى براى غرب در‌آورد؟ اما يک نکته رانبايد فراموش کنيم. بدون شک ما از نظر فقه واجتهاد درعصرى شبيه به عصر شيخ طوسى زندگى مى‌کنيم، دچار نوعى جمود واعراض از مواجهه با مسائل مورد نياز عصر خود هستيم...”


استاد از شيخ اطائفه تجليل مى‌کند که “ نه مانند جامدان و متقشران از پاسخگويى به نيازهاى عصر خود شانه خالى کرد و نه مانند متهوران و بى‌پروايان راى و گمان شخصى را جانشين تشريع اسلامى کرد” وسپس انتظار اسلام را از علماى واقعى امت همين مى‌داند که از مشى شيخ طوسي(ره) پيروى کند.به نظر ايشان تحجر و تقشر فقهى از مهمترين معضلات عالم اسلام بوده است که با قشرى‌گرى در فقه حنبلي- در قرن دوم هجري- آغاز شدو در ديگر نحله‌هاى فقهى نيز کم وبيش نفوذ کرد. در عالم تشيع جريان اخبارى‌گري- که در برابر جريان اجتهاد قدعلم کرد- مصداق بارز جمود تحجر فقهى ست . “روح اخبارى گرى را جمود تشکيل داده است.” و “ اخباريون مظهر جمودند” زيرا براى عقل در فهم و استنباط احکام دينى نقشى قائل نمى‌‌باشد و جز ظواهر روايات، منبع معتبر ديگرى را براى استنباط احکام فقهى به رسميت نمى‌شناسند.

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

جمعه 27 اسفند 1389  12:14 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها