0

صحبت گنجشک با امام علیه‏السلام

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

صحبت گنجشک با امام علیه‏السلام



صحبت گنجشک با امام علیه‏السلام

راوی: سلیمان (یکی از اصحاب امام‏رضا علیه‏السلام )

حضرت رضا علیه‏السلام در بیرون شهر، باغی داشتند. گاه‏گاهی برای استراحت به باغ می‏رفتند. یک روز من نیز به همراه آقا رفته بودم. نزدیک ظهر، گنجشک کوچکی هراسان از شاخه درخت پرکشید و کنار امام نشست. نوک گنجشک، باز و بسته می‏شد و صداهایی گنگ و نامفهوم از گنجشک به گوش می‏رسید. انگار با جیک جیک خود، چیزی می‏گفت.


امام علیه‏السلام حرکتی کردند و رو به من فرمودند:


«ـ سلیمان! ... این گنجشک در زیر سقف ایوان لانه دارد. یک مار سمی به جوجه‏هایش حمله کرده است. زودباش به آن‏ها کمک کن!...


با شنیدن حرف امام ـ در حالی که تعجب کرده بودم ـ بلند شدم و چوب بلندی را برداشتم. آن‏قدر با عجله به‏طرف‏ایوان دویدم که پایم به پله‏های لب ایوان برخوردکرد و چیزی‏نمانده‏بود که‏پرت‏شوم...


با تعجب پرسیدم: «شما چطور فهمیدید که آن گنجشک چه می‏گوید؟» امام فرمودند: «من حجت خدا هستم... آیا این کافی نیست؟!»


منابع مقاله:


مجله، هنر دینی، شماره 6، ؛

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

پنج شنبه 26 اسفند 1389  11:31 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها